دانلود انواع مستند به همراه متن



دانلود رایگان مستند وداع با اسلحه

  • ۶۱۶

دانلود رایگان مستند وداع با اسلحه

( روایت زندگی یاسر عرفات و ماجرای مبارزه و صلح با اسرائیل )

 

مستند وداع با اسلحه

 

تیزر مستند :

 

 

 

نام مستند : وداع با اسلحه ( A FAREWLL TO ARMS )

کارگردان : امیر حسین کاربخش راوری

تهیه کننده : علیرضا منتظری

سال تولید : 1401

مدت : 83 دقیقه

صاحب اثر : سفیرفیلم

 

یا

 

این چند مستند زیر هم خیلی جالبه حتما ببینید

 

 

دانلود رایگان مستند وداع با اسلحه

 

 

مستند وداع با اسلحه به روایت زندگی یاسر عرفات و جریان تشکیل جنبش فتح، سالها مبارزه با رژیم صهیونیستی و نهایت صلح و سپس حذف وی، می‌پردازد.

 

یاسر عرفات مؤسس و رهبر جنبش فتح، در سه دوره مهم تاریخ کشور فلسطین از مبارزه تا جلسه صلح اسلو که یاسر تصمیم می‌گیرد، راهی به غیر از مبارزه با اسرائیل را انتخاب و دست دوستی می‌دهد و به نوعی با اسلحه خود وداع می‌نماید.

 

امیرحسین کاربخش راوری، کارگردان این مستند، بیش از دو سال صرف تحقیق و ساخت این مستند با تصاویر و کلیپ های تاریخی نموده است.

 

وداع با اسلحه

 

 

خلاصه مستند :

 

مستند وداع با اسلحه به موضوع اشغال فلسطین توسط رژیم صهیونیستی و کسانی که در این سالها نقش موثری در روند مبارزات فلسطینی ها برای بازپس‌گیری وطنشان، داشته اند.

یاسر عرفات یکی از این مبارزین و سیاستمداران موثر می‌باشد، یاسر جوان مبارز فلسطینی که لحظات سخت در زندگی 75 ساله خود داشته است، لحظاتی مثل وداع با خانواده، با خانه، وطن و سخت ترین آنها وداع با اسلحه است.

 

 

دانلود رایگان وداع با اسلحه

 

 

 

برای تایپ خلاصه مستند و آپلود عکس ها زمان زیادی گذاشته شده است لذا لطفا در صورت استفاده از این مطلب ، نام منبع و لینک (سایت سیمابان) را استفاده فرمایید

 

دانلود رایگان مستند دیوارکش

  • ۲۸۳۶

دانلود رایگان مستند دیوارکش

( استفاده از آزادی های جنسی برای انتخابات )

مستند جنجالی 18+

مستند دیوارکش

 

تیزر مستند :

 

 

 

نام مستند : دیوارکش ( divarkesh )

کارگردان : محسن آقایی

تهیه کننده : سید محمد مهدی دزفولی

سال تولید : 1400

مدت : 69 دقیقه

صاحب اثر : سفیرفیلم

 

یا

 

این چند مستند زیر هم خیلی جالبه حتما ببینید

 

 

دانلود رایگان مستند دیوارکش

 

دیوارکش یا ایکسونامی 3

مستند دیوارکش که میتوان از آن ایکسونامی 3 نیز نام برد، به نحوه بهره‌برداری و استفاده رجال سیاسی از مسائل جنسی در امر هدایت سیاسی و انتخابات می‌پردازد.

بنظر میرسد، طیف مخاطب این مستند، طرفداران و رجال سیاسی اصلاح طلب می‌باشد، زیرا در ابتدا مردم را از دیوار کشی اصولگرایان میترسانند و سعی میکنند با تبلیغ ها و آزادی های جنسی، حکمرانی نمایند.

 

مستند دیوارکش

 

 

متن مستند :

فیلم ایکسونامی خاطرات یک پورن استار، جنجال‌های نمایش یک فیلم در ایران . ساخته محمدرضا بورونی و محسن آقایی است . چند سال پیش که در فضای خبری کشور حاشیه ساز شد ...

من خیر سرم مستند سازم. بعد چند سال دربه دری و هزار جور داستان یه مستند ساخته بودم در مورد انقلاب جنسی، که به خاطر یه سری مسائل حسابی جنجالی شد.

به تازگی اکران خصوصی مستند ایکسونامی به واکنش‌های گسترده در فضای مجازی منجر شده.

 یکی از کاربران توییتر، به نظر می‌رسه این فیلم رو دیده میگه، نوشته این فیلم، فیلم قوی‎ای بوده به زعم ایشون.

با آقای محسن آقایی کارگردان در واقع این اثر، خواستیم ازشون که بیان در این بحث شرکت بکنن که جواب ندادن ...

همه جا حرفش بود و می‌رفت که رکوردهای نمایش رو بزنه؛ که یهو یکی یک ایده‌ی مریضی داد و مملکت رفت تو هوا

حسن روحانی: صبح جمعه دیدم قیمت تغییر کرد

بعد از چند سال هنوز هم نفهمیدیم ایده کی بود، اما ایده این قدری خوب بود که روش یک چند تا مرحله جنگی و یک بسته هدیه ده روزه قطع اینترنت هم اشانتیون دادند.

به هر حال تو همون تب و تاب شاهکار بنزین، وقتی همه‌ی ذهن‌ها درگیر گرونی و بدبختی این‌ها بود رو آنتن زنده امیرحسین ثابتی، این سوال رو ازمون پرسید

آقای آقایی، یک نکته‌ای که هستش اینه که خیلی از مردمی که احتمالا برنامه رو می‌ببینن ممکنه اصلا تایید بکنن حرف شما رو. بگن خب اینو کسی منکرش نمیشه که بالاخره اینجور آزادی‌ها چه تبعات ویران کننده‌ای ممکن داشته باشه؛ اما تو جامعه ما الان مشکلات اصلی، مشکلات اقتصادی است. موانع‌اش رو بردار برای ازدواج، خود به خود این مسائل هم حل میشه. شما پاسخی دارین برای این مسئله؟

سوال خوبی بود. منم همه‌ی زورم رو زدم توضیح بدم، اما راستش جواب درست و حسابی چیزی نبود که بشه شفاهی توضیحش داد. این بود که تصمیم گرفتم این فیلم رو بسازم و توضیح بدم که چرا فکر می‌کنم خیلی وقت‌ها این مسائل خاک برسریه که، خاک بر سر مدیریت و اقتصاد و سیاست می‌کنه.

دیوارکش

 

این لامصب جنسی قدرت‌های عجیبی داره. یکی از اولین جاهایی که ازش هم استفاده میشه تو تبلیغاته. خارجی‌ها که قربون‌شون برم تپه ندیده نذاشتن و این چیزها تبلیغات شبکه معارف‌شون به حساب میاد.

پشمام ...

خب خداروشکر که این حرف‌ها مال بلاد کفره و ایران اصلا از این داستان‌ها خبری نیست.

به سینمای ایران خوش اومدید

]نماهایی از سینمای ایران و  تبلیغات [

من می‌میرم واسه ... بیزینس

من رو برد باز کردن پاکتش رو از نزدیک نشون داد. خیلی هم سخت نیست، فقط قلق دارهمی‌تونین از نزدیک ببینین و یاد بگیرین

این که اوضاع فضای رسمی و نیمه رسمیمونه، فضای غیر رسمی چه خبره

]نماهایی از کلیپ‌های فضای مجازی[

اینجا موی زیر بغلم رو واسه فالوورهام زدم.

 عجب

توی این یکی ویدیو موهای جاهای دیگه‌مو ...

 بسه حالا نمی‌خواد

 

شماره‌ام رو جایی که می‌خواد آمپول بزنه بنویس.

 ببین من الان الکل بزنم پاک میشه،  بذار عکس بگیرم شماره‌ات رو داشته باشم.

 

داداش داری اشتباه می‌خوری، باید این رو بخوری.

عالیه بزن بریم خونه

 خونه چرا؟

توی همین ماشین هم میشه دیگه

 

این بیشتر می‌خوره ماشین مکان باشه.

 ماشین مامانه

خب این زمان آینده، گذشته و شاه. عه اینو بزنیم

 ببخشید دو تا لیمو دارم میخری؟ نه بپیچید می‌بریم

 

علی برکت الله مثل اینکه چاشنی هم حسابی گرفته‌ها

ای جون دل.

به سرم زد برم با چند تا از این شاخ‌های اینستا صحبت بکنم ببینم چیه داستان. چرا اینقدر همه چیو جنسی منسی می‌کنن. با کلی دنگ و فنگ و رابطه مابطه و التماس به این و اون، آخرش فقط تونستم با دو نفر قرار بذارم.

ببین مثلا جمعه بعدازظهر به نظر من اگر بتونی اوکی کنی می‌شینیم باهم گپ بزنیم. کاره خاصی نداریم که

یکی از بچه‌هایی که باهاش قرار داشتم کامی با دو میلیون فالور بود. یک جایی باهام قرار و هماهنگ کرد که کلا نظرم راجع بهش عوض شد. کوره‌پزخونه‌های اطراف تهران.

 کامی و یک سری از رفقاش یک جمعی بودن که با یک سری از بچه هیئتی‌ها لینک  شده بودن و هراز گاهی توی کوره‌پزخونه‌های اطراف تهران توزیع ارزاق و کارهای جهادی می‌کردن. اونم چه جهادی

وقتشه کمر رو قرقرقر بدی

چه مجاهدینی

کامی خیلی کلیپ ساخته بود و تو خیلی‌هاش یک نکات ویژه‌ای هم جایگذاری کرده بود.

کامی

جانم

اون مارمولک که می‌گفتی خیلی گنده‌اس کو؟

خوابه‌ها می‌خوای بیدارش کنم؟

میشه ...

فِرِدی ...  فِرِدی ...

چه خبرته بابا فردی .. فردی ... خونه رو گذاشتی رو سرت...

منم می‌خواستم ببینم این نکات چه‌قدر رو بالا اومدن پیجش اثر داشته. بعد از یه مدت رفتم پیشش و سر صحبت رو باز کردم. تا بچه‌ها با دوربین نزدیک شدن کلا غلاف کرد و ادامه نداد.

وارد سیاست اعتماد سازی و تنش‌زدایی شدم. از خودم و کارهام براش گفتم. هر راه و سبکی به ذهنم رسید و نرسید امتحان کردم. سعی کردم بهش اطمینان بدم که هیچ مشکلی به وجود نمیاد.

خیر؛ فایده نداشت. راستش برای خودم هم موقعیت بدی بود. نمی‌خواستم بنده خدا رو بذارم تو آمپاس. هیچی دست خالی زدم بیرون. بعدازظهر با یکی دیگه قرار داشتم.

رکوردار روپایی و کسی که با یک سری کلیپ‌های کوتاه بامزه و یه سری جلوه‌های ویژه پیجش تا 500 هزار تا اومده بود بالا.

سعید مثل پشت تلفن خیلی خون‌گرم و صمیمی بود

من قبل از این کار مربی فوتبال بودم

مربی بودی؟

آره، رکوردهای روپایی‌ام، 34 ساعته برج میلاد رو روپایی زدم رفتم بالا، 1864 تا پله داره

حاجی بعدش چی شدی؟

بعدش خسته شدم

خسته شدی همه‌اش؟

ورزش تا یه حدی تو صفحات مجازی جوابه. من دو سه سال داشتم فکر می‌کردم که چی کار کنم؟ چه حرکتی بکنم؟ این دوییدنی تو یه ثانیه اومد تو ذهن من، یهو 9 ماه من رو

گرفت.

 

تو چقدر خوشگلی عزیزم

 مرسی عزیزم، ای کاش تو هم مثل من خوشگل بودی، منم ازت تعریف می‌کردم

 ایرادی نداره که، تو هم می‌تونی مثل من دروغ بگی ... ]دویدن و فرار کردن[

 

ولی من کسی بودم که تنهایی اومدم بالا. یعنی نه توی گروه بودم، نه توی اکیپ بودم، نه توی تبلیغات بودم. کسی نبود حمایت کنه بگه برید مثلا سعید غفاری رو فالو کنید. برید فیلم‌هاش رو ببینید

ولی خب همکارهای خوبی داشتی

ما رو توی حاشیه نبر 

نه حالا جدی، به نظر خودت چقدر تاثیر داره مثلا اگه دختر باشه توی کار؟

هیچ تاثیری نداره

بروووو

ببین کارت که خوب باشه، خدا کمکت می‌کنه

 دوربینت روشنه منم دهنم بسته‌اس

با اینکه کلی از خودم و داستان فیلمم و رسمی بودن و مجاز بودن و این‌ها براش گفتم باز هم حاضر نبود راحت حرف بزنه و همه‌اش طفره می‌رفت

میگن همه جای دنیا، میگن س ک س خیلی می‌فروشه. تو همه چی هم می‌فروشه. نظر تو چیه؟

من هیچ نظری ندارم ... سوال‌هایی که می‌پرسید واقعا منو می‌بره تو همین ... عین این می‌مونه منو بردید وسط این دریا می‌خوای خفه‌مون کنی

اشتباهه

یک دقیقه من با این یه صحبتی بکنم

سعید با اینکه واقعا از خیلی از پیج‌های اینستا کارهاش سالم‌تر بود، اما ظاهرا یک تذکراتی بهش داده بودن و دیگه روند کلیپ‌هاش رو عوض کرده بود. همین هم خیلی محتاطش کرده بود.

می‌گفتن شایعه‌اس و این داستان‌ه ا ...

ببین هرچی که جمهوری اسلامی ایران بگه ما باید تایید کنیم.

 ]خنده[

خنده ...  چرا همش می‌خندی؟ ... چون چهار تا کار فان انجام دادم، الان همه حرفام مثلا بگم شاید فکر می‌کنید فشار بهم آوردن، چرا باید فشار بیارن؟

مخاطب این طوری فکر می‌کنه ... منتها اصلا نقش این رو قبول دارید؟ نقش عامل غریزه رو قبول دارید تو این که جلب توجه کنه یا نه؟

غریزه چیه؟

غریزه دیگه غریزه نقدی، جنسی، چکی، سفته‌ای

کلا بیخیال ماجرا شدم. یه جورایی حس بازجویی داشت می‌گرفت. نه فقط بین مسئولین، انگار بین ملت هم این مسئله جنسیه، شبیه اون ماجرای پادشاه لخته‌ است. هست ها، اما ازش کسی حرف نمی‌زنه.

دیدم فایده نداره خودم باید دست به کار بشم. به خصوص که سعید و کامی تو همین حرف‌های نصف و نیمه‌ای که زدن گفتند از وقتی کلیپ‌های سالمتری می‌سازن، اصلا افت مخاطب هم نداشتن. جالب بود.

برای این کار یک آزمایش طراحی کردم. باید خودم می‌فهمیدم که جذابیت تاثیری رو مخاطب داره یا این هم یکی از اون حرف‌های مشهوریه که همه میگن الکی جا افتاده.

 اول گفتم ببینم کی بیشتر بهش ]برای درخواست بنزین در کنار خیابان[ کمک میشه؛ یک خانم یا یک آقا

نتیجه:

21 موتورسیکلت و 3 خودرو به خانم

3 موتورسیکلت و صفر خودرو به آقا

خب شاید به خاطر دلسوزیه که به خانم بیشتر کمک می‎کنند.

 یک آزمایش دیگه طراحی کردم و یک چیزی گذاشتم وسط که دیگه دلسوزی و این‌ها مطرح نباشه. هر دو طرف ماجرا هم خانم.

آقا آفتابه نمی‌خوای؟

خب حداقل برام ثابت شد که تاثیر وجود داره و نمیشه منکرش شد.

عجب ... وقتی فروشنده شیلنگ خلا هم به ذهنش رسیده از این چاشنی استفاده بکنه، ممکنه کسایه دیگه غیر فروشنده‌ها هم به ذهن‌شون رسیده باشه این چیزا.

می‌خوایم با یک پورن استار صحبت بکنیم. این ویدیو رو قبل از اینکه زنگ بزنم به اون خانم پورن استار آمریکایی برای مستند قبلیم ضبط کردم.

 

رب اشرح لی صدری ویسرلی امرلی و احلل عقده من لسانی یفقهوا قولی ... افوض امری الی الله ان الله بصیر بالعباد

 

اون روزا که داشتم رو ایکسونامی یک کار می‌کردم، توی تحقیقاتم به دکتر جونز ایمیل زدم. سردبیر و مدیر مجله جنگ‌های فرهنگی. آدمی که به خصوص توی حرف‌های ضد جریان اصلی توی آمریکا، آدم سرشناسیه. خیلی از مطالبش سانسور شده بود. نویسنده‌ای که سال‌ها روی تاثیرات فرهنگ و سیاست کار کرده بود، کتاب‌هاش به چندین زبان دنیا ترجمه شده بود و از قضا چندین باری هم ایران آمده بود و به طرز عجیبی ایران رو می‌شناخت.

E. Michel Jones

نویسنده و پژوهشگر

دکتر اگر یادتان باشد، زمانی که ایکسونامی را می‌ساختم بهتون ایمیل زدم و شما به من توصیه کردید که کتاب‌تان را بخوانم. لیبیدو دومیناندی (به معنی شهوت قدرت)

ایده اصلی این کتاب چیست؟

در دوره‌ای مشخصا برخی دانشمندان به این نتیجه رسیدند که می‌توانند شهوت را به خدمت بگیرند به عنوان ابزاری برای کنترل. البته امکان این نوع استفاده همیشه مطرح بوده، چرا که انشان می‌دانست که می‌تواند برده شهوات خودش شود. اگر می‌خواهید مردم را کنترل کنید کاری کنید درگیر شهوات‌شان شوند، و سپس با هدایت این شهوت آن را به عنوان ابزار کنترل در دست بگیرید.

 

حرف‌های جونز و عینا تو مستند مشهور و همزمان خیلی مهم بی بی سی به اسم «قرن خود» شنیده بودم. کنترل مردم با دستکاری حواس‌هاشون

 

قرن خود آدام کورتیس

BBC-2002

این مجموعه‌ای است درباره اینکه چه‌طور ایده‌های سیگموند فروید درباره ذهن ناخودآگاه توسط اهالی قدرت برای کنترل توده‌ها استفاده شده است. در عصر دموکراسی اولین بار ادوارد برنایز به شرکت‌های آمریکایی نشان داد چه‌طور می‌توانند مردم را خواستار محصولاتی کنند که به آن‌ها نیاز ندارند بکنند. با ربط دادن محصولات تولید انبوه با امیال ناخودآگاه آن‌ها. از درون این استراتژی یک ایده سیاسی برای کنترل توده‌ها به وجود آمد. افراد صاحب قدرت اکنون می‌توانستند فرد را نه با سرکوب، بلکه با تغذیه شهوات بی‌انتهایش به کنترل خود در بیاورند.

