-
۱۸۹۲
دانلود رایگان مستند تنها میان طالبان
( حقایقی از پشت پرده گروه طالبان )
تیزر مستند :
نام مستند : تنها میان طالبان (AloneAmongTheTaliban)
کارگردان : محسن اسلام زاده
تهیه کننده : سید سلیم غفوری
نویسنده : محسن اسلام زاده
سال تولید : 1394
مدت : 65 دقیقه
صاحب اثر : مرکز فرهنگی میثاق
یا
این چند مستند زیر هم خیلی جالبه حتما ببینید
مستند تنها میان طالبان، روایتی داغ از حضور شجاعانه یک ایرانی و زندگی 15 روزه در میان گروه طالبان میباشد.
کارگردان مشهدی مستند، محسن اسلام زاده با سفر به کشور افغانستان و تحقیق در رابطه با نحوه زندگی، مذهب و سیاست گروه طالبان میپردازد، وی حتی توانسته با چندین نفر از مسئولان نظامی، اقتصادی و فرهنگی طالبان دیداری داشته باشد.
جوایز مستند :
1 - این مستند در اولین اکران بین المللی خود توانسته است که بهترین مستند در جشنواره آتن آمریکا در سال 2017 شود، هیئت داوران، متشکل از مارگریت روریسون، شیلا ویلسون و دنی لونتال بوده است، این جشنواره توسط دانشگاه اوهایو از سال 1974 تأسیس به اجرا در میآید.
2 - دریافت فانوس طلایی از ششمین جشنواره مردمی فیلم عمار.
3 - کسب دیپلم افتخار از جشنواره فیلم های پلیسی مسکو.
4 - حضور در جشنوراه های بین المللی همچون آسیا پاسیفیک 2016، حقوق بشر میلان ایتالیا 2017 و اسماعیلیه مصر در سال 2017
متن مستند :
این واقعه نشانگر احساسات قوی در ایران است که باعث شد مراسم خاکسپاری روز جمعه در تهران به تظاهرات گسترده ی ضد طالبان تبدیل گردد.
ما اطمینان حاصل کرده بودیم که طالبان برای ما مشکلی ایجاد نخواهند کرد
کشته شدن دیپلماتهای ایرانی در مزار شریف در سال 1997 برای انزجار از طالبان کفایت میکرد. این اولین احساس من نسبت به طالبان بود.
تمام قضاوتهای من در مورد طالبان به حرفهای رسانهها برمیگشت.
طالبان
دست تقدیر 14 سال بعد مرا با تنها دیپلمات بازمانده حادثه مزار شریف روبه رو کرد.
حرفهای جدیدی درباره طالبان میشنیدم.
همان روزها قراربود بعد از نماز جمعه مزار شریف مردم برای اعتراض به قرآن سوزی جلوی نمایندگی سازمان ملل جمع شوند. فضا رو به التهاب میرفت. ناگهان صدای تیراندازی همه چیز را دگرگون کرد.
باز هم انگشت اتهام به سمت طالبان بود، ولی آنها هیچ وقت مسئولیت حمله را نپذیرفتند. طالبان تبدیل به مسئله شماره 1 ذهنم شده بود.
دو سال تمام هر چه در مورد آنها نوشته شده بود را خواندم، اما جواب سوالهایم در کتابها پیدا نمیشد. تصمیم گرفتم به میان طالبان بروم تا خودم از نزدیک واقعیتها را ببینم.
میان طالبان
بالاخره پیگیریهایم نتیجه داد. دیدار با طالبان از طریق یک رابط هماهنگ شد. قرارمان نزدیک کوههای تورابورا بود. سه روز منتظر ماندیم، ولی کسی به استقبال ما نیامد.
چند ماه از این ماجرا گذشت، دیگر امیدی برای رفتن نداشتم. به یکباره خبر دادند دوروز دیگر خودت را به قندهار برسان. اما یک شرط مهم داشتند باید تنها بروم.
تنها میان طالبان
مسافران محترم، مهمانان گرامی، به فرودگاه بین المللی قندهار خوش آمدید. ساعت به وقت محلی یک بعد از ظهر.
اولین چیزی که همیشه بعد از ورود به افغانستان نظرم را جلب میکند، بالون جاسوسی آمریکاییهاست که انگار حالا جزئی از معماری افغانستان شده است.
با همان راننده دوسال پیش هم سفر شدم. شهر در حال و هوای انتخابات است.
قبل از هرکاری باید شبیه به افغانها شوم. ابتدا باید پولهایم را افغانی کنم. بعد از آن به بازار بروم برای خرید لباس محلی.
اولین باری نیست که شب را در قندهار به صبح میرسانم. آن بیرون زندگی جریان طبیعی خودش را دارد. ولی در این اتاق، زمان متوقف شده. معلوم نیست فردا با چه کسانی روبهرو میشوم. میترسم. قرارمان مقابل بیمارستان چینیهاست. رابطم مثل من منتظر تماس است.
رابط: حاجی پول مولی چیز لازم نداری؟
فکر میکنم، واقعا این بار آمدند.
رابط: حاجی گل کجایی؟ ... بله همون ماشینه
دوربین باید خاموش میشد. تنها با یک اشاره، مرا به ماشین خود هدایت کردند، بعد از آن فقط سکوت بود. تا سه ساعت بعد که اجازه فیلم برداری صادر شد.
