مستند « بچه های نسبتاً بد » به کارگردانی الناز قاسمی، از هنرجویان کلاس مستندسازی حسین شمقدری توسط موسسه آرمان مدیا منتشر گردیده است.
«بچههای نسبتاً بد» مستندی بیپروا و جنجالی است که پرده از دنیای پنهان و هیجانانگیز دهه هشتادیها برمیدارد؛ نسلی که نهتنها از چهارچوبهای سنتی، از جمله دین و عرف، عبور کرده، بلکه بهدنبال بازتعریف هویت و روابط خود در دنیای مدرن است. این مستند با روایتی صریح و جسورانه، به موضوعاتی میپردازد که اغلب در سایه پنهان میمانند: از آزادیهای جنسی گرفته تا سبک زندگی بدون قیدوبند این نسل. اگر میخواهید زاویهای تازه و متفاوت از زندگی دهه هشتادیها ببینید و با جسارتها و چالشهای آنها در جامعه آشنا شوید، «بچههای نسبتاً بد» مستندی است که شما را شگفتزده خواهد کرد. این تجربه را از دست ندهید!
ایده مستند، از محتوا و معانی اصطلاحات یک توئیت دختر 19 ساله شروع میشود که باعث میشود کارگردان به صورت میدانی از بچه های دهه هشتادی مصاحبه و مستند تهیه نماید.
نوجوانان که نسل آینده ساز این کشور هستند علی رغم اینکه از نظر تفکر و عقاید با سایر نسل ها متفاوت هستند، اما باز هم پای کشور، امنیت و ... هستند، این خود نشان میدهد که نیاز است این نسل درک شود و برای این حجم از تهاجم فرهنگی و انحراف برنامه ریزی صحیحی گردد.
برای تایپ خلاصه مستند و آپلود عکس ها زمان زیادی گذاشته شده است لذا لطفا در صورت استفاده از این مطلب ، نام منبع و لینک (سایت سیمابان) را استفاده فرمایید
مستند لاتارینو به کارگردانی مجید رستگار، به نقد سیاست ها و تصمیمات سالهای اخیر دولت ها در حوزه کارآفرینی و استارتاپ اشاره دارد.
شرکت های دانش بنیانی که در پوشش حمایت از استارتاپ ها توسط ارگان های مختلف ایجاد گردیده اند ولی اکثر آنها جز هدر دادن بیت المال و پولشویی، نتیجه ای نداشته ...
در این مستند به شکست ها و ناامیدی جوانانی که حوزه استارتاپ فعالیت دارند اشاره دارد، جوانانی که پس از سعی و خطا به این نتیجه رسیده اند که مهاجرت نمایند و حتی شرکت دانش بنیان خود را نیز به کشورهای دیگر منتقل نموده اند.
مستند به بررسی استارتاپ های موفق ایرانی همچون دیجی کالا، اسنپ، تپسی، بازار و غیره پرداخته است، همچینین با افراد شاخصی همچون احسان تکلو، ناصر غانم زاده، مهندس فرتوک زاده، علیرضا شفاه، شایان شلیله و … مصاحبههای اختصاصی انجام شده است.
دهه 90 فضایی ایجاد شد که عده ای تصور کردند با این مدل های استارتاپی و تزریق پول نفت می توان شرایط ویژه ای در کشور ایجاد کرد و باعث رونق و اشتغال زایی بالای جوانان شد، حالا پس از حدود یک دهه میبینیم که نتیجه آن طرح ها و ایده ها به نوعی سرابی بیش نبوده است و در این حوزه اتفاق خاصی رقم نخورده است و در نهایت پول های سنگینی هزینه شده است و به خروجی مطلوب و جدی نرسیده است.
در ابتدای دهه نود دانشکده های کارآفرینی راه افتاده بود و خیلی تصویر مثبت و اغراق شده ای از آینده ترسیم می شد که شما گمان می کردید تحولات شگرفی در راه است و قرار است اقتصاد ایران متحول شود اما حالا پس از حدود یک دهه می بینیم که از آن فضا و ترسیم آن خبری نیست و واقعیت ها آشکار شده است. در واقع ترسیم این فضا شوآفی بیش نبوده است و سبک زندگی خاصی را برای جوانان به وجود آورد اما نتیجه آن مطلوب نبوده است و هم اکنون واقعیت ها آشکار شده است.
در پایان نقدی که به جوانان وارد است که اکثر آنها بدون هیچ تجربه کاری و فقط با پشتوانه مدرک دانشگاهی یا بلند پروازی، در حوزه استارتاپ وارد میشوند و طبیعی است که شکست میخورند، سرمایه و انگیزه های خود را از دست میدهند.
برای تایپ خلاصه مستند و آپلود عکس ها زمان زیادی گذاشته شده است لذا لطفا در صورت استفاده از این مطلب ، نام منبع و لینک (سایت سیمابان) را استفاده فرمایید
مستند رزیدنت به کارگردانی امیرمحمد کوچک زاده، تازه ترین مستند در بخش نشان دادن مشکلات و آسیب های نظام سلامت است، تا حدی که گاهی این فشارها روانی سبب خودکشی دانشجویان دوره تخصص پزشکی میگردد.
دانش آموزان و دانشجویانی که با دیدن این مستند، نظرشان در مورد انتخاب رشته پزشکی تغییر مینماید!
ساعت ها و شیفت های طولانی بدون استراحت حتی تا 48 ساعت بیخوابی برای دانشجویان دوره رزیدنتی و حقوق کم، سبب میگردد که زندگی آنها مختل، در امر ازدواج و خانواده با مشکلاتی روبرو و حتی سبب خطا در امور بیماران گردند.
خلاصه مستند :
مستندساز در ابتدا قصد صحبت با چند رزیدنت را دارد که هر کدام به نحوی با ترس از وزارت بهداشت، حاضر به مصاحبه نیستند و حوصله دردسر را ندارند.
در مدت چند ماهه پژوهش و ضبط مستند، چندین رزیدنت خودکشی نموده اند که عمدتاً به سبب فشار روحی و روانی که به این پزشکان وارد شده است، بوده است.
دکتر امین عبدی راد، رتبه 1 رزیدنتی کشور و نابغه که خودکشی نموده است یا مثل سایرین مهاجرت مینماید.
در طول ضبط مستند چندین بار حراست دانشگاه مانع مصاحبه با دانشجوها میشود.
لحظاتی از مستند به مهر 1364 در مجلس شورای اسلامی میرود و لایحه جدایی آموزش پزشکی از وزارت علوم و الحاق آن به وزارت بهداری و در نتیجه تشکیل وزارت بهداشت و درمان و آموزش پزشکی میگردد.
رزیدنت، پزشک عمومی که آزمون کنکور تخصص میدهد و پس از قبول شدن، دانشجوی دوره تخصص پزشکی میشود.
رزیدنت بیشترین تأثیر را روی بیماران در بیمارستان ها دارد، حال آنکه با این فشار روی خود رزیدنت، چطور انتظار نتیجه عالی دارید...
در مصاحبه با رزیدنت ها، میگویند: توی سن 32 سالگی به خودت میای، میبینی هیچی نداری، به ثبات نرسیدی، عقده ای میشی و میوفتی به جان جامعه ...
در صورتی که از ابتدا این مدلی نبودی، و با کلی اهداف و آرزوهای شیرین و انسان دوستانه، به این راه قدم گذاشتی ...
به راستی دلیل چیست !؟
برای تایپ خلاصه مستند و آپلود عکس ها زمان زیادی گذاشته شده است لذا لطفا در صورت استفاده از این مطلب ، نام منبع و لینک (سایت سیمابان) را استفاده فرمایید
مستند « عمامه صورتی » به کارگردانی حسین شمقدری، به بررسی پدیده امر به معروف و نهی از منکر در ایران اشاره دارد.
در این مستند حجت الاسلام حسین صفری بدون هیچ گونه سانسور سعی دارد با حضور در جامعه، با خانم های حتی بدون روسری و کشف حجاب نموده، هم صحبت گردد ...
خلاصه مستند :
حاج آقای صفری روحانی که سعی میکنه با ورزش ها و چالش های اینستاگرامی، خود را مردمی نشان دهد، اما برخی میگویند بهتره شمار برید در حجره هاتون درس بخونید ...
حاج آقا صفری میره کافیشاپی که در آن بسیاری از دختر خانم ها کشف حجاب نموده اند ...
مردم نظرشون راجبه این آخوند چیست ؟
دختر بی حجاب، حاج آقا من لختم و آیا من حیوانم که برخی از آمران به ما این جمله را میگویند ؟
دختران میگویند کل جمهوری اسلامی بره، روحانی ها برند ... از این کثافت کاری راحت بشیم.
امر به معروف طبقاتی ؟ شما پول داشته باش امر به معروف نمیشی و آزادی.
تغییر اولویت ها این دقیقاً همون کاری است که یک نفوذی انجام میده، نفوذی گاهی حرف های تند و انقلابی هم میزنه، نفوذی شاید با ریش بیاد، با تسبیح بیاد، یا شاید با عمامه بیاد.
عمامه هایی که گاهی خیلی وقتا صورتی نیست، اما فقط اولویت ها را عوض میکند...
برای تایپ خلاصه مستند و آپلود عکس ها زمان زیادی گذاشته شده است لذا لطفا در صورت استفاده از این مطلب ، نام منبع و لینک (سایت سیمابان) را استفاده فرمایید
مستند وداع با اسلحه به روایت زندگی یاسر عرفات و جریان تشکیل جنبش فتح، سالها مبارزه با رژیم صهیونیستی و نهایت صلح و سپس حذف وی، میپردازد.
یاسر عرفات مؤسس و رهبر جنبش فتح، در سه دوره مهم تاریخ کشور فلسطین از مبارزه تا جلسه صلح اسلو که یاسر تصمیم میگیرد، راهی به غیر از مبارزه با اسرائیل را انتخاب و دست دوستی میدهد و به نوعی با اسلحه خود وداع مینماید.
امیرحسین کاربخش راوری، کارگردان این مستند، بیش از دو سال صرف تحقیق و ساخت این مستند با تصاویر و کلیپ های تاریخی نموده است.
خلاصه مستند :
مستند وداع با اسلحه به موضوع اشغال فلسطین توسط رژیم صهیونیستی و کسانی که در این سالها نقش موثری در روند مبارزات فلسطینی ها برای بازپسگیری وطنشان، داشته اند.
یاسر عرفات یکی از این مبارزین و سیاستمداران موثر میباشد، یاسر جوان مبارز فلسطینی که لحظات سخت در زندگی 75 ساله خود داشته است، لحظاتی مثل وداع با خانواده، با خانه، وطن و سخت ترین آنها وداع با اسلحه است.
برای تایپ خلاصه مستند و آپلود عکس ها زمان زیادی گذاشته شده است لذا لطفا در صورت استفاده از این مطلب ، نام منبع و لینک (سایت سیمابان) را استفاده فرمایید
مستند « بی وتن ها » به کارگردانی حسین شمقدری، روایتی از مواجهه با اعضای منافقین در حاشیه دادگاه حمید نوری است.
مستند بی وتن ها، حکایت از زندانی شدن غیرقانونی حمید نوری دیپلمات ایرانی در سوئد را به کمک منافقین به تصویر کشیده است.
حمید نوری، ۱۸ آبان ماه سال ۹۸ در زمان ورود به فرودگاه استکهلم سوئد به صورتی خشن و غیرقانونی توسط پلیس این کشور بازداشت و ۸ ماه نخست بدون هیچ گونه امکان تماس با خانواده یا دسترسی کنسولی در شرایطی شبیه به ربوده شدن نگهداری شد. این شهروند ایرانی پس از برگزاری ۹۲ جلسه فاقد مولفههای حق محاکمه عادلانه، به حبس ابد محکوم شد.
حسین شمقدری، همزمان با سفر به سوئد افرادی از منافقین به پلیس امنیتی سوئد مراجعه و حضور من را گزارش کردند تا از سوی پلیس بازداشت شوم، شاید برایتان جالب باشد بدانید که افراد حاضر در آنجا در لحظه برایم شعار ساختند و میگفتند «مستندساز ولایت برگرد برو سفارت».
کارگردان مستند «بیوتنها»، ادامه داد: هدف من مواجهه با منافقین بود، تا ببینم که در این مواجه و گفتگو این افراد چه تفکر و چه برخوردی دارند، اما پس از برخورد متوجه شدم که این افراد بسیار تهی هستند.
شمقدری افزود: منافقین پس از روز اول و دوم از دست من فرار میکردند؛ من میخواستم با آنها روبهرو شوم و گفتگو کنم، اما آنها نمیماندند و حاضر به گفت وگو نبودند، اعضای گروهک تروریستی منافقین خود به این نتیجه رسیده اند که تهی هستند و حرفی برای گفتن ندارند و در نهایت ناسزا میگفتند.
خلاصه مستند :
مستندی که در سال 1402 توسط موسسه آرمان مدیا و به کارگردانی حسین شمقدری ساخته شده است و به موضوع دادگاه تجدید نظر حمید نوری در سوئد و نقش گروهک تروریستی منافقین در دستگیری او میپردازد.
سالها پیش عموی پدر حسین شمقدری "حاج رضا شمقدری" که یک مغازه دار مشهدی با ریش و محاسن بوده است، عکس امام خمینی را به شیشه مغازه خود زده بود توسط منافقین ترور میشود و سوال او اینست که چرا حاج رضا ترور شد یا بهتر است بگوییم چرا حاج رضاها ترور شدند؟
از زبان مستند ساز :
راهی سفر به سوئد میشوم یعنی به قلب اعضای سازمان مجاهدین و توی دادگاهی حضور مییابم که اکثر سران سازمان آنجا جمع شده اند.
اولین روز دادگاه تجدید نظر حمید نوری، تقریبا در همه جا یکی از اعضای سازمان مشغول فیلم برداری از من است.
صدایی میگوید حمید نوری قاتل.....مزدور تروریست برو گمشو ، این صدا متعلق است به غلام پیکاری که در حال همکاری با سازمان مجاهدین است.
کم کم دور او شلوغ می شود و در این میان زنی با گوشی در حال فیلم برداری از من است و فریاد می زند که پسر یکی از بالاترین مقامات سینمایی رژیم جمهوری اسلامی به اینجا امده تا با فیلم گرفتن از مردم مستندی برای جمهوری اسلامی بسازد و موسسه آرمان مدیا را حکومتی می خواند و از من میخواهند برای اثبات اینکه حکومتی نیستم کارهای پدرم را محکوم کنم و به رهبر توهین کنم و بگویم لعنت بر جمهوری کثیف اسلامی و منحوس اسلامی....
با حضور مردم دیگر و شعارهایشان جو متشنج میشود و پلیس آن زن را دستگیر می کند
مجید نوری و خواهرش برای شرکت در دادگاه پدرشان حضور داشتند و روبه روی مکانی که پدرشان زندانی است ایستاده اند و میگویند پدرشان از اینجا آنها را می بیند و این برایم عجیب است که زندانی در سوئد وجود دارد که از سلول هایش خیابان دیده می شود. ولی خانواده او معترض اند که چرا سلول پدرشان انفرادی است و اجازه ملاقات با نوه اش "رها" را ندارد و به دلتنگی نوه و پدربزرگ توجهی نمی کنند.
روز دوم دادگاه:
دوباره همان زن دیروزی که باز هم درحال فیلم برداری از من و توهین است و پلیس باز هم به او تذکر می دهد
مهران عباسیان خبرنگار ایران اینترنشنال سعی میکند با روی خوش حمید نوری را دعوت به مصاحبه کند اما او نمی پذیرد
وقتی در حال مصاحبه با دختر حمید نوری بودم ، رضا فلاح از سران مجاهدین نزدیک می شود و میگوید : ولی کور خوندن ...دژخیم حبسش تایید خواهد شد و من از او می پرسم پس تکلیف 17 هزار نفری که کشتید چی شد؟ و او با افتخار اذعان میکند که تازه بیشترم هست.
آخرین روز دادگاه :
دو باره همان خانم آنجا بود و برایم سوال بود که این افراد درامدشان از کجاست که هر روز می آیند به ما فحش می دهند.
مصاحبه با "هانا" یکی از وکلای حمید نوری :
به او می گویم که مجاهدین ایرانی هستند و حمید نوری هم که از مقامات ایران است ایرانی است و این موضوع ربطی به سوئد ندارد. او نیز می گوید بهتر است سوئد درگیر قضاوت نشود و این موضوع بین المللی نیست.
مصاحبه با ایرج مصداقی(عضو سابق سازمان مجاهدین):
او کسی است که دسیسه دستگیری حمید نوری را طراحی کرده است. البته دو روز پیش هم با او صحبت کردم و کسی از ما فیلم گرفته بود و مصداقی را به نفوذی بودن و عامل جمهوری اسلامی متهم کردند و جالبه که سازمان مجاهدین تحمل یک گفتگو راهم ندارد. ایرج مصداقی باور دارد که وکلای حمید نوری و مجاهدین دستشان توی یک کاسه است.
او در گذشته عضو سازمان مجاهدین بوده و توی عملیات ها هم شرکت داشته اما بعد از دستگیری و مدتی زندانی بودن ، آزاد می شود و از مجاهدین هم جدا می شود و باندی را راه انداز می کند به نام" دادخواه ها" و در حال حاضر هم مجاهدین و هم دادخواه ها علیه جمهوری اسلامی فعالیت می کنند اما جالب است که هیچکدام از مخالفین جمهوری اسلامی یکدیگر را قبول ندارند.
مصاحبه با مجید نوری:
از او میپرسم آیا اعدام های سال67 کار درستی بوده است؟ او می گوید فرض کنیم شخصی ادعا می کند که بمب دارد و میخواهد به بالای پل برود و مردم را منفجر کند درحالی که 50 هزار نفر روی پل هستند. تو هم اسلحه داری و شخص امنیتی هستی.
به راستی کار درست چیست؟
مصاحبه با وحید سعادت طلب:
کسی که در مقطع دکتری در سوئد مشغول تحصیل است و در جلسه دفاع پایان نامه اش بخاطر نمایش تصویر شهدای مقاومت از جمله قاسم سلیمانی مورد حمله قرار می گیرد و جلسه دفاعش نیمه کاره می ماند.
او میگوید که قبل از سفر یه سوئد کاملا شخصی با تفکرات غربگرایی بوده است و تصورش نسبت به مردم غرب بدین گونه بوده است که احتمالا همه روشنفکر و دغدغه مکند و علاقمند به فلسفه هستند اما بعد از امدن به سوئد متوجه می شود که تمام تصوراتش اشتباه بوده اند .
جالب این جاست که او می گوید همان خانومی که این چند روز در دادگاه حضور مداوم داشته و مشغول فیلم برداری و فحاشی بوده است، در جلسه دفاع او نیز حضور داشته و قصد حمله و فحاشی به او را داشته که پلیس از این اقدام او جلوگیری کرده است.
در روزهای پایانی با خانوم ایرانی اشنا شدم که 23 ساله ساکن سوئد است و آن زن را میشناخت ، می گوید که او 8-9 سال است که مهاجرت کرده، ازدواج سوئدی کرده است و اکنون پناهنده است، اقامت ندارد، باید اداره مهاجرت سوئد را مجاب کند توسط ایران شناسایی شده و دیگر نمیتواند به ایران برگردد تا بتواند اقامت بگیرد و حق کار و زندگی در اینجا را داشته باشد.