 

اصل حرف این بود که برای کنترل مردم چیزهای به مراتب مؤثرتر از زورِ چماق هم هست. این چیزی بود که من خودم وسط‌های ساخت ایکسونامی به یک موردش برخورده بودم. اینکه آمریکایی‌ها چه‌طور تونسته بودند با عوض کردن چماقِ زور با چماقِ س ک س و موسیقی و مواد، کاری بکنن که هم اعتراضات به جنگ ویتنام بخوابه، هم سربازهای جنگ ویتنام رو برای جنگیدن بیشتر سرحال بیاره.

 

E. Michel Jones

نویسنده و پژوهشگر

این گسترش س ک س، مواد مخدر و موسیقی راک اند رول جلوی هر فهمی رو گرفت که چه اتفاقی داره میفته و جنبش (ضد جنگ) رو نابود کرد. افراد متعددی روی ایده تبدیل شهوت جنسی به نوعی جنگ افزار کار کرده‌اند. در طول انقلاب 1974  در پرتقال، سازمان سیا این کشور را در پورنوگرافی غرق کرد و همین مسأله باعث شد مردم  خیابان‌ها را خالی کنند. همین کار در ایران هم تکرار شد. با این تفاوت که آن‌ها در رسیدن به هدف‌شان موفق نشدند. آنچه در دوره بین 1953 (پس از کودتای 28 مرداد) تا انقلاب اتفاق افتاد، این بود که شاه رفتارهای غربی را بیشتر و بیشتر وارد جامعه ایرانی می‌کرد.

 

به قول بعضی‌ها صحبت خدا بیامرز شد. افت داشت از یک آمریکایی در مورد تاریخ خودمون بپرسم. رفتم سرغ کسی که به قول خودش توی ایران بهش می‌گفتن جاسوس انگلیس و توی خارج مامور جمهوری اسلامی بود. پژوهشگری که هم تو شبکه‌های داخلی دعوت می‌‌شد و هم شبکه‎‌های خارجی

 

دیوارکش

 

دکتر مجید تفرشی

کارشناس و پژوهشگر تاریخ معاصر ایران

ببینید اگه من آدم عافیت طلبی بودم، باید اون تعریف از شاه رو در voa می‌کردم، تعریف از جمهوری اسلامی رو در شبکه جام جم. ولی برعکس انجام دادم

از دکتر تفرشی نظرش رو راجب قضاوت جونز در مورد سیاست‌های غربی شاه پرسیدم.

سیاست روند کلی جامعه این که شما می‌گید یعنی به سرعت به سمت غرب گرایی که مورد نفرت بخش مهمی از جامعه بود. - نمیگم همه جامعه - توقع حکومت این بود که همه یه دست بشن مثل خودش، کاملا به اصطلاح با نمود و ظاهر غربی و محدودیت‌هایی روزافزون برای نسل متدین.

حالا این دست فرمون الان معاصر توی کشورهای دیگه، جاهای دیگه هم هست که ما مثلا یه سری آزادی‌های مدنی اجتماعی ...

پادشاهی سعودی. محمد بن سلمان شروع کرده دیگه کاملا. به سیاست کاری نداشته باشید، به سهم نفت خاندان سعودی کاری نداشته باشید، به مسئله جنگ قدرت بین شاهزادگان کاری نداشته باشید، به این که کی داره حکومت می‎کنه، چه‌جوری حکومت می‌کنه کاری نداشته باشید، ولی بقیه‌اش رو مردم آزادی داره، کم کم آزاد می‌کنه

داره رانندگی می‌کنه!!

محمد بن سلمان: ما می‌خواهیم یک زندگی نرمال داشته باشیم. زندگی‌ای که همراه با تساهل در دین و سنت‌هایمان است و به توسعه کشورمان و دنیا کمک می‎کند.

 

 

پس شما نمی‌دانستید که این اتفاقات قرار است بیفتد و ناگهان یک روز متوجه این تغییرات شدید؟

 نه. ناگهان کنسرت، گردشگری سعودی و سینما و همه چیز آزاد شد

چه کسی این تغییرات را به وجود آورد؟ چه کسی کشور شما را ...

محمد بن سلمان

محمد بن سلمان، کسی که شاهزاده‌های دیگر را در یک هتل 5 ستاره‌ای زندانی کرده و با پشتیبانی رئیس جمهور ترامپ در مقابل ایران ایستاده است.

 

اوکی، بیاید پرواز کنیم.

 

اینجا پادشاهی عربستان سعودی است. این نحوه زندگی میلیون‌ها سعودی است. واقعیتی که به ندرت در دنیا دیده شده است. چون شما نمی‌توانید اینجا آزادانه فیلم برداری کنید.

 

تصور بکنید این بلایی بود که اگه شما برید مثلا دانسینگ و کاباره و محیط مختلط و معاشرت یا ارتباط با جنس مخالف داشته باشی، این دیگه براتون کافیه. که البته خانم فرح پهلوی هم بخش مهمی تو این زمینه بود. وزارت فرهنگ و هنر همم بخش مهمی تو این زمینه بود و همین طور بقیه...

دکتر توضیح داد که هنر غربی به خصوص موسیقی و رقص و تئاتر برای شهبانو خیلی مهم بود.

 

رویدادهای هنری دوره پهلوی

اکثر باله‌هایی که ما اجرا می‌کردیم باله‌های فرهنگی بودن.

اوج ارادت علیاحضرت به هنر تو جشن هنر شیراز خودش رو نشون می‌داد. شهبانو خیلی به هنر آوانگارد میدون می‌دادند.

 

برخی از اجراهای جشن هنر شیراز

 

از دعوت به هنرهای خیلی مفهومی تا اجازه اجرای تئاترهایی که تو غرب هم به اندازه ایران آزادی اجرا نداشتند. این قدری که بعضی‌هاش صدای مطبوعات زمان شاه رو هم در آورده بود. مثلا توی یک تئاتر، اونم توی ماه رمضون جلو چشم مردم عادی وسط خیابون بازیگرها کارهای غسل لازم می‌کردند. با همه‌ی میدون دادن‌ها، اما توجه حکومت شاه به هنر غربی و آوانگارد یک استثنائاتی هم داشت. چیزی که یکی از رفقای دکتر تفرشی خوب درکش کرده بود.

سلام علیکم حال شما چه‌طوره؟ ارادتمندم.

 

علی پورصفر

فعال سیاسی دانشجویی قبل از انقلاب

اینجا اتاق کار منه. ببین این که پدر و مادر هستن می‎خواین داشته باشین. یادشون بخیر

 ]عکس[ این مال تئاترهاست؟

آره

شما کدومی؟

اینی که کلاه سرشه. اینجا که نشسته، این‌جا این منم، اینه‌ها

این همون کار برشته؟

نه این مال ساعدیه.

این مال همون تئاتره است؟

بله این ما برشته.

این هم. این عکس‌های مربوط به اجرای تئاتر توی چالوسه.

آها مال چه سالیه این؟

سال 48-47

عجب

آره

موضوعش چی بود؟

یکیش من یادمه «استثناء و قاعده» بود. آره برشت. یکی‌اش از نمایشنامه‌های غلام حسین ساعدی بود. من یادمه هر دو تا نمایشنامه‌ای که تمرین کردیم روز اول ساواک نوشهر گفت: نه.

یعنی به اجرا نرسید؟

شب اول چیز کردن ...

خب موضوعش مگه چی بود؟

خب «استثناء و قاعده» سیاسیه دیگه. مال غلامحسین ساعدی هم سیاسی بود. سیاسی بود دیگه.

سینما که فعال بود و همه جور تصویری توش وجود داشت و ...

اصلا، اصلا، اصلا سیاست به هیچ وجه، به هیچ وجه.

حالا چی بود اون برنامه؟

خانه جوانان، کاخ جوانان بود. راه اندازی مراکز تفریحی ویژه بود. کاباره‌ها، کافه‌ها، دیسکوها، قمارخانه‌ها، راه اندازی انواع و اقسام تفریحات معیوب و ... اصلا من کاری به این‌ها ندارم. هر کسی رو توی قبر خودش می‌خوابونن. به کسی ربطی نداره. من اصلا سر این قضیه مشکلی با کسی ندارم؛ اما اگر قرار باشه که این رو تبدیل بکنیم به مبانی آموزشی، اون وقت من مشکل پیدا می‌کنم. این که بگیم دولت برنامه ریزی می‌کرد که این‌ها رشد بده تا جوان‌ها رو منحرف بکنه، نه بابا. اصلا این حرف‌ها نیست، سرمایه داری خودش منحرف می‌کنه. نیازی به این نیست که دولتی بیاد برنامه ریزی بکنه برای ایجاد انحراف.

البته وقتی با یکی دیگه از افرادی که نوازش پهلوی رو چشیده بود صحبت می‌کردم این نظر رو نداشت. کسی که به ده من سیریشم به جمهوری اسلامی نمی‌چسبه.

 

دیوارکش

 

ابوالحسن بنی صدر

نخستین رئیس جمهور ایران 1358-1360

بله، بله، من رو اولین بار که منو گرفتند، سرهنگ مولوی بود که رئیس ساواک تهران بود. بردن پیش اون به من گفت که می‌بینم قیافته‌ات هم خوبه و همچین ... برو آقا دنبال دختربازی، به سیاست چی‌کار داری؟ گفتم من نمی‌دونستم دختر اسباب بازیه که برم. منم که بچه نیستم که برم دنبال دختربازی، که شما به کاباره بروید و نمی‌دونم به میخانه سر بزنید. کسی که بدونه آزادی چیست، جزء آزادی‌ها به شمار نمی‌آ‌ورد و این‌که شما در واقع یک قلمروهایی باشه که شما رو به عنوان نیروی محرکه از صحنه خارج کند، این‌ها همه جای دنیا متداوله. اونجا هم دوره شاه خیلی بیشتر هم متداول بود. این‌ها آزادی ستیزی بود نه آزادی.

 

خب معمولا هر 16 آذر میتینگ دانشجویی وجود داشت ...  گرفتن‌مون. به هرحال مهم نیست. گفتن ببرینش اتاق تمشیت. گفت نمیگی؟ خیله خب، انگار همین دیروز بود. ببندینش. منو بستن به یک تخت سفری. خودش رفت و چند دقیقه بعد اومد و دیدم یک چیز گنده‌ای این‌قدری دستشه. باتوم گنده‌ سیاه ...

این تخت پا می‌شد به زمین می‌خورد. با اینکه دوتا سرباز رو من نشسته بودن. آره وحشتناک بود ... وحشتناک، وحشی گری‌‍شون حد و مرز نداشت. از قطع کردن انگشت‌ها بگیر تا سوزوندن پشت با اتو برقی، تا اماره شمع مذاب. این‌هایی که دارم میگم شوخی نیست ها، واقعیته، وجود داشت. من یک شب در سلول بیدار شدم از صدای ضربات شلاق، نمی‌دونم چند تاش رو شمردم، 300 تا 250 تا. واقعا نمی‌دونم. یکی کسی رو داشتن می‌‍زدن و بعد صدای هیاهو آمد. مُرد مُرد. خب مرد.

 

زمستان 1357

با اون مردم‌داری اعلی‌حضرت طبیعی بود که تو حکومت اسلامی یه سری مسائل فرهنگی  زمان شاه منفور باشه. مشروب، کاباره، قمارخونه، فیلم‌های س ک س ی و چیزهای غیراسلامی. تو اون حال و احوال یه عده دوآتیشه‌هایی هم پیدا می‌شدن که مرز موارد منکراتی‌شون هم از اسلام عزیز هم بالاتر می‌زد. به هر حال با کم و زیادش 10،12 سال اول انقلاب تقریبا همه با این جور کارها مشکل خاصی نداشتن، یا حداقل اعتراض درست درمونی نمی‌کردن.

 

دیوارکش

 

فائزه هاشمی رفسنجانی

دختر آیت الله هاشمی رفسنجانی

من با همسرم و دوتا از دوستان ایشون که البته سنشون هم بالا بود، داشتیم از یک روستایی مثلا تو جاده قم، که حالا دعوت شده بودیم اونجا برمی‌گشتیم تو جاده. مثلا ایستگاه‌هایی که بود، حالا بسیج بود، کمیته بود، یادم نیست اون موقع‌ها. ماشین‌مون رو نگه داشتن بعد ازم پرسیدن نسبت‌تون؟ چون من تنها زن تو اون ماشین بودم. همسرم هم عصبانی شد و گفت به  شما چه ربطی داره؟حالا مثلا نقل به مضمون دارم می‌کنم. ما رو بردن کلانتری و نگهمون داشتن و عصبانی شدن و دعوا شد.  چون از یک ور همسر من و دوستاش جواب می‌دادن از اونور هم اون‌ها حمله می‌کردن. بعد دیگه کار بالا کشید. بعد که شناختن، ما رو آزاد کردن. چرا؟ چون مثلا پرسیده بودن نسبت‌تون و همسر من مقاومت کرده بود و گفته بود اصلا به شما ربطی نداره، که مثلا ما چه نسبتی با هم داریم.

 

نهنگ عنبر1-1393

سامان مقدم 

اووووو کمش کن، کمش کن،  کمیته کمیته

برو تو برو تو

قباله ازدواج؟

چیزی نیست، کارت ماشین ... ازدواج نکردیم  

بله

ازدواج نکردیم

به به، به به، دونفری بدون خانواده زدین بیرون و گفتین یه چرخی بزنیم و دست تو دست هم عفت عمومی رو لکه دار کنیم، آره؟

آقای برادر، ما عفت عمومی رو کاری نداریم، بعد دست‌مون هم توی دست هم نیست.

خواهرم، خواهش می‌کنم شما صحبت نکن. شما همین الان

علی جان علی جان دوتا مورد بازداشتی داریم

اقای برادر؟

آقا به چه جرمی؟

بفرما، بفرما برین کمیته، اونجا تکلیف‌تون معلوم میشه.

 ما محرمیم، نامزد کردیم

واقعا

بله، محرمیم

عید غدیر هم عروسی‌مونه، می‌تونین بیاین از پدرم بپرسین.

عید غدیر کیه؟

آقای برادر 18 ذی‌حجه.

من از ایشون پرسیدم.

گفتن دیگه 18 ذی‌حجه.

 

اما تو دهه‌ی 70 یک اتفاقاتی نشون داد که یه منابع انرژی خاصی این زیر میرا جمع شده که تا حالا هم کسی کشفش نکرده.

 

ایکسونامی دیوارکش

 

فائزه هاشمی: شب‌ها می‌رفتیم دوچرخه سواری با بچه‌هامون ...

شما دوچرخه دارین؟ میشه روی دوچرخه با هم صحبت کنیم؟ ...

میشه؟ نه نه نه چرا؟

خوب برای اینکه دلیل نداره آدم همه چیزش رو به تصویر بکشه، ولی خب من دوچرخه سواری کردم و می‌کنم.

آره نه کنار دوچرخه چی؟

نه ول کن بابا.

قبل از اینکه من کاندیدای ریاست جمهوری بشم، میگم ریاست جمهوری؛ کاندیدای مجلس بشم. من مادر معنوی ورزش بانوان بودم و مشکلات‌شون رو حل می‌کردم. کمک می‌کردم به توسعه ورزش بانوان. شهرداری تهران یه سمینار گذاشت دوچرخه به عنوان وسیله حمل ونقل. دیدم خوبه و حمایت کردم از دوچرخه سواری بانوان. منم رفتم صحبت کردم. خب اون موقع توی روزنامه‌ها منعکس شد و ولی حساسیتی ایجاد نکرد. انتخابات شد و من کاندیدا شدم برای مجلس پنجم، اون انصار حزب الله برای اینکه منو تخریب بکنه، یادشون افتاد که من همچین حرفی زدم. اومد پخش کرد تو نشریات‌شون و همه جا که خانم هاشمی گفته دوچرخه سواری خب، با چادر که نمیشه کرد، با مانتو بلند که نمیشه کرد، با شلوار گشاد که نمیشه کرد، همین‌جور هی کم کرد کم کرد و خانم هاشمی بی‌حجاب شد که دوچرخه سواری بکنه. اونا اومدن علیه من، این دوچرخه سواری رو علم کردن که رأی من رو بزنن. خب همین عدو شود سبب خیر شد. بین جوون‌ها این پیچید و همه علاقه بودن که الان این دوچرخه سواری قراره راه بیفته. درحالی‌که دوچرخه سواری ممنوع نبود. پای سخنرانی من پره جوون مثلا مسجد بود، استادیوم بود، هر جا بود غلغله؛ و من رای آوردم. یعنی من معتقدم یکی از عواملی که باعث رای بالای من شد تو اون دوران، همون موضوع دوچرخه سواری بود.

 چندم شدین شما؟

به روایتی اول به روایتی دوم

مامان من هنوز معتقده بابات با اونا ساخت و اجازه داد تو رو دوم اعلام کنند و این من معتقدم بخش عمده‌اش همین بود.

چرا باید این کار رو بکنند؟

خب بالاخره آقای  ناطق نوری شخصیتی بود، روحانی بود. بد بود از یک زن شکست بخوره مثلا بشه نفر دوم. رییس مجلس بود اون موقع. بالاخره سن و سالی داشت. منم جوون ترین نبودم، ولی یکی از جوون ترین‌های نماینده مجلس بودم. یک زن تازه وارد سیاست شده. خب این جوری شاید از وجهه و اعتبار جالب نبود و این بود موضوع دوچرخه سواری.

خب بعد یک اتفاق عجیبی افتاد مجلس ششم شما؟

رای نیاوردم.

 

پس این جوری بوده که دوقطبی سازی و دو پینگ‌های انتخاباتی مد شد؟

هاشمی رفسنجانی: مد و لباس این‌ها آزاده. بالاخره لباس این‌ها باید باشه، بی لباسی نه.

خوشگل مو طلایی(قالیباف) رییس جمهور مایی

روحانی: بذارید مردم نشاط داشته باشند. هم یک ذره نشاط پیدا می‌کنند میگیم اشکال داره

طرفدار روحانی: من برای چی اومدم؟ خوش گذرونی.

این‌جا بیشتر این‌ها برای زید اومدن ... این شماره‌ام.

 

تتلو در کنار رئیسی: پشت‌تون هستیم همیشه و ان‌شاءالله قهرمانی و جشن نور رو بهتون تقدیم می‌کنیم و ....