در جاده قندهار با هلمند در حرکتیم. هنوز سکوت بین ما حکم فرماست. فقط میدانم تمام کارهایم را باید باشخصی به نام کلیم الله هماهنگ کنم.
ورود به بیراههها شروع زندگی مخفی را خبر میدهد.
مقصدشان شمال هلمند است. برای رسیدن به مناطق شمالی هلمند باید از رود هیرمند عبور کنیم.
هلمند بزرگ ترین ولایت افغانستان و شمال آن مرکز تجمع طالبان است.
تذکر میدهند از این جا به بعد، به هیچ وجه از تلفن همراهت استفاده نکنی. هرچند اولین ارتباط کلامیشان تذکر بود، ولی خوشحالم حداقل این سکوت چند ساعته شکست.
این جاها دیگه کلا تحت سلطه طالبانه دیگه؟
دیگه هیچ خبری از حکومت نیست، حکومت تمام شد.
کلیم الله میگوید دیگر مهمان ما هستی.
حرفش مانند آب سردیست بر ترس درونم. چون پشتونها برای مهمان احترام زیادی قائلاند.
رادیو: شنونده های محترم! حالا به گزارشهای ولایات جنوبی می پردازیم. مسئولان امنیتی ولایات جنوبی میگویند که در کنارِ طالبان مسلح، تعداد تندروان خارجی نیز نسبت به قبل افزایش یافته و میخواهند در برابردور دوم انتخابات، مانع ایجاد کنند. مقامات بلند پایه ولایات جنوبی در کنفرانس "تدابیر"در قندهار، خواستار افزایش نیروهای پلیس محلی در زابل شدند.
نه ... نه ... نگیر! اگر ما رو در دوربینت بیاری... طالبان... {با خنده به سر بریدن اشاره میکند}
از برخوردش نفهمیدم شوخی میکند یا تهدید.
هنوز گیج هستم. نمیدانم از چه کسانی در چه موقعیتهایی اجازه دارم فیلم بگیرم.
به نظر میرسد هیرمند شرایط مناسبی برای معیشتشان فراهم کرده. شغل اصلی آنها دامداری و کشاورزی است. اما انگار همه آنها شغل دومی هم دارند: جنگیدن و کشته شدن.
اینجا کمتر قبری پیدا میشود که بالا سر آن نوشته شده باشد مرحوم، اکثرا نوشته شده شهید.
از کلیم الله در مورد وضعیت یتیمان جنگ میپرسم. او هم شرایطی را برای پاسخ به این سوال به وجود میآورد. این اولین مصاحبه من با یک مسئول در تشکیلات طالبان است.
- در این دفترچه اسامی ایتام نوشته شده یتیمانی که پدران آنها با امارت اسلامی بودند و به شهادت رسیدهاند. امارت به خانواده های این ایتام که خانوادههای ضعیف هستند، کمک میکند. در حال حاضر آمار دقیق مشخص نیست که چند نفرند، اما آمار سال گذشته ما که مربوط به استان هلمند است به حدود 2000، 2200 خانواده میرسد.
از صبح منتظر این لحظهام. کلیم الله قول داده است هماهنگ های لازم برای رفتن به منطقه درگیری یا به قول خودشان کمربندی را انجام دهد.
این خون خارجی است
چیه این؟
این خون خارجی است، خون یک آمریکایی یا یک انگلیسی.
اینها یونیفرم نظامی است که منفجر شده. این لباس نظامیاش است، ببین.
این کمچه است.
یعنی مینه؟
بله
وقتی پای کسی با آن تماس پیدا کند میرود روی هوا!
بله در این منطقه عملیات بزرگ صورت گرفت. آنها هواپیماها و تانکهای زیادی با خود آورده بودند و از زمین و هوا عملیات انجام میدادند. وقتی اینجا آمدند، ده پانزده نفرشان با این مینها کشته شدند. یک مین این است و مینهای دیگر آنجا و جاهای دیگر.
اینها که در سنگر نشسته اند، مجاهدین هستند، ما با دشمن 100 متر فاصله داریم.
دشمن کجاست؟
پرچم را دیدی؟
آن پرچم است و پرچم را به این خاطر نصب کردهاند که وقتی خارجیها میآیند و این محل را بمباران نکنند. اینجا هم انگلیسیها، هم ارتش ملی و هم آمریکاییها میآیند در اینجا با هم هماهنگ میشوند و از اینجا به نواحی مختلف گسیل میشوند.
بگو اجازه ندارد نفر آخر باشد ... بگو
آها پس من باید برم
برو
آن جا مین گذاری شده از این طرف بیایید
این قرارگاه دشمن است، آنجا را که برج نمایان است ببین، قرارگاه دشمن است.
در این منزل که گونیها (کیسهها) روی آن گذاشته شده است، آنها مستقر هستند.
اینها ارتش ملی هستند یا انگلیسها؟
نه ارتش ملی هستند، نه انگلیسها. بلکه پلیس محلی هستند، اربکیها هستند. ارتش ملی و انگلیسها آن طرف مستقرند.
اینها (دشمنان) را آمریکاییها به وجود آورده و با ما میجنگند، نه این که بخاطر وطن با ما بجنگند.
آمریکاییها به آن ها سلاح دادهاند؟
بله، سلاح، فشنگ و همه تجهیزات آنها را آمریکاییها دادهاند.
نورآقا! من در کمربندی (خط مقدم درگیری) هستم. غذا نخور منتظر ما باش، ما سه چهار نفر هستیم.