حالا دلیل کارهایش را می فهمم .... شلوغ کاری برای گرفتن اقامت ... و حق کار و زندگی
تا قبل سفر فکر می کردم همه ی ایرانی هایی که خارج کشور هستند بی وطن هستند اما حالا می فهمم کسی که کشورش را دوست دارد بی وطن نیست بلکه بی وطن کسی است که حاضر است از شرافتش بگذرد و به وطنش خیانت کند.
برای تایپ خلاصه مستند و آپلود عکس ها زمان زیادی گذاشته شده است لذا لطفا در صورت استفاده از این مطلب ، نام منبع و لینک (سایت سیمابان) را استفاده فرمایید
مستند « جوکر ۱۴۰۱ » روایتی داغ از اغتشاشات اخیر سال 1401 میباشد، حسین شمقدری و هاشم بافقی در این مستند، قصد روایت مردمی و منتقدان حوادث و وقایع اخیر ایران را دارند.
روی پیشانی ما نوشته انقلابی، حتی عموی من شهید شده و حالا من اینجا کنار قبر عمویم نشسته ام در حالی که به این فکر میکنم که همه این سالهای مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیل، بیشتر و بیشتر امروز من را از هم این نظام متنفر کرده است امروز من عصبانی ام، با همه گذشته خودم می جنگم و الگوی من جوکر است، جوکری که قراره بجنگه، بیدار بشه و انقلاب کنه، هنوز احساس می کنم ذهنم آرام نگرفته، دلم می خواهد با همه ارزشهایی که در همه این سالها در مغز من کرده اند و شعار مرگ داده اند با همه وجود به سبک جوکر مبارزه کنم ...
متن مستند :
به نام خدا
بارها اصابت جسم سخت به سرش جونش رو از دست داده، بعد به مدت ده روز به این خانواده دروغ بگین ... به مدت ده روز دروغ بگین، بگین که خودکشی کرده ... از بالای ساختمون پرت شده و اصلا از نظر انسانی هضم چنین دروغگویی و چنین کثافتکاریای دشوار هست. درحالیکه این دختر اون شب در تظاهرات شرکت داشته، شعار داشته میداده ... از دست مامورها داشته فرار میکرده و گرفتنش و بعد از چند ساعت فوت کرده ... از این جهت این روایت ...
مرگ بر دیکتاتور ... مرگ بر دیکتاتور
خانواده من هم مذهبی بودند و هم انقلابی ... تقریباً همهی راهپیماییهای 22 بهمن رو حضور داشتند. این منم. مسئول بسیج دانشگاه سوره بودم. سالها چفیه از گردنم باز نمیشد. حالا من اینجا کنار قبر عموی شهیدم نشستم و به این فکر میکنم که همهی این سالهای «مرگ بر آمریکا» و «مرگ بر اسرائیل» بیشتر و بیشتر، من رو از نظام زده کرد. من رو از نظام متنفر کرد.
امروز من عصبانیام .... با همهی گذشتهی خودم درحال جنگم ... انگار دیگه الگوی من شهید وزوایی و شهید آوینی و شهید باکری نیست، الگوی من تبدیل شده به یک چیزی شبیه جوکر، جوکری که قراره بجنگه، بیدار بشه و انقلاب کنه. هنوز احساس میکنم ذهنم آروم نگرفته، دلم میخواد با همهی ارزشهایی که این سالها توی مغزم به زور فرو کردند، با همهی «مرگ بر»ها مبارزه کنم. به سبک جوکر
یک دختر: گوه بخورم توی این مملکت خراب شده که قانون رو به مردها میده ازدواج کنم ... من به هفت جد و آبادم خندیدم که توی این خراب شده ازدواج کنم ... آره عصبیام ... از تمام مردهای ایرانی هم متنفرم، مگر پشت زنها بلند بشن ... البته اینهایی که الان بلند شدن توی خیابون که دمشون گرم ... خجالت میکشم که گاهی با نفرت به همهشون نگاه کردم ... و به تمام اون ]بوق[ مغزهایی که سال 57 فکر کردن میتونن آخوند مملکت رو اداره کنه، میگم همهشون اندازه سهم خودشون توی این جنایتهایی که این همه سال رخ داد شریکن ... گاهی وقتها من احساس میکنم اگر بمب اتم بندازن توی ایران، یک عالمی راحت میشن. توی خاورمیانه اگر بمب اتم بندازن یک دنیای دیگه راحت میشن از این مغزهای پوسیده ... گرچه مغز خودم هم الان درست کار نمیکنه، ولی خب، انقدر متنفرم از دین و زور و هر چیزی که توی پاچهام میکردن تا الان ... چند نفر از این خانمهایی که توی خیابون شالشون روی سرشون به حجاب اعتقاد دارن؟ چرا همین کار ساده رو هم نمیکنن ... خیلیها نمیکنن ... تعداد آدمهایی که اعتراض میکنن کمن ... همراهی نمیکنن
اگه اینا برن، وضع مالی بهتر نمیشه؟
پست ریاست جمهوری به شوهر من که نمیدن، فرقی نمیکنه ... فکر نکنم
نمیرن؟
نه
شما میخوان برن یا نه؟
من اصلا این رو نمیگم میخوان برن یا نه ... ببین من توی انقلاب زمان شاه بودم، خب؟ 18 مرداد تولد بچه من بود، روی ایوون نشسته بودیم، گفتند میگن شلوغ شده، من اصلا نمیدونستم شلوغی یعنی چی؟ بعد صدای تیراندازی میاومد از میدون ژاله، 18 مرداد شروع شد، 22 بهمن هم تموم شد. 6 ماه!ز الان اینا چند ساله دارن میان هیچ چی نمیشه؟ هیچ چی نمیشه.
هیچ چی نمیشه؟
هیچ چی نمیشه
نه نه ابدا
تلویزیون نیستم ها ...
من مهماندار زمان شاهم، پدرمو در میارن.
ایول، همین رو میخوام ... بیا اینجا، بیا اینجا ...
پس موافقی؟
نه من نه، من به سیاست کاری ندارم، من همرنگ جماعت میشم. من کاری ندارم، من میرم تو سوراخی خودم میرم خریدمو میکنم. الان میرم تجریش.
]شعارنویسی:[ جانم فدای خامنهای ... مرگ بر آشوبگر ... لبیک یا خامنهای
و حالا نکته خیلی مهم اینه که مخالفین نظام شعار نویسی میکنند و شهرداری میاد روش و رنگ میکنه و موافقین نظام میان شعار خودشون رو مینویسن. رسما یک جور مبارزه دیوارنویسی داره اتفاق میافته به سبک دهه 50
فکر کنم زدش ... دوربینات رو بگیر ...
تیر زد ... تیر زد
اگه با هم یکی نشیم، یکی یکی تموم میشیم. دیگه به نظر من اصلاحات جواب نمیده، ما باید بیایم سراغ حرکتهای خیابونی.
یکشنبه، خشم آتش، وعده تمام ایرانیان، 30 مهرماه 1401. اعتصاب روبه روی بیت رهبری این نظام خونخوار
خانم ببخشید
یک لحظه گوشی مامان
یک اعلامیه هست
آهان باشه، مرسی
خداحافظ
خداحافظ
حتما بیاین ها
باشه.
اعلامیه است، داریم توی تهران پخش میکنیم ... میاین؟
آره چرا نیام
حتما ها
یک چند تا دیگه بده، داری؟
نه دیگه کمه، بچهها دارن تو تهران پخش میکنند.
آخه بچهها اونجان، همه هم پایه ...
همین رو ببر، بسه دیگه.
خانم خسته نباشید، این اعلامیه تجمعه. میاین؟
نمیاین؟ عه چرا؟
داداش یک اعلامیه تجمعه واسه امشب میاین؟
نه والا
چرا؟
حاجی جان سلام
سلام
یک اعلامیه تجمعه واسه امشب، میای تحمع بر علیه نظام؟
حدودا فکر میکنم به 100 نفر از این تراکت رو در نقاط مختلف تهران دادیم، البته وقتی میدادیم بعدش بهشون میگفتیم که این ماجرا دروغ بوده و فقط میخواستیم تست بکنیم. من خودم باورم نمیشد 30 درصد از آدمها این تراکت رو قبول کردن و قبول کردن توی این اعتراض جلوی بیت رهبری شرکت بکنن. خیلی عدد عجیبیه ... خیلی
( مهدی نصیری )
مهدی نصیری
منتقد و روزنامه نگار
ما راجع به شهدا همیشه یه تعبیری داشتیم میگفتیم تبریک و تسلیت. فکر میکنم راجع به مهسا هم اگر منظورتونه بهخاطر چهلمش، این اونجا هم صادقه. یعنی باید واقعا ... یک بُعد تبریکی داره، یک بُعد تسلیتی
یعنی شما خانم مهسا رو به عنوان شهید قبول دارید؟
من به نظرم اون چه که ما از شهید ارائه میکنیم، اینکه حقیقتی رو زنده میکنه، اینکه با یک باطلی مبارزه میکنه مصداق شهیده.
بابا شما در قانون اساسیتون دارید که مردم بدون نیاز به هیچگونه مجوزی، میتونن تجمع کنند؛ میتونن اعتراض کنند
اصلا معروفه میگن شما قانون خودتون رو، همین قانون رو درست اجرا بکنید ...
بله ... بله ... حالا جالبِ من اخیرا یکی از دوستان تعریف میکرد این ماده قانونی دو تا قید داره، میگه که به دو شرط نیاز مجوز هم نداره مردم تجمع کنند؛ یکی مخل مبانی اسلام نباشی، یکی که مسلحانه نباشی. دوستِ ما میگفت من به مشروح مذاکرات مجلس خبرگان مراجعه کردم، اونجا آقای بهشتی ایستاده بود و گفت این دو قید هم نمیخواد ... این دو قید هم نمیخواد. البته معلومه که بعد تو قوانین عادی خواهند گفت کسی مسلح نباید بیاد، ولی آقای بهشتی حرفش این بود که این قدر باید این حرف مطلق باشه و بنیانش محکم باشه، همین مقدار قید هم لازم نیست باشه.
الان این تو کسی هست من عمامهاش رو بپرونم؟
میخوای زنگ بزنم به بچهها بگم بیان پایین
یکی رو بگو ... یه آخوند بگو بیاد
نشد عمامشو بپرونم
ما میخواستیم دوربین مخفی بگیریم، عمامه شما رو برداریم
خب
تا حالا برات اتفاق افتاده؟
بله
افتاده؟
بله
شوخی نکن ... چه حسی داشتی وقتی این اتفاق افتاد؟
حس اینکه چرا این جوری شد ؟ عه من که عمامه رو سرم بود.
بعد دنبالش ندوییدی؟ فحش ندادی؟
نه دیگه، گیر کرده بودم. زدم زیر خنده دیگه.
تلویزیون هم که هر فسادی رو ماست مالی میکنه، چرا نمیرین جلوی تلویزیون تجمع کنید؟
ببین آخه بارها شده هر وقت تجمع حقی شده، سوءاستفاده هم ازش شده ... ببین واقعا این چیزی که میگید درستهها ... یعنی تناقضیه دیگه ... از یک طرف قبول نداریم ...
پس جامعه حق داره بزنه زیر عمامه؟
بعضیهاشون حق دارن
خب تموم شد من گرفتم حرفمو ... خداحافظ
ناراحت شدی آره؟
نه
میندازم تو سطل
اگه ناراحت شدی، ما هم اون موقعی که فساد اتفاق میافتاد، شما سکوت کرده بودید، ناراحت شدیم ... اون موقعی که گشت ارشاد دخترها رو کف خیابون میکشوند میبرد ما هم ناراحت شدیم ... اون موقعی که بانک ربا میخورد، حوزه سکوت کرد ما ناراحت شدیم ... بندازم دور یا بهت بدم؟
مهم نیست
این چند متره؟
هشت متر
هشت متر، متری چنده؟
خریداریها ...
نه! متری چنده؟
نمیدونم جدیدا نخریدم، مال چهارسال پیشه.
فکر کنم متری 100 تومن باشه دیگه
نه 100 نیست ... مختلفه از 30 تومن تا60 تومن.
یعنی میزنیم زیر عمامهتون تقریبا یک 400 -500 تومن ضرر رو زدیم؟
500 تومن تو دستته ... حالا مشکلی نداریم عمامه مال شما، ولی میخوام بدونم اگه حرصتون، خلاصه این خشونته و عصبانیته با این عمامه انداختنه تخلیه میشه، من مشکلی ندارم. بندازید، ولی این خلاصه فضای گفتوگو رو میبنده، چیزی رو حل نمیکنه، اتفاق خوبی رقم نمیخوره.
ببین حرف شما منطقیه از زاویه نگاه شما، ولی منم از زاویه نگاه مردم برای این مستند، یه خواهشی دارم در حد خودت، البته ما این مستند رو داریم پخش میکنیم دیگرانی هم نظر شما رو میبینند. در حد خودتون دیگرانی که در این لباسین شما سکوت کردین که انقلاب به همچین وضعیتی رسید. .... چاکریم
یاعلی
خداحافظ
آقا پخش بشه این؟
آره
اوکیه؟
آره
کپشن ویدئو: {این ویدیو من خیلیا رو سوزوند اینقدر سوزوند که اکانتمو بستن.
خواستن مثلا با پخش کردن عکسهایی که خودم سالها پیش منتشر کردم ...}
باعث افتخارمه که منو آنفالو، بلاک یا فحش بدین. به هر حال توی نامه ثوابهامون مینویسن دیگه. این فحشها برای من ثوابه ،حالا فحش بدید بلاک کنید ...
یک دخترخانمی نسبت به اعتراضات اخیر، یک فیلمی از خودش در فضای مجازی منتشر کرد که خیلی واکنش داشت. خود شمقدری هم این فیلم رو استوری کرد و دخترخانم میاد تو پیج آقای شمقدری و میگه که من اعتقاداتم همینه و همینیم که هستم و واقعی هستم. ما دیدیم که به روند فیلم ما میخوره که یک گفت و گو بکنیم با این دخترخانم. داریم میریم که یک گفت و گو خوب داشته باشیم با ایشون.
من دختر همین کشورم، بالا سرم هم جمهوری اسلامیه ...
یعنی شما جمهوری اسلامی رو تایید میکنید؟
صددرصد
جمهوری اسلامی شما رو با این حجاب و آرایش تایید میکنه؟
صددرصد
صدا وسیمای جمهوری اسلامی شما رو راه میده؟
صداوسیما نه، حق داره راه نده ...
حق داره راه نده؟
حق داره راه نده .... منو با این ظاهرم حق داره راه نده. من اگر بخوام اونجا ورود بکنم حتما باید تغییر بدم ظاهرم رو،
یعنی باید ریا کنید؟
نه، ریا نه
چرا دیگه شما باید دروغ بگید تا راه بدن؟
هر مکانی قانون خودش رو داره، با توجه به اون قانون شما باید ورود بکنید ... مسجد، شما باید با چادر برید ...
نه، مردم کف خیابوناند و مردم رو دارن میزنند.
اینها مردم نیستند.
کیان پس؟
دو دستهان طبق فرموده حضرت آقا ....
خب؟
یا منافقینن، دشمنان ایرانن؛ یا اینکه یه سری جووناند که تحت تاثیر رسانههان.
تحت تاثیرن؟ یعنی اینکه هیچ مشکلی توی این کشور وجود نداره؟
نه، مشکلی نداره.
شما مشکلی ندارین؟
نه
شما حکومتی این؟
نه
شما مشارکت رو میدونین چند بوده؟
شما بفرمایید چند بوده؟
مشارکت 48 و خورده ای درصد بوده
خب؟
بگیم اصلا 49 درصد
خب؟
یعنی 51 درصد از جامعه طبق گفته رهبری، که همیشه میگفته رای همه در انتخابات، یعنی تایید نظام؛ رای ندادن که نظام بفهمه با مسیرش مشکل دارند
منی که میتونم رای بدم، من اگر واسه کشور خودم رییس جمهور انتخاب کنم، یعنی من دلسوز کشورمم و مال کشورمم.
خب وقتی توی انتخابات نباشه سلیقه من، همه رد صلاحیت بشن، رییسی برن ...
یعنی بین اون همه کاندیدا یک نفرم سلیقهتون نبوده؟
نه نبوده همه رد صلاحیت شدن ...
پس جمع کنید برید ... وقتی عرق ملی ندارید جمع کنید برید ...
بابا شمقدری، یکی رو بیار که حداقل یه چیزایی رو قبول داشته باشه
نه شما منطق ندارید ...
من با تو مگه مخالف نیستم، من میگم جمهوری اسلامی باید اصلاح بشه، تو میگی فعلا خوبه ... این رو پخش نکنیها؛ به قرآن گل به خودی به خودتونه
اگه من الان حق نمیگم چرا شما داغ کردید؟ ... آقای محترم، من خودم جزء همین اغتشاشگرها بودم و یه تحولی خدا منو دوست داشت و دست منو گرفت آورد توی این راه درست.
خب خانم شما بی حجاب بودید دیگه؟
بله
گشت ارشاد نگرفتت؟
چرا اتفاقا یه بار من رو گرفت و من باهاش دعوام شد
خب چی میگید؟
حق داشت من رو بگیره
وای
حق داشت منو بگیره
وای وای
من بی حجاب بودم .... الان اجباره
دختر مردم رو گرفتن بردن توی گشت ارشاد، سکته کرده مرده
خانم مهسا امینی رو میگید
بله
خانم مهسا امینی، از شانس بد متاسفانه جمهوری اسلامی، ایشون مشکل مغزی داشتند ... مشکل مغزی داشتند و ایشون رو حالا به خاطر حجاب نادرستشون گرفتند، حالا ایشون شانس بد جمهوری اسلامی دقیقا همونجا باید میافتادن و غش میکردن ...
بعد 40 روزه تو خیابون آدمها رو میزنن میکشن که بگن مهسا امینی رو نکشتیم
آدمها رو میزنن میکشن؟ من این حرفهارو همه جا زدم، فحش هم خوردم، هم از مذهبی هم غیر مذهبی. چرا؟ چون من یک دختری بودم که حجاب نداشتم، مهمونی میرفتم و و و هزار تا کار دیگه؛ ولی با ترور سردار سلیمانی خدا دست من رو گرفت و به من فهموند آقا داری راه اشتباهی میری، برگرد، من برگشتم ...
قبول، شما یک اتفاقی افتاده، یک تغییری کردین. گفتین تتو قاسم سلیمانی روی ...
حاج قاسم سلیمانی ...
حالا من دارم دیالوگ
سردار سلیمانی
خب چرا حالا ملالغتیاین شما؟
ملا لغتی نیستم، عشق قلبمه. دوست دارم بهش احترام بذارید. من دارم با شما مکالمه میکنم.
عجب قطع کن بابا
آره تتوش هم زدم، آره ببخشید مگه جمهوری اسلامی گفته تتو بده؟ تتو نزنید. تتو ببینم دستتون رو قطع میکنم؟
نه شما تا حالا نرفتید برخورد بشه باهاتون ...
با من؟ من میگم گشت ارشاد من رو گرفت. گرفت و باهام ... دعوا شد
داداش خود رهبری همیشه گفته این که مردم مشارکت کردن، مثلا 85 درصد، 60 درصد، 70 درصد. به هرکی که رای دادن، تایید نظام بوده ...
بله ... ولی اون وریاش نیست که کسی رای نداده ...