 

روحانی: این‌ها می‌خواستن مردانه، زنانه در پیاده‌رو ایجاد کنند.  

خاتمی: جوری ما دین را ببینیم که با آزادی سازگار باشد. هرچه که با آزادی مقابل شده است، لطمه دیده است. دین اگر در مقابل آزادی قرار گرفته است، دین طمه خورده است.

احمدی نژاد: واقعا مشکل مردم ما الان شکل موی بچه‌های ماست؟

راستش اون موقعی که احمدی نژاد این حرف‌ها رو میزد من فکر می‌کردم طرفدار قانون حجابه و فقط داره با زرنگی بحث رو عوض می‌کنه. اما حالا جدیدا نزدیک انتخابات بیشتر از این چیزها می‌گفت.

 

حسن روحانی 1383

خاطرات دوران فعالیت در ستاد مشترک ارتش

من تو ستاد مشترک، همه رو جمع کردیم؛ یکی دو نفر با روسری بودند و بقیه هم بی‌حجاب. من رفتم باهاشون صحبت کردم. گفتم که باید با روسری همگی بیاین از فردا ...

خداوند به پیغمبرش میگه و ما انت علیهم بوکیل

خلاصه تهش هم اولتیماتوم دادیم که از فردا هیچ کس حق نداره بی‌حجاب بیاد ...

تو وکیل مردم نیستی، تو چی کار به کار مردم داری؟

گفتیم به دژبان و اینا هم که هر کی بی‌حجابه رو راهش ندین

با تحمیل که دین درست نمیشه ...

از اونجا ما شروع کردیم ...

این‌ها روزی در جلسه‌ای تصمیم گرفته بودند در تهران در پیاده روها دیوار بکشن.

 

اعتراض علی مطهری به ساپورت

تیرماه 1393-مجلس شورای اسلامی

ببینید ما معتقدیم اگر نوع پوشش که بهش میگن ساپورت، دولت موظف است غیر قانونی بودن آن را اعلام و اعمال قانون  بکنه؛ تا رسمیت پیدا نکنه. اما دولت‌ها معمولا از این مسئولیت خود احیانا با نگاهی به انتخابات آینده شانه خالی می‌کنند.

 

علی مطهری : بعد از کاندیداتوری انتخابات ریاست جمهوری 1400

هیچ وقت قائل به سخت‌گیری در حجاب نبودم. بحث حجاب هم مسئله ما نیست امروز. ساپورت که با مانتو مشکلی نداره. برخورد فقط موقعی باید باشه که یک کسی عریان بیاد بیرون.

اگر مثلا روسری نداشته باشه جنابعالی ایراد نمی‌گیرید

اونم به نظر من موارد بسیار نادری هست که طرف مثلا روسری‌اش رو هم برداشته. به نظر من این هم باید از کنارش بگذریم ...

منوچهر وثوق : هنر پیشه (قبل از انقلاب)

بعد از مدتی به ما گفتند شما حق ندارید کار کنید. تا پنج سال هم من ایران بودم. خاتمی وزیر ارشاد، خبرنگاره ازش پرسید که آقای خاتمی ... وضع هنرمندهای زمان شاه چی میشه؟ ایشون برگشته بود گفته بود که حتی این‌ها نماز هم بخونند، نمازشون قبول نیست. من سکوت کردم. پدرم رو نگاه کردم و گفت می‌دونم که وقتی من بمیرم، تو نیستی زیر تابوت من رو بگیری. اما منوچهر برو.

اصلا دلم نمی‌خواست چیزی که منتقدشم، یه جور دیگه تو مستند ایجاد بشه و فیلم به یک گیسو و گیس کشی استادیومی تبدیل بشه. باید حرف‌های دوطرف رو می‌شنیدم. این وسط کی باصفاتر و اهل گفت وگوتر از یار جوون‌گرا و باوفای خاتمی. دمش گرم. آقای ابطحی با این که دندونش رو هم جراحی کرده بود، اما مرام گذاشت و اومد مصاحبه کرد.

 

 

دکتر محسن بدره : استادیار دانشگاه الزهرا(س) و پژوهشگر فرهنگ جنسی

 

خلاصه داستان اینه که از یک طرف تو نیم قرن گذشته تو ایران غریزه جنسی نادیده انگاشته شده. یعنی ما ازش تغافل کردیم .کردیم زیر فرش.

بله به یک تعبیری ...

این شبه سیاستِ «غریزه جنسی وجود ندارد» سعی شده از این یک بهره کشی سیاسی بشه. یعنی غریزه جنسی تبدیل به یک ذرات‌خانه انرژی اجتماعی شده، که هر کی نیاز به کسب هوادار سیاسی داره، میره یک بخشی از این ذرات رو میاره به عنوان انرژی اجتماعی تو جامعه آزاد می‌کنه و هواداری سیاسی کسب می‌کنه، رای کسب میکنه. در گرما گرم انتخابات صحبت از آزادی میشه که همه این رو تداعی به یک نحوی از آزادی زیست جنسی می‌کنن دیگه و به یک نحوی دورشدن از یک سری سیاست‌ها یا اقدامات اجتماعی امنیتی راجع به غریزه جنسی این رو تعبیر می‌کنن

چه خوبه که خب بالاخره یک بخشی از مشکلات‌شون حل میشه دیگه.

مشکلات حل نمیشه. چون این بازی س ک س و سیاسته. کاسبی سیاسی‌اش در این هست که این عطش همیشه وجود داشته باشه تا هر وقتی که بخواد، باز بتونه ازش استفاده بکنه. این مواجهه با غریزه جنسی مستلزم این است که شما غریزه جنسی رو همیشه پر بار و شارژ شده نگه داری و پاسخ‌گویی در سطح سیاست‌های اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی به غریزه جنسی نداری. برای حل غریزه جنسی، برای نشاط عمومی غریزه جنسی، شما برنامه‌ای ندارید و  اصلا نمی‌خواید داشته باشید. این اقتصاد ...

ببینید این مصداق عینی‌اش چیه؟

به طور مثال شما اصلا کاری به مسکن ندارید، کاری با افزایش میانگین سن ازدواج ندارید، کاری با اشتغال اون بدنه اجتماعی که باید در حقیقت غریزه جنسی‌شون ارضا بشه ندارید؛ ولی تو سطح تخیل جنسی راحت امتیاز می‌دید. اصلا کاری به مصرف رسانه جنسی ندارید. کاری به هنجارمندی فضای عمومی جامعه توی زمینه امر جنسی ندارید ...

اگر بخوام این‌‌جوری جمع بندی بکنم توی ذهنم، من این‌طوری می‌فهمم که اگر داعیه‌ی عدالت یعنی دسترسی همه رو حذف بکنیم و هی دائم رو آزادی تاکید بکنیم و اخلاق رو هم  بخوای فیتیله‌ا‌ش رو بکشی پایین، خروجی‌اش چیه؟

خروجی‌اش شبه سیاست آزادی جنسی، بدون عدالت جنسیه. یعنی داری در باغ سبزی نشون‌شون میدی تو واقعیت، که نه تو براش سیاست گذاری می‌کنی و نه اون‌ها بهش می‌رسند. انواع و اقسام بیماری‌های روانی و جسمی و جنسی پیامدش هست. هم تو سطح فردی، هم تو سطح اجتماعی. یعنی کودکان شما، دوران کودکیشون زوال پیدا می‌کنه و یا مصرف رسانه‌ای نابهنجار جنسی خیلی بالا میره و توی یک جامعه‌ای که فرهنگ جنسی‌اش به هنجار نیست، تجاوز جنسی به شیوه‌های مختلفش خیلی آمارش بالا میره. یعنی در هر دو سر ماجرا شما می‌بینید که مردم بازنده‌اند.

چه انتظاری داریم؟ جوون‌ها که پیاده نظام و بازار گرم کن اصلی انتخابات‌اند، دون پاشی عشق‌ و حال لب انتخابات رو و بازی‌های روانی رو ندید بگیرند و بچسبن به عدالت و این‌ها؟

رفتم پیش یکی از رفقا که یک جورایی از آزادی‌اش هم برای کارهای عدالت خواهی‌اش زده بود. پرسیدم فشار یا آزادی؟ دعوا سر چیه؟

میلاد گودرزی : خبرنگار و فعال جنبش عدالت‌خواه

حس می‌کنم خیلی وقته عبور کردیم از این قصه‌ها. که آقا این اون، و وقتی وارد این ماجرا می‌شیم، می‌فهمیم که چقدرز اون دعواها فیکه و دعواهای جدی‌تری اینجا وجود داره که مرزبندی‌ها اصلا کلا متفاوت میشه. من میگم آقا رفتم توی بانک سرمایه، هم روزنامه قانون اصلاح طلب رو زدم، از من شکایت کرده، هم سردار طلایی اصول‌گرا رو زدم، اون هم از من شکایت کرده. من الان از منتهی الیه راست و منتهی الیه چپ جریان‌های سیاسی آدم وجود داره که ازم شکایت کرده که من به عنوان متهم رفتم از خودم دفاع کردم. شما در آستانه انتخابات به یک ستادی کمک می‌کنید و این بعد از انتخابات باید جبران بشه. مثلا دوتا از مهم‌ترین متهم‌های اقتصادی سال‌های اخیر آقای اسد بیگی مالک هفت تپه. اون مش قربون علی معروف مالک ماشین سازی تبریز، اسد بیگی یک و نیم میلیارد دلار ...

دلار؟

آقای مش قربون علی نیم میلیارد دلار، تسهیلات گرفتن ارزی ...

این دلاره؟

آره داریم در مورد دلار حرف می‌زنیم

می‌خوام بگم که خب این یک ذره مشکوکه به این که این آدم‌ها چیکار کردن برای شما تو ستادها؟ خود رئیس ستاد که شده رئیس سازمان خصوصی سازی. آیا اینایی که اومدن بهشون واگذار کردن جزو اسپانسرها بودن یا نه؟ این یک سواله که قوه قضائیه باید توی دادگاه‌ها تکلیفش رو معلوم میکرد

ما عروسی هم که شما می‌رید، به اون که میاد وسط قر میده به اون شباش میدن. نه به برگذار کننده. اون باید هی خرج کنه، ولی این الان انگار برعکسه این قصه.

ببین مثلا من خودم به این فکر می‌‍‌کردم. فرض کن که شب انتخاباته، خب مثلا تو یه جوونی هستی تو اون تب و تاب، تو اون فضا و اینا، مثلا تبریز اومدی کف خیابون شلوغ و فلان. مثلا جلسه میتینگ انتخاباتی داره برگزار می‌کنه، داری کف و سوت می‌زنی. شماره میدی شماره می‌گیری. بعد انتخابات تموم میشه میگذره، اون رئیس ستاد که اون جشن رو برگزار کرده، نشسته اون پشت داره مثلا لبخند می‌زنه به کف و سوت تو، میشه رئیس سازمان خصوصی سازی. یکی از اون‌هایی هم که پول جلسه رو داده، اسپانسر بوده، میاد زیر قیمت مثلا ماشین سازی تبریز رو می‌خره. مثلا بعد بابای تو کارگر ماشین سازی تبریز، شش ماه باید بیکار بشه و تو نمی‌فهمی از کجا خوردی!

 

کارگاه کلا خوابیده

میگه بابام دروغگویه، سه چهار باره قول داده یک دوچرخه نمی‌خره

شادی‌هایمان را# فراموش_نمی‌کنیم

سال 1392

 

ملت که شناخت آن‌چنانی ندارند. یک انتخاباتی برگزار میشه، یک تنوری داغ میشه و یک سری صحبت‌ها و ایده‌ها میاد میده و اینا از کجا بفهمن اون آدم آدمی هستش که دنبال حل مسائله؟ یا دنبال داداش و کیسه و این داستان‌های خودشه؟

خود تاکید روی حوزه‌های مفهومی و موضوعی مختلف هم یه نشونه‌هایی به آدم میده دیگه. طرف چه‌قدر داره در مورد مسکن حرف می‌زنه؟ طرف چه‌قدر حالا علاوه بر حرف، ایده داره؟ برنامه دا‌ره؟ چه‌قدر رو این‌ها حرف می‌زنه یا چه‌قدر توی حوزه‌‌های دیگه که از اون جنس که حالا یه جایی سرتون گرم باشه حرف می‌زنه؟ ... آقایون اصولگرا مثلا، چرا فضا اینه که یه انتخابات، یه لیستی اونوریا می‌بندن ملت یک بخشی از جامعه باید بره به اونات رای بده، یه انتخابات شما می‌بندین یک بخشی باید بیان رای بدن. شما چرا در مورد ایده‌تون درمورد مسکن، مالیات یا آموزش و ... حرفی نمی‌زنید؟ این که کی در مورد این‌ها حرف می‌زنه و دغدغه داره و دعوا رو اینجا تعریف می‌کنه، خودش یک نشونه است. خب این یک برتری‌ای داره نسبت به اونی که یک فضای التهابی هیجانی که آقا بیاید بزنیم برقصیم سروصدا کنیم و فلان

اون رو گاز می‌گیرند و اونو بوس می‌کنند

آفرین مثلا ...

تهش هم میشه اون ماجرای معروف خر برفت حکایت‌های ما دیگه، که یارو کف و سوت می‌زنه آخرش هم میبینه خرش نیست و در واقع سرش بی کلاه موند.

 

حالا بدبختی اینجاست که وسط همه‌ی این دعواها اون چیزی که از نظر من از همه مهم‌تره، این فرهنگ و اخلاق‌مونه که داره نابود میشه و اگه خراب شد با این دولت و اون دولت هم درست بشو نیست که نیست. چند نسل به باد میرن. با همه‌ی این احوال مطمئنم میرسه روزی که مردم عقل‌شون رو قبل غریزه‌شون به کار بندازن، نه بعدش. ان شاءالله که دیر نمیشه.

 

 

دانلود رایگان دیوارکش

 

 

 

برای تایپ خلاصه مستند و آپلود عکس ها زمان زیادی گذاشته شده است لذا لطفا در صورت استفاده از این مطلب ، نام منبع و لینک (سایت سیمابان) را استفاده فرمایید

 

 

دانلود رایگان مستند بی تربیت ( بیتربیت )

  • ۲۲۵۶

دانلود رایگان مستند بی تربیت

( بررسی چالش های تعیلم و تربیت کشور  )

 

مستند بیتربیت بی تربیت

 

تیزر مستند :

 

 

نام مستند : بی تربیت ( بیتربیت )

کارگردان : سید حسین امام جمعه

تهیه کننده : محمد باصفا

نویسنده :  حمید رضا جوادی مقدم

گوینده : سعید شیخ زاده

سال تولید : 1399

مدت : 32 دقیقه

صاحب اثر : سفیر فیلم

 

 

یا

 

این چند مستند زیر هم خیلی جالبه حتما ببینید

 

 

 

دانلود رایگان مستند بی تربیت

 

مستند بی تربیت ( بیتربیت )، روایتی است از بیان اشتباهات سیستم آموزشی کشور که مسئولیت تعلیم و تربیت کودکان و نوجوانان امروز و نسل آینده را به عهده دارد.

 

در حالی که سند بومی تحول نظام آموزش و پرورش که بعد از انقلاب نوشته شده است و سال ها در غفلت مسئولان خاک می‌خورد در مقابل خواستار اجرای سندی همچون 2030 هستیم که با فرهنگ و مذهب ما همخوانی ندارد.

 

این مستند 32 دقیقه ای در سال 1399 با کارگردانی سید حسین امام جمعه ساخته و در آستانه شروع به کار دولت دوازدهم در مرداد ماه 1400 انتشار یافت.

 

مستند بی تربیت

 

 

متن مستند :

 

کتاب، دفتر، نیمکت چوبی؛ هنوزم که هنوزه تو خیلی از ماها یه حس عجیبی رو زنده میکنه. نمیدونم، به قول امروزی‌ها یه حس نوستالژیک.

یه حسی که ما رو با خودش میبره به عمق اقیانوس خاطرات‌مون.

شب‌های پرتلاطمی که مجبور بودیم به عشق یه مهر صد آفرین تا دیر وقت بیدار باشیم و فرداش مجبور بودیم خمیازه‌های اول صبحی رو سر صف با استرس قورت بدیم و خلاصه کلی خاطرات تلخ و شیرین.

 

مستند بیتربیت

 

نتیجه اینکه ماها شدیم دسته گل‌های اون شیوه تعلیم و تربیت. البته این استرس‌ها واسه ما بودند و با تغیراتی که آموزش و پرورش کرده، دانش آموزان نه تنها دیگه طعم استرس رو نمیکشن، بلکه تو یه محیط شاد و جذاب رشد می‌کنند و با مهارت‌هایی که یاد می‌گیرند کاملا آماده حضور در اجتماع میشن.

ایمان، تقوا و عمل صالحی که پاسخ سوال‌های دینی بود در مدارس با کار عملی اینجوری یاد می‌گیرند.

یا به جای اینکه بخوان مثل ما با کلی منت پول تو جیبی‌شون رو یه خورده بیشتر کنند، یاد گرفتن نون بازوی خودشون رو بخورن و با این وضع اقتصاد به خانواده هاشون فشار نیارند.

دیگه مثل ما پول‌شونو تو قلک نمی‌ریزن تا روز به روز ارزشش کمتر بشه.

به جاش این‌جوری اونو خرج ارتقای سطح علمی کشور می‌کنند.

محدودیت براشون هیچ معنایی نداره و همیشه در هر زمان و مکان حتی تا پاسی از شب آماده کار تیمی‌اند.

ورزشکار شدند و الان دیگه مدرسه، حکم باشگاه و زنگ تفریح و کلاس، حکم سالن کشتی رو براشون داره.

تک بعدی نیستن و به جز ورزش هنرمند هم هستند و هنر نویسندگی رو هم یاد میگیرند.

علاوه بر نویسندگان، هنرمندانی را هم داریم که از نسل پیکاسو و داوینچی، که مدرسه رو به چشم یک دفتر نقاشی و کارگاه منبت کاری نگاه می‌کنند. و اما دیگه خبری از تنبیه با شلنگ و چوب و خط‌کش نیست و به جاش معلم‌ها دست در دست دانش آموزش‌ها محیط شادی رو برای رشدشون فراهم می‌کنند.

 

مستند بیتربیت

 

نبض جهان لحظه‌ای از تب‌وتاب نمی‌افته و محیط اطراف ما دائما در حال تغییره. تغییر و تحولی که اگر نباشه، رشدی هم اتفاق نمی افته.

البته تب و تاب تغییر، فقط تو طبیعت خلاصه نمیشه و هرجا که سر برگردونیم نشانه‌هایی از ضرورت این تغییر تحول رو می‌بینیم.