اینجا پاسگاه است ... این پاهای مصنوعی مربوط به این مجاهد است که خوابیده. بله، او اینجا زندگی میکند، اما با همین وضعیت نیز کار و فعالیت دارد. دوستان زیاد دیگری هم دارد که مثل خودش هستند.
سلام علیکم ... چهطور هستید؟
این خشخاشه. این تخم تریاکه.
حالا بگو
همهی اینها تریاک است ... {خنده} بیشتر از این نمیتونم توضیح بدم.
این زمینها که ما و مردم ما آنها را کاشتهایم، تریاک است. ما شغل دیگری نداریم ، شغل ما همین است. معاش یکسال ما با همین کاشت (تریاک) تامین میشود. مردم ما کمتر گندم میکارند، آنجا را ببین! گندم کاشته شده است، بقیه منطقه کلا تریاک است.
بهش نشون نده
بزار نشون بدم، خریداره
این خوب تریاک است.
خریدار است.
اینجا الان کیلویی چند دلاره؟
کیلویی 9دلار.
یک و نیم صد دلار خام.
یعنی پخته نیست؟ نه.
این رو اینجوری نگه دار.
اینم گرفتی دارم آب میریزه؟
ها! گرفتم، گرفتم.
دستت درد نکنه.
اینجا مقر فرماندهی عملیات این منطقه است. اتاق فرماندهیشان زیلویی زیر درختان است. جای خالی هر چیزی را هم در میان آنها سلاح پرکرده.
این سلاح برای ارتش ملی است.
ها اون بالایی.
یعنی مال آمریکاییها نیست؟
آمریکاییها به ارتش دادهاند...
راکت آمریکاییه اینها؟ ها! راکت مجاهدینه.
خودش ساخته
بله، اینها را مجاهدین ساخته اند. قبلا این کلاهک را نداشت، ما آن را جوش دادهایم.
ما یک وقت مخفیانه به قرارگاه آنها رفتیم و دو عدد از این نارنجکها را پرتاب کردیم که در اثر آن، به اعلام خودشان، 14 تن آنان کشته شدند.
قبل از خواب نیم روزی تذکر میدهند در اطراف تماما مینگذاری است، مراقب خودت باش.
محل تلههای انفجاری با بالنهای زرد رنگی مشخص شده.
قرار است به یکی از برنامههای ثابتشان برویم.
سلام علیکم ... چهطور هستید؟
برای تقویت روحیه نیروهایشان هر هفته به صورت گردشی، در مناطق تحت تسلطشان رژه برگزار میکنند. ابتدا یگانهای پیاده رژه میروند.
یواش ...یواش
سپس نوبت به دستهای میرسد که به مولویان تویوتاسوار معروفاند.
سلام علیکم ... چهطور هستید؟
امروز متوجه این موضوع شدهام که طالبان آنقدرها هم نسبت به دوربین من حساس نیست. حتی میتوان گفت به کارهای من علاقه هم دارند.
خوب هستید انشاءالله؟
خوب هستیم. بسیار خوب هستیم
اولاً این مجاهدین در اینجا جمع شدهاند و ما همیشه علیه کفار جمع میشویم. و دیگر اینکه این مجاهدین، که برای تامین امنیت مجاهدین مناطق دیگر جمع شدهاند. الحمدلله هیچ خارجی در جمع ما نیست، این فقط تبلیغات کفار است. این مجاهدین از قلعه گز و متعلق به همین منطقه هستند.
در پایان مراسم از جوانان منطقه عضو گیری میشود.
پس از تمرین همه نیروها مثل تیم فوتبال در کنار هم قرار میگیرند تا عکس یادگاری بگیرند. اولین باری که به خودم اجازه میدم با آنها شوخی کنم، گوله اسلحهشان روبهرو من است.
حاجی صاحب شلیک نکنی یه وقت؟
شلیک نمیکنه!
شوخی میکنم.
داره مسخره میکنه
نه مسخره، نه بابا شوخی، مزاح.
داره مسخره میکنه
باز میگه مسخره!
نه
در مسجدی که کار عضوگیری را انجام میدهند، مصاحبه بعدی هماهنگ میشود. نماینده شورای فتوا. به نظر میرسد هرچه جلوتر میروم با مسئولین رده بالاتری دیدار میکنم.
فتوای جهاد در مقابل چه کسی صادر میشود؟
فتوای جهاد را که علمای افغانستان دادهاند، این فتوا را به طور خاص علیه آمریکاییها ندادهاند. یعنی افرادی که معاونین کافران و مشاورین و ناصرین آنها هستند که به کفار مشورت خیر میدهند و آنها را کمک میکنند، حکم این افراد، مانند حکم کفار حربی است.
آیا قتل برادران مسلمان سایر مذاهب از نظر شما جایز است؟
مطلقا نه.
در مذهب ما، مذهب امام الائمه ابو حنیفه(ره) کشتن مسلمان مذهبی، مطلقا حرام است. هیچ گاه در مذهب ما چنین نیست که فردی مسلمان مسلمان مذهبی باشد و ما کشتن وی را جایز بدانیم.
یک سوال هم الان یادم افتاد، میتونم بپرسم یا امکانش نیست؟
امکانش نیست!
میخواستم سوالات مهمتری بپرسم، ولی کلیم الله اجازه پرسیدن آنها را نداد.