مردم ... دقیقا همینه. مردم واسه چی شرکت نکردن؟
مثلا کشور اروپایی با 30، 40 درصد.
باشه
آخه شما بحث رو گذاشتین سر تایید و
الان تمام کشورهای اروپایی مشروعیت ندارن. من قبول دارم که چینش کاندیدا افتضاح بود. من قبول دارم
الان که از نظر من ،کلا نظام 10 درصد طرفدار داره، اون که هیچی.
مرسی، عالی بود، عالی بود
اصلا شک نکن
دانشگاه تهران شمال، هیچ کاری نکرده زدنش.
منی که سرکلاس بودم، اومدم بیرون یهویی شروع کردن تیراندازی به سمت ما من چه گناهی کردم؟
ببخشید یک دقیقه دوربین ... یک دقیقه صبر کن
به خاطر اینهایی که کف خیابونن، اینها امنیت شما رو گرفتن. اینها اگه اعتراض میخواستن بکنن، ببینید کسی که میاد امنیت مردم رو به خطر میاندازه، معلومه پلیس باهاش برخورد میکنه. اینکه بسیجی رو میزنن، بسیجی که داره از امنیتشون دفاع میکنه، وایساده جلوی بسیجی و بسیجی رو میزنه، انقدر میزنه، شکنجهاش میکنه که اون بسیجی میره تو کما، بعد شهید میشه. بعد این حق داره؟ این حقی داره؟
توی این اعتراضات خیابون حکم لوکیشن رو داره. یعنی معترضین در یک حرکت پارتیزانی، در یک حرکت چریکی، خیابون رو میبندن. به دلیل جو امنیتی توی کمترین دقیقه اعتراض میکنند، شعار میدن و منطقه رو ترک میکنن. ادامه اعتراضات و اصل اعتراضات توی فضای مجازی و فیلمی که از این لوکیشن گرفته شده اتفاق میافته. ما میخوایم این رو، در واقع این نوع اعتراض رو خودمون هم ضبط بکنیم، ولی خب چون جرئتاش رو هم نداریم توی این جو امنیتی، توی مرکز شهر انجام بدیم، میخوایم بریم توی یکی از محلههای اطراف تهران. فقط امیدوارم که دستگیر نشیم. من که خودم خیلی استرس دارم و فقط دارم تپق میزنم. امیدوارم اتفاق خوبی بیفته
مرگ بر دیکتاتور
(وحید اشتری)
وحید اشتری
عضو جنبش عدالت خواه
وحید خویشتن داری نکن راحت صحبت کن
من میخوام چیزی نشم
شل کن شل کن
نه بابا ما 6 سال زندان داریم. دیگه فناها رو رفتیم
خیلی صریح و تند بخوام بپرسم، به نظرت جمهوری اسلامی چهقدر دیگه دووم میاره؟
جمهوری اسلامی؟ ... چه سوال سختیه. رفتی وسطه وسطش.
هیچ مقدمهای نداشت
جمهوری اسلامی، ببین خیلی دقیق بخوام بگم، خیلی در ابهامه وضعیتش نسبت به آینده. من چون حس میکنم فرو پاشی اجتماعی صورت گرفته، اون چه که در مورد دوام و اینها حرف می زنی فکر کنم فروپاشی سیاسی رو میگید دیگه؟
ساختارش دیگه ... چون اجتماعی که قطعی
آره، این فروپاشی اجتماعی با اون فروپاشی سیاسی بعضاً توی مدلهای توی دنیا با سرعت خیلی کمی، با فاصله خیلی کمی از هم رخ داده .... من سخنرانی مسئولین کشور رو مجموعاً که میبینم اصلا حس نمیکنم که فیلم بازی میکنند، ولی تلقی اینها واقعا اینه که ما الان در قلههاییم و داریم قلهها رو همینجور در مینوردیم در راستای رسیدن به اهداف و آرمانهای انقلاب، یکی پس از دیگری داریم همینجوری فتح میکنیم میریم جلو؛ واقعا تلقیشون اینه که یک اقلیتی معترضن، اینها فتنهگرن، اینها از عوامل بیگانهان اینها پول میگیرن، اینها برای شعار نویسی پول میگیرن، برای نمیدونم چی کار کردن پول میگیرن
{کاغذنوشته} انقدر موهات قشنگه که این شکلات برای تو
سال 57، انقلاب که اتفاق افتاد، عدهای برای شادی به این میدون اومدند و از این میدون بالا رفتند. از همون موقع اسم این میدون شد آزادی و نماد آزادی ایران. امسال هم سال 1401 و ما تلاش داریم میکنیم برای آزادی، برای یک انقلاب. هرکسی تو این جامعه به اندازه وسع خودش تلاش میکنه، عدهای به خیابون میرن و عدهای میان با کاغذنوشته و شکلات هموطنهاشون رو دعوت میکنن به این جریان، تا با هم دیگه آشتی ملی بکنیم.
خانم خدمت شما
مرسی
به امید آزادی
به امید آزادی، تشکر
ببینم چی نوشته؟
خداحافظ
نمیگیری؟
مرسی
چرا نمیگرفتی؟
یه لحظه فکر کردم مزاحمی
خانمها{ی چادری}! سلام. خوبین؟ ... یک سوال؟
بفرمایید
دیدین از اینهایی که از اینها {شکلات} میدن؟
نه
خب از اینها دارم بهتون میدم ... خب بیا شما هم با موهات شهر رو قشنگ کن. چی میشه به خدا خوب میشهها. یه شهر و قشنگ میکنی شکلاتاش رو ببر.
خانم خدمت شما
خانم خانم چرا انداختی اینو
برای چی نندازم؟
خب با موهاتون مگه شهر رو قشنگ نکردین
موهای من به شما چه ارتباطی داره؟
یعنی مخالف اینین؟
آقا وقت منو نگیر الکی.
شما الان مخالفی؟
آره
مخالف چی؟
مخالف این حرکتی که شما الان انجام دادی.
یعنی الان شما با جمهوری اسلامی اوکی ای؟
باید برای شما توضیح بدم
اون شمقدریه، دوربین مخفی بود. خب ما داریم مستندی میسازیم در مورد اعتراضات، خب، بعد به نظر من خوبه که شما توش مصاحبه بکنید که با این حجاب مخالف این اتفاق بودید
من الان از کجا بدونم شما داری راست میگید؟ اصلا مستند ایشون ...
مگه شمقدری رو نمیشناسید؟
چرا میشناسم
مجوز داریما
اینور رو نگاه کن، اون شمقدریه
باشه آقا من الان چه میدونم خط فکری ایشون چهجوریه؟
شمقدری ...
آقا ببخشید ما دوربینمون رو یک لحظه
شمقدری
ببینم کجا باید باشه
کجاش میذاری رو لباسش؟
مصاحبه عجیبیه برای من. شما موافق جمهوری اسلامی هستین؟
بله
با این حجاب؟؟
به حجاب ربط داره؟
مهسا امینی فکر کنم حجابش از شما بهتر بود، نبود؟
جمهوری اسلامی کی گفته با شبیه من مخالفه؟
مخالف نیست؟
مخالف نیست
گشت ارشاد گذاشته تو خیابون شما ها رو میگیره که
نه گشت ارشاد با ما هم چلنج داشته، ولی خب قانون گذاشتن تا یک حدی حجاب شما هم باشه، اگر بالاتر از اون بشه آره
خب گشت ارشاد شما رو گرفت تاثیری هم داشت؟
تاثیری که داشت، ولی همون لحظه
خب پس تاثیری نداشته؟
نه تاثیری نداشت
چرا باید گشت ارشاد وجود داشته باشه، کاری که هیچ تاثیری نداره؟
من دارم میگم که وجود گشت ارشاد و تذکر دادنش به من، اونها حق دارن تذکر بدن به من.
چه حقی؟
چون من قانون جامعه رو نقض کردم. مثل اینه که شما از چراغ قرمز رد بشین، مثل این که تو خیابون یکی رو بزنی، خب همه اینها جرم محسوب میشه.
مگه همه قانونها قانونهای درستیه؟ مگه نباید اعتراض کرد به قانون غلط؟
اعتراض هم میشه کرد به قانونی که فکر میکنیم ممکنه غلط باشه، اما اعتراض صحیح.
فیلم روز اول رو ندیدین توی بلوار کشاورز، که دختره به هیچ جایی هم کاری نداشت نشسته بود و پلیس زدش.
شما فکر میکنین ممکنه اون فرد کاری نداشته باشه به اونها، ولی قطعا قطعا پشت پرده ...
یعنی هرکاری جمهوری اسلامی بکنه درسته آره؟
خب نیروی انتظامیف ببخشید بلانسبت بیمار نیست که همین جور داره رد میشه یکی رو بزنه یکی رو باتوم بزنه، یکی رو با شلنگ بزنه
اخه زده!
ولی خب قطعا شما که نیستید اونجا که ببینی چه اتفاقی افتاده
چی کار کنن مردم اعتراض دارن؟ شما که هرکاری بکنه جمهوری اسلامی، میگین خوبه
مردم که بیان بیرون اعتراضشون رو بیان کنن، بدون خشونت، شما شک نکن که کاری باهاشون ندارن.
ندارن دیگه؟
ندارن
خب مثلاً وکلا جمع شدن ...
شما میگین ما هیچ جا نداشتیم اعتراض کنیم اما بودن به هرحال
مثلا وکلا جمع شدن تیر ساچمهای خوردن ... پزشکها جمع شدن تیر ساچمهای خوردن
شما همه رو دیدین تیر ساچمهای خوردن؟
نخوردن؟
شما همه جا هم حضور داشتین یک به یک دیدین خوردن؟
نخوردن فیلمهاش اومده بیرون ... از چی میخواین دفاع کنین؟
فیلم رو که همه جوره میشه. از سالیان پیش هم فیلم رو بیاری زیرنویساش رو فقط شما قراره تغییر بدین، کسی متوجه نمیشه این فیلم برای کِی بوده؟ کی هست؟
یا ابالفضل ... خیلی وضعیت گل و بلبله نه؟
وضعیت خب معلومه گل و بلبل نیست، ولی خب منم الان صددرصدی از وضعیت کشور راضی نیستم؛ ولی با این حرکات هم نمیشه به جایی رسید.
شما مخالف عوض شدن کل حاکمیتی؟
خب آره صددرصد
چرا؟
مگه الکی به دست اومده؟ ما حکومت دیکتاتوری رو سرنگون کردیم تا به این رسیدیم. مگه جمهوری اسلامی الکیه که سرنگون شه؟
خب الان مردم میگن مرگ بر دیکتاتور چرا بهتون برمیخوره؟
نه، چرا آقا؟ سواله دیگه.
ما داریم میگیم مرگ بر دیکتاتور
ما هم میگیم مرگ بر ضد ولایت فقیه، چرا بهت برمیخوره؟
به ما بر نمیخوره، بگو، بگو
مسئله اینه که جایگزینی وجود نداره. شما فقط دارین امنیت رو بهم میریزین، ایران رو میکنین سوریه تمام. مخالفین نظام باهم دعوا دارن، مجاهد با منافق شدن دوتا نمیدونم تواب شدن سه تا
شما واقعا فکرتون این جوریه؟ ... من فکرکردم الان به خاطر مصاحبه این جوری دارین میکنین ...
من فکرم همین جوریه
این اصلا خانم رد داده وصل به نظام رو رد داده، این جوری بگم
یعنی اقا تو الان یک جایگزین درست بده منم میام طرفت. جایگزینی وجود نداره
اصلا وجود نداره
ایران رو دارن سوریه میکنن
آقا میخواین ایران سوریه نشه؟
نه
اصلاح کنین خودتون رو. چرا اصلاح نمیکنین؟
اصلاح زمان میبره
بابا 43 ساله ما رو سرویس کردین
در سال 1900 زن حق رای نداشت تو اروپا، 50 سال مبارزه کرد تا به حق رای رسید. آقا مبارزه زمان میبره
احمدی نژاد اولین کسی بود که زن رو راه داد استادیوم. 10 سال بعد، امروز قانونی شد
تو چرا همراه من اعتراض نمیکنی؟
من خودم تو مستندم اعتراض کردم به اینکه چرا زن رو راه نمیدن تو ورزشگاه؟ امروز دارن راه میدن. بله، وقت و زمان میبره.
امروز 15 آذر، اینجا هم دانشگاه شریفه. بچههای انجمن اسلامی یک درخواستی داده بودن امروز تجمع کنن، اما بهشون مجوز ندادن. حالا خود بچههای انجمن اسلامی میخوان این تجمع رو انجام بدن، الان هم داره صدا میاد ما با گوشی میخوایم این اتفاق رو بگیریم.
آقا یک لحظه
نه نه نه
درگیری نکن
چی کار میکنی؟
مگه دانشجوی شریفی؟
من دانشجوی شریف نیستم، نه، مستند سازم
تو مستند ساز نیستی! انگلی!
من؟
آره
انگل چیام؟
انگل جامعه!
چرا؟
بو میدی! بو ... بو تعفن میدی!
{خطاب به علیرضا زاکانی} بحث اینه که توی انتخابات، سلیقههای مختلف، کاندید خودشون رو نداشتن و رد صلاحیتها باعث شد همون نکتهای که آقا میگفت مشارکت در انتخابات، رای به نظامه و نظام این دیالوگ رو نشنید 48 و نیم درصد شرکت کردن و نفر دوم آرای باطله بود. واقعا این روش درسته؟ حالا شما به عنوان مسئول و کسی که تو اون انتخابات بودین؟
همینطور باید ببینید که شرایط ... طرف مقابل کسی رو انتخاب کرده که قبلا زندان امنیتی بوده، حتما ردش میکنند ... حتما ردش میکنند
آقای لاریجانی چی؟
حتما اون هم به خاطر شرایط خاص خودشون ...
آقای پزشکیان چی؟
نه، اون که دیگه ... شما که ... میگم هرکدوم قاعدهای داره
نه بالاخره نداشتند دیگه
نه، این فرمایش شما، هرکسی که نمیتونه بلند شه بیاد. منم دو دوره اومدم گفتند صلاحیت نداری، رفتم
خب شما کار اجرایی نکرده بودید.
یعنی چی کار اجرایی نکردم؟ از خیلی از کسایی که بودن کار اجرایی بیشتر کرده بودم، این حرفا چیه؟
حالا مثلا سعید محمد چرا رد صلاحیت شد؟
این یک چیز جامعیه. در واقع یک چیز مثلا تک بعدی دو بعدی نیست که، یک چیز جامعیه، منم الان جای شورای نگهبان نیستم بخوام جواب بدم
ولی همین که وایستادید صحبت کردید، با این که خودتون ضعفها رو میدونید خودش اتفاق خوبیه
خیلی زرنگیها، خیلی زرنگی!
ضعفها رو نمیدونید؟ شما که سیاسیاین، من میدونم
مهدی نصیری
منتقد روزنامه نگار
توی ایران باید چرخه خشونت یک جایی متوقف بشه. ما در مشروطه خشونت داشتیم، بعد رضاخان میاد خشونت داریم، در جنبش ملی شدن نفت و مصدق خشونت داریم، از دو طرف. توی انقلاب اسلامی باز خشونت داریم، اگر چه ممکنه بگیم در مقایسه با انقلابهای دیگه خشونتش خیلی کمتر بود. این چرخه خشونت باید متوقف بشه، به این معنا که
خب نه دیگه چرخه خشونت فقط از طرف مردم نباید متوقف بشه.
دقیقا دقیقا
حالا ما به نظام حرفمون رو گفتیم، متاسفانه یک مقداری احساس میکنیم که نظام گوشش برای شنیدن ضعیفه چی کار کنیم؟ ولی از این ور به مردم میخوایم حرف بزنیم، به مردم میگیم که کاملا مدنی، مسالمت آمیز با فاخر، حتی ما خشونت کلامی نداشته باشیم، حتی فحاشی نکنیم در شعارهامون ... شعار زن، زندگی، آزادی، مرد، میهن، آبادی بسیار شعار فاخر و زیبایی است توی این بسترها حرکت کنیم ... به هیچ وجه این که کسی بره ماموری رو بزنه و بکشه مثلا جایی رو آتیش بزنه باید از اینها اجتناب بکنیم. البته حضور در خیابان مصداق خشونت نیست، اون کسی که با نفس حضور مخالفه، او داره خشونتورزی میکنه. نفس اینکه بیام توی خیابون شعار محترمانه بدم، این خشونت نیست.
وحید اشتری
عضو جنبش عدالت خواه
من این اکت رو که میبینم، اکت براندازی نمیبینم؛ ولی حالا این چیزی که الان اسمش براندازی شده و اینها، خیلی آینده وحشتناک و ترسناکی میسازه. چه از جهت تمامیت ارضی و تجزیه و وضعیتی که شما میبینین که هنوز هیچ اتفاقی نیوفتاده شعارها و ادبیات توی کردستان و توی بلوچستان و توی خوزستان، اینها کاملا روشنه، اصلا قابل انکار و قابل کتمان نیست که بیای بگی این داره اغراق میشه، داره ساخته میشه. ادبیاتش خیلی روشنه که چه افقی رو داره و اینها. چه توی موضوع تجزیه است، چه توی موضوع اکتهایی که تو الان داری میزنی، هنوز به قدرت نرسیده؛ اکت خیلی وحشتناکیه. مثلا اتفاقی که توی اکباتان افتاده، اکت براندازانه نیست؛ هر بر اندازی میفهمه توی همچین کلیپی وقتی بیاد بیرون از مجموعه ماجرا و اینها اون چیز خیلی وحشتناکیه.
خشونت رو بالا میبره، حکومت هم خشن میشه، طرفدارهای حکومت دوباره برمیگردن ...
بخش زیادی از خاکستریهایی که وسط بودن، به انزجار میرسن. این اکت جنگ داخلیه، اکت براندازی با اکت جنگ داخلی خیلی متفاوته.
مغازهات رو زود ببند که اتفاقات بدی نیوفته برات، شیشهای میشهای، اتفاقه دیگه. فکر میکنی؟
نمیشه
نه جدا! چرا مغازهات رو نبستی؟
کی بسته من ببندم؟
ببند دیگه
چرا ببندم؟
چرا ترسیدی حالا؟ ... ترسیدی؟
نه
ولی به نظرم ترسیدی!
نچ
صاحب مغازه کیه پس؟
داداشمه، فردا میاد
آها، یعنی داداشت فردا میاد؟ ... خب شیشههات میشکنهها! گفتم حالا. من به این هم گفتم، گفتم ببند تا نیم ساعت دیگه.
به سلامت
تهدید میکنی؟
تو داری تهدید میکنی!
نه، به سلامت نگو. ببند مغازهات رو خب؟
نمیبندم، برای چی باید ببندم؟ تو کرایه منو میدی؟
عه آقا اعتصابه دیگه!