ساختار آموزش و پرورش هم از این قاعده مستثنی نیست.

نیازمند شدیم به تحول در آموزش و پرورش.

 

مستند بی تربیت

 

و همه دنبال یک طرح نو در انداختنن، یعنی دنبال اینن که یه چیز جدیدی رقم بخوره.

طرح نویی که همه دنبال در انداختنشن، طرحیه که ضمن تحول در آموزش و پرورش، در باغ سبزی رو برای رهایی دانش آموزان از وضعیت موجود نشون بده.

البته این علاقه وافر به طرحی نو، منحصر در زمان ما نیست و نیاکان ما هم قدم‌هایی رو برای تغییر و تحول برداشتند.

تغییراتی که سابقه اون برمی‌گرده به سال‌های قبل (1357)....

نه نه، باز هم عقب‌تر ...

فتح‌علی شاه قاجار، یک ولیعهد لایق داشت به نام عباس میرزا. عباس میرزا بعد از شکست سنگین تو جنگ با روس‌ها، درگیر یه سوال مهم شد و براش پاسخ‌های متنوعی کشف کرد. اون همش از خودش می‌پرسید چه‌جوری می‌تونیم پیشرفت کنیم؟ جامع‌ترین جوابی که نظر عباس آقا رو جلب کرد، مسئله مدارس و نظام آموزشی رایج در کشورهای غربی بود. با این سوال بود که جرقه‌ی اولین تحول در سیستم آموزشی کشور، در ذهن اون شکل گرفت و جوابش رو با فرستادن چند تن از امیدان این مرز و بوم به خارج از کشور، برای یادگیری شیوه‌های مدرن پاسخ داد. تاریخ ورق می‌خوره و انگار مسیر افتتاح شده توسط عباس میرزا پیروانی هم پیدا میکنه. پیروانی که سعی دارن مسیر غربی عباس میرزا رو بومی کنند.

ایشون میرزا محمد تقی خان فراهانی هستند که البته ماها بیشتر به نام امیر کبیر می‌شناسیم‌شون، که تصمیم به بومی کردن این مسیر گرفتن. این شد که با تاسیس مدرسه مدرن حکومت ایران به اسم دارالفنون، قدمی در راستای تغییر برداشت تا از نفوذ اجنبی جماعت در ایران کم کنه و خودش روی تعلیم و تربیت ماموران و کارشناسان حکومت ایران نظارت کنه، ولی متاسفانه گلچین روزگار اجازه نداد که ثمرات این مدرسه رو ببینه.

بعد از امیر کبیر تاریخ از فردی به نام میرزا حسن خان تبریزی، معروف به رشدیه یاد میکنه. کسی که دومین مدرسه از مدارس نوین رو تو ایران تاسیس کرد و از چمدون سوغاتی‌هاش از بیروت، آموزش الفبایی که تو مدارس فرانسویی‌ها دیده بود، به نظام آموزشی ما هدیه کرد. شاید هم به همین خاطر بود که هر مدرسه‌ای رو که تاسیس می‌کرد، عده‌ای بهش حمله می‌کردند و خرابش می‌کردند.

اما نفر چهارم این مسیر ایشون بود. {رضاخان}

وقتی که رضا پالانی، ره صد ساله رو با عنایت انگلیسی‌ها یک شبه طی کرد و به رضاشاه تبدیل شد، تصمیم به اصلاح نظام آموزشی با ممنوعیت حجاب در مدارس گرفت. نکته‌ی جالب این تغییرات، تاسیس مدارس پیش‌آهنگی بود که مدیریت اون رو آمریکایی‌ها به عهده داشتند. راه عباس میرزایی که توسط امیر کبیر یه خورده کج شده بود، این بار با تلاش رضاخان به مسیر اصلیش برگشت و جاده مستقیمی شد که انتهاش به غرب می‌رسید. و خلاصه مشکل همه این‌ها کپی برداری از رو دست غربی‌ها بود و نیاز به شکل بومی خودمون داشتیم. در واقع نیاز به یک انقلاب داشتیم.

پیروزی انقلاب اسلامی یک تحول بزرگ تو منطقه و جهان بود و انگار مردم دیگه فهمیده بودند که با تغییرات جزئی نمیشه، این نظام طاغوتی رو اصلاح کرد و باید یک تحول رقم زد. یک دگرگونی اساسی.

خیلی زود این ادبیات از انقلاب، وارد سیستم آموزشی شد و مسئولین دست به قلم شدند.

ابتدای انقلاب که در شورای عالی انقلاب فرهنگی در دهه 60، دلسوزان کشور و تا حدی متخصصین، می‌نشینند و سندی می‌نویسند برای تغییر بنیادی در آموزش و پرورش. متاسفانه اون سند بعد از رحلت حضرت امام و تغییر دولت، به حاشیه گذاشته میشه و عملا اجرا نمیشه. البته اتفاقات خارج از سندی خوبی می‌افته.

اتفاق‌هایی که با ارائه چند طرح و اصلاحیه در دستور کار قرار گرفت.

مثل اصلاح کتاب‌های درسی، معاونت پرورشی، تربیت معلم یا اجرای یه سری از طرح ها مثل طرح کاد، پیشتازان، سمپاد، مدارس قرآنی و یه سری طرح های دیگه. ولی در عمل همه این طرح‌ها تغییراتی رو در قسمت‌های سطحی آموزش و پرورش ایجاد کرد.

هرچند آموزش و پرورش، با گذشت زمان قیافه خوشگل‌تری پیدا کرد، ولی همچنان حرکتش روی همون ریلی بود که مقصد مبهم و تاریکی داشت.

متاسفانه عمق فاجعه تازه داره خودش رو نشون میده.

آروم آروم نبض آموزش و پرورش از تب وتاب می‌افته و انگار فقط با یه شوک جدی میتونه به حیاتش ادامه بده.

منتها ما خیلی فاصله داریم با وضع مطلوب، سندی باز دوباره در سال 90 تصویب میشه، البته از سال 83 تا 88 طول میکشه تدوین این سند، افت و خیزها و نوسانات زیادی داشته تدوین این سند. نهایتا در سال 90 سند تحول بنیادین آموزش پرورش به تصویب شورای عالی انقلاب  فرهنگی میرسه.

سند تحولی‌که به دستور رهبری تدوین شده بود، جدی‌ترین شوکی بود که بعد مدت‌ها آموزش و پرورش به خودش دیده بود و می‌تونست زندگی رو به پیکر نیمه جون تعلیم و تربیت کشور برگردونه. یک شوک اساسی که دانش آموزان رو به اون ایده‌آلی که باید باشند نزدیک کنه.

سند 63 صفحه‌ای که برای همه چیز تدبیر کرده بود و تونسته بود منتقدان‌شان رو هم تا حد زیادی راضی کنه. مثلا تو فصل هفتم سند مسیری طراحی شده، تا با یه برنامه ریزی دقیق دانش آموز مهارت‌های جذاب و متناسب با دوره تحصیلی‌شو یاد بگیره که با مجموعه این آموزش‌ها در آینده دیگه نگران شغل و درآمد و این‌جور چیزها نباشه.

یا اینکه تدبیر شده بود دانش آموز تو تمام مدت تحصیلش، خدمات مشاوره‌ای دریافت کنه، اونم نه فقط تو زمینه‌های مرتبط به درسش، بلکه تو موضوعات مختلفی مثل سلامت جسم و روان و حتی مشاوره‌های تخصصی برای آینده‌اش.

سند تحول مثل طرح‌های قبلی، پایتخت محور نبود و نگاه ویژه‌ای به مناطق محروم داشت. مثلا مصوب شده بود بچه‌ها تو مناطق محروم هم امکان شرکت در دوره پیش دبستانی با تاکید بر آموزش‌های اجتماعی و قرآنی رو داشته باشند.

یا یکی دیگر از ویژگی‌های این سند، طراحی و تدوین برنامه آموزشی و تربیت متناسب با تفاوت در نقش‌های دختران و پسران بود.

در واقع با اجرایی شدن این سند دیگه تو نظام آموزش و پرورش، مدرک گرایی، حفظ محوری، آسیب‌های اخلاقی و تربیتی نوجوانان، دیگه جایی نداره.

هر وزیری هم که می‌اومد کلی وعده و وعید برای اجرای سند می‌داد و اتفاقا معتقد بود که سند کاربردیه.

حمید رضا حاجی بابایی (1388-1392)

و تحول بنیادی بر تمام زوایای گوناگون آموزش و پرورش خواهد تابید

علی اصغر فانی (1392-1395)

اهتمام به اجرایی شدن سند تحول بنیادین آموزش و پرورش

سید محمد بطحائی (1396-1398)

از همین امروز تحول در نظام آموزش و پرورش رو بر اساس سند تحول بنیادین با جدیت آغاز کنم.

محسن حاجی میرزائی (1398)

سند تحول بنیادین تعلیم و تربیت یک دستاورد بزرگی‌ست برای نظام آموزشی ما.

اما خب نتیجه این همه قول و قرار، چی ‌شد؟

 

مستند بیتربیت

 

این تلاش جمعی، این فکر جمعی رقم خورد، اما آیا اینکه در اجرا چه چیزی رقم خورده. در اجرا، خب بله، در اجرا تقریبا هیچه. به این معنی که خب از همون چیزی که تو خود اون سند نوشته شده، چقدش اجرا شده مسئله داریم.

طبق سند تحول، فصل هشتمش، میگه که اینکه آقا! این سند تحول باید گزارش اجراش سالانه بیاد در شورای انقلاب فرهنگی.

چند تا، توی این 9 سال چند تا گزارش گرفتند این‌ها از اجرای سند تحول؟

یعنی شما اگر صد و مثلا 30 تا راهکار توی سند نوشته شده، از 130 تا راهکار امروز باید گزارش داده بشه، که بگین از این 130 تا راهکار، چند تا راهکارش اجرایی شد. این گزارش رو باید شورای عالی آموزش پرورش بده.

تنها گزارشی که از روند اجرایی سند تحول تا همین الان موجوده، گزارشی که مرکز پژوهش‌های مجلس منتشر کرده. و تو این گزارش راهکارهایی که تو سند ذکر شده رو به این سه دسته تقسیم کرده.

کوتاه‌ترین ستون این نمودار، از میزان راهکارهای «اجرا شده» خبر میده. خبری که اصلا خبر خوبی نیست

ایشون دبیر شورای عالی آموزش و پرورش هستند. شورایی که سند تحول رو تصویب کرده و در واقع نظارت اجرای سند هم به عهده ایشونه.

میشه گزارش‌هایی که به شورای عالی انقلاب فرهنگی تحویل دادید، منتشر بکنید لااقل بخشی‌اش رو.

نه دیگه اون‌ها گزارش‌های درون سازمانی بودند.

بسیاری از مشکلات آموزش پرورش رو، در موضوعی میدونم که اسمش رو گذاشتم کوچک‌انگاری آموزش پرورش.

این کوچک‌انگاری، همیشه در نگاه حاکمیت به آموزش و پرورش  جریان داشته و موضوع جدیدی نیست. ولی در مورد سند تحول همون طوری که تو فصل هشتم این سند اومده، شورای عالی انقلاب فرهنگی، جایگاهش جایگاه تصمیم‌گیر و ناظر بر فرآیند تحوله.

بعد شورای عالی آموزش و پرورش، مسئول بررسی و تصویب و ابلاغ سیاست‌های اجرایی این سنده، و اما دولت و مجلس هم مسئولیت مستقیم نسبت به این سند دارند.

همین وزارت آموزش پرورش، با همین کارکردی که ما ضلع توسعه برای اون قائلیم، با همین نگاه حداقلی، آیا برای همین عزمی وجود دارد که تحول ایجاد کنیم یا نه؟

که اقایون وزرا براشون، نه آقایون وزرا، برای سیاست‌گذاران کشور به غیر از رهبری رو اگر استثنا بکنیم، هیچ‌کسی فایلی به اسم آموزش پرورش تو ذهنش وجود نداره.

نداشتن فایل آموزش و پرورش، یعنی رئیس جمهور حاضر نباشه تو جلسه با وزیر شرکت کنه و بعد ایشون هم استعفا بده و علتش هم یه چیزی دیگه اعلام بکنه.

ربیعی- سخنگوی دولت وقت: ابتدای هفته استعفاشون رو به رئیس جمهور محترم دادند و در استعفا نوشته‌اند که به علت حضور در مجلس ...

معاون اول رئیس جمهور در مراسم معارفه وزیر جدید آموزش و پرورش گفتند که بطحائی خودش استعفا داد و من وقتی خبردار شدم که با استعفای او موافقت شده بود.  این استعفا در ایام تعطیلات عید فطر بود و من آن را در موبایل دیدم و تعجب کردم که چرا وی هوس مجلس به سرش زده است

بطحائی – وزیر مستعفی: به بنده برخورد، وقتی من برای یک موضوع مهمی و فوری در آموزش و پرورش، وقتی رو از رئیسم میخوام و ایشون این وقت رو نمی‌گذاره، اما برای ده‌ها کار دیگه تو حوزه سیاست خارجی، تو حوزه نفت، ساعت‌ها وقت میگذاره، ولی 5 دقیقه، 10 دقیقه، به من وقت نمیده، به من حق بدین که به من برمیخوره. خب من صبح استعفا رو نوشتم، خبر دارم که بعدازظهر بدون اینکه حتی یک پرس‌وجویی بشه که آخه تو چه مرگته؟ که واقعا تو کلت به دیوار خورده میخوای بری مجلس؟ یا نه چیز دیگه‌ایه؟ نه از طرف رئیسم، نه از طرف مثلا معاون ایشون، از آبدارچی دم در. یک زنگی به من بزنه، آبدارچی بگه فلانی تو به عنوان وزیر آموزش و پرورش، واقعا چه مرگته که تو این شرایط میخوای بری واقعا؟

چون نظام فکری دولت، منطبق بر نظام فکری تمدن موجوده، نظام فکری در واقع لیبرال یا نئو لیبرال داره بر اون حاکم میشه به تعبیر آقایون، اونی که وقتی داره اینجوری فکر میکنه، دیگه خیلی دنبال این نیست که سندی رو بیاد پیوست بکنه برای اجرا شدنش، که بوی مثلا فرهنگ بومی خودمون رو بخواد بده. اصلا دنبال این نیست. ته تهش اینه که میگه آقا ببین همین‌جوری که تو خیلی از مسئله‌های دیگه میگه آقا بریم مدیر وارد کنیم، همین‌جوری که تو مسئله اقتصادی، دستش به اون طرف درازه، خیلی نباید تعجب بکنیم که برای تحول تو آموزش و پرورش دستش به اون طرف دراز بشه بره سند آموزشی 2030 رو بیاره. اصلا نمیشه تعجب کرد

و البته خب مجلس هم دغدغه‌ای برای اجرایی شدن سند نداره و مجموع مطالبه اون‌ها از وزرای آموزش و پرورش خلاصه میشه به این که حقوق و مزایای معلم‌ها چی شده و چی نشده.

جالب‌تر اینکه مجلس حتی یه بار هم وزیر یا رئیس جمهور رو برای موضوع به این مهمی صدا نکرده. وقتی عزم و اهتمامی نیست، باعث میشه قوانینی تصویب بشه که اتفاقا در تضاد با سند تحوله. مثلا قانونی که باعث شد معلم‌هایی که حتی کمترین آموزش رو ندیده‌اند، به صورت رسمی استخدام آموزش و پرورش بشند و سر از کلاس بچه‌ها در بیارند.

مجری خبر: مجلس با کلیات طرح اصلاح قانون تعیین تکلیف استخدامی معلمان حق التدریس و آموزش یاران نهضت سواد آموزی موافقت کرد و این طرح ...

اوج فعالیت شورای عالی آموزش و پرورش هم در این حد بوده که طی این 10 سال فقط زیر نظام‌ها یا همون برنامه‌های اجرایی این سند رو تصویب کنه.

شورای عالی آموزش پرورش به عنوان یک رکنی که باید می‌اومد حمایت می‌کرد از این سند برای اجراش، جایگاه فرادستی رو نداشت که حمایت بکنه. این ضعف مدیریتیه در آموزش و پرورش.

و شورای عالی انقلاب فرهنگی هم که طبق قانون، مسئولیت نظارت بالاتر نسبت به سند رو داره، تا امروز قدم از قدم برنداشته.

شورای عالی انقلاب فرهنگی هم که تعطیله اصلا، یعنی شورای عالی آموزش و پرورش انصافا پرکاره، اما خوش کار نیست. یعنی زیاد کار میکنه، اما خوب کار نمیکنه. شورای عالی انقلاب فرهنگی که نه خوش کاره، نه پرکاره، تعطیله. به ویژه در این دولت که کاملا تعطیل شده، تقریبا میشه گفت تعطیله.

شورای انقلاب فرهنگی که اشاره کردید بر اساس سند مسئولیت داشت که این عزم ملی رو رقم بزنه. همه دستگاه‌ها رو به صراحت خود سند باید می‌آورد کنار آموزش پرورش قرار می‌داد.

اما دلسوزان کشور همیشه و همه جا هم، بی‌حال و بی اراده نیستند.

علی الظاهر قراره سر این سند هوو بیاد.

روحانی: من از این 2030 نخواهم گذاشت، تا آخر دولت دوازدهم دنبال می‌کنم.

وقتی 5 سال از تصویب سند گذشت و طبق قانون زمان بازبینی سند تحول رسیده بود، مسئولین به جای بررسی موانع اجرای سند تحول، یک تحول دیگه‌ای رو رقم زدند.

کارگروهی برای اجرایی شدن این سند چیده شده، یک هیئت دولت کوچولوست. رئیس این کارگروه کیه، وزیر آموزش پرورش. دبیرش کیه، دبیر یونسکو در ایران.

25 شهریور 1395 ابلاغیه‌ای صادر میشه که طی اون از تمام وزارت خونه‌ها، تا صداوسیما و حتی بهزیستی کشور کارگروهی شکل میگیره که هرچه سریع‌تر مواد جهانی سند 2030 رو به اجرا در بیارند.

ای کاش هوویی که سر سند تحول آوردن، فقط همین بخش‌نامه بود.

بند محکمی که به این بخش‌نامه اضافه میشه، تیر خلاصیه به پیکره‌ی نیمه جان سند تحول.

اما این بند رو محکم کرد آقای جهانگیری، دولت این بند رو توی مصوبه هیئت وزیراش محکم کرده. بند 3 اش این رو میگه، تمام مصوبات این کارگروه لازم الاجراست. کی داره این حرف رو میزنه؟ معاون اول رئیس جمهور. کی داره این حرف رو میزنه؟ مصوبه هیئت وزیران. یعنی هیچ دستگاه دیگه‌ای حق تخلف و تخطی از این مصوبات اینجا رو نداره.