اگر میخواهی میتوانیم امشب به مقر اردو ملی حمله کنیم، تا فیلمت جذابتر شود. این را کلیم الله میگوید.
میگویم دوربینم دنبال زندگی است، نه جنگ.
البته زندگیای که دنبالش بودم، به همین سادگیها به نظر نمیرسد.
شب را نزدیک موسی قلعه خوابیدیم تا به قراری که کلیم الله هماهنگ کرده بود، به موقع برسیم. مصاحبه با معاون والی هلمند. باید با محافظی که خودش فرستاده برویم.
قرار میشود سوالها را معاون والی هلمند ببینه. دو ساعتی خواندن چند سوال طول میکشد.
گویا هر چه رده مسئولیت بالاتر میرود، هماهنگیها هم بیشتر طول میکشد.
من محمد داود مزمل، معاون والی هلمد هستم. تمام امور ملکی و نظامی (لشکری و کشوری)در حیطه صلاحیت استاندار است. مانند تشکیل دادگاهها، تعیین فرمانداران، تعیین فرماندهان نظامی برای مناطق و طرح دادن به مجاهدین و ارجاع دادن مسائل حقوقی به دادگاهها، همه از صلاحیتهای استاندار است.
مخالفین شما میگویند تنها مناطق جنوبی در کنترل شماست، آیا این حرف درست است؟
نه، این حرف درست نیست، شما مطبوعات را ببینید.
عملیات فراوان طالبان در تمام ولایات (استانها) شمالی افغانستان. مانند: بدخشان، بغلان، قندوز، فاریاب و بادغیس صورت گرفته، دشمن را سخت شکست دادهاند.
موسی قلعه نامی بود که در قلب ارتش بریتانیا هک شده بود. این را شرارد کوپر، سفیر انگلستان در کتاب «نامههای کابل» میگوید.
این ولسوالی (شهرستان) موسی قلعه است .... اینجا که هست، در اختیار حکومت است ... اینجاست ... این هم طالبان است ... این هم طالبان است ... این هم طالبان است ... این هم طالبان است ... حکومت در اینجا محاصره است.
سفیر انگلستان در کتاب خاطراتش میگوید در تابستان سال 2006 یگانهای از ارتش انگلستان، آمریکا، دانمارک، استونی و ارتش ملی افغانستان موسی قلعه را در عملیاتی به نام نیش مار تسخیر میکنند، اما پس از چندی خروجی خفت بار را از منطقه دارند.
در فوریه سال 2011 مطبوعات آمریکایی گزارش کردند جامعه اطلاعاتی ایالات متحده از تخمین تقریبی اعضای طالبان سر باز زده تا مبادا باعث ناامیدی افسران عالی رتبه آمریکایی بشوند.
اینجا گرجستانی بود .... اینجا گرجستانی بود ... اینجا گرجستانی بود .... اینجا آمریکایی بود ... اینجا آمریکایی بود ... اینجا هم آمریکایی بود
ممنون
بازاری محلی به نام آدا
اکثر چهرهها پشتون قندهاری هستند.
سعی میکنم از پشت دوربین لبخند بزنم تا فضا تغییر کند
خوبی حاج آقا؟
بله
من از اهالی ولسوالی "گرم ریز"، ولایت هلمند و رئیس قاچاقچیها هستم.
ریشات کو ریش؟
هان، ریش نداری؟
اگه ریش داشتم بد مستی میکردم!
چطوری؟
الحمدالله
سلام علیکم، چطورید؟
خبرنگار کجا هستی؟
فارسی حرف بزن.
چی؟
ببین چی میگه
خبرنگار کدوم رسانه هستی؟ در کدام رادیو کار میکنی؟
این خبرنگار تلویزیون هست.
اگر میخواهی نظرت را به او بگو
از من سوال بپرس
اکنون که طالبان اینجا آمدهاند وضعیت بهتر از پیش است یا بدتر؟
اکنون بهتر است، مردم خوشحالاند، امنیت برقرار است. نه، طالبان برخورد خوبی با دارند، ما خود نیز طالب هستیم.
طالبان کسانی نیستند که از خارج آمده باشند، آنها هموطنان ما هستند. ما چه کوچک و چه بزرگ همه مجاهد هستیم. حتی نانوا که وظیفه اش پخش نان است.
در جهاد شرکت میکند و یا آن کسی که از پاکستان گوشت میآورد و میفروشد هم مجاهد است.
دورانی که امارت اسلامی طالبان هست با قبلش چه فرقی کرده؟ فرقی داشته برایشان؟
خیلی فرق داشته. قبل از طالبان دزد زیاد بود و رفت و آمد از خانه تا بازار سخت بود، ولی الان میتوانیم راحت رفت و آمد کنیم.
کسانی هم هستند که انتقاد میکنند.
برق در قندهار و حیدر آباد قطع میشود ما در کجکی و موسی قلعه برق نداریم، چرا؟ دولت چرا این کار را میکند، طالب کیست؟ دولت کیست؟ آنها بین خود در حال جنگ هستند. مردم چه گناهی دارند؟ علت چیه؟ آرزوی ما این است.
و کسانی که در کمال شهامت کاملا مخالف هستند.
سلام علیکم حاجی آقا چطورید؟
چطوری؟ خوبی؟
الحمدالله ...
خدا حفظت کند
خوبی؟
بپرس ازش
تو اینجا چیکار میکنی؟ مشغول چه کاری هستی؟
من بستنی فروش هستم.