تو کرایه منو میخوای بدی؟ تو کرایه خونه منو میدی؟ ما همه اینجا مستاجریم بابا
حالا یک شیشه است دیگه، طوری نمیشه شیشه چنده الان؟
هر چی میخواد باشه
یعنی نمیبندی اصلاً؟
نه
خب دوربین مخفی بود، چرا انقدر مقاومت کردی؟
واسه چی مقاومت نکنم؟
امروز قرار بود که مردم اعتصاب بکنند در یک فراخوانی و ما کل شهر رو گشتیم خیلیها تو این اعتصاب شرکت کردند. یعنی خود من تو این چند روزی که قراره اعتصاب باشه، اصلا از کارت بانکیام استفاده نمیکنم و خریدهام رو قبلا انجام دادم؛ ولی خیلی از مردم هم از این اعتصابه استقبال نکردند. نکتهای که وجود داره اینه که وقتی که یک اعتراضی در ابتدا اشتباه انجام میشه و به خشونت کشیده میشه از دو طرف، دیگه این اعتراضه به نتیجه نمیرسه چون دیگه اتحادی وجود نداره و جامعه چند دسته میشه. دشمنان مردم ایران نمیخوان که ما متحد باشیم و با هم برای یک ایران پیشرفته تلاش بکنیم.
شمقدری/ بافقی؛ انقلابی/ ضدانقلابی؛ ارزشی/ ضد ارزشی؛ باحجاب / بیحجاب؛ قضاوت نمیکنم. اما احساس من اینه که ایران نه از اینترنشنال رنج میبره، نه از بسیجی و سپاهی و حتی از دخترهای بیحجاب و حتی از زن، زندگی، آزادی. رنج از لحظهای آغاز میشه که من باید بپذیرم شمقدری با بافقی دشمنه، انقلابی با ضدانقلابی، باحجاب با بیحجاب دشمنه و باید تا قیامه قیامت، با هم در یک چرخه خشونت باقی بمونیم تا به یک ایران پیشرفته نرسیم.
برای تایپ خلاصه مستند و آپلود عکس ها زمان زیادی گذاشته شده است لذا لطفا در صورت استفاده از این مطلب ، نام منبع و لینک (سایت سیمابان) را استفاده فرمایید
چرا برای یک زندگی معمولی باید به کشور ترکیه مهاجرت نمود !
مستند « برای یک زندگی معمولی »، قصد بررسی علت های مهاجرت ایرانی ها و زندگی در کشور ترکیه را دارد.
چرا هزینه مسکن و تفریح در ترکیه، حتی نسبت به ایران ارزان تر است؟
حسین شمقدری به عنوان کارگردان و محمد دلاوری به عنوان راوی مستند، ضمن سفر به کشور ترکیه، از نزدیک با ایرانیان مقیم ترکیه مکالمه، و از مکان های دیدنی، تجاری بازدید مینمایند.
متن مستند :
حاجی کجایی؟ ... الان خب، الان حاجی ما دقیقا جلوی کانتریم، داریم بارها رو میدیم ...
خب ببین نمیشه بهش بگین کار ما رو ردیف کنه؟
نه. اولاً که ما پاسپورت شما رو نداریم، خب ... دوماً بهش گفتم عکس پاسپورت رو به شما میدیم، گفت نه. من باید خود طرف رو ببینم ...
خب میخوای بیا روی تماس تصویری، به خدا داریم سوار هواپیما میشیم
هنوز به کانتر نرسیده
دوستان من از پرواز جاموندم، چون که هم پروازم رو جابه جا کردن، هم اینکه به من گفتن بیا اینجا در این بیابان خدا پارک کن. من هیچ شکایتی ندارم، به نظرم خیلی هم کار قشنگی کردن ... ببینیند اینجا پارکینگ مهمترین فرودگاه ایرانه. تا دلت بخواد جای پارک داره. چرا؟ چون بیابون رو آسفالت کردن، خط کشی کردن، خیلی هم قشنگه؛ حالا درسته که شما برای اینکه خودت رو برسونین ترمینال، باید کلی پیاده روی کنی که، پیاده روی هم برای سلامتی خوبه.
اینکه من از پروازم تو تهران جا موندم خیلی مهم نیست ... دوستان مایل بودن ساعت پرواز رو عوض کنن و من باید خودم رو تطبیق میدادم. حالا پارکینگ دوربود، خب من میدویدم، سرعتم رو بیشتر میکردم. مهم اینه که از اون شهر فرودگاهی، میدونین که به فرودگاه ما در تهران میگن شهر فرودگاهی؛ از اون شهر فرودگاهی با اون همه امکانات و تجهیزات، مردم که از کشورهای مختلف اومدن برای اینکه پرواز کنند، رسیدیم به این روستای فرودگاهی، با چهار دونه پرواز. چیه اینها که ردیف کردین اینجا؟ این هم شد پرواز؟ نگاه کن تو رو به خدا. هی هم این صفحهها رو عوض میکنن، منظورت چیه؟
توی این سالها، احساس اینکه پاشیم از ایران بریم، دیگه اینجا جای موندن نیست، خیلی فراگیر شده. این پژوهش داره همین رو میگه. پژوهشکده مهاجرت این رو انجام داده. اما اونقدر این حس فراگیره، که به نظرم پژوهش هم نمیکردن، مثل روز روشن بود. بذارید یک اعترافی بکنم، منم بارها به مهاجرت فکر کردم. من هم بارها، وقتهای کلافگی، ناامیدی، وقتهایی که با تمام قوا رفتن رو مخم، فکر کردم که پاشم کل زندگیم رو جمع کنم و برم. این سفر هم یک طورهایی بررسی اینه بذارم برم یا نه؟
چند تا عدد خیلی ساده. فرودگاه استانبول ظرفیتش برای 150 میلیون مسافره و فرودگاه ما برای 7 میلیون. خب گفتی چند تا عدد! پس بقیهاش چی میشه؟ همین یک عدد کفایت میکنه. چه اهمیتی داره بگم مسافتش چهقدره؟ تعداد پروازهاش چند تاست؟
خب کلی از فرودگاه تعریف کردیم، چهقدر قشنگه، چهقدر بزرگه، همه اینها به کنار؛ منتهی بدون عیب هم نیست. مثلا یکی از عیوبش اینه که مترو نداره و فاصله فرودگاه رو ببیینید تا مرکز شهر چهقدر زیاده؟ همین باعث میشه که اگه کسی بخواد با تاکسی بیاد یک عالمه پول باید بده، اتوبوس هم به سختی میتونه آدمها رو انتقال بده. یک اشکال دیگهاش اینه که همون پارکینگش که خیلی خیلی خوبه و خیلی خیلی هم عالیه و درسته و کنار ترمیناله، سازهاش یک ایرادی داره و تمامش رو نمیتونن بارگیری بکنن. چون میترسن اگه ماشین پر کنند، بهخاطر اون ایراد سازهای، یک دفعه بیاد پایین.
از فرودگاه که میری بیرون پنج طبقه پارکینگ کنارته. طبقه اول این پارکینگها، شرکتهای اجارهی خودرو هستند. رسیدی میتونی با گذاشتن یک بیعانه مختصر خیلی راحت با روزی بین 30 تا 50 یورو، یک ماشین اجاره کنی و بری. یا بدون اینکه دغدغه جای پارک داشته باشی و اینکه پارکینگ پره یا پر نیست، ماشینت رو توی 40 هزار جای پارک بذاری و بری. اگر هم ماشینت رو گم کردی، میتونی توی گوشیت شماره پلاک رو بزنی، تا بهت بگه کجاست؟ ... خیلی نمیخوام عدد بارونتون کنم، فقط این رو بگم تا بریم توی شهر یک چرخ بزنیم. سال 2002، حدود 6000 شرکت بین المللی توی ترکیه سرمایه گذاری کرده بودن. سال 2019 یعنی 17 سال، بعد شدن حدود 76000 تا. عددها رو گرد کردم که یادمون بمونه. توی 17 سال 6000 تا، حدوداً 12 برابر شد. شد 76000 تا. حالا چراش رو میگم، فعلا بریم چهار تا خونه ببینیم.
مسکن :
اینجا برجیه به نام باباجان در محله اس.ان یورت استانبول. اطراف استانبوله، توی حاشیه است و جالبه بهتون بگم که این برجِ به این بزرگی رو ببینین نصفاش رو ایرانیها خریدن و اجاره کردند. توی سال 2021 رتبه اول خرید و اجاره مسکن رو توی اینجا ما داشتیم ایرانیها؛ بعدش عراقیها بودند، بعدش سوریها بودند. دقت کردید؟ اول ماییم، بعد عراق، بعد سوریه؛ یعنی در یک رقابت نفسگیر دو تا جنگزده رو پشت سر گذاشتیم. ما ایرانیها حدود 4 میلیارد دلار آپارتمان تو ترکیه خریدیم. کنارش 3 میلیارد دلار دیگه هم باقی خرجهامون شد، مثل خرید ماشین و کسب و کار و اینها. شد چیزی حدود 7 میلیارد دلار. این یعنی یک سوم فروش نفت ایران به نرخ دلار آزاد یعنی یک چیزی حدود 210 هزار میلیارد تومن (اگر دلار 30 هزارتومن باشه). یعنی 21 جلوش 13 تا صفر.
ما پارسال اینجا رو سه هزار لیر گرفتیم، یه خونه دو خوابه، نرمال میشه مثلا 6 میلیون تومن، الان 6 میلیون تومن، تهران که جایی مثل ...
بدون پول پیش 6 میلیون تومن؟
بله
اجارهاش که مثل اینکه از تهران خیلی بهتره
خیلی بهتره، بعد یه خوبیای دارن اینجا،به نفع مستاجران بیشتر تا به نفع صاحبخونه، قانون دارن. صاحبخونه نمیتونه شما رو بلند کنه!
بعد یک سال حتی
اصلا نمیتونه بلند کنه ... والا ... اصلا اجازه نداره بعد اجازه نداره سه هزار لیر و بکنه شیش هزار لیر، نهایت میتونه بکنه سه هزار و شیشصد لیر و شما میتونی اون پول رو بریزی به حسابش و بگی بیست درصد تورم سالانه ترکیه هست طبق گفته خودتون ما هم سه و شیشصد میدیم، حتی بره دادگاه شکایت هم بکنه، نمیتونه، خیلی سخت بلند کردن. مخصوصا مغازه، مخصوصا مغازههای تجاری، اصلا نمیتونه بلند کنه. من الان بچه خواهرم یه خونه اجاره کرده بالای یکی از برجهای خوب، هزار و دویست تا. سالی 100 تا 150 تا لیر میذاره روش، الان داره 1700 تا میده. یه خونه یک خوابه بزرگ که اندازه اینجا فقط حیاط داره، دو تا استخر عظیم داره.
1700 تا؟
1700 لیر، میشه سه میلیون تومن
الان برادرم مجبور شد بره اندیشه دیگه ...
خب بالاخره یک جایی صاحبخونه باید بتونه آقا بگه میخوام خونمو دیگه
خب دیگه شرایطش سخته
این قانون که تو ایران به تازگی گذاشتن اجاره رو بیشتر از 25 درصد نمیشه اضافه کرد، ضمانت اجرا هم نداره و هیچکس هم قبولش نداره. این همون قانونه که توی ترکیه تقریبا اجرا میشه
خب مبارک باشه
سلامت باشید انشاءالله
چرخش بچرخه
چرخ اگه داشته باشه بچرخه
بفرما داخل
بسم الله الرحمن الرحیم
عرض شود که اینجا یک واحد این سالنشه. ویو ابدی، اکازیون
بیا بیا بیا
اون پایینش استخره روبازه، بهعلاوه زمین بسکتبال. اون زمین بازی مال واحد کناریه، ولی یک زمین بازی هم این کنار داره برای بچهها. این هم که اتوبانه و خیلی قشنگ.
یک فرنگی و یک دوش ساده و از نظر ساخت هم خیلی ساخت خاصی نداره. مثلاً اگه نگاه کنین از این مدل کار کردن زیاد دیده میشه اینجاها. حالا نمیگم ایران خیلی خوبهها. منظورم رو میخوام بهتون برسونم که برای یک برج خیلی لوکس و درست و حسابی اینجا پول داده نمیشه. برای یک محیط زندگی داره پول داده میشه. ببینید مثلاً توی مدل ساخت نگاه بکنید. ساخت ساختِ جذابی نیست. ساخت ساختِ تمیزی نیست. از نشانههایی که اینجا ایرانی خیلی زیاده، اینه که دو تا آگهی توی آسانسورش زدند، یکیاش رستوران ایرانیه و دومیاش هم که تزریق لب و اینهاست که این هم ما خیلی دوست داریم ایرانیها. تزریق لبها
خب اینجا یک واحد حدودا 200 متریه و قیمتش هست 13 میلیارد تومن. مدل نقشهاش خیلی ایرانی پسند نیست. چون یک راهروی این مدلی در آورده اینجا یک سرویس زده اینجا یک دونه خواب. چون خواسته که اگه نیاز اداری هم بود بشه ازش استفاده کرد فکر کنم اینطوری گرفته این یک اتاقه، اینم یک اتاقه
سه تا آپارتمان هست. A و B و C. آپارتمانهای A و B مسکونی هستند. بلوک C تجاری هست و خیلی قشنگه.
یک خوابه دو خوابه برای گرفتن اقامت و تابعیت
لابی
اینجا هرکسی یک کارت داره برای اینکه میزنه و وارد ساختمون میشه.
خب این هم یک آپارتمان یک خوابه است، که این هم سالنشه. اینجا ساختارش از اون یکی بهتره، از اون برجه. یعنی جنسهایی که استفاده کردن و باز هم اون فضای لوکس بیرونش اصلا داخلش دیده نمیشه. یعنی شما از بیرون که میبینید ... بیا تراس رو ببین، بیا ... این تصویری که از بیرون داری میبینی یک همچین برجیه. به نظرت میرسه که خیلی باید لوکستر از این باشه ولی خب باز هم نسبت به اون یکی برجه وضعش بهتره. این جنس در حقیقت کابینتهاست.
خوبه نسبت به قبلی بهتره، ولی باز هم خیلی خاص نیستش
قیمت این آپارتمان چقدره؟
قیمت؟ آخرین قیمت؟
1450000لیر یا به پول ما 3 میلیارد تومن (واحد60 متری)
شاید براتون سوال شده باشه که این آپارتمان که کیفیت ساخت بالاتری هم داره قیمتش چرا پایین تره؟ جوابش روشنه قیمت اینجا به دست دلالها و مشاوران املاک تعیین میشه و چون خریدارها غریبهان و تسلط کافی روی بازارها ندارند طبیعیه که در این بازار بزرگ مکاره دچار هر نوع کلاهبرداری خواهند شد. جز ماجرای قیمت که خودش یک داستانیه، کیفیت ساخت هم میتونه صحنههای فاجعه باری به رخ بیاره آپارتمانهایی که بهخاطر نداشتن استاندارد در یک زلزله حدودا 145 هزار تای اونها ویران میشه و یک فاجعه به بار میاره.
نه نه
یک مجموعه ورزشی کوچولو اینجا درست شده، یک حموم ترکی، یک رستوران، یک سری امکانات حداقلی. در این حد کسی که میاد اینجا احساس کنه همه چی رو داره. توی یک باشگاه تقریبا همه ایرانی بودن منتهی خوشبختانه یکیشون از دوربین فرار نکرد.
به نظرت هنوز هم میصرفه کسی بیاد ترکیه؟
نه نمیصرفه، به هیچ عنوان، به هیچ عنوان من خیلی از دوستام برگشتن.
برگشتن؟ چرا؟
خیلی ، یعنی به شما بگم از آنتالیا
بهخاطر گرونیای که توی ترکیه اتفاق افتاد
دوستم خونهاش رو اجاره داده بود توی ایران، با همون اجاره راحت اینجا زندگی میکرد. دیگه با اون اجاره فقط اجاره اینجاش رو میداد، هزینههای دیگه رو توش موند به خاطر اینکه گرونی ...
آها یعنی این کار رو کرده بود ... خونهاش رو اونجا اجاره مثلا ماهی ده میلیون تومن یا ماهی هشت میلیون تومن
من خیلی دقیق بهت بگم، فقط امسال 300 درصد افزایش داشته ترکیه. هرکی میگه 60 درصد،70درصد، من اینجا دارم زندگی میکنم، 300درصد اجاره ... همین الان ترکیه 12 ماه پیش من اینجا خونه اجاره کردم، دو و پونصد، الان شده چهقدر؟ هفت هزارو پونصد. سس مایونز خانم من رفته خریده 17 لیر سه هفته پیش، دیروز رفتیم خریدیم 43 لیر. حالا من کارم یه جوریه که درآمدم به دلاره، این تورم روم تاثیر نمیذاره؛ ولی 90درصد ایرانیها پولشون داره از ایران میاد. وقتی پولشون از ایران میاد، کم میارن دیگه، شما حساب بکنین، درسته که تبدیل اون موقع 3.8 بود الان 2 هست، لیر به ریال؛ ولی از اون طرف اینجا اجارهات 4برابر، هزینهها، مثلاً شما حساب کنین من برقم رو میدادم 100لیر، الان میدم 550 لیر
واحدت چند متریه؟
واحدم 85، دوخواب
برای یک دوخواب 500 تا؟ چون اینجا الان میگفتن با 300 تا میشه برق رو داد برای واحد 130 متری.
تازه شما اینجا رو به من میگی، یه برق خودت رو میدی، جدیداً متوجه شدن این پول شارژی که میگیرن جواب برق محوطه رو نمیده 300 لیر هم باید برق محوطه رو بدی، شما فقط 700، 750 لیر پول برق محوطه رو میدی.
عجب!
اینجا محیطش زیباست، هرکی میاد نگاه میکنم سریع اجاره میکنه من به بچهها میگفتم، من دوست دارم هر کی اینجا رو دید، 5 دقیقه هم بیاد من باهاش صحبت کنم. الان شما حساب کنین، شارژ باباجان چهقدره؟ 400 لیر، چرا من هر ماه دارم 1400 لیر میدم؟
من اصلا توی خونه آب استفاده نمیکنم، چون میام اینجا دوشم رو میگیرم، میرم بالا. همین ماه پیش 450 لیر من آب گرم دادم! بعد میگم چرا؟ بعد میگه برای اینکه مشاع هست. تو استفاده هم نکنی باید اون پول رو بدی.
باید بدی؟
به تعداد مهاجرها داستان مهاجرت وجود داره. یعنی اینطوری نیست که بگیم رفتن به ترکیه خوبه یا بد. باید تمام قصه رو خوب فهمید و بعد به تناسب اینکه تو کی هستی؟ چند سالته؟ کجای ایران زندگی میکنی؟ برنامهات برای آینده چیه؟ درآمدت چهقدره؟ و هزار تا عامل دیگه، خودت متوجه بشی مهاجرت برات خوبه یا نه؟
یک خبری منتشر شد که خانواده آقای قالیباف اومدن ترکیه سیسمونی خریدن. خیلی سروصدا کرد. حتما خبرش رو شنیدید بعد از اون یک خبری اومد که خانواده ایشون علاوه بر اون سیسمونیها یک واحد آپارتمان هم توی این برج خریدن. برج اسکایلند.
اون خبر که آقای قالیباف اینجا آپارتمان خریده تکذیب شد، اما مداوم بین ایرانیهای اینجا خبرهایی میپیچه که آقازادهها اومدن ترکیه ملک بخرن. این حرفها حتی اگه شایعه باشه مدام این سیگنال رو مخابره میکنه که درسته ترکیه خیلی بیثباته. مدام در معرض کودتاس و تورمش هم افسار گسیته است، اما از ایران با ثباتتره
مهمترین و لاکچریترین و قشنگترین برجی که میشه تو ترکیه پیدا کرد، فکر میکنم این باشه و ما با یکی از مشاورین املاک اومدیم یکی از واحدهاش رو ببینیم، قیمتهاش رو ببینیم ...