بندی که همه دستگاه‌های اجرایی کشور رو به خط میکنه:

3- دستگاه‌های اجرائی برای تحقق اهداف برنامه آموزش 2030 موظف به اجرای تصمیمات کارگروه می‌باشند.

عرضم اینه که، تمام توان دولت اومد پای کار این سند. 30 تا کارگروه براش درست کردند.

30 تا کارگروه درست کردند، ریز کردند. که اون چون طبق سند آموزشی 2030 که وجود داشت، باید کشورها می‌اومدند اون رو بومی کشور خودشون می‌کردند. هفتاد و خورده‌ای صفحه، شد سیصد و هفتاد و خورده‌ای صفحه، تو ایران.

شورای انقلاب فرهنگی هم که حال رسیدگی به این مسائل رو نداره.

استاد رحیم پور ازغدی: چرا جلسات شورا مکرر تعطیل می‌شده تو این سال‌ها؟ حال غیر از این چهار پنج ماه اخیر که اونم الان میگم چی بود. چرا دستورات غرب و سازمان ملل، بر خلاف قانون اساسی و بدون نظر نهادهای قانونی اینجا(ایران) مستقیم از اونجا می‌گیرند، اجرا می‌کنند، بودجه می‌گذارند و به اونها گزارش می‌دهند. و اینجا به بحث هم نمی‌گذارند، خلاف قانون هم هست

روحانی: آقای دکتر دانش، خب جزو باز دوستانی‌ست که در این اواخر به ما ملحق شده بودند در آموزش و پرورش.

البته این تلاش‌های بی وقفه و به خط کردن تمام ظرفیت‌های کشور بی‌نتیجه هم نبود و اتفاقا خیلی زود به ثمر رسید.

ببینید چه اتفاقی افتاد ما ظرف یک سال و یکی دو ماه از شروع شدن اجرایی شدن سند آموزش 2030، توسط یونسکو تقدیر می‌شیم. میدونی برای چی تقدیر می‌شیم؟ به عنوان کشور برتر در اجرایی شدن سند آموزش 2030 در آسیا و اقیانوسیه.

وقتی توان دولت بیاد پای کار، میشه این.

2030 هر چه‌قدر هم که بد شه، یک خوبی داشت. اونم این‌که ثابت کرد مسئولین عزم و اراده جدی برای اجرای تحول رو دارند، فقط به شرطی که پای سند تحول در میون نباشه و برچسب فرنگی خورده باشه.

آموزش و پرورشی که کمیتش لنگ تامین حقوق کارکنانشه و ریاضی، شیمی، هندسه و حتی دین و زندگی رو فقط نمره میبینه، دیگه چه انتظاری میشه ازش داشت؟

اهمیت تربیت صحیح نسل آینده، روز به روز داره کمرنگ میشه و الان با بحران جدی تربیت مواجه‌ایم و بی‌شک تو چند سال بعد با یک نسل «بی‌تربیت» مواجهیم

روشنی کلاس‌های درس آیندگان کشورمون به نفس‌های پاکیه که تو این کلاس‌ها نفس زدند و شرط خاموش نشدن این چراغ، اراده و عزمیه که همه ما باید داشته باشیم.

میدونی، یکی از اتفاقاتی که لازمه، نگاه‌شون به آموزش و پرورش از یک دستگاه مصرفی به یک دستگاه سرمایه تغییر پیدا کنه. همون عزم مدیرانی که گفتن آقا، مدیران عزم لازم رو ندارن، این باید اول ایجاد بشه. اگه این ایجاد بشه، دیگه آموزش و پرورش مصرف کننده نیست. سرمایه است. سرمایه‌های کشور رو اون داره میسازه، این حداقل‌ترین کاریه که باید اتفاق بیفته.

این حساسیت نظام آموزش پرورش، حساسیتش حساسیت امنیت ملی ماست. دیر بازدهه، بله. ولی واقعا تو همین ترازه.

اما این وسط عزم و اراده مسئولین نقشی تعیین کننده داره و درواقع حرف اول رو میزنه. البته تربیت نسل آینده، فقط وظیفه آموزش پرورش نیست و مثل اتفاقی که در نوشتن سند 2030 افتاد، نیازه تا همه نهادها بیان پای کار.

یکی از اصلاحات لازم در سند تحول اینه که این تلقی از تربیت، که تربیت کار یک وزارت‌خونه است، این شکسته بشه. تربیت بشه کار کشور، تربیت بشه کار کل جامعه، تمام نهادها درگیر تربیت باشند.

 

مستند بی تربیت

 

هرچند اجرای سند وظیفه قانونی مسئولین مرتبطه، ولی ما هم نباید بیکار باشیم. برای اجرایی شدن سند تحول، نیاز به یک مطالبه جدیه. مطالبه‌ای ازمسئولین اجرایی که بی شک با هم‌صدا شدن معلم‌ها به سادگی محقق میشه.

هر چند از حق نگذریم معلم‌ها و مخصوصا جوان‌ها، دست از تلاش برنداشتند و با تشکیل گروه‌های تحول‌خواه، قدم‌های خوبی برداشته‌اند.

شما در تمام تحولات تاریخی که نظام مدرن و جریان سرمایه‌داری در دنیا طی کرده، برای سیطره بر هر بوم و فرهنگ و کشوری، رفت ابتدا شروع کرد آموزشش رو تغییر و تحول ایجاد کرد.

شاید سند تحول به تنهایی در وضعیت آموزش و پرورش معجزه نکنه، اما حتما شروع خوبیه برای تربیت نسلی که بتونه آینده کشور رو رقم بزنه.

 

 

 

دانلود رایگان بی تربیت

 

 

 

برای تایپ خلاصه مستند و آپلود عکس ها زمان زیادی گذاشته شده است لذا لطفا در صورت استفاده از این مطلب ، نام منبع و لینک (سایت سیمابان) را استفاده فرمایید

 

 

 

دانلود رایگان مستند داغ قره باغ

  • ۲۵۴۵

دانلود رایگان مستند داغ قره باغ

( روایت جنگ های خونین سرزمینی داغ دیده)

 

دانلود رایگان مستند داغ قره باغ

 

تیزر مستند :

 

 

 

 

نام مستند : داغ قره باغ ( Karabakh Tragedy)

کارگردان : سینا حسین‌پور اصل

تهیه کننده : امیر مهریزدان

نویسنده :  سینا حسین‌پور اصل

گوینده : حمید محمدی

سال تولید : 1399

مدت : 70 دقیقه

صاحب اثر : سفیر فیلم

 

 

  یا

 

این چند مستند زیر هم خیلی جالبه حتما ببینید

 

 

 

 

داغ قره باغ

 

مستند داغ قره باغ، روایت تاریخی در مورد منطقه پرتنش با جنگ های خونین بین کشور آذربایجان و ارمنستان که هنوز هم روی آرامش را به خود ندیده است، قره باغ سرزمینی کوهستانی که پس از فروپاشی شوروی همچنان بدون مالکیت مانده است و در این بین جمهوری اسلامی ایران نیز نقش فراوانی برای برقراری صلح نموده است.

 

سینا حسین‌پور کارگردان مستند در طی سه سال تحقیق و ساخت، سعی نموده است در 70 دقیقه تاریخچه‌ای کامل و بدون جانب داری را ارائه نماید.

 

داغ قره باغ

 

نقش آمریکا و تل آویو در کودتای جبهه خلق آذربایجان علیه رئیس جمهور این کشور چه بود؟

برنامه هایی که برای استان آذربایجان ایران در نظر داشتند!

سیاست ایران در قبال این منطقه چه بود؟

ماجرای پرواز پهبادهای اسرائیل در منطقه و ممنوع شدن عزاداری برای سردار سلیمانی!

آیا طبق نظر رهبری، قره باغ خاک اسلام است؟

 

 

داغ قره باغ

 

 

متن مستند :

 

در تاریخ جمهوری آذربایجان قره‌باغ یک نماد است، نماد مناقشه‌ای همیشگی میان این کشور و همسایه‌ی غربی‌اش.

نمادی از یک نبرد بی پایان که سال‌هاست در این منطقه قربانی می‌گیرد. از دهه 90 میلادی تا همین امروز. مردم دنیا قره‌باغ را با تیم فوتبالش می‌شناسد.

تیمی که 7سال است عنوان قهرمانی لیگ آذربایجان را به هیچ یک از رقبا نمی‌دهد، اما سال‌هاست از بازی در ورزشگاه خانگی خود محروم است. قهرمانی محکوم به یک تبعید طولانی.

اگرچه امروز منطقه قره‌باغ پس از کشته و یا تبعید شدن بیش از هزاران مرد و زن چیزی بیش از یک روح وهم آور و غمگین نیست؛ اما هنوز تنها امید دل خوشی بازماندگان، تیم فوتبال قره‌باغ است تیمی که بخشی از هویت این مردم جنگ زده و فراتر از یک باشگاه ورزشی‌ست.

درست مثل داستان ما، که فراتر از یک داستان ورزشی‌ست.

{تهران-اسفند97}

{روحانی:} از مواضع دولت ارمنستان نسبت به تحریم‌های غیر منطقی و غیر قانونی خرسند هستیم

سفر نخست وزیر ارمنستان به تهران حاشیه‌ها و بازتاب‌های زیادی به دنبال داشت

{تهران _ باشگاه آرارات}

در جلسه دیدار با جمعیت ارمنی تهران در باشگاه آرارات، نصب یک پارچه نوشته واکنش های زیادی در میان آذربایجانی های ایران به وجود می آورد.

پارچه نوشته: قره‌باغ، خاک ارمنستان است و بس

{تبریز-ورزشگاه یادگار امام (ره)}

شعار تماشاگران: ساکت باش غاصب! این وطن مال ماست! قره‌باغ و شیعیانش مال ما هستند

نمایندگان آذربایجانی مجلس نیز واکنش‌های تندی داشت

 

داغ قره باغ

 

نماینده مجلس: چه معنایی دارد در سال روز فاجعه قتل مسلمانان خوجالی، نخست وزیر ارمنستان در سفر به ایران حاشیه سازی بکند.

قره‌باغ نام منطقه‌ای مورد اختلاف در مرز جمهوری آذربایجان و ارمنستان است

به راستی چرا یک اختلاف ارضی بین دو کشور همسایه انقدر در ایران بازتاب داشت. جمله‌ای منسوب به مقام معظم رهبری سال‌ها در محافل و بیانیه‌های مربوط به قره‌باغ در حال نشر است.

امام خامنه‌ای: قره باغ خاک اسلام است.

شاید همین جمله راه‌گشای ما به این داستان اسرار آمیز باشد.

اما این جمله نه در پایگاه اینترنتی دفتر رهبری و نه در هیچ یک از پایگاه‌های خبری معتبر موجود نیست.

حتی مشخص نیست که این جمله کی و کجا گفته شده است؟

بقیه روایت‌ها هم همین مقدار پراکنده و گیج کننده است. به نظر می‌رسد برای بازکردن گره قره‌باغ نیازمند یک شاهد عینی هستیم. کسی‌که از دل بحران به ما خبر بدهد، کسی مثل یک خبرنگار در میانه‌ی میدان نبرد.

پزشکی، بازیگری و آهنگ سازی را رها کرده و به باکو برگشته، بندر خوش آب و هوای غرب خزر برای این خبرنگار پرشور یک دنیای تازه است. سرزمین فرصت های جدید.

 با دوستانش یک آژانس خبری راه انداخته و در جمهوری آذربایجان مشغول به کار شده. در روزهای پایانی دهه 80 میلادی دیگر خیلی‌ها فهمیدند که شوروی نفس‌های آخرش را می‌کشد.

آغاز جمله خبرنگار قصه ما چنگیز مصطفایف

این گزارش اسم چنگیز را بر سر زبان‌ها انداخت:

ساعت 15 به وقت محلی

چند دقیقه پیش، سخنگوی مطبوعات آذربایجان اعلام کرد.

شوروی دیگر وجود ندارد!

 

داغ قره باغ

 

او گزارشگر جسوری‌ست. از سوژه‌های خطرناک فرار نمی‌کند و در میان مردم جمهوری آذربایجان به رک گویی مشهور است.

چنگیز!

(مامورها)آپارات را شکستند!

آپارات را چرا می‌شکنید؟

نه ضبط نمی‌کنیم.

نه ضبط نمی‌کنم.

من اینجا ایستادم فقط.

شاید برای همین برخی از گفت‌وگوهایش نیمه تمام می‌ماند.

تلویزیون برای آخرین بار سرود ملی شوروی را پخش می‌کند و همه چیز تمام می‌شود.

اما حقیقت این است که در جمهوری آذربایجان پست‌های دولتی هنوز در اختیار کمونیست‌هاست. ارتش سرخ هم حاضر نیست پادگان‌ها را تحویل دولت‌های جدید بدهد. رفقای قدیمی هم در حال طراحی یک اتحادیه جدید هستند.

همه این‌ها یک معنی می‌دهد. شوروی هنوز تمام نشده. پس همه بازی‌های سیاسی ادامه دارد، اما شاید به شکلی دیگر.

یک هفته مبارزه، تفلیس پایتخت گرجستان را به میدان جنگ تبدیل کرده است.

رگبار گلوله‌ها از مواضع مختلف به سوی ساختمان مجلس شلیک می‌شود.

دعوا سر ارث و میراث شوروی از گرجستان شروع می‌شود.

ملی‌گرایان مصلح دولت را می‌خواهند. جنگ بین ملی‌گرایان و کمونیست‌ها تقریبا پدیده رایج همه جمهوری‌ها در روزهای پس از فروپاشی شوروی‌ست.

رئیس جمهور گرجستان برای مبارزه با افرادی که آنان را تروریست می‌نامند، از غربی‌ها کمک خواست.

آذربایجان هم در آستانه یک جنگ داخلی ایستاده و مردم نگران آینده کشورشان هستند. مجلس آذربایجان در همین روزها یک مهمان ویژه دارد.

اگر فرد شجاعی وجود دارد از جایش بلند شود و بگوید

اگر ما ارتباط خود را به طور کامل (با شوروی)قطع کنیم، جمهوری آذربایجان می تواند تمام نیازهایش را تامین کند.

ایاز مطلب اف آخرین دبیر کل حزب کمونیست آذربایجان، از مخالفان سرسخت گورباچف و کسی که هنوز سکان‌دار دولت است.

اصلاحات او در آخرین روزهای شوروی محبوبیتی نسبی در جامعه برایش ایجاد کرده.

این روزها مجلس دغدغه‌های زیادی دارد قانون اساسی جدید، دولت جدید و انتخاب رئیس جمهور جدید.

بعضی‌ها به دنبال ابقای مطلب اف هستند، اما یک رقیب جدی وجود دارد.

ملی‌گرایان حدودا از سه سال پیش میدان‌ها را تحت کنترل گرفتند. وجود تصاویر برخی شخصیت‌های ایرانی مانند: ستارخان و شیخ محمد خیابانی در این تجمعات تصادفی به نظر نمی‌رسد.

زنده باد یکپارچگی باکو و تبریز

زنده باد یکپارچگی آذربایجان

پس از دستیابی به دموکراسی در پی ایجاد یک جمعیت مستقل در آذربایجان هستیم.

و در آینده...اتحاد آذربایجان

چگونه؟ با چه کسی ؟ باکجا

با ایجاد ارتباط بین آذربایجان جنوبی و شمالی

با آذربایجان ایران؟!

بله ... ما به آن آذربایجان جنوبی می‌گوییم و (کشور خودمان) را آذربایجان شمالی می‌نامیم.

ابوالفضل ایلچی بیگ از پدر ایرانی الاصل و مادری از اهالی ترکیه به دنیا آمد. مدتی مترجم زبان عربی در مصر بود. این اواخر در دانشگاه باکو فعالیت می‌کرد. هواداران او با عنوان جبهه خلق آذربایجان شناخته می‌شود.

 

مستند داغ قره باغ

 

در مورد تعیین سرنوشت سیاسی کشور، اختلافات زیادی بین نمایندگان وجود دارد. مطلب اف مدیر معتدل و با تجربه‌ای‌ست اما دلبستگی خاصی به رژیم گذشته دارد و مهم‌تر اینکه دولت او ارتشی ندارد.

هواداران مصلح جبهه خلق، پایگاه مردمی خوبی در اختیار ایلچی بیگ قرار دادند. اما دولت او احتمالا تندرو و تنش زا خواهد بود، خصوصا که این روزها یک زخم کهنه سر باز کرده است.

از کوهستان‌های تاجیکستان تا جنگل‌های گرجستان همه جا را بوی باروت فرا گرفته است.

جنگ میان کسانی که قانونا هموطن‌اند، اما هیچ کدام دیگری را قبول ندارد. در چنین وضعی بیانیه استقلال در باکو قرائت می‌شود.

بدین وسیله برپایی دولت مستقل در جمهوری آذربایجان رسما اعلان می‌شود.

چهره نگران مطلب اف توجه خیلی‌ها را جلب می‌کند. آیا طوفانی در راه است...

صدها سال پیش به منطقه‌ای وسیع و حاصل خیز در میان‌های قفقاز نام قره‌باغ نهاده شد. این منطقه تنوع جغرافیایی زیادی دارد. از دشت‌های وسیع تا کوهستان‌های بلند. قره‌باغ برای صدها سال به دست حاکمان محلی اداره می‌شد. در سال‌های نخستین حاکمیت شوروی، بنابر پیشنهاد برخی شخصیت‌های بلند پایه جمهوری‌های نیمه مستقلی، زیر نظر مسکو در مناطق دوردست به وجود آمدند. جمهوری‌های آذربایجان شوروی و ارمنستان شوروی، در جنوبی‌ترین قسمت قفقاز تاسیس شدند؛ اما قره‌باغ آنقدر جمعیت نداشت که هم رده آنها قرار بگیرد. راه حل بلشویکا، اوضاع پیچیده‌ای به وجود آورد. آنها قره‌باغ را به سه قسمت تقسیم کردند. دشت‌های شرقی به جمهوری آذربایجان شوروی منضم شد و قسمت غربی به دو ناحیه خود مختار. ده سال بعد با فشار کادر رهبری باکو یکی از مناطق خود مختار منحل شد، اما بخش کوهستانی قره‌باغ خود مختاری‌اش را حفظ کرد. این منطقه ناحیه خود مختار قره‌باغ کوهستانی نام گرفت که در زمان روسی به آن ناگورنو قره‌باغ می‌گویند.