قبلا امنیت چجوری بود؟
قبلا امنیت خوب بود، حالا هیچ نیست.
کلیم الله اصرار دارد تلاششان برای ایجاد امنیت را نشان دهد.
مرا با خود به یکی از دادگاههایی میبرد که قاضی شرع طالبان به شکایات مردم رسیدگی میکند.
بله در این دادگاه درباره امور شرعی از سوی امارات اسلامی افغانستان داوری میشود. در اینجا امور اسلام اجرا میشود و مراجعینی که این جا مراجعه میکنند مسائل آنها بر حسب اصول شرعی حل و فصل میشود
و بعد همانگونه که نعمت الله ادعا میکرد ماشین من وقتی به آخر بازار رسید، چپ کرد. چون شیر آقا روی بازار آب زیادی رها کرده بود.
وقتی ماشین چپ کرد، مرغ داخل آن بود؟ چقدر بود؟
هشتاد مرغ در چند سبد.
بعد به چه شکل اجرا میشه احکام ایشون؟ به وسیله حکومت .... یعنی به وسیله امارت اسلامی اجرا میشه؟
بله، بر حسب اصول امارت اسلامی اجرا میشود.
محافظ جدید با فرماندهشان تماس میگیرد تا رفتن به زندان را نیز به برنامههایم اضافه کند.
سلام علیکم، چطور هستید؟
و علیکم السلام، الحمدالله خوبیم.
به چه جرم زندانی هستی؟
به جرم قتل
نام تو چیست؟
نام من متین است
اهل کجایی؟
اهل مارمل هستم
به چه جرم زندانی شدی؟
به جرم کشتن یک پسر
چرا زندانی شدی؟
به اتهام دزدی
به خاطر خدمتی که به عنوان مجاهد برای یک شخص میکردم، دستگیرم کردهاند
چرا چه اعمالی انجام دادهای؟
میگویند او دزدی می کرده پس تو هم شریک وی هستی
کسی به تو ستم نکرده است؟
نه، در این سه، چهار شب که مرا این جا آوردهاند خوبم. ولی قبلا که در واشیر بودم بسیار به من ظلم میکردند
درسته
بیا
انواع جرمها دیده میشود، ولی متوجه شدم یک جرم در طالبان هرگز بخشیده نمیشود.
مرتکب خیانت شدهام.
چه خیانتی؟
سه نفر زندانی را آزاد کردهام
آنها چرا زندانی شده بودند؟
ابتدا من اطلاع نداشتم، اما بعدا از زبان مجاهدین شنیدم که آنان مرتکب قتل شده بودند.
باز هم مسیر و اتفاقات پیش بینی نشدهاش.
بمباران آمریکاییها بود؟
بله
چی زدند؟
اون دود رو میبینی؟ مرکز موسی قلعه است.
سلام علیکم
سلام علیکم، چطوری حالت خوب است؟
این دود در منطقه شما از چیست؟
من هم متوجه دود شدم، ولی نمی دانم از چیست
دود از کدام منطقه بلند می شود؟
از منطقه چغالی(شغالی)
اوضاع چطور است؟
الحمدالله، امن و امان است، توحالا کجا هستی؟
خواستم از موقعیت پیش آمده استفاده کنم. به کلیم الله گفتم میخواهم به منطقه بمباران شده برویم. جوابم را اینگونه داد: از این مناطق در این جا زیاد است.
تفریحگاهی در روستای سر بغنی
سکوت در هر گوشه پرسه میزند و درختانی زخمی و پیچ و تاب خورده، در گوشه گوشه زمین افتادهاند
کلیم الله کسی را جلوی دوربینم میآورد. پای چپش مث همان درختهاست
هشت سال قبل این حادثه رخ داد، عصر روز پنجشنبه. شب جمعهای بود که این منطقه بمباران شد. من آنجا روی سکو نشسته بودم، اما متوجه مجروح شدنم نشدم.
این جا زیاد جسد افتاده بود؟
بله، اجساد شهدای زیادی این جا افتاده بود، به حدی که قابل شمارش نبودند.
پیرمردی توجهم را جلب میکند سعی دارد دوربینم را به گوشه دیگری از محوطه بکشاند.
بیش از سه خودرو اینجا وسایل بود که مردم بردند. هرکس وسایل شهید خودش را برد. این البسه و جلیقهها متعلق به شهدای غریبه است. یک، دو، سه، چهار، پنج. اینها برای یک خانواده هستند. این پدر بزرگ آنها هست، حاجی بشر نام دارد، اینها نوادگان او هستند. این برادر من حاجی دلبر است، نامش برسنگ قبرش نیز نوشته شده. من حتی دست برادر خود را نیافتم.
از دو پسرت که شهید شدند چند یتیم باقی ماندند؟
از یکی سه یتیم و از دیگری بیوهاش باقی ماند. بیوهاش هم رفت به منزل پدرش. سه پسرم شهید شدند که مثل گل بودند، این میدونه!
میتونی آنها را نام ببری؟
بله...
اسم آنها چی بود؟
سایبان بود، سیف الملکوک بود ....
من در حالی که نابینا هستم، شدهام نگهبان این قبرها ...
آیا شما از طالبان می خواهید که انتقام خون اینها را از اشغالگران و کافران بگیرند یا خیر؟
بله که میخواهیم!