چه طبقهای هست؟
37
ببین اینجا گرونترین در حقیقت فکر کنم برج استانبول باشه و واسه اینکه بیان به ما مشاوره بدن، جز ایشون سه نفر دیگه هم اومدن. یعنی چهار نفر داره.
این رو هم بگم اینجا ناچار شدیم با موبایل تصویر برداری کنیم. لطفا نپرسین چرا؟ بماند. یک جاهایی صدا هم به فنا رفت.
اگه جایی که میخری، قیمتش بالای 400 هزار دلار باشه، یعنی به قیمت این لحظه دلار 40 هزار تومن، حدود 16 میلیارد، تو جزء جیگرهای ترکیه به حساب میای. بهت اقامت دائم و پاسپورت میدن، قربونتم میرن و تمام. خریدت هم اما اگه زیر این قیمت یعنی 400 هزار دلار باشه، اقامتت یک ساله است و به این مدل میگن وطن داشی. و چون ترکیه مثل ایران خودمون به ویژه تو بحث مهاجران هر روز یک قانون داره ممکنه سر سال یک بازی سرت دربیارن. وقتی وطن داشی هستی، حداقل باید هشت و نیم ماه سال رو تو ترکیه اقامت کنی وگرنه اقامت یک سالهات هم لغو میشه. این عددها یعنی 400 هزار دلار بسته به اینکه ما چهقدر داریم میریم ترکیه بالا و پایین میره. یعنی اگر کمتر بریم عدد رو میارن پایین ،اگه بیشتر بریم میبرن بالا. عرضه و تقاضاست.
این فرهنگ دو تا شیر چیز جالبیه، منم اولش میگفتم چرا اینطوری اینها رو میسازن؟ توی کشورهای غربی، تا اونجایی که حالا من فهمیدم، دوتا میذارن، چرا؟ چون وقتی افراد بلند میشن عجله دارن برن سرکار و جفتشون بتونن با همدیگه کاراشون رو انجام بدن. یعنی این فشار زمان در یک دوره تاریخی در اون کشورها اینطور بوده که باید طرف بدو بدو کارش رو انجام میداده.
سامان فکر کرد چون وسواسیان
اینجا الان 280 متره، قیمتش حدود 42 میلیارد تومنه، یعنی هر مترش تقریباً 140 میلیون تومنه. به نسبت اینکه برندترین و لاکچریترین برج استانبوله، قیمت بالایی نیست. یعنی الان قیمت برج در منطقه 1 تهران از این بالاتره. نمیخوام تبلیغ کنم، فقط میخوام بگم که بدونین چه اتفاقی افتاده و این تفاوته چه جوری شده که آدمها رو مثل جاروبرقی از داخل ایران میکشونه اینجا.
یعنی عملاً داره میگه 40 درصد توی این شیش ماه قیمتش رفته بالا، یه تورم وحشتناک اینجا داره اتفاق میوفته
راستش داستان زندگی این خانم مشاور املاک که خودش از یک کشور عربی به اینجا مهاجرت کرده، از داستان قیمت خانه و اینها خیلی شنیدنیتره؛ اما افسوس که بعد از ضبط گفت کل مکالمات طول راه رو حذف کنید و فقط موند یک حال غمگین عربی.
میتونی یه شعر عربی بخونی؟
لطفاً بخون
این برای ...
فیروز
خیلی قشنگه
تو الان میری؟
من اینجا میمونم که بعدش اگر خواستین بریم یه کافه
اوکی
مثل اینه خیلی به نظرش ما مشتریهای اکسلنتی رسیدیم ... اوکی
چهقدر خوشگل و تمیزه. خیلی ساده، خیلی مرتب.
حاجی، اسکای لند خونه بخری، قشنگ میای اینجا نمار جماعت رو شرکت میکنی.
اینجا قسمت خانومهاست
این یکی از قشنگترین استارباکسهای استانبول هست که نزدیک بوسفور هست و شما میتونین دریا رو هم ببینین. هزینهاش حساب شده و لازم نیست شما چیزی رو بپردازین.
خیلی ممنون
املاکی شما هزینش رو میده؟
بله قطعا
آقا خیلی پیشنهادهاشون عالیه. یک ذره یاد بگیرید
داری میری؟
رفت بهشون بگه؟
این هم از اینها یاد بگیرید. اینجا گفته اگر ویلچری هستید یا کالسکه دارین این زنگ رو بزنید بیان کمکتون. این رو از اینها یاد بگیریم.
یعنی برای اینکه این مشتری رو جذب بکنه، انگار اینجا رو هماهنگ کرده بودند، ما بیایم یک قهوه رایگان هم بخوریم. ولی قهوهمون حلال نیست، چون ما ...
حاجی پیکشم رایگانه؟
نمیدونم حالا میپرسیم، ولی ما نمیخوایم بخریم، به نظرم ما این پوله رو باید بندازیم صندوق صدقات
البته به هوای قهوه رایگان راهی استانبول نشید، چون بعیده این سرویس به همه داده بشه. ظاهراً به اینها گفته شده تیم ما در ایران شناخته شده است و از این حرفا. کلاً بعیده همه املاکیهاشون انقدر رو اهل حال باشن
مواد غذایی :
فروشگاه میگروس یه فرشگاه زنجیرهای مواد غذاییه. یه شعبهاش توی مالاو استانبوله، یک جای خیلی لاکچری. الان هم ترکیه بیشترین میزان تورمش رو رکورد زده توی طی سالهای گذشته. میخوام یک آمار بگیرم ببینم قیمت مواد غذاییِ خوراکی اینجا چهطوریه.
خب این هم پیازه. پیاز بدی هم نیست، 99. 4. میشه به قیمت ما ده هزار تومن، در حالیکه توی ایران، همین الان کیلویی 15 هزار تومنه.
این هم سیب قرمز که اینجا قیمتش 26هزار تومنه، ایران همین حدود 40 هزارتومنه. سیب سبز هم که قیمت نگیریم، ایران کلا خیلی گرونه.
اینجا چنده؟
اینجا 30 تومن حدوداً ... پرتقال اینجا 95. 13، هر کیلو میشه 27 هزار تومن به پول ما. ایران همین الان بالای 30 تومنه، بین 30 تا 40 هزار تومن. یعنی اینجا ارزون تره .... این گوجه اینجا به پول ما 26 هزار تومنه و الان تقریباً هم قیمته با تهران، البته یک پرده کیفیتش بالاتره، ولی تقریباً هم قیمته.
خب این الان گوشت آبگوشتیه 76. 93، یعنی زیر 200 میشه 195 اینها به پول ما، ولی همین گوشت در ایران 200 تا 210 تومنه. یعنی بالای دویسته ...
پایه حقوق ترکها حدود 4200 لیره، پایه حقوق حدود 4 میلیون و 200 هزار تومنه. بعد هر چی جنس میبینی یا از ما ارزونتره یا اینکه مثل ماست. یعنی ما که نصف اینها درآمد داریم، تقریباً مثل اینها داریم هزینه میکنیم، یک کمی هم بیشتر؛ یعنی قدرت خرید ما تقریباً نسبت به اینها نصفه، نصف ...
قربونش برم اوضاعمون به نحویه که باید یادآور بشم این اعداد و قیمتها مال خرداد هزار و چهارصد و یکه و ممکنه وقتی دارین فیلم رو میبینید قیمتها چنان عوض شده باشه که خودمون بریزیم برگامون بمونه. نکته قابل توجه اینه ما داریم فرار میکنیم به کشور ترکیه که توی این تاریخ 80درصد تورم داره، تو ببین حال ما چهطوره؟
خب ما با ایشون در به در دنبال آپارتمانیم این ور اون ور، تا اینکه یک اتفاقی افتاد، دیدیم خودشون هم سوژه جالبی هستند. گفتیم که یک وقتی بذاریم، یک فرصتی بذاریم یک کم باهاشون حرف بزنیم. خودشون پیشنهاد کردن اینجا رو ...
وات ایز نیم آف دِ ریجن؟
سوری اَش
این هم ویو ... دوستش داری؟
پر از اکسیژن
این بار اما بر خلاف دفعه قبل، انگار خیلی بریده و خسته باشه، نه فقط حرف زد که سفره دلش هم باز کرد.
برام جالبه که اگه دوست داری در موردش توضیح بده
قبلش هم به شما گفتم که این در واقع درباره شغل و کار من هست. برام خیلی سخته چون مجبور بودم انجام بدم .... رئیسم میگه که حجاب باید بذارم برای اینکه شما رو جذب کنم.
هیچ وقت ازت خواسته که لباس متفاوتی بپوشی؟ ... مثلا جذابتر... نمیدونم چهطور بگم
بعضی وقتها که مشتری خیلی پولدار باشه ممکنه
تو باهام صحبت میکنی و راز شغلت رو داری میگی. نمیترسی که رئیست عصبانی بشه و اخراجت کنه؟
راستش خیلی نگرانش بودم، اما الان دیگه برام مهم نیست؛ چون الان خیلی خستهام و برام سخته اینطوری ادامه بدم .... مثلا تو من رو دیدی و این خیلی بده و من چهقدر خجالت زده میشم
چهرهات نشون میده که خیلی خستهای؟
بله ... همونطور که گفتم، من واقعا خیلی خستهام، زندگی اینجا خیلی سخته ... تو ... تو مجبوری پول در بیاری، اما خیلی سخته و خیلی زود هم خرج میشه. مجبورم برای خانوادهام و ... من فقط نمیتونم اینطوری ادامه بدم، میدونم که مجبوری ادامه بدی اما ... خیلی سخته، من خیلی خستهام ...
زندگی ما، مردم ترکیه و مردم ایران شبیه به نظر میرسه
آره یک کم، شاید
در این صحنه زیبا، در این منظره زیبا، پشت این منظره زیبا، در ایران و ترکیه افرادی زندگی میکنن که زندگی براشون خیلی سخته خیلی خیلی براشون سخته ...
وسط این سرسبزی ما چقدر غریبهایم. انگار دولتهای ما بی پناه رهامون کردن که بریم میوه خوشبختی رو از باغ دیگران بچینیم. باغی که اونها نهالش رو کاشتن، آبش دادن، آمادهاش کردن؛ حالا که وقت میوهاش رسیده ما سر رسیدیم.
کالا و خدمات :
الو سلام
سلام خوبی
خوبم، مرسی، چه خبر؟
سلامتی
خدا رو شکر، مرسی، شما خوبین؟
قربانت ما اینجاییم
عه ... وای
در مقابل قبله آمال.
آره
چیزی میخوای؟
نه دیگه واجب شد ما رو ببری ترکیه.
خانمهایی که این برند رو میشناسن. ایکیا یا IKEA، وقتی این رنگ آبی - زرد رو میبینن، گل از گلشون میشکفه. چرا؟ چون این یک فروشگاه هیولایه بزرگه که توش همه لوازم خانگی هست. میز، کمد، تخت، نمیدونم قابلمه، لوازم آشپزخونه، همه چی، همه چی اینجا پیدا میشه. اون هم به شکل خیلی جالبی. یعنی یک راهرویه، شما میری از اولش انتخاب میکنی، بعد میبری توی انبار، اونجا بستههاش رو بهت میدن، بعد خودت میبری خونه سر هم میکنی. قیمتش هم نسبت به زندگی اینها قیمت مناسبیه. اما ترکها اومدن چیکار کردن؟ کنارش مکملش رو ایجاد کردن؛ یعنی گفتن بینیمIKEA چی رو نداره؟ همونها رو بیاریم و بفروشیم. یک برند مکمل. اما نیومدن این رو حذفش کنن، بگن این رو کلاً بذارینش کنار. گفتن بیاین کنارش مکملش رو ایجاد بکنیم. چرا؟ چون این روی اون اثر میذاره. یعنی این باعث رشد اون میشه و میتونه کمکش کنه و در حال رقابت و همراهی با هم بالا برن، نه با حذف کردن.
بیا ببینم چی میگه ... بیا تو ترکی بلدی ...
فارسی بلدی؟
کرمانجی نزانی؟ کرمانجی بلدی؟
کرمانجی؟ نه، کرمانج؟
عه از کرمانجم ...
کرمانشاه؟
از ایران از یورما ارومیه ...
ارومیه؟
فارسی بلد نینم
خوبه فارسیه این
فارسی نزانم ... بیگ بدل گلدی
خاورمیانه یک اشتراک بزرگ درش هست که یک عده آدم بیکار همیشه همه جا حاضرن نذارن تو فیلم بگیری و یک درصد هم خودشون نمیدونن دقیقاً چرا و صد سال دیگه هم نخواهند فهمید که اگر کسی قصد تصویر گرفتن برای ایجاد ناامنی داشته باشه اصولاً طوری نمیگیره که توی نابغه متوجه بشی. بهترین راه مقابله با ورژن غیر ایرانیشون هم اینه که وانمود کنی نمیفهمی چیمیگن.
یکی از فروشگاههایی که همه جای دنیا هست و وسایل الکترونیکی میفروشه مثل کامپیوتر و لپتاپ و اینجور چیزها، مدیا مارکته. هر جای دنیا بری یک دونه مدیا مارکت میتونی پیدا کنی، البته غیر از ایرانها. و نمونه ترکی مدیا مارکت هم وجود داره. یعنی ترکها علاوه بر اینکه مدیا مارکت دارن، یه نسخه ترکیاش رو هم دارن به نام وطن. اینم وطن ... وطن نسخه کپی مدیا مارکته. یعنی انگار همون مدیا مارکت رو برداشتن اینجا کپی کردن نمونه وطنی ترکیاش رو درست کردن.
هایپرمارکتها یک ویژگی مهم دارن. اون هم اینه که بهت آزادی میدن. یعنی همه چیزو میچینن جلو دستت، بعد میگن هرجوری دلت میخواد کار کن، بازی کن، شوت بزن، برو، بیا. کسی نمیاد بگه چرا دست میزنی یا چی میخوای؟ تو کاملاً خلاصی و این خلاصی باعث میشه تو رو تشویق کنن به خرید کردن
این برند فروش قهوه است. استار باکس مال آمریکای جنایتکار و صهیونیستهای چنین و چنانه و فعاله در ترکیه. این هست، مک دونالد و خیلی از برندهای این چنینی هستن.
حالا واقعا چرا مدیا مارکت هست و وطن هم کنارش هست؟ چرا استار باکس موجب تخریب برندهای وطنی نمیشه؟ چون یک نهاد بالا سر وجود داره و برای دوتاشون قانون میذاره. سازمان توسعهای هست که کارش کمک به بزرگ شدن صنایعه. چهطوری؟ به خارجیه میگه تو بیا خیالت هم راحت من روزی یک بخشنامه صادر نمیکنم. هوات رو هم دارم، اما با صنعت داخلی من Joint Venture شو. یعنی بذار کنارت باشه تا بزرگ بشه و بَلَد بشه. نمیذارم من رو تخریب کنی، اما باهم رشد کنیم. آزمایشگاههای ملی و قوانین هم اجازه نمیده که تولید کننده داخلی هر تقلبی بکنه، چون داخلیه و باید حمایت بشه. این مدل رو توی ادبیات توسعه بهش میگن مدل پورتر. اسم کتاب آقای پورتر هم هست مزیت رقابتی ملل.
خودرو :
خب این یک فورد وای تِرَکه. یک هیولای دیدنی. قدش تقریباً قد منه. یعنی یک چیزی حدود یک و نود. فوق العاده جذاب. قیمتش اینجا حدود یک میلیارد و 500 میلیون به پول ما. چنین چیزی فکر نمیکنم اصلاً توی ایران پیدا بشه. خیلی خوشگله. بای توربو هست. این هم یک هایلوکسه که اگه توی ایران پیدا بشه، اون قدیم قدیمیهاشه، این 2022 برای این که قیمتاش رو بتونین مقایسه بکنین یک میلیارد و 700 میلیون. مفت، مفت.
خب این یک دوج کوپه است. قیمتش حدود 5/4 میلیارده. اینجا هم خیلی گرون قیمته و ماشین خیلی خاصیه. این یک اسپورتیج 2022 که خب ما توی ایران نمیبینیمش. مدلایه قدیمیاش رو دیدیم و دیگه تقریباً میشه گفت تموم شده. این قسمت جلو دیگه همه السیدی شده و فضاش کاملاً نسبت به مدلایِ قدیمیاش تغییر کرده. قیمت این اینجا دو میلیارد تومنه.
آقای دلاوری ماشین شما چیه تو ایران؟
ماشین من یک تیگو هفت چینیه، سوپر ... یعنی سلطان ماشینهای جهان دیگه. چون ما دیگه تبدیل شدیم به یکی از استانهای چین خداروشکر.
خب اینم یک جگوار مال سال 2015، بدون رنگ مال یک خانم دکتر بوده دیگه. فقط باهاش میرفته مطب برمیگشته و خیلی تر و تمیزه. قیمتش دو میلیارد و 700 میلیونه. دو میلیارد و هفتصد میلیون به پول ما که نمونهاش توی ایران شاید پیدا نشود، شاید که نه، حتماً پیدا نمیشود و همین.
یک نکته رو من بگم. ما میگیم ماشینهای لوکس نیاد توی کشورمون، برای اینکه ارز خارج میشه. یعنی ما پول رو میدیم، ماشین لوکس رو وارد کشورمون میکنیم، این کار رو نکنیم. اتفاقی که افتاده این هست که ماشینهای لوکس بیرون مرز ماست، اونی که پول دستشه برمیداره از داخل کشور ما میاد اینجا هزینهاش میکنه. حالا نه تنها پولش رو میاره اینجا که ماشین سوار بشه، ماشینهای مدل بالا؛ بلکه خونهاش رو اینجا میخره، بچههاش رو اینجا میذاره مدرسه، رستوراناش رو اینجا میره، لباسش رو اینجا میخره، یعنی بهجای اینکه ارز رو داخل کشور نگه داره، ارز رو، آش رو با جاش و همه رو با هم دیگه میاره اینجا هزینه میکنه.
درباره این مرسدس بنز صحبت میکنیم مدل 2020
این هیبرید هست؟
این کاملا برقی هست
کاملا برقی؟
این ماشین برقی هست، بنزینی نیست، گازوئیلی نیست. صفر تا صد رو فقط در 5 ثانیه میره
مشتریاش کیه؟
یکی از خانمهای مشتریمون هست و ایرانی هستن.
ایران؟ ... چه جالب میگه یک ایرانی این ماشین رو خریده
بر خلاف ما که تصمیم گرفتیم از همون اول خودمون خودروساز بشیم، ترکها تصمیم گرفتند مونتاژ کار بشن. بنز، فورد، تویوتا، هیوندایی و تقریباً تمام صاحب نامهای خودروساز جهان رو وارد ترکیه کردن. بهشون اجازه دادن تولید و صادر کنن، به نحوی که در سال 2021 یه مبلغ بسیار عظیم قطعه و خودرو صادر کردن به جهان. ترکها کنار دست بنز و فورد و کیا سعی کردن آموزش ببینن، قطعه ساز بشن و نه طراح و مبدع و مبتکر. توی این سالها صدهزار نیروی کار متخصص توی این محیط تربیت شد. یعنی هم درآمد کسب شد، هم مردم خودروی روز دنیا سوار شدند، هم نیرو تربیت شد و بعد چند دهه حالا ترکها از این خودرو ملیشون (خودروی ملی ترکیه: Togg) رونمایی کردند که میتونه کنار خودروهای دنیا بمونه، رقابت کنه و نیاز به هزار مدل حمایت نداشته باشه.