 حالا در روزهای پساشوروی همه نواحی خود مختار، بوی باروت می‌دهند. اما قصه قره‌باغ سه سال پیش شروع شد.

مسکو-1987

لنز دوربین‌ها میدان سرخ را نشانه رفتند، اما تیتر اول رسانه‌ها راجع به اتفاقات اینجا نیست.

شب بخیر. من تن کاپل هستم، با برنامه نایتلاین.

چند ماه است که ده‌ها هزار تن از ارامنه شوروی مشغول تظاهرات غیر قابل کنترل و بعضا خشونت آمیز به منظور اتحاد مجدد ارمنی‌ها در یک جمهوری هستند.

استپاناکرت(خانکندی)

پایتخت قره‌باغ-1988

قره‌باغ با همین عکس مشهور شد. اینجا انگار ماکت کوچکی از همسایگان بزرگتر است. منطقه‌ای که ارمنی‌های مسیحی و آذربایجانی‌های مسلمان در آن زندگی می‌کنند. اولین روزهای سال نو خیابان‌ها پر از جمعیت شد، اما انگار همسایه‌ها روی این قضیه حساس‌ترند.

ایروان

پایتخت جمهوری ارمنستان شوروی

مدیریت ناحیه خود مختار قره‌باغ کوهستانی باید به جمهوری ارمنستان شوروی سپرده شود.

جمهوری آذربایجان شوروی-1988

ارمنی، مسلمان، گرجی همه باهم برادرند. کسانی که سعی می‌کنند این برادری را از بین ببرند باید محو شوند. این‌جا دست امپریالیست‌های خارجی وجود دارد. می‌خواهد بین ما دشمنی به وجود آورند. صرفا یک اختلاف ارضی نیست.

اوضاع کم کم متشنج می‌شود. بیش از 200 هزار آذربایجانی ساکن ارمنستان از خانه‌هایشان رانده می‌شوند؛ با این کار ارمنی‌های ساکن آذربایجان امنیت‌شان را از دست می‌دهند.

یورش آوارگان خشمگین به محلات ارمنی‌نشین، بیش از 50 کشته برجای می‌گذارد و بقیه ارامنه ساکن آذربایجان هم مجبور می‌شوند به ارمنستان بروند. در چنین اوضاع ناپایداری جبهه خلق آذربایجان، اعلام موجودیت می‌کند.

میتینگ جبهه خلق آذربایجان

گورباچف آلت دست مافیای ارمنی است. این جنایت‌ها  از حزب کمونیست آذربایجان سرچشمه می‌گیرد، ما از آنان نفرت داریم.

بنابر اطلاعاتی که به من رسیده است حدود 27 الی 30 گروه مسلح ارمنی در قره‌باغ وجود دارد.

پاکسازی داخل کشور گام اول است.

در قدم دوم باید قره‌باغ را محاصره کنیم و نیروهای داخلی آنان را از بین ببریم.

گویی ابرهای سیاه، آسمان قفقاز را فرا گرفتند. هر رزو که می‌گذرد روزها تلخ‌تر می‌شود.

شب بخیر؛ زمین لرزه بزرگی در ساعت 11:41 دیروز در شوری اتفاق افتاد درحالی که مردم سرکار و کودکان در مدرسه بودند.

زمین لرزه هفت ریشتر بود و خرابی‌های بسیاری به بار آورده است. بر اساس آمار ارایه شده توسط صلیب سرخ جهانی، حدود 30 هزارنفر کشته شده‌اند، شاید هم بیشتر.

ارابه‌ی مرگ طبیعت، انسان‌ها را برای مدتی ساکت کرد. با وقوع زلزله اعتراضات خاموش و خشونت‌های قومیتی متوقف شد.

کریسمس 1989 خیلی‌ها از پایان آن سال نکبت بار خوشحال بودند، ولی شاید این شروع تراژدی‌های بزرگتری باشد.

مرز جمهوری آذربایجان و ارمنستان

جایی بین کوهستان‌ها و دشت ها مرز میان آذربایجان و ارمنستان است. یک گذرگاه امن برای ملاقات نمایندگان دو طرف وجود دارد. این ملاقات‌ها در مورد مناقشه قره‌باغ است.

تقریبا یک سال است که نمایندگان دو طرف هر دو هفته یکبار اینجا می‌آیند، تا مناقشات مرزی را بررسی کنند و بحران را آرام کنند.

هواداران جبهه خلق آذربایجان

مردم آذربایجان یا باید نابود شود و یا باید قره‌باغ را به دست بیاورد، راه دیگری وجود ندارد. چون که ما تمام عمر در راه وطن، خاک و مردم مبارزه کرده‌ایم و مبارزه خواهیم کرد. یا مرگ یا پیروزی. یا باید پیروز شویم یا باید بمیریم و محو شویم، این تنها راه ماست.

پس از مدت‌ها انتظار، مجلس تصمیم خود را گرفت. ایاز مطلب اف در مقام ریاست جمهوری ابقاء می‌شود. جبهه خلقی ها ساکت نخواهند ماند. آن‌ها برای زمین زدن مطلب اف حاضرند هر کاری بکنند. دولت جدید چالش‌های زیادی پیش رو دارد.

ویترین‌های مغازه‌ها در همه جمهوری‌ها خالی‌ست، اما در قره‌باغ حتی آب آشامیدنی هم به سختی قابل تهیه است.

درگیری‌های پراکنده گروه‌های مسلح را هم باید به لیست مشکلات اضافه کرد، اما دردسر اصلی چیز دیگری‌ست. ناحیه خود مختار در آخرین ماه‌های عمر شوروی از نظام اداری آذربایجان خارج شد و مستقیما زیر نظر مسکو قرار گرفت. حالا آنها هم داعیه‌ی استقلال دارند.

جمهوری قره‌باغ کوهستانی از اختیاراتی که قانون اساسی شوروی در اختیارش قرار داده استفاده کرده. بر اساس مشورت با قوای حاکمیتی حق تعیین آزادانه جایگاه حاکمیتی خود را محفوظ می‌داند.

مطلب اف دو راه حل دارد:

کمیته‌ای به قره‌باغ اعزام می‌شود و با حفظ خود مختاری سعی می‌کند که اوضاع را سروسامان ببخشد.

راه حل دوم تلفن مستقیم به رئیس جمهور ارمنستان و دعوت به مذاکره.

مطلب اف اعتقاد دارد ارمنی‌های قره‌باغ از ایروان حرف شنوی خواهند داشت. خیلی‌ها امیدی به نتیجه‌ی مذاکرات ندارند، چون هیچ یک از دولت‌ها کنترلی بر گروه‌های مسلح ندارد. گروه‌های ارمنی بسیار پراکنده و تقریبا غیرقابل کنترل‌اند.

جبهه خلقی‌ها هم که اعتقاد دارند باید تیم مذاکره ارمنستان را گروگان گرفت. اعضا برای پیشبرد بهتر مذاکرات، تصمیم می‌گیرند بازدید میدانی از قره‌باغ داشته باشند.

ساعت 16به وقت محلی هلی‌کوپتر حامل دیپلما‌ت‌های آذربایجانی به پرواز در آمد.

مراسم ترحیم جان باختگان هلی‌کوپتر

انگار دست‌هایی در پشت پرده نمی‌خواهند این قصه به پایان برسد.

چه کسی هلی‌کوپتر صلح را هدف قرار داد. جعبه‌ی سیاه حاوی اطلاعات مهمی خواهد بود.

متاسفانه بعضی‌ها تصور می‌کنند که جعبه سیاه آسیب ناپذیر است. تقریبا وقتی در دمای 600 درجه قرار می‌گیرد، می‌سوزد. آنجا در دمای 700 درجه قرار گرفته بود و در چنین شرایطی نمی‌تواند سالم بماند. مدتی است که جعبه سیاه سوخته است!

حتی اگر ما اطلاعات دقیقی نداشته باشیم، کسانی که کمابیش با مسائل نظامی آشنایی دارند به خوبی می‌دانند جعبه سیاه غیرممکن است که در دمای 700 درجه بسوزد!

یک نفر از مسافران هلی‌کوپتر زنده است. کسی که در آخرین لحظات از پرواز جا ماند. از اعضای برجسته جبهه خلق، کسی که هرگز حاضر به مصاحبه نشد.

همه چیز از کنترل خارج شده است. سربازان این جنگ نامنظم کاملا خودسرانه می‌جنگند و تنها دنبال یک چیزاند، انتقام کشته‌های دیروز، چه در این سو چه در آن سو.

برای توقف این تئاتر خونین، چه باید کرد؟

رود ارس – مرز ایران و جمهوری آذربایجان

خدایا شکرت، نمردیم و این روزا رو هم دیدیم

ان‌شاءالله بیشتر از این‌ها رفت و آمد خواهیم کرد

خداروشکر

 تا همین ده سال پیش ریش سفیدهای ما را به جرم نماز خواندن دستگیر کردند. کسی که روزه می‌گرفت را دستگیر می‌کردند. در ایام محرم وقتی عزاداری می‌کردیم ما را دستگیر می‌کردند. اجازه نمی‌دادند به مسجد برویم.

ما از برادران ایرانی می‌خواهیم ما را همانند یک دولت و ملت اسلامی زیر پرچم خودشان بپذیرند.

خواهش می‌کنم به ما کمک کنید

ما بیش از این تاب تحمل نداریم. ما هم مسلمانیم و از امت محمد(ص)ایم، ما هم شیعه علی (ع) هستیم.

پس از سال‌ها مناسبات چراغ خاموش حالا وقت ورود این بازیگر جدید است:

وزیر خارجه اعلام کرد: هیأتی برای میانجیگری بین آذربایجان و ارمنسان عازم قره‌باغ می‌شود.

با میانجیگری ایران صورت گرفت: برقراری آتش بس سه روزه بین آذربایجان و ارمنستان.

ولایتی نتایج سفر خود به باکو و ایروان را اعلام کرد: ایران تا خاتمه قطعی جنگ ارمنستان و جمهوری آذربایجان، به میانجیگیری ادامه می‌دهد.

همه چیز به طرز عجیبی خوب پیش می‌رود تا اینکه هواپیمایی مرموز در باکو به زمین نشست. پروازی که حامل یک هشدار برای رئیس جمهور است. تیم دیپلماسی ایران کار خود را ادامه می‌دهد و طرح نهایی صلح آماده می‌شود. ساعت 12شب بود.

خوجالی

صدای تانک‌ها و نفربرها سکوت نیمه شب قره‌باغ را درهم می‌شکند. شهر از سه طرف محاصره می‌شود و مهاجمان با بلندگو از اهالی خوجالی می‌خواهند، تا شهر را تخلیه کنند. آن صدا مدعی‌ست مردم فقط دو ساعت وقت دارند تا به سلامت از شهر خارج شده و از ساحل رودخانه به جمهوری آذربایجان برود.

آقدام

آتش بس بین ارمنستان و جمهوری آذربایجان شکسته شد.

سکوت رسانه‌های گروهی امریکا در قبال میانجیگری ایران در مناقشه آذربایجان - ارمنستان

صدها تن از فراریان آذری قصبه خوجالی که توسط ارمنی‌ها در قره‌باغ کوهستانی اشغال شده است، امروز در شهر اقدام به دنبال خبردار شدن از سرنوشت نزدیکان خود هستند

چنگیز هم مثل خیلی از خبرنگارهای دیگر، صبح بعد از فاجعه سراغ آوارگان می‌رود.

آوارگان خوجالی:

اهل کدام روستا هستی؟

از روستای داش بولاغ آمده‌ایم.

چه اتفاقی افتاد؟ چرا از روستا خارج شدید؟

ارمنی‌ها ما را بیرون کردند

شما را بیرون کردند؟

اهل کجایی؟

خوجالی

فرماندار آواره خوجالی:

زنان و کودکان و سالمندان را در آن هوای زمستان از رودخانه یخ بسته رد کردیم

از راه جنگل در میان برف‌ها آوردیم

بیش از ده کیلومتر پای پیاده راه رفتیم

شب؟

شب

دلیل اصلی این مصیبت ما چیست؟

جنگ نابجا و غیر عقلانی بر سر قدرت که در جمهوری ما جریان دارد.

آوارگان در انتهای مسیر پیاده‌روی، هدف تیر اندازی قرار گرفته بودند. گویا تعدادی از مردم هم در محلی به نام «مزرعه خوک» گیر افتاده و به شهر نرسیدند. چنگیز با هلی‌کوپتر به محل حادثه می‌رود و از همه چیز فیلم برداری می‌کند.

کسی زنده نمانده است. همه‌ی آنها در تیر اندازی صبح دیروز به قتل رسیده و اجساد روی زمین پراکنده‌اند.

پخش تصاویر کشته شدگان در مجلس جمهوری آذربایجان

همه شوک زده و دنبال مقصر هستند. اما یک سوال ذهن چنگیز را مشغول کرده است. آوارگان گفته بودند که آن شب تانک و نفربر دیدند، بقیه گزارش‌ها هم نشان می‌دهند مسلحین محلی، در این حمله تنها نبودند. نیروهای روسی که هنوز پادگان را تحویل نداده‌اند در این یورش شرکت داشتند.

استپاناکرت (خانکندی)، هنگ 366 زرهی ارتش سرخ

اما واحد‌های ارتش سرخ فقط از یک جا دستور می‌گیرند، انگار در مسکو باید دنبال سرنخ‌ها بگردیم.

مسکو-1992

فقر، تورم، بحران اقتصادی و راهپیمایی‌های هرروزه مخالفان تنها بخشی از مشکلات جمهوری تازه تاسیس روسیه است.

رئیس جمهور یلتسین راه‌حل عجیبی در پیش می‌گیرد، او شخصا به واشنگتن رفته و با استخدام مستشاران آمریکایی عملا اداره دولت را به آنها می‌سپارد.

یلتسین: خداوند آمریکا را حفظ کند.

این یک اتفاق رویایی برای یانکی‌ها بود. چون آنها می‌توانستند همه چیز را تحت کنترل بگیرند، حتی ارتش سرخ شوروی را.

حالا شاید علت سفر ده روز پیش را بهتر بتوان درک کرد.

سفر وزیر امور خارجه امریکا به باکو

ده روز پیش از واقعه خوجالی

یک خبرنگار آمریکایی در خاطراتش می‌نویسد جیمز بیکر، در این سفر به مطلب اف در مورد نزدیک شدن به ایرانی‌ها هشدار داده بود. ده روز بعد طرح آتش بس آماده است، اما صلح ایرانی نباید پایدار بماند.

اعلام عزای عمومی در جمهوری آذربایجان

احزاب و گروه‌های مخالف خواستار استعفای رئیس جمهور آذربایجان شدند.

جبهه خلق این فرصت را از دست نخواهد داد.

ایاز مطلب اف از مقام ریاست جمهوری استعفا داد.

مطلب اف: فعالیت سیاسی خود را تا اطلاع ثانوی متوقف می‌کنم. چون که در این سال‌های اخیر بسیار خسته شده‌ام، خصوصا در این دوسال اخیر. احتمالا از این به بعد هم دیگر با سیاست مشغول نخواهم شد. همه ما مقصریم، من هم مقصرم. من مسئولیت (این حادثه) را بر عهده می‌گیرم. چون قطعا به اندازه کافی نتوانسته‌ام کاری انجام دهم. خواهش می‌کنم که این استعفا را بدون مذاکره بپذیرید و نتیجه آن را همین‌جا به مردم اعلام کنید.

رئیس پارلمان جمهوری آذربایجان موقتا جانشین ایاز مطلب اف شد.

گروه‌های سیاسی دو ماه فرصت دارند تا دولت جدیدی تشکیل دهند، اما همچنان یک چیز مشکوک است. فرماندار (آواره خوجالی) در مصاحبه‌اش به نکات عجیبی اشاره کرده بود. چنگیز برای جلسه با کمیسیون ویژه آماده می‌شود.

اظهارات چنگیز مصطفایف در کمیسیون ویژه:

آوارگان خوجالی به من گفته بودند که تعدادی از همشهریان (زنده) هستند و در حوالی مزرعه خوک گیر افتاده‌اند. من خواهش کردم که با خودرو، نفربر یا پیاده به سوی آنان برویم.

به من گفتند که رفتن به آنجا غیر ممکن است! ارمنی‌ها آنجا را زیر آتش دارند و...

 وقتی که با هلی‌کوپتر از فراز آن منطقه عبور کردیم، این رو به چشم خود دیدم و فیلم گرفتم.

مزرعه خوک ده کیلومتری با خوجالی فاصله دارد، اما تقریبا هفتصد متر با پست نظارتی ما (آذربایجان) فاصله دارد. بیش از پنجاه جسد شهروندان ما در آنجا پراکنده بود.

نکته‌ای که من را به شدت می‌ترساند و من نمی‌توانم آن را درک کنم این است که در بین اجساد ما، ده نفر مسلح آذربایجانی در حال گردش بودند

ده نفر از آقدام با لباس نظامی در بین اجساد بودند، فیلم آن هم موجود است. من احساس می‌کنم که پرونده این فاجعه هم مانند پرونده هلی‌کوپتر و ... باز نخواهد شد.

ما باید پنج شش سال صبر کنیم، تا ببینیم چه زمانی عاملان اینها پیدا خواهند شد؟

آن نیرویی که این فاجعه‌ها را مرتکب می‌شود در آینده نقشه‌های جدیدی هم خواهد داشت.

چنگیز جای خوبی برای طرح این مسائل انتخاب نکرده بود. مسئول کمیسیون ویژه، همان یک نفری است که از هلی‌کوپتر جا مانده بود. سرنخ مهمی برای یافتن دست‌های پشت پرده  یا اینکه انها چه می‌خواهند، اما شاید این کنجکاوی برای چنگیز گران تمام شود.

دو ماه بعد

مه 1992

اردیبهشت 1371

جمشید نوریف

نماینده وقت مجلس جمهوری آذربایجان:

روز 28 آوریل تولد 55 سالگی صدام حسین بود. من به این جشن دعوت شده بودم، در آنجا رسم بر این بود که پیش از صدام باید با پسرش عدی دیدار می‌کردیم. عدی ضیافت ناهار ترتیب داد. وقتی بیرون آمدیم از من پرسید که آیا در کشور شما جایی به نام «شوشا» وجود دارد؟

گفتم بله

به من گفت تا روز 9 مه آن شهر سقوط خواهد کرد!

شوشا

اینجا تنور جنگ، حسابی گرم شده و آتش راکت‌ها نفس هر دو طرف را بریده.