از کافران انتقام بگیرند؟
بله که میخواهم، چرا نخواهم؟
آیا از طالبان تقاضا کردهاید تا انتقام شما را بگیرند؟
بله، وقتی با اسلام چنین رفتار بشود، معلوم است که تقاضا میکنم.
سه فرزند من به شهادت رسیدهاند، وقتی طالبان بیایند این درخواست را از آنها خواهم کرد، چرا نکنم؟
آهای حاج آقا...آهای حاج آقا...آهای حاج آقا...
اینجا هیچ خانهای بیماتم نبود، کاش شما را با ماشین میبردم آنجا.
راه زیادی نرفتیم که نماز مغرب را باید بخوانیم.
اسم این منطقه "خاوه" است. به این روستا مزار میگویند. ما قوم تاجیک هستیم که چندین خانواده در اینجا هستیم. پانصد تا هزار خانوار در اینجا ساکن هستیم، که تمام منطقه اقوام ما هستند.
اولین جایی است که شیعیان را در کنار اهل سنت میبینم.
این زیارتگاههاتونو میشه معرفی بکنید؟
بله میشه.
چیا هست؟
زیارتگاهی مثل کوچ آقا ... سخی ... سید میر عطا ... داوچاق ... اینها همه زیارتگاههای ما هستند.
زیارت امامزاده سید میر عطا با برخی از اعضای محلی طالبان.
سلام علیکم
سلام علیکم
همه با هم دعا میخوانیم
ازت فیلم نمیگیرم، فقط از دستهات میگیرم.
حتی کلیم الله هم دست به دعا برمیدارد.
اینجا مشکلی پیش نمیاد برای زیارت و یا اینکه طالبان بگن که زیارت شرکه، حرامه. این مشکلی؟
تا حالا با زیارت مخالفت نکردهاند. حتی خودشان هم آمدهاند زیارت. حتی اگه حاجتی هم داشتند، آمدهاند و خدا حاجت آنها را داده است.
یعنی به شفاعت هم اعتقاد دارند؟
بله ... بله ... اعتقاد دارند.
دور و بر امامزاده پر است از درختان توت که ندر امامزاده کردهاند. نمیدانم اینجا چه سری دارد که کلیم الله را این قدر سرحال کرده است.
این توتها آمریکایی است. ببین باید کلمه لااله الله ... بگویید مسلمانش کنید.
مسلمانش کنی؟
اره مسلمانش کن.
بسیار خوش.
حاجی توتها اسرائیلیان یا آمریکایی؟
کابلی
کابلی؟
ها
محسن بیا
یک هفتهای میشود که در میان طالبان هستم. با آدمهای زیادی صحبت کردم، اما انگار هیچ کدام از آنها برای پاسخ به سوالات اصلیام اختیاری نداشتند. باید هر طور شده با یکی از سران طالبان دیدار کنم. جسارت به خرج میدهم و درخواستم را با کلیم الله مطرح میکنم. او هم من را در خانهای میگذارد و قرار میشود این موضوع را به سران طالبان اطلاع دهد.
خلاصه خبرهای مهم را بشنوید: مقامات ولایت کنر میگویند شمار زیادی از کارکنان ارتش ملی در اثر انفجار مین در ولسوالی (شهرستان) نورگر این ولایت کشته شدهاند. سازمان ملل متحد از کشورهای همسایه افغانستان میخواهد تا در زمینه برگزاری انتخابات خوب در این کشور کمک کنند.
ظاهرا وضعیت امنیتی در این سه روز مانده به انتخابات خیلی وخیم شده است.
کلیم الله آب پاکی را روی دستم میریزد. به او گفتند فعلا حق ندارید از این روستا خارج شوید. این همه راه نیامدهام که دست خالی برگردم. باید پاسخ سوالاتم را از سران طالبان بگیرم.
روزهای تکراری انتظار در حال سپری شدن است.
میخواهم فرصت پیش آمده را به فال نیک بگیرم، تا نگاهی عمیقتر به طالبان داشته باشم. آن چیزی که تا به حال از نگاه دوربینم جا مانده وضعیت آموزشی آنهاست.
خوب که میبینم متوجه میشوم قرآن هایی که در دست دارند ترجمه ندارند.
عدهای از اینها حافظان قرآن هستند و عدهای نیز کسانی هستند که روخوانی قرآن را به ایشان میآموزیم. سپس اختیار با خود آنهاست که ادامه میدهند یا میروند.
در این مناطق فقط روخوانی و حفظ قرآن تدریس میشود، ولی چه کسی و چه طور معانی قرآن را برای آنها تفسیر میکند؟
انتخابات آمد و رفت، اما هنوز خبری نیست. محافظم نیز خسته شده.
این طلا نیست طلا؟
بله طلا است. من این را خریدهام.
طالبان اعدام نمیکنه که طلا دستت کردی؟
نه ما کسی رو به خاطر انگشتر اعدام نمیکنیم، ببین خودت هم انگشتر داری!
مال من طلا نیست.
بله ... خب من هم انگشترم را دور میاندازم.
امشب شخصی به همراه کلیم الله سر سفره کنارمان مینشیند. گویا از منطقه برامچاه آمده و میخواهد فیلمهایی را که تا الان گرفتم چک کند.
بعضی از اینها عکس است.
عکس است؟
بعضیهایش.
این روی دیوار زیاد کیفیتش خوب نیست دیگه.