خب این (Range Rover) هم که دیگه قابل توصیف نیست، فوق العاده قشنگه رنگ و اینهاش دیگه به قول برادر عزیزمون که میگفت نگاه استیل گنگو نگاه ترکیب و رنگو
اگر تو اجازه ندی ماشین وارد کشور بشه، آدمهای پولدار، آدمهایی که خیلی وضعشون خوبه، مثل من میان اینجا یک دونه پژو 2008 نیو فیس میخرند سوار میشوند و میروند.
مدیران ما درهای کشور رو بستن، انحصار درست کردن که ما رشد کنیم؛ اما هم خودمون رو فراری دادن و هم اینکه ما 7 میلیارد دلار رو برداشتیم و با خودمون آوردیم اینجا. با همه اینها اما من هنوز نمیدونم باید مهاجرت بکنم یا نه؟ اونچه به چشم میبینیم اینه: اینجا با پولت خونه و ماشین بهتری میتونی بخری، با وجود تورم 80 درصدی وضع بهتر از ایرانه، هزینه زندگی جز درباره برق و بنزین تقریباً شبیه ایرانه. اینجا تقریباً همه اونچه که دلت بخواد از کالا و امکانات، بیشتر و بهتر از ایران هست؛ اما آیا اینها دلیل کافیه که پاشیم بیایم اینجا و باز هم یک سوال دیگه چی میشه این همسایه کاملاً معمولی هم از ما جلو میزنه.
معماری شهری :
این ور جاده رو نگاه بکنید، خونههایی که اینجا هست معماریاش معماری قدیمیه. رنگ و ترکیبش هم تقریباً مثل همدیگه است. حالا این ور جاده رو نگاه کنید. این ور خونهها جدید ساخته شده. اما بازم همه یک دست و یکسان ساخته شده و سهم فضای سبز حفظ شده. این چیزیه که ما توی ایران اصلاً بهش فکر نمیکنیم. هر کس یک مغازه داره صد تا بنر میچسبونه با رنگهای مختلف. هر کی هرجایی رو مال خودش داره، هر جوری دلش میخواد میسازتش؛ یعنی یکی دلش میخواد ساختمون رو سنگ سفید بزنه، یکی سیاه بزنه، یکی ببره بالا، یکی بیاره پایین، یکی رومی درست کنه، یکی باستانی درست کنه، یکی هخامنشی، یکی یونانی، یکی ایتالیایی، یکی مغربی، یکی مراکشی، یکی الجزایری، یک چیز آلا پلنگی دیگه.
بچهها خیلی باحالن، یک انرژی عجیب غریبی به آدم میدن. هرجا هستن انگار زندگی هست. وقتی هستن آدم به آینده امیدواره. اینها ترکیه رو بسازن بچههای ما ایران رو بسازن.
اسم اینجا هست کوی زکریا که منطقه زیبا و گرون توی حاشیه استانبوله. برخی میگن ترکیه برای جلب نظر گردشگران بخشهایی از خودش رو خیلی بزک کرده و همهی ترکیه این قدر زیبا نیست. بیراه هم نمیگن. اما واقعیت اینه ما هر چه توی ترکیه حرکت میکنیم داریم زیبایی، تمیزی و یک دستی میبینیم. اما آیا ایران ما حتی همینقدرنمایشی، همینقدر برای گول زدن گردشگران، روز به روز داره زیباتر میشه؟
میدونم الان بهتون برمیخوره که چرا این قدر داری از ترکیه تعریف میکنی و ترکیه مگه چیه؟ راستش من خیلی بدم نمیاد که بهمون بربخوره. شاید این برخوردن موجب بشه حرکت کنیم.
بنزین :
در کنار همه قیمتهای خوبی که دربارهاش حرف زدیم تو ترکیه، یک قیمته که اشک آدم رو در میاره و اون قیمت بنزینه. قیمت بنزین الان که خرداد سال 1401 هست، حدود 26 وخوردهایه. یعنی هر لیتر به پول ما 50 و سه چهار تومن. اما جالبه بدونید که اول سال 1400، این قیمت بوده 16 لیر یعنی حدود 32 تومن. در طول یک سال و سه ماه بنزین از 32 تومن ما شده 50 و سه چهار تومن ما و این خیلی عدد عجیبیه. بریم با درد و رنج یک مقداری بنزین بزنیم. خب ببین برای 10 لیتر بنزین این قدر پول رو باید بدیم و خیلی دردناکه
چهقدر داری میدی؟
چهقدر دادی آقا؟ ...
نمیدونم. چهقدر شد. نشمردم.
10 لیتر دویست و شصت تا ... یعنی 10 لیتر حدود 500 هزار تومن
میخوایم یک سفر زمینی رو شروع بکنیم به سمت جنوب ترکیه. به سمت آنتالیا ... گلاب به روتون آنتالیا. حدود 700 کیلومتر فاصله است، یک 9 ساعتی توی راهیم. بریم.
سوار شید آنتالیا دو نفر ... آنتالیا دو نفر.
میدونید که ترکیه تقریباً نفت نداره و مردمش باید بنزین رو به قیمت آزاد بخرن و البته که ما نفت داریم و نفتمون رو میفروشیم و میایم اینجا هم بنزین میخریم میزنیم به ماشینهامون، هم خونه میخریم و هم لباس میخریم و هم و هم ....
محیط زیست :
خب من الان یک گوشهای از ساحل زیبای مدیترانه هستم که تقریباً میشه گفت هیچ بنی بشری نیست. خیلی خلوته و فوق العاده هم زیبا و دیدنیه. نکته مهماش این که کاملا معلومه روزهایی که آدما میان اینجا برای شنا کردن یا استفاده کردن هوای دریا رو هم دارن. اینطور نبوده که هرکس رسیده آت و آشغالهاش رو بریزه بره. ساحل کاملا زیبا و تمیز و خوشگله. از اون ور هم حاکمیت در ترکیه به این نتیجه نرسیده که هر دستگاه دولتی بیاد یه تیکه از ساحل رو برای خودش بگیره. مردم هم به این نتیجه نرسیدن خب یک ویلا درست کنیم، یک تیکه از ساحل هم ما بگیریم. گفتن این مثل یک مروارید زیبا، تمیز و خوشگله. مال همهمونه. همهمون با هم کنارش زندگی کنیم، نگهش داریم و لذت هم ببریم
انقدر دارم میگم خلوته، منظورم واضحه؟ یعنی به شلوارک من و اینی که الان توی ساحلم گیر ندید. دقت کنید که طی 10 سال ترکیه تونسته 7 هزار و 200 کیلومتر از سواحلش رو بازسازی و نوسازی کنه. یعنی530 نقطه درست کرده که پرچم آبی داره. پرچم آبی یعنی اینجا آماده شده برای اینکه گردشگر به راحتی توش شنا کنه. یعنی توی اینجا فاضلاب نمیریزن. کف ساحل مرتبه. فضا استاندارده. حامام داره، حماماش تمیزه، نوشاباه میدن، پرتقال ناراندام میدن. خیلی گشنگه و با این کارها، در حال حاضر فقط از راه سواحلش حدود 9 میلیارد دلار درآمد داره، به اندازه نصف فروش یک سال نفت ما.
توریسم :
اینجا آنتالیاست، یکی از شهرهای ساحلی ترکیه، ولی به این معنا باید گفت یکی از شهرهای ساحلی ایرانه، چون ایرانیها تسخیرش کردن. شما اینجا هر جایی که راه بری میبینی ایرانیها دارن با همدیگه فارسی صحبت میکنن. اون زمانی که دلار هزار تومن بود تا الان که 30 هزار تومنه با یک کم بالا و پایین، تقریباً همینه. یعنی ایرانیها اینجا رو خیلی دوست دارن. از یک وقتی به بعد گفتن آقا چه معنا داره ایرانیها میان اینجا برای خودشون عشق و حال و یه ریز فسق و فجوری میکنن و اینها، نه. بساطش رو جمع کنین. گفتن چیکار کنیم؟ چیکار نکنیم؟ گفتن پرواز مستقیم به آنتالیا نداشته باشیم. حالا ایرانیها چیکار میکنن؟ پرواز میکنن میان دنیزلی یا اسپارتا که خیلی نزدیکه، بعد زمینی خودشون رو میرسونن اینجا. خدا رو شکر این مشکل هم حل شد، یعنی هم اون دوستان الان مسئلهشون حل شد و هم اینکه ایرانیها با یک مقدار زحمت بیشتر و پول بیشتر به ترکیه میان، خودشون رو میرسونن اینجا. میبینید چهقدر کارها خوب پیش میره؟ همه با هم دوستیم.
خب برای اینکه دستتون بیاد ترکیه داره با گردشگری چه میکنه؟ در نظر داشته باشید که قبل از کرونا سالی 45 میلیون نفر گردشگر وارد ترکیه شدند و ترکها از این راه 30 میلیارد دلار پول درآوردند؛ در مقابل 5 میلیون نفر اومدن ایران و ما سه میلیارد دلار درآوردیم.
اونها 30 میلیارد دلار و ما 3 میلیارد دلار.
تقریباً تمام ایرانیهایی که اینجا کار اقتصادی میکنن میترسن بیان جلوی دوربین. چون نگرانن ایران براشون مشکل پیش بیاد، اینجا براشون مشکلی ایجاد بشه و در نتیجه ما نتونستیم باهاشون مصاحبه کنیم؛ فقط یکی از اونها قبول کرد که ما سوالات رو براش بفرستیم و اون جواب سوالات رو به همکارش گفت و حالا ما با همکارش الان صحبت میکنیم که او به ما بگه که پشت پرده فرار سرمایه و پول از ایران چیه؟
کلاً پولدارها توی دنیا آدمای خیلی محتاطیان و طبیعی هم هست .کلاً هم میگن سرمایه ترسوئه و هم سرمایه دار
و یکی از دلایلی که استاد، ما اصلا احتیاط نمیکنیم و هر فیلمی میسازیم اینه که پول نداریم
واقعاً همینه
چون ما چیزی برای از دست دادن نداریم
میگن سرمایه ترسوئه. یعنی الان سرمایه که از ایران فرار میکنه میاد. چرا؟ چون کوچیکترین ترسی باعث میشه پولها پر بکشه بره یک جای دیگه.
لطفا درباره اینجا صحبت کنین، اینجا کجاست؟
رئیس ما اینجا سرمایه گذاری کردند برای این مجموعه اینجا بیشتر از 10 میلیون دلار سرمایه گذاری کردند و این کار رو اینجا انجام دادند چون در ایران سخت بوده.
او یک ایرانی هست؟
بله ایرانی هست
چرا او این سرمایه گذاری رو در ترکیه انجام داده و نه در ایران؟
چون دولت ایران در پروژهها شرایط فعالیت مستقل رو اجازه نداده و یک حالت رقابتی ایجاد نکرده و ایشون گفتند که باید جای دیگهای این کار رو بکنم و ایشون خیلی پروژه در سراسر دنیا انجام دادن مثل اروپا، ترکیه، آنکارا، استانبول و خیلی سرمایه گذاریهای دیگه
این همون حرفیه که همه میزنن دیگه. سرمایه گذاری توی ایران مثل شنا کردن تو گِله. آدمهای دیگه توی جاهای دیگه دارن تو آب شنا میکنن و سرمایه گذار توی ایران انگار داره توی گل شنا میکنه. باید با انحصار، با فساد، با هزار تا چیز دیگه دست و پنجه نرم کنه.
درباره این پروژه چی؟ این هم برای شرکت شماست؟
شرکت ما همچنین در ساخت اینجا سرمایه گذاری کردند
ما درباره شرایط اقتصادی ترکیه صحبت میکردیم. یه عده اینجا هستند که خیلی خوشحالند، بازی میکنند، شنا میکنند. هرچیزی زیباست، اما تو به من گفتی شرایط اقتصادی ترکیه بده. میشه توضیح بدی؟
بله میتونم
ما کلی مردم و خانواده با بچه داریم که نمیتونن چیزی رو تهیه کنند. اونها باید به بچههاشون غذا بدن، اونها باید بچهها رو بفرستند مدرسه و چیزهای دیگه و باید از کردیت کارت استفاده کنی. اما تا کجا؟ اونها نمیتونن پولش رو پس بدن. اونها کردیت کارت دارند اما تا کی؟ همهاش بدهی بیشتر و بیشتر. بعضی خونههاشون رو از دست میدن، بعضیا مجبورن برن چون نمیتونن اجاره بدن. بعضی موقعها مغازه میرم، زنی رو میبینم که دو تا گزینه داره انتخاب کنه این رو بخرم یا اون یکی رو؟ من خیلی حس بدی دارم. خیلی وحشتناکه که نمیتونه پنیر بخره، حتی شیر، شیر معمولی!
تو به من گفتی یک مرد ترک سوخته
بله در استانبول، به خاطر شرایط، خبر جدیدش رو ندارم الان. یک نفر خودش رو آتیش زده و سوزونده در استانبول، به خاطر شرایط سخت اقتصادی. اون میخواد بمیره و نشون بده که اینطوری نمیتونم زندگی کنم چون نمیتونه برای بچههاش چیزی رو آماده کنه
درباره آینده چی فکر میکنی؟
درباره آینده ترکیه؟
بله
پولدار، پولدارتر میشه و فقیر هم فقیرتر
وقتی درباره ترکیه صحبت میکنی، من احساس میکنم درباره ایران صحبت میکنی
بله به نظرم یکسانه، در واقع همه دنیا همینه
این قسمت از حرفهای ایشون رو هم باید شنید تا به نظرمون نیاد هیچ جای دنیا بهشت مطلقه. پشت این زیبایی و تلاش برای رشد، آدمهایی هم سوختن و له شدند. واقعیت اینه که باید با تمام توان تلاش کرد و البته فهمید که حتی توسعه هم هزینه خودش رو هم داره.
استاد دستش نخوره به دستت
خورد
این دستبندیه که میبندن دستت که بتونی جاهای مختلف بری مثلا بری رستوران و امکانات هتل و استفاده کنی. البته چیز بی نمکیهها. انگار که ... حلقه برای چی؟ مگه پلیکانی مثلاً؟
یعنی یک گشت ارشاد سیار همیشه باید بیخ گوش ما باشه یک وقت دو میلیمتر تماس حاصل نشه خدایی نکرده.
بیشتر مسافرهای اینجا روس هستند، اما ایرانی هم زیاده.
راستش ما چون پول نداشتیم رفتیم ارزونترین مدل این هتلها. برای 4 نفر شبی 50 یورو با صبحانه، ناهار، شام، دسر و یک سری چیزهایی که دیگه نمیتونم بگم.
عملاً مدل هتلداری در جنوب ترکیه به نحوی بوده که اینجا رو آباد کرده. حالا یک طبیعت قابل توجه خودش داره، اما طوری مدیریت شده که آدمها از سراسر جهان بیان اینجا و روزهاشون رو اینجا بگذرونن. چرا؟ چون قیمت خیلی پایینه. مثلاً شما یک روز توی هتل میای، با تورم سرآسام آور اینجا. یک روز میای توی هتل، غذا و همه چیات رو بهت میده و ازت مثلاً روزی به پول ما 4 میلیون تومن میگیره. هتلی که مناسبه.
شبی 4 میلیون البته مال پولدارهاست. ما همونطوری که گفتم 50 یوروییاش رو گیر آوردیم. حالا فکر کن کسی که درآمدش به یورو باشه چقدر تشویق میشه بیاد اینجا. چهقدر دوست دارن بیان اینجا و راحت تفریح کنند و خیلی هم ارزون. حالا جز رستوران و غذا و اینها امکانات دیگه هم هست. مثلاً استخر که اون وره که من خیلی نزدیکش نمیشم. سپردم بچهها هم خدایی نکرده سمت استخر نرن که اخلاقشون خراب نشه و واقعاً آفرین به من که چه پسر خوبی هستم. امیداورم مسئولان مربوطه حواسشون به میزان تقوای اینجانب باشد، مچکرم.
کجایی هستی؟
روسیه، سن پترزبورگ
اهل کجایی؟
ما از قزاقستان هستیم
چرا میای اینجا؟
میخوایم خوش بگذرونیم، چون اینجا خیلی گرمه
قزاقستان خیلی سرده؟
یک کمی مخصوصاً چون ما از شمال هستیم
ایران رو میشناسی؟ ایران
چرا تا حالا نیومدی؟
به ایران؟
بله
به نظرم نباید ساده باشه
من درباره پرواز و ویزا مطمئن نیستم. نمیدونم، این معمولی نیست خب، هر کسی درباره ترکیه صحبت میکنه ...
مردم قزاقستان ایران رو میشناسن؟
فکر میکنم که نمیشناسن
این خیلی نکته جالبیه که خیلی از مردم دنیا یا ایران رو اصلا نمیشناسن یا ایران و با عراق اشتباه میگیرن. واسه همینه که اولین مانع برای سفر کردن به ایران همینه، که اصلاً بدونیم ایران کجا هست؟
با یک حرکت ساده این همه آدم رو بکشونه اینجا
خیلی شلوغ میشه
قبلاً دیده بودینش؟
تو اینستاگرام، اولین بار بود میدیدم
خب این آقای حلبی حلبی یک بستنی حداکثر 10 لیری رو با ما 80 لیر حساب کرد. چرا؟ چون خلاقیتی به خرج داد دیگه. حالا یک غرفه هم هست کنار حلبی حلبی که انگار اصلا حال و حوصله نداره خیلی برای جذب مشتری کار بکنه. وایساده ببینه مشتری میاد یا نمیاد. آدم این غرفه رو میبینه یاد ایران میافته، اون رو میبینه یاد ترکیه میافته. ترکها با پوشاک، با لباس، با گردشگری، با هر وسیلهای، خودشون رو به آب و آتیش میزنن توی بدترین روزگار تورمشون جنس بفروشن. آدمها رو بیارن اینجا، ولی ما یک جوری احساس میکنیم که حالا وقت زیاده. نیازی نیست. احساس میکنیم که خب نفت داریم دیگه. کسی که نفت داره دستش رو میکنه جیبش؛ مثل بچه پولدارها. برای چی باید کار کنه؟ ولی نفت تموم میشه.
ترکیه به جای اینکه بگه من میخوام همه چی بسازم. خودرو بسازم، هواپیما بسازم، این رو بسازم، اون رو بسازم، اومده اعلام کرده من توی 8 حوزه میخوام رشد کنم. هرکس توی این 8 حوزه بخواد سرمایهگذاری کنه کمکش میکنم و بیشتر مواظبشم. 3 حوزهاش رو ما بیشتر دیدیم و میشناسیم. سالی 30 میلیارد دلار گردشگری، سالی حدود 30 میلیارد دلار کشاورزی و سالی حدود 15 میلیارد دلار پوشاک. برای اینکه دستت بیاد این عددها چقدر مهمن، بدونید درآمد ما از نفت سالی 20 میلیارد دلاره. یعنی اونها با گردشگری، پوشاک و کشاورزی حدود 4 برابر نفت ما پول در میارن.
اقامتگاه تفریحی :
دوست دختر داری؟
بله، خیلی دیگه دارم
زیاد، چهقدر؟ چند تا دوست دختر داری؟
دو تا، سه تا، عوض میشه.