آیا راه خروج از این بحران قابل تصور است؟

حجت الاسلام هاشمی رفسنجانی در دیدار دادستان کل جمهوری آذربایجان: جمهوری اسلامی برای خاموش کردن آتش جنگ در منطقه قره‌باغ از هیچ کوششی فروگذار نخواهد کرد.

هاشمی رفسنجانی، از توافقات اقتصادی و فرهنگی با دو مهمان ویژه خبر می‌دهد.

رئیس مجلس جمهوری آذربایجان که سرپرستی دولت را موقتا در دست دارد، توافق نامه‌هایی در تهران امضا کرده است. مهمان دوم رئیس جمهور ارمنستان است که توافقات اقتصادی مشابهی با جمهوری اسلامی داشته. بیش شک خبر اصلی فقط این نیست.

بند ششم بیانه‌ی تهران، معاون وزیر خارجه‌ی ایران را، مامور آغاز مذاکرات برای حل و فصل نهایی مشکلات می‌کند. حالا دیپلمات‌ها چمدان‌های خود را بسته اند، تا پیام آرامش به قفقاز ببرند.

چنگیز مصطفایف: این خبر دیروز هم می‌توانست منتشر شود. بعضی کارمندان مرکز مطبوعات وزارت دفاع همه تلاش‌شان را کردند که این خبر منتشر نشود. گاهی گفتند که این خبر بر علیه ارتش ملی است، گاهی هم گفتند علیه رئیس مجلس است و... اما همه این‌ها یک علت دارد. آنها می‌دانستند که نهایتا این خبر به اطلاع مردم خواهد رسید، که هرچقدر هم سخت باشد باید بدانیم که شوشا از روز هشتم این ماه، در تصرف ارمنی‌هاست.

سقوط شوشا یعنی پایان همه چیز. به جز چند آبادی کوچک، آذربایجانی‌ها دیگر نقطه کنترلی در ناحیه خود مختار ندارند که بشود در موردش مذاکره کرد.

قره‌باغ سقوط کرد

چنگیز مصطفایف: ما مبارزه با شایعات و دروغ‌ها را وظیفه اصلی خود می‌دانیم. به همین دلیل، امروز با وزیر دفاع دیدار کردم. با عرض معذرت، نمی‌توانم محل ملاقات را اعلام کنم. فقط می‌توانم بگویم که محل دیدارمان در جبهه بود. اما منظور من جبهه جنگ است!

وزیر دفاع جمهوری آذربایجان: برای رسیدن به پیروزی باید همه مردم جمهوری آذربایجان همکاری کنند، باید دولت همکاری کند. مبارزه بی‌شرمانه بر سر قدرت طلبی باید متوقف شود! حرف دل من این است!

آخرین مدافعان شهر شوشا: من نمی‌فهمم فرماندهان چه نقشه‌ای در سر دارند؟ ما هفت میلیون مردم آذربایجان نمی‌توانیم یک روستای کوچک را بگیریم! روستای داش آلتی فقط 10 خانه دارد! پس ما به چه دردی می‌خوریم؟ چچنی‌ها آمده بودند اینجا می‌گفتند با این تجهیزاتی که این‌جاست، خیلی وقت پیش می‌توانستند پیروز شوید. 28 مه استپاناکرات را می‌توانستیم بگیریم و پیروز شویم! اما اینها قره‌باغ را فروخته‌اند!

چنگیز حین مصاحبه‌هایش با برخی مجاهدین چچنی مواجه می‌شود، آنها در شوشا کنار آذربایجانی‌ها بودند و شاید دلیل اصلی سقوط را بدانند.

مجاهدین چچنی:

شما چچنی هستید؟

بله

به نظر شما مهم‌ترین مشکل ما در مناقشه با ارمنی‌ها چیست؟

چون که یک فرمانده نداریم!

نه منظور من این است که چرا نمی‌توانیم بر ارمنی‌ها پیروز شویم؟

اینجا نه نظمی هست، نه فرماندهی هست. همه را رها کرده‌اند.

فرمانده مجاهدین چچنی: راستش را بخواهید من نیروهایم را از آذربایجان برگرداندم. ما به خاطر خدا آمده بودیم، ولی وضعیت آنجا برای جهاد مناسب نبود.

آیا ممکن است در مورد سقوط شوشا توضیح بدهید؟

نه نمی‌خواهم صحبت کنم.

همه در آذربایجان می‌دانند که شهر شوشا را فروخته‌اند. لطفا به خاطر تاریخ، در این مورد توضیح دهید.

سه نفر از نیروهای من که در شوشا بودند هنوز زنده‌اند. می‌توانید از آنها هم بپرسید.

شوشا را رها کردند، هفتصد ارمنی حمله کردند، اما نیروهای دفاعی شما خیلی قوی‌تر بود.

شهر شوشا هم نقطه بسیار استراتژیکی بود، با یک‌صد نفر می‌شد آنجا را حفظ کرد. دلیل سقوط این شهر یک وزیر یا فرمانده خائن می‌تواند باشد.

در همان روزها به طرز عجیبی بقیه مواضع هم در حال تخلیه است، اما چرا؟ چنگیز دوربین را برمی‌دارد و به خط مقدم می‌رود.

آیا یک نفر می‌تواند بگوید که فرمان عقب نشینی از باکو آمده؟ چه کسی دستور عقب نشینی داده؟

ما اصلا فرمانده نداریم!

اوروجوف (فرمانده نظامی شهر) کجاست؟

فرار کرده!

شما را در همه آذربایجان رسوا خواهم کرد!

برگردید! برادران برگردید!

امروز16 مه شهر لاچین ساعت 1

از امروز صبح، واحدهای نظامی اینجا را ترک کرده‌اند. مردان با غیرتی که به لاچین بازگشته اند، همین‌ها هستند که می‌بینید. آن‌ها هم به زودی تقسیم شده و موضع خواهند گرفت، تا اینجا را از دست حمله ارمنی‌ها خلاص کنند. اما این را باید اضافه کنم تا الان به اینجا نه یک گلوله، نه یک خمپاره شلیک شده. حتی یک ارمنی اینجا دیده نشده (نیرو های ما) لاچین را رها کرده و رفتند.

تازه‌ترین گزارش از نبرد ارامنه و آذری‌ها بر سر کنترل قره‌باغ

تلفن دفتر رئیس جمهور در تهران به صدا در می‌آید. دو تماس از باکو و ایروان از جنگ میان گروه‌هایی که دولت‌ها بر آنها کنترلی ندارند حرف می‌زنند و هر دو درخواست دارند محمود واعظی سریعا به منطقه اعزام شود.

فردا باکو میزبان جلسه مهمی خواهد بود. اما وقتی واعظی آنجا می‌رسد، خیلی چیزها عوض شده.

کمتر از یک سال قبل اصلی‌ترین یاران مطلب اف در هلی‌کوپتر صلح جان باختند. این اتفاق دولت او را به شدت تضعیف کرد.

سه ماه بعد حادثه خوجالی مطلب اف را مجبور به کناره‌گیری از قدرت کرد. همزمان مجلس کمیسیون ویژه‌ای برای بررسی پرونده خوجالی تشکیل داد. ویدیوها و اظهارات چنگیز مصطفایف یکی از مهم‌ترین مستنداتی بود که در این کمیسیون بررسی شد. نتیجه تحقیقات کمیسیون مطلب اف را در حادثه خوجالی بی‌تقصیر اعلام می‌کند و او را مجددا به قدرت باز می‌گرداند.

مطلب اف: مشغول شدن به بازی‌های سیاسی دیگر بس است! فعالیت احزاب و گروهای سیاسی به کلی باید ممنوع شود.

در اثر همین بازی‌های سیاسی این فلاکت‌ها بر سر مردم ما آمده. هیچ‌کس هم مسئولیت اشتباهش را نمی‌پذیرد! هیچ‌کس جوابگو نیست! در این میان، هرروز هموطنان و فرزندان ما کشته می‌شوند. چه کسی جوابگوی آنان خواهد بود؟ ما زیادی به دموکراسی میدان داده‌ایم! منظور من دیکتاتوری نیست، ولی اگر لازم باشد به سوی آن هم برویم! مردم درخطرند!

آمریکایی‌ها از افزایش نفوذ ایران در جمهوری آذربایجان نگران‌اند. جمهوری اسلامی نباید قهرمان این قصه باشد. یک روز بعد جبهه خلق، نیروهایش را به پایتخت می‌خواند. اندک نیروهای باقی مانده قادر به حفظ شهر نیستند و قره‌باغ به کلی سقوط می‌کند.

باکو-تجمع هواداران جبهه خلق

در سمت راست پیشاپیش پرچم‌ها دویست نفر از اعضای شعبه ازمیرحرکت خواهند کرد. پشت سر آنها دو واحد زرهی حرکت خواهند کرد همگی با هم حرکت می‌کنیم و پشت سرمان باز هم واحد زرهی هست. واحدهای مسلح از ما محافظت خواهند کرد.

یا مرگ یا پیروزی!

فراری‌ها اینجا در باکو هستند.

جبهه خلق آذربایجان، با تجهیزات زرهی به سوی مجلس می‌تازد تا مطلب اف را به زور کنار بزند. این یک کودتای نظامی‌ست.

پارلمان و کاخ ریاست جمهوری آذربایجان به کنترل مخالفان درآمد.

گزارش امروز خبرنگار اعزامی کیهان از باکو پیرامون جزئیات کودتا در جمهوری آذربایجان

مخالفان رئیس جمهوری آذربایجان قدرت را در این کشور به دست گرفتند.

رئیس کمیته اجرایی جبهه خلق آذربایجان: براندازی رئیس جمهور جدید آذربایجان با هماهنگی آمریکا صورت گرفت.

مراسم تحلیف رئیس جمهور

یک ماه بعد ایلچی بیگ، رسما به عنوان رئیس جمهور منصوب می‌شود. در این یک ماه اکثر مخالفان به طریقی از صحنه سیاسی خارج شدند و جبهه خلق مجلس را هم قبضه می‌کند.

نمایندگان چرا در مجلس می‌خوابند؟ بله من فیلم گرفته‌ام و خواهم گرفت. مردم آنجا کشته می شوند. این‌ها اینجا خوابیده‌اند، اعتراض هم می‌کنند! می‌گویند چرا از نماینده‌هایی که خوابیده‌اند فیلم گرفته‌اید! خب نخوابند!

کنجکاوی‌های یک خبرنگار ممکن است دردسرساز شود، یک روز پیش از مراسم تحلیف.

اینجا عملیاتی در جریان است و چنگیز هم مثل همیشه دوربین به دست. همه چیز غیر عادی به نظر می‌رسد.

به ما گفتند که قرار است نیروی کمکی بیاید، اما سه روز است که این‌جاییم و نیرویی نیامده.

مواضع را گرفته‌ایم چرا نیرو از عقب نمی‌آید که از ما تحویل بگیرد؟

این‌جا فرمانده کیست؟

می‌گویند فرمانده رفته تدارکات بیاورد، ولی می‌دانیم فرار کرده.

من تا آخر با شما می‌مانم. هر ساعت یکبار، بیایید حرف‌هایتان را به دوربین بزنید.

به دوربین نه ...

بعدا چطور می‌خواهی ثابت کنی به شما کمک فرستاده نشده؟ من از دستم همین بر می‌آید که تا آخر با شما بمانم و از شما فیلم بگیرم.

کوه‌های اینجا بوی مرگ می‌دهد.

بچه‌ها داریم نزدیک می‌شویم، مواظب باشید.

انگار صدایی می‌گوید اینجا آخر خط است.

 

دوربین چنگیز برای همیشه خاموش می‌شود، اما بی‌شک حرف‌های او دنیایی را روشن خواهد ساخت.

 

جبهه خلقی‌ها حالا بی رقیب‌اند و وقت تقسیم غنائم فرا رسیده است.

چاه‌های نفت باکو سهم آمریکایی هاست، اما این کار برای ایلچی بیگ گران تمام خواهد شد. چون آمریکایی‌ها به هر آنچه که می‌خواهند رسیده‌اند و تمایلی به ادامه جنگ نخواهند داشت.

همان‌طور که پیش بینی می‌شد دولت ایلچی بیگ به ترکیه نزدیک شده و روابط با ایران رفته رفته کمرنگ‌تر می‌شود.

کنار گذاشتن دیپلمات‌های ایرانی از گفت‌وگوهای قره‌باغ اولین نشانه این تغییر است.

باکو و آنکارا هر روز صحنه میتینگ‌های ملی گرایان است، اما مردم به قره‌باغ فکر می‌کنند. همزمان با کودتای جبهه خلق یک ناحیه شهری دیگر به دست ارمنی‌ها اشغال شده، اما حالا آذربایجانی‌ها آماده یک حمله بزرگ هستند.

با وجود تلفات زیاد، نیروهای آذربایجانی موفق به پیش‌روی‌های چشمگیری می‌شوند.

وقتی همه مشغول شادی هستند، تصویر اسرا از تلویزیون ارمنستان پخش می‌شود.

در میان اسرا یک نفر وجود دارد که هیچکس زبان او را بلد نیست. فرمانده عملیات به باکو احضار می‌شود. فرمانده سال‌ها پیش در جنگ شوروی و افغانستان حضور داشت. دشمنان قدیمی حالا می‌توانند دوستان خوبی باشند. دو هزار جنگجوی افغان در این عملیات به نفع آذربایجانی‌ها جنگیده‌اند، اما ایلچی بیگ نگران چیز دیگری‌ست و در این جلسه با فرمانده اتمام حجت می‌کند.

ابوالفضل ایلچی بیگ: ترجیح می‌دهم قره‌باغ به دست ارمنی‌ها بیفتد تا اینکه به کمک ایرانی‌ها آزاد شود.

آذربایجان مستقل خواهد شد، ما باید برای کمک به حرکت‌های آذربایجان جنوبی آماده شویم!

سی میلیون ترک آذربایجانی در ایران یک مدرسه ندارد، من چطور با ایران دوست شوم؟ کدام روح وطن دوست چنین اجازه‌ای به من می‌دهد؟

شش میلیون ترک آذربایجانی به دلیل استقلال فکری مجبور به مهاجرت از ایران شده‌اند!

چون اجازه افتتاح مدرسه به زبان مادری به یک ملت بیست میلیونی داده نمی‌شود، ما باید با آن‌ها دشمنی کنیم. این حق ملی ماست و چیزی نمی‌تواند مانع آن شود.

من اعتقاد دارم باید سفیر ایران را گروگان بگیریم. به او بگوییم که یا هموطنان ما را آزاد کنید یا آزادت نخواهیم کرد.

ما با ایران دشمن هستیم، چون ایران با ما دشمن است و نمی‌تواند دوست باشد.

پاسخ شدیداللحن نماینده مردم تبریز به سخنان ایلچی بیگ

خانم مقدم، نماینده مردم تبریز در مجلس شورای اسلامی: من به نمایندگی از سوی آذری‌های ایران به ایلچی بیگ هشدار می‌دهم که اهالی آذربایجان تحمل تکرار چنین اراجیفی را ندارند.

یک ژنرال ارتش ترکیه، مشاور نظامی ایلچی بیگ شد.

باکو و تل ‌آویو روابط دیپلماتیک برقرار کردند.

لائیک‌های جوان در آذربایجان، نوکران جدید آمریکا در منطقه

ایروان مقابل کاخ ریاست جمهوری ارمنستان

شکست‌های پی در پی ارمنی‌ها آوارگان بسیاری را به ایروان کشانده. تظاهرکنندگان از رئیس جمهور می‌خواهند یا استعفا بدهد و یا ارتش جمهوری ارمنستان را به قره‌باغ بیاورد.

پتروسیان به شدت تحت فشار است. حتی اگر همه‌ی مردم ارمنستان مسلح شوند باز هم شانسی برای پیروزی وجود ندارد، چون جمعیت آنها حداکثر نصف آذربایجانی‌هاست؛ مگر اینکه قواعد میدان تغییر پیدا کند.

رئیس جمهور نمی‌خواهد به سرنوشت مطلب اف گرفتار شود، اما تعرض به خاک همسایه می‌تواند عواقب سختی داشته باشد. خصوصا ضد حمله آذربایجانی‌ها ترسناک خواهد بود.

برگ برنده ارمنی‌ها خود ایلچی بیگ است. او نیروهای افغان را مرخص کرده و اخیرا مواضع تندی علیه روسیه داشته. دولت روسیه در پرداخت حقوق نظامیان با مشکل جدی روبه‌روست. اگر کمی بشود سر کیسه را شل کرد، می‌شود کماندوهای روس را به قره‌باغ آورد. در این صورت شکست یک دولت منزوی کار چندان سختی نخواهد بود.

حالت فوق العاده در جمهوری آذربایجان، به دنبال تهاجم مشترک نیروهای ارمنستان و روسیه

نیروهای ارمنستان مناطق دیگری را در جمهوری آذربایجان اشغال کردند

خطوط دفاعی آذربایجانی‌ها به سرعت فرو می‌ریزد، عملیات‌های بعدی هم نمی‌تواند جلودار ارمنی‌ها باشد. درآمد حاصل از چاه‌های نفت باکو تنها دغدغه امریکایی‌ها و اسرائیلی‌هاست و آنها تنها نظاره‌گرند.

 

یک شرکت نفتی آمریکایی، عملیات حفاری در حوزه نفتی باکو را به عهده گرفت.

مجلس ملی آذربایجان به سیاست‌های آمریکا در قبال این کشور اعتراض کرد

نیروهای ارمنستان به سرعت پیش‌روی می‌کنند.

 

سفیر ایران سیگنال مهمی را به دولت باکو ارسال می‌کند.

سفیر جمهوری اسلامی ایران در باکو طی نطقی در تلویزیون این کشور: جمهوری اسلامی ایران دفاع از حقوق مسلمانان را در هر نقطه از جهان وظیفه خود می‌داند

برخی صاحب منصبان معتقدند باید با ایرانی‌ها وارد گفت و گو شوند. در همین اوضاع آخرین امید ایلچی بیگ به باکو می آید.

سفر رئیس جمهور ترکیه به باکو

 

در سفر رئیس جمهور ترکیه به باکو در مورد چه چیزی بحث خواهد کرد و چه انتظاری دارید؟

من حرفی نمی‌زنم!

فلانی و فلانی (مقامات ترکیه) هم پرسیدند که چه می‌خواهی؟

چهار هلی‌کوپتر خواستم ندادید؛ دیگر چه می‌ماند؟

امیدها خیلی زود به یاس تبدیل شد. رفقای استانبولی آب پاکی را روی دست ایلچی بیگ می‌ریزند.

این افرادی که گفتید به ارمنی‌ها کمک می‌کنند! نخست وزیر ترکیه به ارمنستان برق صادر می‌کند. چرا؟ چون جرج پوش از آمریکا به او دستور می‌دهد!