به نظر میرسد موافقت طالبان برای ملاقات با یکی از سران، در گرو تایید این شخص است.
امروز قرار است خبر نهایی را بدهند.
بالاخره اجازه حرکت صادر میشود.
از اینجا به بعد نفراتی جدید مامور انتقالم هستند. حتی کلیم الله هم نمیتواند جلوتر بیاید.
راننده تاکید میکند ساکها و وسایلت را کنار خودت نگه دار تا اگر لازم شد آنها را از ماشین پرت کنی بیرون.
هرچه جلوتر میرویم خطر بیشتر خود را نمایان میکند.
جاده پر از لاشه وسایل نقلیه است که سنگ قبر راکبانشان شدهاند.
به نقطهای میرسیم که باید توقف کنیم.
پیگیرکه میشوم میگویند اینجا نزدیک کمپ باستیون است.
کمپ باستیون، بزرگترین پایگاه نظامیان انگلیسی در افغانستان است. فرماندهان انگلیسی برای رسانه ها باستیون را دژی نفوذ ناپذیر معرفی میکردند، ولی جریانی دیگر در چهارده سپتامبر 2012 رقم خورد.
سلامی دوباره ... حملات تروریستی در افغانستان به پایگاه بین المللی باعث شد دو نفر از نیروهای دریایی آمریکایی کشته شوند و تعداد بیشتری نیز زخمی شوند. این حملات در کمپ باستیون و ایالت هلمند انجام پذیرفت.
پانزده شورشگر که راکتهای هوایی حمل میکردند که پرتاب کننده موشک بود و نیز دارای اسلحههای نظامی و جلیقههای خودکشی بودند.
شش جت هَریِت نابود شد، که بیشتر از دو هزار میلیون دلار قیمتش بود و نیز تونلی هم در کار نبود، آنها یک ابزاری به این اندازه داشتند و نیز یک آهنبر.
یک آهنبر؟ تنها همین؟
طالبان ویدیویی را منتشر کرد که در آن نشان میدهد که شورشیان برای کمپ باستیون آماده میشوند.
بهترین زمان حرکت شب است تا به کمینی انگلیسیها برخورد نکنیم. اگر لو برویم ادامه سفر را در بگرام یا گوانتانامو به سر میبریم.
هی!
من دست نزدم.
حاجی اینجا فیلمبرداری نکن.
خاموش کن. خاموش کن.
بعد از هفت ساعت صحرانوردی بیامان میتوانم مطمئن شوم که به اندازه کافی از باستیون دور شدیم.
همین یک قلم کم بود تا اتفاقات ابتدای سفر مو به مو تکرار شود. دوباره باید از هیلمند عبور کنیم. این بار از شمال به جنوب. باز هم به گروه مسلح دیگری سپرده میشوم.
برای چی بچهها پشت مینشینند؟
به خاطر خطر جنگ.
اولین باری است که اسلحهشان را از حالت ضامن خارج میکنند. فرمانده منطقه خودش برای انتقالم آمده. مقصد بعدی برامچه. از این نقطه تا برامچه شش ساعت در بیابان هستیم. در جنوبیترین نقطه از ولایت هلمند هم مرز با پاکستان. باید اولین رسانهای باشم که به برامچه راه پیدا میکنم.
برامچه، منطقهای استراتژیک در جغرافیایی خطرناک. طالبان دور تا دورش را مین گذاری کرده و فقط یک راه ورودی دارد.
بمب افکنهای آمریکایی همه جا را با خاک یکسان کردهاند، ولی هنوز زندگی در آن جریان دارد. اینجا مرکز قدرت طالبان است
پیاده نشم نه؟
حاجی زرا فرمانده عملیاتی برامچه میگوید مصاحبهای که درخواست کرده بودی هماهنگ شده، اما باید قبل از آن از چیز دیگری فیلم بگیری.
بر فراز یکی از کوههای مشرف در برامچه منتظر میایستیم.
میخواهند از یک تیم عملیات ویژه فیلم بگیرم.
از حرفهای حاجی زرا میفهمم که عملیاتشان را بهخاطر تاخیر چند روزه من عقب انداختهاند. انگار سعی دارند از دوربینم به عنوان ابزاری برای نمایش قدرت خود استقاده کنند.
قرار است بعد از این برنامه برای انجام عملیات بروند.
فرمانده آخرین توجیهات لازم را به آنها گوش زد میکند.
تکبیر ... الله اکبر ...
سبیلنا ... سبیلنا ... الجهاد الجهاد (راه ما ... جهاد جهاد)
تکبیر ... الله اکبر ...
امیرالمومنین ملا محمد عمر ... زنده باد
امارت اسلامی افغانستان ... زنده باد
حاجی زرا قبل از رفتن نکتهای را گوشزد میکند. ما را دیگر امارت اسلامی افغانستان خطاب کن، ما با طالبان پاکستان فرق داریم.
بالاخره زمان ملاقات فرا میرسد.
قرار است با ملا گل آقا عضو ارشد شورای رهبری طالبان دیدار کنم.
تاکید میکنند مصاحبه باید به صورت صوتی انجام شود. نمیتوانم تصویری از چهره او ولو پوشیده داشته باشم.
بسم الله الرحمن الرحیم
من سوال بپرسم؟
بله
بسم الله الرحمن الرحیم
سفری دورو دراز به ایران
24 ساعت چریکی.
در این دو هفته فشار زیادی را تحمل کردهام.