یک نکته جالب اینه که یک روستای خیلی ساده رو که معلومه روستای توسعه یافتهای هم نیست با رنگ و یک دیزاین ساده تبدیل کردن به یک جای خوشگل. دیوارها رو سفید کردن و سفید نگه داشتن. واسه هر ویلایی یک اسم گذاشتن. مثلاً این اورگانوئه. خیلی ساده و خیلی ارزون باعث شده وقتی میای این تو یک احساس خوبی داشته باشی. این الان ویلای Nettle بریم داخل.
اینجا یک سالن خیلی کوچولوئه و اینجا یک فضای بامزه کوچولو باز هم و اینجا یک فضای تختگونه. خیلی کوچولوموچولو و نقلی و بامزه. بیا اینجا. اینجا وسایل چیزه و یک دونه سرویس هم اینجا. بریم طبقه بالا. یک اتاق خواب و دقت کنید یک دونه جکوزی میذاره اینجا. این جکوزی ناخودآگاه جذابیت فوق العاده جدی رو ایجاد میکنه. چون معمولاً کسی تو خونهاش نمیتونه جکوزی توی اتاق خوابش داشته باشه، وقتی این رو اینجا میبینه، سریع دست به جیب میشه و پول رو پرداخت میکنه.
قیمت چهقدره؟
تغییر میکنه توی روزهای مختلف. هر روز هزار لیر، یعنی روزی دو میلیون تومن.
رجب دوست منه، خوش تیپه، سه یا چهار تا دوست دختر داره
بله
اون به من گفته اون عوض میکنه، هر کدوم رو برای هر روزش اون تلاش میکنه که 7 تا دوست دختر داشته باشه برای 7 روز هفته. هر روز یک دوست دختر، آره؟
آره
رجب تو منطقه بهش میگن رجب شیطون و خودش هم میگه هیچ وقت این منطقه رو ترک نمیکنه. کجا بره بهتر از اینجا و بهش تو منطقه رجب نرو هم میگن
یک نکته بزار خدمتتون بگم. الان ویلا با این کیفیت توی شمال، توی ایران، کم کم 5 میلیونه.
اینها توی طراحی ویلاشون فکر همهجاش رو میکنن. فکر این رو میکنن که جکوزی توی اتاق خوابت داشته باشی یا سرویس رو اگر نگاه بکنین، اینطور نیست که سرویس رو گذاشته باشن برای 500 بار، عوض نکنن یا به زور ملحفه بدن. نه، این کارهاشون رو روتین انجام میدن. چون میگن تو این دفعه اگه اومدی باید حتماً بری و برگردی
و شما میخواین همه جنگل رو ویلا درست کنین؟
بله
شما میخواین جنگلها رو نابود کنین؟
معمولاً اینجا غیر قانونی هست
اینجا الان غیر قانونیه؟
یک کم، این ده تا ویلا یک کم غیر قانونیه
این ده، دوازده تا رو غیر قانونی ساختند، واقعا دستتون درد نکنه!
مثل ایران خودمون
رجب و دوستانش دارن تلاش میکنن برای اینکه ترکیه رو به فنا بدن مثل ایران. ایشالا همه اینها رو لطفا همه جنگل رو خراب کنین و ویلا بسازین، باشه؟
این طبیعت همه آدمهای دنیاست که اول به جیبشون فکر میکنن و بعد به منفعت کشورشون. هنر دولتها هم اینه که با تمام قوا نذارن رجبها کشور رو به فنا بدن.
این چرا تونسته اتاق خوابش رو تمیز نگه داره؟ چون یک شرکت داره این کار رو انجام میده، به صورت فنی و به صورت آموزش دیده. یعنی نیروی آموزش دیده میاد اینجا 20 تا ویلا رو تروتمیز میکنه و واسه همینه شما هر وقت شمال ایران میرید یک ویلای تمیز به زحمت میتونی پیدا کنی. هر کی برای خودش داره کار خودش رو میکنه، در قالب یک شرکت کارش پیش نمیره.
این گلخونهها رو میبینید؟ خیلی جاهای ترکیه وقتی پهباد حرکت میکنه این فضای سبز رو میبینه. ترکیه حدود 30 میلیارد دلار هم از کشاورزی درآمد داره. حدود 70 درصد فندق جهان، 30 درصد گیلاس جهان و 30 درصد انجیر جهان مال ترکیه است.
خبر ناگهانی مریضی پدر محمد دلاوری باعث شد که پروژه متوقف شود و او به ایران برگشت.
من گفتم برن خونه، خودم موندم دیشب رو و بعد دیگه خدا رو شکر بهتر شده، مرخص کنن بره.
کی مرخص میکنن؟ آهان، همین امروز مرخص میکننش؟
آره آره به نظرم مرخص کنن. به من گفت برو یک هوایی هم خودت بخور و بیا. حله مشکل خاصی نیست.
ما فکر میکنین بتونیم شما رو ببینیم؟ یا اینکه باید جمع کنیم برگردیم؟
من سعی میکنم بیام. یعنی اگه امروز کارها انجام بشه و مرخصی بدن دیگه نگرانی نیست، یعنی بقیه کارها رو بچهها میتونن انجام بدن و منم برگردم
استاد، من برای فردا صبح اول وقت ...
هر چند اصلاً این محیط بیمارستان اصلاً آدم رو دپرس میکنه. یعنی میای حالا شرایطش اصلا حالم رو بد کرده. جز مشکلی که خود آدم داره اصلاً حال آدم رو به چیز میریزه دیگه. ذهنت رو بهم میریزه.
استاد ولی خدا رو شکر مهم این بود که قضیه جدی نبود دیگه خدا رو شکر برطرف شد، درسته؟
آره، آره. این که خوب بود، ولی خب خود بیمارستانم آدم میبینه، اصلا روحیهاش بهم میریزه
یک روز بعد دلاوری به ترکیه بازگشت
خیلی اتفاق عجیبی بود. یعنی الان حس یه آدمی رو دارم که انگار لِه لِه. انگار گرفتن اینطوری تکونش دادن و شاید دست تقدیر بود که توی این داستانه این اتفاق بیوفته و من یک جور دیگه ماجرا رو از یک زاویه دیگه ببینم. یکی میگفت مهاجرت یعنی اینکه تو هر چی داری رو بگذاری و بری برای به دست آوردن اون چیزی که نداری. اون هر چیزی که داری رو بعیده بتونی توی زندگی عادیات درک کنی. زمانیکه کولهات رو میندازی پشتت و راه میوفتی توی کره زمین، تازه میفهمی اونجایی که بودی چیها بود. چیها بود که توی هیچ جای دنیا نمیشه به دستش آورد. نمیگم که این یعنی مهاجرت نکنیم، یعنی مهاجرت بده. نه، نه. اما این هست. یعنی تا ابد یک چیزهایی هست که توی هیچ جای دنیا جزء زمین مادری نمیشه پیداش کرد. شاید اصلاً لازم باشه بذاریم بریمش. شاید اصلاً خوب باشه بذاریمش بریم. اینها رو کاری ندارم. فقط میگم توی لحظه حرکته، زمان سفره که اینها خودشون رو نشون میدن و میگن ما هستیمها! تو اینها رو داشتیها. هیچ حکمی نمیشه داد. اصلاً نمیشه گفت خوبه یا بد. همینه، همینه که هست.
من آدم مهاجرت نیستم، بهخاطر همین دلبستگیها. اما هزاران نفر این روزها قصد کردند هرچه دارن رو بگذارن برن برای به دست آوردنِ اون چیزهایی که ندارند. خانه، مادر، پدر، برادر، خواهر، زمین، زندگی، محله، همه رو، همه رو، همه رو رها کنند و برن. یک روز دلهره ما رفتن نخبگان بود، اما امروز مردم کوچه و بازارند که علاوه بر همه تعلقاتشون، هفت میلیارد دلار رو هم گذاشتن روی کولشون و دارند میرن. من ته دل به این هزاران نفر حق میدم که طاقت نیارند و برند، اما یک حسی من رو و هزاران مثل من رو نگه داشته.
ما میمونیم شاید دیده بشیم. شاید صدامون شنیده بشه، شاید بتونیم بسازیم. شاید چراغ روشن کنیم، برای مسافر رفتهای که شاید روزی برگرده.
برای تایپ خلاصه مستند و آپلود عکس ها زمان زیادی گذاشته شده است لذا لطفا در صورت استفاده از این مطلب ، نام منبع و لینک (سایت سیمابان) را استفاده فرمایید
انقلاب جنسی 4، مستندی که از رفتارهای اجباری و خشن در مورد حجاب اجباری انتقاد دارد !
مجمومه مستند انقلاب جنسی در طی سال های اخیر به کارگردانی حسین شمقدری توسط گروه آرمان مدیا پخش شده است ، لازم به ذکر است این مستند به سختی مجوز پخش در جمهوری اسلامی را گرفت و بیشتر مخاطبان آن جوانان هستند.
آیا 40 سال زور و برخورد فیزیکی در با حجاب شدن دختران تاثیر گذاشت ؟
انقلاب جنسی 4 به موضوع آزادی حجاب در ایران و برخورد های خشن با دختران ایرانی در سال های اخیر مثل گشت ارشاد که نتیجه عکس داشته است، مستند سازبا سفر به قاره اروپا و کشور های آلمان ، چک ، کرواسی و ایتالیا و بررسی جنبش نیچریستی ( لخت بودن انسان ها ) و افرادی که در آمریکا و غرب نیز بر خلاف آنها معتقد به خویشتن داری و کنترل غریزه هستند ، قصد دارد نتیجه فرق اجبار و فرهنگ سازی را نمایش دهد.
سری اول مستند انقلاب جنسی با موضوع آزادی جنسی که جهان به سمت آن پیش رفته است و تفاوت و بررسی آزادی جنسی در کشورهای اروپایی با ایران میباشد.
انقلاب جنسی دو ، مستندساز با سفر به کشورهایی همچون هلند ، فرانسه و انگلیس به موضوع حقوق زنان و آزادی های جنسیتی پرداخته است و آن را با ایران مقایسه کرده است
در انقلاب جنسی سه، روایت مرگ پدیده ازدواج سنتی را مورد هدف قرار داده و در آن حسین شمقدری ( مستند ساز ) به همراه محمد دلاوری به روسیه سفر کرده اند، چند روزی را با دختری روسی میگذرانند ، روسیه جزو اولین کشورهایی که به جنبش عشق آزاد پیوسته است.
مختصری از مستند :
مستند با کلیپی از منهتن نیویورک شروع میشود که گروهی از مردان و زنان در اقدامی هماهنگ شروع به لخت شدن میکنند و سپس در خیابان عمومی دراز میکشند و عکاسان مشغول به تهیه عکس و فیلم میشوند و به سرعت در دنیا پخش میکنند ، در نهایت با دخالت پلیس قضیه را جمع میکنند.
دختری که روزی محجبه بود و حتی پوشیه میزد !
محمد دلاوری همراه با یه خانوم چادری که ماشین لوکسی دارد وارد باغ ویلا میشوند ، اما در کمال تعجب و ناباوری دختر خانوم که زهرا نام دارد کاملا چادر را در میاورد و با یک پیراهن و دامن و روسری نیمه به پذیرایی و گپ میپردازد.
زهرا، دانشجوی فقه و حقوق اسلامی است به اجبار بخاطر دانشگاه و رشته اش در بیرون چادر میپوشد ، اما زمانی در دبیرستان جو مذهبی داشت و واقعا چادری بود ، حتی پوشیه نیز میزد ، اما امروز نه تنها چادر سر نمیکند بلکه شبیه مدل های زیبایی است ، او معتقد است که حجابش از بین رفته است ولی مذهبش باقی ست و حتی میتوان با این سبک نیز متانت داشت.
شرکت در کنسرت ساسی مانکن !
گروه مستند ساز سفری به شهر وان ترکیه میکنند ، شهری در 100 کیلومتری مرز ایران که هر ایرانی نیازی به عشق و حال اوراژانسی داشته باشد به راحتی به آنجا میرود ، اینجا همه چی فراهم است از دیسکو تا ...
در مصاحبه با خانمی ایرانی که سرش لخت است ، میگوید اگه ما در ایران آزادی داشتیم ، حداقل آزادی در روسری و لباس پوشیدن ، مجبور نبودیم بیاییم این شهر کوچک که فقط دو تا خیابون داره و همه ایرانی ها مجبورن فقط در این جای کوچک چرخ بزنند.
در نهایت گروه مستند ساز بلیط کنسرت ساسی مانکن را که قرار است امروز برگزار بشه را تهیه میکنند و آهنگ جنتلمن را به صورت زنده گوش میدهند ( هی وقتشه بدی لبه رو بی بی بدو بدو بگیر کمرو هی قر ، بیا بیا قرش بده س ک س ی واسه همه زنگ زدنات مرسی )
اما نکته ای که مطرح میشود حضور پر شور ایرانی ها فقط به ترکیه ختم نمیشود بلکه در هر جای دنیا خبری از عشق و حال است ، عده ای ایرانی با شلوارک گل گی مشغول رقصیدن هستند ( امارات ، تایلند ، ترکمنستان ، آذربایجان ، گرجستان و ... )
اگه ایرانی ها نیان ترکیه ، ما برشکست میکنیم !
وقتی با کسبه شهر وان ترکیه مصاحبه میکنیم ، آنها ایرانیان را بسیار دوست دارن و معتقد هستند که اگه روزی ایرانی ها به این شهر نیایند ما برشکست میکنیم .
دختری که روزی حافظ قرآن بود !
پوپک دختری دیگر است که ساکن استانبول ترکیه است و روزی حافظ بخشی از قرآن بوده است و در حفظ توضیح المسائل نیز مقام داشته است اما اینقدر اون زمان سختگیری ها زیاد بود که زده شد و برای زندگی آزاد به ترکیه مهاجرت کرد ...
پوپک : این حجاب اجباری مثل این است که به شما بگن روز تا شب کت شلورا بپوش و یا به یه روحانی بگویند که همیشه لباس و عمامه داشته باش.
پوپک : من در زمان نوجوانی به خاطر اینکه نمیخواستم فرم سینه ام نشون داده بشه و متلک بشنوم، کلاسورم را در بغلم فشار میدادم و این رفتار باعث ایجاد انحنا در کمرم شد ، خیلی وقت ها دوست داشتم 10 سال پیش میامدم ترکیه ، در این هنگام پوپک گریه اش میگیرد ...
شبنم که فرزند آیت الله بوده است !
دختری به نام شبنم که از خاطرات گذشته خود در ایران تعریف میکند، بارها بازداشت شده است و حتی جلوی آموزشگاه برای او اسلحه کشیده است ، خانواده مادری او همه محجبه و مذهبی هستند جالبتر اینکه نوه یک آیت ا... معروف است که اسمش را نمیبرد.
کلانتری چرا ؟
دستگیری و بردن دختران بدحجاب به کلانتری ، چه میزان تغییری در آنها داده است ؟ یعنی قضیه آرایش های غلیظ ، بدحجابی و فساد در جامعه از بین رفته است ؟
از سال 62 توی ایران تا به الان 4 دهه است که با دختران دعوایی بر سرحجاب است و برای این منظور گشت ثارالله ، گشت جند الله ، گشت ارشاد و گشت امنیت اخلاقی ایجاد شده است ، که متاسفانه نتیجه ای جز عکس و بر خلاف ایده های تصمیم گیران نداشته است.
و نتیجه این برخورد ها باعث شده است که دختران دهه 60 که مانتو گشاد و اپل دار داشتند به دختران امروز تبدیل شوند با مانتو های جلو باز توری و ساپورت ، شلوراک و روسری هایی که نیمی از موی آنها بیرون است ...
ورود به ساحل های لختی !
گروه مستند سفری به جنوب کرواسی میکنند و تصمیم دارند وارد منطقه ای بشوند که فیلم برداری و عکاسی در آن غیر قانونی است ، چون در این مکان همه لخت لخت هستند و حتی در گوگل نیز تصاویر کمی از این مناطق وجود دارد ، محمد دلاوری که هم شوک شده است و اضطراب دارد و از طرفی عذاب وجدان نیز دارد.
اگه در اروپا در حال قدم زدن بودید و به تابلویی رسیدید که روی آن FKK نوشته شده بود ، بدونید اینجا آخر خط هست و اگه بخوای وارد آن شوید باید لخت مادرزاد شوید ...
در مصاحبه با افراد لخت متوجه میشوید که اکثر این افراد پیر هستند و حتی بعضی از آنها از اینکه بخواهند با بچه های خود به این مناطق لختی وارد شوند خجالت میکشند و کودکان نیز نمیخوان پدر و مادرشون را لخت ببینند ...
نکته جالب این بود تنها چیزی که اصلا حس نمیشود لذت جنسی است و انگار این لخت شدن دست جمعی ، تلاش برای کشف جنسی را از بین برده است و حتی به نوعی حس چندش هم به ما دست میدهد.
ساحل دریا نیز در این مناطق به دو بخش تقسیم میشود ، یک بخش کاملا برهنه و بخش غیر لختی و عادی که با فنس جدا شده است و اگر بخواهید با لباس به بخش لختی بروید و بهتون تذکر جدی میدهند ، در سواحل کاملا لختی اکثر افراد پیر هستند در حالی که در ایران برعکس است و افراد در آستانه پیری اهل مسجد و عبادت میشوند ، اما در اینجا میگن لباس را بکن !
البته در گذشته زنان اروپایی اینقدر آزادی نداشتند و برای شنا در دریا نیز باید با درشکه به وسط آب میرفتند و شنا میکردند و سپس با همان درشکه به ساحل بازمیگشتند ، بعد از چند سال زنان و مردان با هم به دریا میرفتند و البته با لباس های بلند ...
آلمانی ها که اولین آغازگر سواحل لختی در اروپا بودند بعد از روسیه ، حتی بازار ها ، حضور در بانک ها و سایر مناطق را در این محدوده ها لختی اعلام کردند.
گروه به شهر پراگ در کشور چک میروند و مجسمه ی مرد آویزان توجه را جلب میکند ، زیگموند فروید ( 1856 تا 1939 ) اعتقاد داشت که نحوه زندگی و مرگم دست خودم است و حتی اگر بخواهم هر زمان خودکشی میکنم ، چون جون خودم هست ، بدن خودم هست و دوست دارم بدون لباس و لخت بچرخم.
فروید میگفت چرا از عضو جنسی و آلت تناسلی خود خجالت میکشید به راحتی اسم آن را بیاورید ، دقیقا مثل دست و پای انسان ، این قسمت نیز جزئی از بدن است.
دختری که جلوی دوربین لخت میشود !
در گفتگوی زنده اینترنتی با دختری 30 ساله به نام جوآنا که از معتقد نیچریسم است ، او به دوربین میگوید خیلی خوش شانس هستید که منو پیدا کردید ؛ چون الان خیلی سخته یه نیچریست جوان پیدا کنید.
در پاسخ سوال نیچریست چیست ؟ ، این برمیگرده به یک موضوع تاریخی درباره بشر و خدا ، تمدن باعث ایجاد استرس در ذهن شده ، ما باید به بشریت خودمون برگردیم ، به طبیعت خودمان ، افراد مذهبی که به خدا اعتقاد دارن تلاش میکنن یک خدای تخیلی بسازن اما ما به طبیعت اعتقاد داریم و میتونیم حسش کنیم ، ما مجبور نیستیم که لباس بپوشیم و عادی است که لخت باشیم ، لخت بدنیا اومدیم و باید لخت باشیم ، هیچ ارتباطی بین لختی و رابطه جنسی نیست و در این لحظه این دختر به نشانه اعتراض جلوی دوربین لخت میشود و ...