شاید بهترین رهاورد سفرم حرفهای ملا گل آقا باشد.
شورای رهبری تقریبا بیست اعضا دارد. تمام امور اجرایی امارت اسلامی را امیر المومنین به آنها صلاحیت داده.
در کدام استانها، استاندار و فرماندار دارید؟
32 ولایت است افغانستان. در کل این ولایتها (استانها) ما والی داریم. در ولسوالیها (شهرستانها) ما دو ولسوال داریم. یک ولسوال نظامی و یک ولسوال اداری.
تفاوتهای فکر شما با وهابیت تکفیری؟
ما دعوت به وهابیت، دعوت به تکفیر و کل این چیزها را ممنوع در لایحههای خود اعلام کردهایم.
بحث بودجه امارت اسلامی است؟
همین کمک که هست تقریبا، کل کمک، کمک مردمی است و کمک مسلمانان. مجاهدین ما نه معاش میخواهند، نه حقوق میخواهند. هیچ ندارند. پیش آنها برادرشان باشند. پدرشان باشد. اونها تکفل خانواده آنها را میکنند.
طالبان معروف شده به اداره امر به معروف!
ما که امر به معروف میکردیم، به اصول و چهارچوب شرعی عمل میکردیم. ایران هم دارد، ما هم داریم، سعودی هم دارد، دیگر کشورها هم دارند. البته قبول دارم که مشکلاتی از جانب ما بود که دشمن به همانها ضریب داد.
یعنی اینکه به ظاهر صرف، ریش و نماز جماعت اجباری و ... این رو شما تکذیب میکنید؟
گذشتهها گذشته، ما در آینده در روشهای خود تجدید نظر خواهیم کرد.
درباره حضور زنها در شهرهای بزرگ، درس خواندن زنان؟ و خوب همین باعث ترس شهرهای بزرگ شده
تمام حقوق زنان که در اسلام به زنان داده شده، ما به آنها قائل هستیم. در هر بخش که باشد. لیکن در چهارچوب اسلامی و شرعی و مردم خود.
چرا با انتخابات مخالف هستید؟
یک موضوع کلی انتخابات است که مربوط به آینده است و بعدا باید درباره آن صحبت میکنیم. بعد از اینکه اشغالگران رانده شدند و رفتند و بعد از آن مردم افغانستان و رهبری ما و علمای ما در مورد آن مینشینند و فکر میکنند و بحث میکنند که برای کشور ما انتخابات خوب است یا شورای حل و عقد یا راه دیگر.
از میان طالبان میروم اما سوالات بیپاسخ زیادی را به همراه دارم.
من همه سوالاتم را بکنم یک سوال، با مردم که صحبت میکنی از جنگ خسته شدند بیش از 40 سال جنگه در افغانستان، آیا یک راه حلی وجود دارد که جنگ نشه در افغانستان؟
در آینده نظر ما این است که یک قوم نمیتواند در افغانستان حکومت تشکیل بدهد که تمام اقوام و مذاهب در آن جای خود را در آن نبینند و بزرگان ما به همین فکر هستند که در افغانستان خون از افغانها بعد از اخراج اشغالگرها نریزد.
نقد مستند :
مستند تنها میان طالبان روایتی است بی واسطه از حضور یک مستند ساز ایرانی در میان طالبان، وی تنها مستندسازی است که پس از 10 سال توانسته است در میان این گروه زندگی و مستندسازی کند، به همین خاطر این مستند از کلیشه هایی که تا به امروز رسانه از طالبان برای ما ساخته اند فراتر رفته است.
محسن اسلام زاده - کارگردان مستند تنها میان طالبان
آیا مستند تنها میان طالبان قصد تطهیر چهره طالبان را دارد !؟
محسن اسلام زاده، کارگردان مستند در نشست هایی که تا الان داشته است بارها عنوان داشته است که بر خلاف نظر برخی از منتقدان، به هیچ وجه قصد تطهیر چهره طالبان را نداشته است و فقط خواسته واقعیت ها را نشان دهد.
در جلسه ای که با حضور خود مستند ساز، تهیه کننده و منتقدان و حاضرانی همچون محمد تقی فهیم، مسعود آب پرور، جواد اردکانی، شفیع آقا محمدیان، اصغر بختیاری (تصویربردار آثار شهید آوینی)، محسن یزدی (مدیر مرکز مستند حوزه هنری) و عباس عمرانی به نقد و بررسی مستند پرداخته شد.
مسعودآب پرور (کارگردان تلویزیون) نیز در این جلسه عنوان نمود : خوشحالم که شاهد یک نگاه شجاعانه بودم. شاید من حاضر نبودم چنین ریسکی را انجام دهم!
نپرداختن مستند به شهید کردن دیپلمات های ایرانی توسط طالبان!
یکی از نقطه ضعف های مستند این است که در ارتباط با شهادت دیپلمات ایرانی در مزارشریف افغانستان که سال 1377 توسط طالبان رخ داد، هیچ سوالی پرسیده نشده است و هم اینکه بهتر بود مستند ساز در ارتباط با تفاوت های طالبان مستقر در افغانستان و پاکستان نیز روایت مینمود.
از انتقادات دیگری که وارد است این است که مستند ساز در میان مردم کابل حتی حاضر نشده است، تا آنها خاطره های تلخ خود را از سربریدن شیعیان بامیان توسط طالبان را بیان نمایند.