در ادامه گروه به شهر برلین در آلمان میرود و به خانه یک دکتر روانشانس میرود که هم خودش و دخترش هر دو طلاق گرفته اند و به همراه نوه های کوچکشان زندگی میکنند ، او معتقد است که لخت شدن و نیچریست ها مسخره هستند و این را آزادی جنسی نمیداند ، ولی بعضی ها با تبلیغات دارند به این جریان معنی میدهند و حکمرانی میکنند.
دختر وی نیز با اینکه طلاق گرفته ولی از اینکه توی یک رابطه نیست احساس راحتی میکند ، اما به نظر او اگر جامعه آلمان این امر را ناپسند بدانند قطعا خیلی از زوج ها طلاق نمیگیرند ...
جنبش tlw چیست ؟
زوج دیگری در آلمان که طرفدار True Love Waits هستند ، که جنبشی است که به شما میگوید غریضه ات را کنترل کن و پایبند به عشقت باش ، آنها که بر خلاف جریان حاکم هستند با آزادی موافق هستند اما چارچوبی برایش قائل هستند و برای مثال در یک پارتی که همه مست هستند و دیگه نمیفهمی کی زن و شوهر کی هست شرکت نمیکنند ، وقتی مجردی همه خواستها را قبول نکن زیرا تو به یک عشق واقعی نیاز داری.
خویشتن داری و کنترل غریزه در آمریکا !
جالب است بدانید در آمریکا به جای اینکه با گشت ارشاد بیفتند دنبال ملت ، در سال های اخیر قانونی تصویب کرده اند که یک سوم از بودجه آموزشی را به جریانی به نام خویشتن داری و کنترل غریزه اختصاص داده اند و نوجوانان را با کلاس هایی به این شیوه هدایت میکنند ، حتی در برخی مدارس لباس های زننده و لختی ممنوع شده است ، مواد مخدر و الکل ممنوع است.
برای دانلود این مستند بر روی لینک های زیر کلیک فرمایید
1 - مستند ساز همچون سری های قبلی مستند ، حرفش را بدون سانسور زده است و حتی از نحوه برخورد خشن و همراه با زور گشت ارشاد ، گشت امنیت اخلاقی با دختران بدحجاب گلایه دارد ، و معتقد است این رفتار نتیجه عکس دارد.
2 - مستند ساز سعی کرده که با سفر به کشورهای اروپایی همچون آلمان ، کرواسی و چک فقط به گفته ها و تصاویر آرشیوی بسنده نکند ، حتی حضور در سواحل لختی ، دیسکو ، کاباره و کنسرت ساسی مانکن نیز از تجربه های این قسمت است ، این سبک در کشوری همچون ایران با ریسک بالا ربرو است و حتی ممکن است به ممنوعیت ادامه فعالیت مستند ساز بینجامد ...
3 - اگر در مستند از تفکر نیچریستی ( لخت شدن انسان ) صحبت شده است از تفکر خویشتن داری و کنترل غریزه در اروپا و آمریکا صحبت شده است ، که این از انصاف و هوش بالای مستند ساز است ، زیرا سیاه و یا سفید نشان دادن یه کشور زیاد جالب نیست و به شعور مخاطب احترام گذاشته شده است.
4 - به دلیل تعطیلی دانشگاه ها هنوز فرصت برای اکران دانشجویی و برگزاری جلسات نقد و بررسی نشده است و امید است که به زودی چالش های جذاب اکران و نقد پیش رو باشد.
برای تایپ خلاصه مستند و آپلود عکس ها زمان زیادی گذاشته شده است لذا لطفا در صورت استفاده از این مطلب ، نام منبع و لینک (سایت سیمابان) را استفاده فرمایید
مستند « انقلاب هشتادیا » به تأثیر و میزان حضور دهه هشتادیا در اعتراضات سال 1401 ایران میپردازد، این نسل پیچیده را که تا به امروز کسی جدی نمیگرفت و برای خواسته های آن برنامه ریزی صحیحی نشده است، اکنون درخواست حقوق خود، حتی به شیوه ای ناصحیح دارد ...
متن مستند :
این فیلم یک مستند نیست، فقط یک رنج نامه است
نارمک- تهران
داری ضبط میکنی دیگه؟
آره ضبطه
برو برو
من رکورد رو میزنم
وایسا وایسا
آره این چند نفرن
نگاه همون سه نفرن ... دیروز هم دوتا دختر باهاشون بود، امروز مثل اینکه نیومده. ببین اون پیراهن سفیده براشون مییچه، اون دوتای دیگه انگار بلد نیستن
چقد بچهان
اون سفیده به نظرازهمهشون بزرگتر میاد. بقیه 14-15 سالشونه
ببین یه دونه مشکی هم دیروز باهاشون بود
اوناهاش اوناهاش
مشکیه اومد مشکیه رو بگیر
ببین اون داره گل میکشهها
اون ساقیشونه. بگیر رو صورتش بگیر بگیر زوم کن
مهدی برو برو
چند تا کلیپ نشون میدیم، بعد نظرتون رو دراین رابطه خواستیم بدونیم
پارک لاله- تهران
نظرتون رو راجب چند تا کلیپ که دیدبن میشه بگید؟
البته یک مقدار ساختگی بود، ولی در کل جالب بود، یکی قضیه حجاب بود.
کلیپ: غیرت به نظر من اینه که نذاری اشک خانومت در بیاد وگرنه حجاب و پوشش به خودش ربط داره هر جور که باشه من بازم دوستش دارم
من والا میبینم این دوره هیچکی تفریح نداره
اون که مثلا دو تا زن و شوهر بازی میکردن، خوب بود. همدیگه رو اگه دوست داشته باشن، کلامی نه عمیقا ...
اقایی
جانم خانومی جانم
من آخر نفهمیدم که دوست داری تو آینده چیکاره شی؟
من خودمو میخوام وقف تو کنم خانومی
قربونت برم من ...
موقعیکه ما شاخ بودیم شما یک هفته صبحی بودی، یک هفته بعد از ظهری
مژینا من انقدر بیغیرت نشدم که تو توی کافه میری تکی قلیون میکشی، یادت باشه ها! دفعه آخرت باشه فقط ...
ضد ارزشها داره به ارزش تبدیل میشه و باید دیگه به قول معروف مسئولین فرهنگی، اگر به این وضعیت بخوایم کشیده بشیم فاتحه رو بخوانند.
چرا هی به من میگین من دوتا خانومی دارم، دوتا خانومی دارم، من یک دونه دارم اونم یک روح در دو بدنه. حکمت خداست نگاه کنین
پس شما مشکل ندارین حالا دوتا نوجوون بودند مثلا در این سن؟
نه تمرین کردن، تمرین کردن. نه چه مشکلی داره خیلی قشنگ بود.
ازدواج کردین یا دوستین؟
سوالی که همهتون دارین ازم میپرسین، دیوونم کردین. الان شوهرم جوابتون رو میده
خیلی دارین سوال میپرسین با خانومی ازدواج کردین؟ بله کردم باخانومم. تازه عقدم کردم. گناه که نکردیم دیگه.
شما لاکچری نیستین، فقط اون پولی که میرین آتلیه، ما میریم عرق میخوریم آره عموجون
همایون فلاحی- بلاگر14 ساله
میزنیم به سلامتی ملکه اینستا، خانومی آره
بچهها ما با پدر همایون هماهنگ کردیم، میخوایم بریم ببینمش همایون رو. همایون همونیه که توی مصاحبههای قبلی کلیپهاش رو به مردم نشون دادیم. یه پسر 12-13 ساله است که با یکی از دخترها که یکی از آشناهاشونه کلیپهای اینستاگرامی میسازن. حکم مثلا ادای زن و شوهر رو در میارن توی کلیپها.
همایون فلاحی – بلاگر 14ساله خانومی
بله
وقت بازی نیست که وقت ازدواجمونه
بریم
بریم
همایون برام عروسی میگیری؟
دیوونه شدی من بهترین عروسی تو کل دنیا رو برات میگیرم
جدیدا بچه مچهها ریختن داخل اینستا، بابا بیاین پایین سرمون درد گرفت. شما برید تو شاد حاضریتون رو بزنید
حسین حقپناه - کارشناس حوزه نوجوان
آقا سخته برام دیدن مداومش.
نظرتون چیه؟
نظر کسایی که کامنت میذارین زیر پست ها خیلی نزدیکه. من زیاد چک میکردم کامنتها رو. عمده کامنتها تعریف نیست. تنفره، ولی واقعیتش اینه که با تهوع وتنفر و حتی فحش و توهین این ویدیو داره دیده میشه. و اونی که سرمایه گذاری کرده روی همایون، اون دیده شدن رو میخواد. مگه کم داشتیم از اینها؟ مگه وحید خزائی نداشتیم؟ مگه امیرتتلو نداشتیم؟ برگردیم یادمون بیاد تازه آدمهایی از اینها خیلی محترم تر داشتیم دیگه. عرفان علیرضایی و خیلی از این واینرها، اولا چقد فحش میخوردن؟ چقدر محتواها هم محتوای مبتذلی بود و شهرت دوباره براشون سرمایه فرهنگی و سرمایه اجتماعی آورد. حالا شاید دیگه الان خیلی فحش نمیخورن. این بازی شهرتِ رسانهایه که متاسفانه نوجوان ما درگیرش میشه و خیلی وقتها هم میگم سود اصلی رو داره سرمایهگذاری میبره که ما نمیبینمیش
میدونین چیه؟ بحث بحثه لیاقته. این تاج و تخت و این همه ابهت و پادشاهی فقط و فقط برازنده پادشاهمونه
هه ... همه لب و دهنن، ما عملیش کردیم؛ آره دایی جون
چند ساعت بعد
الان دیگه 12 ساعته که ما خبرش رو شنیدیم که پلیس فتا رفته سراغ پیج همایون و گرفتنشون و نمیدونم چی به چیه و این حرفا. قرار مدار گذاشتیم رفتیم بریم ببینیمش، از قبل هم بیشترین فالوور و بیشترین طرفدار رو داشت همایون.
پدرش اینها هم احساس خطر میکردن، هی ما رو میپیچوندن. خلاصه آخرهم فتا رفت سراغشون دیگه. عکس پیجش رو هم الان میذارم ببینید.
خیلی جالبه آقایون فکر میکنند راه اینکه جلوی امثال همایون رو بگیرن و این دهه هشتادیا، بگیر و ببنده. خیلی برام عجیبه که این جوری فکر میکنند. مگه با بگیر و ببند حل میشه؟
گردهمایی سلام فرمانده- سیرجان
سلام فرمانده ...
گردهمایی سلام فرمانده- تهران
آقای هلالی بنظرتون چرا نوجونای ما سمت خوانندگی میرن؟
کجا سمت خوانندهها میرن؟ استنباط شماست، برداشت شماست.
یعنی نمیرن؟ دوست ندارن؟
!...نچ نچ ... برداشت شماست ... اگه دوست داشتن میاومدن بگن حسین؟ این همه خواننده هست
نه درسته ولی خب حالا یه سری هم سمت و سوشون این طوریه
اونا رو دیگه من سوادشون رو ندارم
امیر حسین مقصودلو- خواننده
گرد همایی سلام فرمانده- کرج
ما یک ماهه داریم هرجایی که سلام فرمانده هست میچرخیم
شاید یه ذره از لحاظ حجابی چیز نباشیم، ولی دلمون با امام زمانه.
امیدوارم ایران همیشه پاینده و جاویدان باشه، اونهایی که چشم دیدن این جمعیت رو ندارن، اونه ایی که واقعا نمیتونن تحمل بکنن، برن بمیرن انشاءالله.
یوسف بهشتی – مربی گروه سرود
بله ما فکر میکنیم که کم کاری کردیم. مسئولین ما تا الان کم کاری کردند. الان من فکر میکنم یک ساله که یک خورده جون گرفته بحث سرود و قدرت سرود رو ما دیدیم، مثل سلام فرمانده
امیرحسین مقصودلو- خواننده رپ
به به ... میگه بعضی وقتها هم همه چی هست به غیر از اون چیزی که باید باشه. مثلا یک بچه تنها که اسباب بازی هم دارهها، ولی کسی نیست باهاش با همون اسباب بازی بازی کنه. این رو گذاشته بود ننه {بوق} ولی من تعادلم خوبه.
سلام سلطان من کسرام و یکی از طرفداران شمام من هفت سالم که بود آهنگ ممنون رو که شنیدم تتلیتی شدم و یک سال بعدشم که هشت سالم شد یه پیجی زدم و فن پیج شما شدم و تمام ویدیوهامم خودم ادیت زدم گذاشتم روی پیجم و من خیلی دوست داشتم صورتم رو تتو بزنم ولی چون که سنم کم بود دخترخالم و مامانم صورتم رو نقاشی کردن و حالا خودم یه پوستری طراحی کردم که میخوام برم تو خیابونهای اصفهان رو رنگی کنم مثل امیر تتلو.سلطان خودتی شیر خرته رو دستت کسی نیومده و نخواهد آمد.
چرا درس نمیخونی تو؟
من خیلی اذیت شدم
میگه تمام زندگی من سلطانه
سلطان من از ایران اومدم برای دیدنتون
میتونم؟ اجازه دارم؟
یه دنیا رو گشتیم دنبال شما
وقتی به مسئول فرهنگی میگی که قضیه چیه و اینها ... میگه خبری نیست، شما اینطوری فکر میکنید ... یعنی حتما همهچی گل و سنبله و ما هم یک ذره قواره کار دراومد ... حتما همه نوجوونها هیئتان دیگه ؟
خیلی جالبه، هیچ کس هم زندگیاش رو شبیه تتلو درست نمیکنه، چالشهای ندا یاسی رو نمیره
آره
یعنی میدونی بحث کجاست؟ یعنی اونها یک سبک زندگی هنری رو برای خودشون درست کردن، خب جایگاهشون مشخصه. ولی اینکه یک عدهای بیان شبیه اونها زندگی بکنن، خب توی جایگاه اونها نیستن که بخوان شبیه اونها زندگی کنن، خیلی متفاوته.
واقعا مسئولین فرهنگی جامعه، حواسشون به الگوها هست؟ الان اونها توی آهنگهاشون زندگی تتلیتی رو ترویج میدن، آیا واقعاً سلام فرماندههای ما عم همچین زندگیای رو به اون سبک زندگیای که درسته رو واقعا ارائه میدن؟
حسین پناه – کارشناسی حوزه نوجوان
خیلیها دارن از شکاف بین نسلی حرف میزنن. ما میگیم خیلی از مطالعات نشون میده ما شکاف بین نسلی به این معنا نداریم که مثلا دهه هشتادیا یک چیزن که دهه هفتادیا اون نبودن. ولی مطالعات نشون میده ما شکاف درون نسلی داریم. توی همین نسل کسایی رو داریم که خیلی دلبسته آرمانهای انقلاب اسلامیان و توی همین نسل کسایی رو داریم که 180 درجه مقابل اونها وایسادن و ممکنه توی کلاسشون چیزهای دیگه رو تخته بنویسن و کارهای دیگه بکنن.
این همه بودجه، هزینهی رسانهی این مملکت شده، این همه خرجهای درشت فرهنگی اتفاق افتاده، تهش باید به این جا برسیم که یه عده از دهه هشتادیا راه افتادن تو خیابون و دیوارها رو رنگی کردن، به اموال مردم آسیب زدن، هیجاناتشون رو این شکلی خالی کردن و خلاصه همین طور که میبینید همه جا پر از شعاره. ما چی کار کردیم واقعا؟ واقعا چه اتفاقی برای این بودجهها و این هزینه فرهنگی افتاده؟ همانطور که ملاحظه میکنید، صدا روهم میشنوید دیگه. گوش کنید.
مرگ بر دیکتاتور
میبینید یک سری صدای نوجوون و 17-18 ساله هم توش هست.
خلاصه واقعا باید چی کار کرد؟
گوهر دشت کرج - 4 مهرماه
مادر بزرگ مهربونی که یک پلاکارد در دست دارد که روی آن نوشته:
من همسن دهه هشتادیا نیستم اما همراه دهه هشتادیا هستم
مادر هممونه
من آریام
یه دهه هشتادی ... اون که تو استوریا کلی بهش فحش دادی ...
اعتراض شما
به عنوان یک دهه هشتادی میگویم، ما بالا سرت هستیم
قد و قوارم کوچیکه اما دلم بزرگ یک پسر بچه فسقلی میون صد تا گرگ
سروش صحت، بازیگر و نویسنده:
بچههای دهه هشتاد معلم من شدهاند
سروش صحت بازیگر و نویسنده با حمایت از اعتراضها در ایران در پستی اینستاگرامی نوشت:« من با ترس بزرگ شده بودم... ... من حرف زدن و شجاعت را فراموش کرده بودم و حالا بچههای دهه هشتاد معلم من شدهاند. معلمهای بزرگ، به این شاگرد میانسال درسهای مهمی دادید.»
ما دهه هشتادیا گودزیلا نیستیم بخدا سوژه شماییم و جیکمونم در نمیاد
اما فراموش نکنید میدان دار این اعتراضات متولدین دهه هفتاد و هشتاد هستند
دوست دارم ستارهای شم که همه نگاش کنن، کی میگه آدم کوچیکا نباید تلاش کنند؟ ما دهه هشتادیا گودزیلا نیستیم به خدا سوژه شماییم جیکمونم درنمیاد؛ دوست دارم ستارهای شم که همه نگاش کنن، کی میگه آدم کوچیکا نباید تلاش کنند؟
ولی یک نوجوان دیگهای داریم که مسئلهاش تغییره. مسئلهاش مسئولیته. مسئلهاش آینده است. مسئلهاش رویای فرداشه. او اگر فکر کرده که با سطل آشغال آتیش زدن، با شعار دادن، حتی شعارهای رکیک دادن، میتونه بیاد تغییر ایجاد کنه؛ میگم این یه حدی از احترام رو براش قائل باشیم. این ولو اینکه بخشیاش هیجان باشه، ولی یک بخش با این انگیزه باشه که من میخوام بیام یک فردایی رو بسازم یا یک مسئولیتی رو پذیرفتم که الان میام وسط خیابون، اعتراض میکنم حتی ممکنه من رو ببرن، حتی ممکنه برام دردسرایجاد شه. ولی یک حرفی دارم و میخوام اون حرف شنیده شه، میخوام درک بشم، میخوام یک آیندهای رو ایجاد کنم که با امروز تفاوت داره، میگم من میتونم با این حرف بزنم. میتونم یک روزی شاید بهش بگم این بهترین راهی نیست بتونی فردا رو بسازی؛ اما قبلش ترجیح میدم به جای اینکه من چیزی بگم، بشینم اینجا و بشنوم. نیاز نوجوان و نسل امروز ما به شنیده شدن و درک شدنه. ما تو ساختارهای رسمی و غیر رسمیمون برای نسل جدید جای شنیده شدن کم گذاشتیم. مسئولیت بهش بدیم، هویت بهش بدیم، این مسئله حل خواهد شد
این رنج ادامه دارد...
برای تایپ خلاصه مستند و آپلود عکس ها زمان زیادی گذاشته شده است لذا لطفا در صورت استفاده از این مطلب ، نام منبع و لینک (سایت سیمابان) را استفاده فرمایید