رئیس جمهور بعدها از جرئیات بیشتری پرده برداشت.

 

من از ترکیه 200 میلیون دلار وام خواستم. به قدری تعلل کردند که اگر سر موقع پرداخت می‌شد بسیاری از مشکلات‌مان حل می‌شد.

من نخواستم از کشورهای دیگری بگیرم. مثلا ایران حاضر بود به ما وام بدهد، ولی من فقط از ترکیه می‌خواستم بگیرم!

مخالفت‌ها بالا گرفته و نایاب شدن سوخت هم کشور را به کلی فلج کرده، همه چیز عملا از کنترل خارج شده.

گمرک ما ویران شده. روابط خارجی‌مان ویران شده. نظام توزیع سوخت ویران شده. زیر سایه من و شما این کشور به روزی افتاده است که در بعضی استان‌ها بنزین پیدا نمی‌شود، ولی بنزین آذربایجان را در ارمنستان به بهایی ناچیز می‌فروشند.

مخالفت با سیاست‌های دولت ایلچی بیگ در جمهوری آذربایجان بالا گرفت.

دومین تظاهرات مخالفین دولت جمهوری آذربایجان توسط پلیس سرکوب شد.

وزیر دفاع آذربایجان به علت اختلافات با ایلچی بیگ استعفا کرد.

مذاکرات قائم مقام رئیس جمهور آذربایجان با دکتر حبیبی

ایلچی بیگ همچنان با ایرانی‌ها مخالف است، اما آذربایجانی‌ها پروژه‌ی عبور از او را کلید می‌زنند.

آقای هاشمی رفسنجانی در دیدار مقام رئیس جمهور آذربایجان: در صورت ادامه‌ی درگیری میان ارمنستان و آذربایجان، جمهوری اسلامی موضع جدی‌تری اتخاذ خواهد کرد.

البته رئیس جمهور به سادگی تسلیم نخواهد شد و بسیاری از مخالفانش را از پست‌های دولتی برکنار می‌کند. عزل یکی از آن ها کار سختی‌ست. فرماندار گنجه نیروهای مسلح قابل توجهی در قره‌باغ دارد. یک گروه نظامی برای اجرای عملیات به قره‌باغ اعزام می‌شود، اما در میانه‌های راه به هر گنجه تغییر مسیر می‌دهد. دستگیری فرماندار ماموریت اصلی این گروه است.

به ما گفتند که قرار است به فلان روستای قره‌باغ برویم. ما خوشحال شدیم، آمدیم اینجا دیدیم که تیر اندازی است. دو کیلومتر مانده به اینجا پیاده شدیم از مردم پرسیدیم چه خبر است؟ گفتند درگیری است پرسیدم آیا درگیری با نیروهای روسیه است؟! گفتند خیر؛ آذربایجانی‌ها هستند. چه‌طور ممکن است؟ آذربایجانی‌ها یکدیگر را می‌کشند؟! این برادرکشی را چه کسی راه انداخته؟

نیروهای حاضر در خط مقدم طبق دستور قبلی عملیات را آغاز می‌کنند، بی‌خبر از آن‌که نیروهای دولتی به گنجه رفتند و هیچ پشتیبانی‌ای در کار نیست. ضد حمله ارمنی‌ها سنگین است و زمین‌های زیادی از دست می‌رود. با انتشار همزمان این دو خبر مردم خشمگین در همه استان‌ها شورش می‌کنند.

نیروهای شورشی گنجه برای برکناری رئیس جمهور آذربایجان راهی باکو شدند.

دولت ایلچی بیگ در آستانه سقوط قرار گرفت.

نیروهای شورشی در نزدیکی باکو پایتخت جمهوری آذربایجان به شادی می‌پردازند. آنها استعفای نخستین رئیس جمهور دموکراتیک خود ابوالفضل ایلچی بیگ را خواستارند.

با فرار ایلچی بیگ از باکو، حکومت جبهه‌ی خلق در جمهوری آذربایجان سقوط کرد.

این پایان مردی‌ست که یک سال پیش با شعارهای بزرگی وارد میدان شد، اما فقط مشکلات بزرگی به جا گذاشت.

مراسم تحلیف رئیس جمهور

پیام‌های تبریک بسیاری از رهبران جهان به ما رسیده است. بیش از همه، نام رهبران ملت‌هایی که با مردم آذربایجان ارتباط نزدیک تاریخی و انسانی و همسایگی داشته را ذکر می‌کنم: رئیس جمهور ترکیه سلیمان دمیرل، رئیس جمهور ایران علی اکبر هاشمی رفسنجانی، رئیس مجلس گرجستان ادوارد شوارنادزه.

دست بر روی قرآن شریف نهاده و سوگند یاد می‌کنم به ارزش‌های ملی و معنوی مردم جمهوری آذربایجان پایبند و صادق باشم و در راه تداوم این ارزش‌ها در کشور کوشش نمایم.

در دومین سالگرد استقلال، سومین رئیس جمهور آغاز به کار می‌کند. حیدر علی‌یف، ده سال پیش، سومین مرد قدرت‌مند شوری، دبیر کل حزب کمونیست آذربایجان و رئیس کا.گ‌.ب این جمهوری بود.

مردی به شدت سیاست‌مدار و زیرک

جمهوری آذربایجان 70 سال در ترکیب شوروی بوده و 200 سال در ترکیب روسیه بوده است وابسته به روسیه است. آیا این ارتباط ها را در یک سال می‌شود قطع کرد؟

علی‌یف تقریبا با همه رابطه خوبی دارد، با همه حتی با صهیونیست‌ها.

قراردادهای جدید نفتی، قرار است غربی‌ها را راضی کند و دولت او را قدرتمند؛ اما زیرساخت‌های انسانی و اقتصادی به شدت تضعیف شده و از همه بدتر این که شکست‌های پیاپی این باور را به وجود آورده که پیروزی دست نیافتنی‌ست.

طرف ارمنی هم به شدت فرسوده شده و آن ها هم توقف جنگ را می‌خواهند، اما غیر از ناحیه‌ی خود مختار مناطق زیادی در اشغال ارمنستانی‌هاست و نمی‌شود در مورد آنها مذاکره کرد.

نیروهای آذربایجانی در حوالی شهر فضولی

یورش بزرگ شبیه یک قمار است، نیروهای خسته و آماتور شانس زیادی برای پیروزی ندارند. اما علی‌یف برای راضی کردن اذهان عمومی، باید تن به این قمار بدهد. در آخرین پرده از نمایش همه توان را باید به کار بست.

پیروزی‌های اولیه شادی آور است، اما یک ضد حمله سریع ورق را برمی‌گرداند.

در میان غنائم، سر نخ مهمی پیدا می‌شود، چیزی که شاید جنگجویان هم معنی‌اش را نمی‌دانند.

{تصویر کنسرو خوراک لوبیاچیتی با سس شرکت چین چین}

تبریز 1372

امام خامنه‌ای: و من هر جای این استان که قدم گذاشتم دیدم مردم شعار واحدی را می‌دهند. همه می‌گویند آذربایجان بیدار است، تکیه گاه انقلاب است.

سفر مقام معظم رهبری به تبریز، توجه‌های زیادی را جلب می‌کند. سخنان رهبری حاوی پیام های زیادی است.

من خودم به آن محله و کوچه رفتم، محله خیابان کوچه قره‌باغی‌ها گشتم و درب خانه اجدادی را پیدا کرده و زیارت کردم.

استقبال تاریخی و بی‌سابقه مردم غیور خطه حماسه ساز آذربایجان از رهبر انقلاب

 حضرت آیت الله خامنه ای: ما اقدامات اخیر ارامنه قره‌باغ را که به پشتیبانی دولت ارمنستان صورت گرفته است، محکوم می‌کنیم و انتظار داریم ارامنه داخل کشور ما نیز رفتار ارامنه آن منطقه را محکوم کنند.

 

رهبران مذهبی ارامنه: همصدا با رهبر بزرگوار انقلاب اسلامی اقدامات اخیر ارمنستان در قره‌باغ را محکوم می‌کنیم

باکو 1372

طولی نمی‌کشد که سفر هاشمی به باکو خبر ساز می‌شود، پس از مدت‌ها دوباره روابط دو کشور گرم می‌شود.

 

شور و شوق بی‌سابقه مردم باکو در استقبال از رئیس جمهور ایران

دکتر ولایتی در گفتگو با کیهان: در آذربایجان بطور مفصل درباره جنگ قره‌باغ گفتگو خواهیم کرد.

 محور اصلی گفت و گوها مدیریت آوارگان است. مردمانی که خانه‌هایشان را ازدست داده‌اند و حالا نیازمند یاری هستند. در حالی‌که از کمک‌های ترکیه و آمریکا هم خبری نیست.

با بازگشت هاشمی برنامه‌های مشترک آغاز می‌شود.

جمهوری اسلامی ایران برای مسلمانان آواره‌ی آذری در آنسوی «ارس» اردوگاه بر پا می‎کند.

 

گزارش خبرنگار اعزامی جمهوری اسلامی از اردوگاه آوارگان آذری در آن‌سوی ارس

آذربایجانی‌های محاصره شده به خاک ایران منتقل می‌شوند تا به مناطق امن‌تر بروند.

 

رود ارس – مرز ایران و جمهوری آذربایجان

گزارش خبرنگاران اعزامی کیهان از وضعیت آوارگاه آذری در نوار مرزی ایران و جمهوری آذربایجان

تعداد پناهندگان مسلمان آذری به ایران از مرز 33هزار تن گذشت.

گفتگوی روزنامه جمهوری اسلامی با مجروحین آذربایجانی جنگ اخیر در قره‌باغ

گروهی از مجروحین جمهوری آذربایجان که هم اکنون در بیمارستان 15 خرداد تهران به سر می‌برند

دولت جدید به قدری فرسوده شده که حتی قادر به تامین نان روزانه مردم نیست. مقامات ارمنستانی هم مدعی هستند که نیروهای حاضر در خط مقدم از آنها حرف شنوی ندارند.

رادیو باکو: ارتش ارمنستان برای حمله به شمال و شرق قره‌باغ آماده می‌شود.

گروهی از پاسداران ایرانی برای آموزش 6 هزار نیروی مردمی جدید، به باکو می‌رود. نیروهای جدید بالاخره موفق می‌شوند ماشین جنگی ارمنی‌ها را متوقف کنند و با حدود 40 کیلومتر پیش‌روی در عمق سرزمین‌های اشغالی، آتش بس بین دو دولت اعلام می‌گردد و مذاکرات بر سر راه حل سیاسی به آینده‌ای نامعلوم موکول میشود.

گفتگوهای صلح قره‌باغ امروز در پایتخت قرقیزستان آغاز می‌شود.

آذربایجان با طرح صلح کنفرانس همکاری و امنیت اروپا موافقت کرد.

ناحیه خود مختار و مناطق اشغالی اطرافش، تا امروز توسط دولتی خود مختار وابسته به جمهوری ارمنستان اداره می‌شود.

این جا آخر خط است، اما آخر قصه نیست.

بغداد  1398

انفجارهای پیاپی در پایگاه های حشدالشعبی عراق توجه رسانه‌ها را جلب می‌کند. مسئولان عراقی انگشت اتهام را به سوی آمریکا گرفته‌اند.

نتانیاهو مسئولیت را به طور ضمنی می‌پذیرد، نتیجه تحقیقات حمله پهبادی را دلیل انفجارها اعلام می‌کند اما بیانیه حشدالشعبی، یک نکته عجیب دارد.

پهپادهای اسرائیلی که نیروهای مقاومت را هدف قرار داده‌اند، از جمهوری آذربایجان برخواسته بودند. 6 ماه بعد ابومهدی مهندس به شهادت می‌رسد و عزاداری برای او و شهید سلیمانی در مساجد جمهوری آذربایجان ممنوع می‌شود.

سفارت جمهوری اسلامی ایران در باکو-جمهوری آذربایجان

نطنز-1393

 

چند سال پیش، یک پهباد اسرائیلی بر فراز تاسیسات هسته‌ای نطنز منهدم شد. این پهباد هم از فرودگاهی در جمهوری آذربایجان به پرواز در آمده بود.

 

پهپاد اسرائیلی از پایگاه‌ هوایی نخجوان برخاسته بود / پرواز هفتگی پهپادهای صهیونیستی از آذربایجان

مانور ناتو در جمهوری آذربایجان برگزار شد.

ورود نظامیان تازه نفس آذربایجانی به افغانستان

سال‌ها مذاکره بر سر مسئله قره‌باغ تا کنون به هیچ نتیجه خاصی نرسیده و سیاست‌های دولت باکو تحت شدید ترین انتقادات قرار دارد. مهم‌ترین گروه مخالف حزب حاکم، همان جبهه خلق آذربایجان است.

 

تجمع هواداران جبهه خلق-تیر 99

شعار تجمع کنندگان: روس، فارس، ارمنی دشمنان ملت ترک!

طی سه دهه اخیر هیچ حزب یا گروه ارمنی کوچک‌ترین موضعی بر ضد ایران نداشته و مواضع ارمنستان هر روز ایروان را به تهران نزدیک‌تر ‌می‌کند.

کمک‌های ارسالی ارمنستان به سوریه

 

انتقاد ارمنستان از تحریم‌های ضد ایرانی آمریکا

اعلام آمادگی ارمنستان برای رفع مشکلات تحریم‌ها علیه ایران

این روزها صهیونیست‌ها هم بیکار ننشسته‌اند و با برگزاری همایش‌ها و رویدادها تلاش می‌کنند روایت دیگری از قره‌باغ ارائه کنند. روایتی که در آن نه نامی از ایران است و نه نشانی از توطئه‌های پشت پرده آن. هر چند هیچ کدام از این‌ها مرهمی بر دل صدها هزار آواره آذربایجانی نخواهد بود، اما داستان چنگیز حتی پس از گذشت ده‌ها سال از توطئه‌های پنهان پرده برمی‌دارد

وزیر دفاع وقت جمهوری آذربایجان:

برای رسیدن به پیروزی باید همه مردم جمهوری آذربایجان همکاری کنند باید دولت همکاری کند. مبارزه بی‌شرفانه بر سر قدرت‌طلبی باید متوقف شود!

من دوباره می‌گویم این را یکبار برای همیشه بدانید...همه بدانند آنها که دل‌سوز این خاک هستند بدانند. ما نه از ارمنی‌ها و نه از روس‌ها شکست نخورده‌ایم! ما قربانی خیانت بی‌شرف‌های داخلی شده‌ایم!

صدها هزار آواره آذربایجانی ده‌ها سال است که در انتظار بازگشت به خانه‌های اشغال شده خود به سر می‌برند.

 

 

داغ قره باغ

 

 

نقد مستند :

1 - مستند کاملاً بی‌طرفانه و در چارچوب واقعیت ها ساخته شده است، به گفته کارگردان در ساخت آن حتی یک فریم هم از آرشیو صدا و سیمای جمهوری اسلامی کمک گرفته نشده است.

2 - مستند در انتها به دلیل برخی ملاحضه ها حتی نتیجه‌گیری را به عهده خود مخاطب می‌گذارد که این هم میتواند نقطه قوت و از طرفی سبب سرگیجه تماشاگر عام شود، فیلم تمام می‌شود اما ابهامات خیر!

3 - در مستند کمی بیشتر باید از تحولات کشور ارمنستان مقاماتشان سخن به میان می‌آمد.

4 - ارتباط دوستانه آذربایجان و اسرائیل فقط به صورت خلاصه در انتهای مستند، اشاره شده است.

5 - در مجموع مستند برای شروع آشنایی با تحولات و تاریخ منطقه مناسب است، و جالب است که بسیاری از تماشاگران مستند تا الان حتی نام قره باغ را نشنیده اند...

 

 

داغ قره باغ

 

 

برای تایپ خلاصه مستند و آپلود عکس ها زمان زیادی گذاشته شده است لذا لطفا در صورت استفاده از این مطلب ، نام منبع و لینک (سایت سیمابان) را استفاده فرمایید

 

دانلود رایگان مستند هاشمی زنده است

  • ۱۲۱۴۸

دانلود رایگان مستند هاشمی زنده است

( روایت جنجالی از زندگی سیاست‌مدار بزرگ تاریخ معاصر ایران )

مستند هاشمی زنده است

 

تیزر مستند :

 

 

نام مستند : هاشمی زنده است ( hashemi zendeh ast )

کارگردان : علی طادی

پژوهش :  حامد قلی پور

گوینده : ناصر طهماسب

تدوین : علی مومن علایی

موسیقی : رامتین وطن نیا

صداگذار : مهدی جمشیدی

سال تولید : 1397

مدت : 100 دقیقه

صاحب اثر : سفیر فیلم

 

 

یا

 

این چند مستند زیر هم خیلی جالبه حتما ببینید

 

 

دانلود رایگان مستند هاشمی زنده است

 

مستند " هاشمی زنده است " که پژوهش و ساخت آن 2 سال به طول انجامیده است، جزئیاتی کمتر شنیده شده از زندگی آیت الله اکبر هاشمی رفسنجانی از دوران کودکی ، مبارزات ، مسئولیت ها و فوت ایشان را روایت میکند.

 

چرا زندگی این پیرمرد 82 ساله برای مردم و مسئولان اینقدر مهم است ؟

چرا مرگ آیت الله هاشمی میتواند معادله های یک کشور را تغییر بدهد ؟

 

تمام وقایع ذکر شده از منابع مکتوب و نقل قول از افراد موثق و نزدیک به آیت الله هاشمی است.


 

مستند هاشمی زنده است

 

 

متن مستند :

شروع مستند با تصاویر آمبولانس و فوت آقای هاشمی شروع میشود ، بخش icu بیم ها و امیدها پشت این در شیشه ای حبس شده اند و چشم ها به تلویزیون خیره شده و منتظر اخبار جدید هستند.

نگاه پزشکان به مانیتور و گوششان به ضربان قلب پیرمردی 82 ساله که یکی از قدرتمندترین افراد ایران است و مرگ و زندگی اش حیات و ممات برخی جریانات سیاسی را به همراه دارد.

 

مستند هاشمی زنده است

 

اکبر هاشمی بهرمانی در اوایل دوره نوجوانی به پیشنهاد پسر عمویش برای تحصیل در حوزه راهی قم میشود و خیلی زود با نبوغش جای خود را در بین روحانیون باز میکند ، در یکی از دیدارهایش با شیخ صادق مرعشی از دخترش خواستگاری میکند و جواب مثبت میگیرد ، البته عفت از اینکه پدر بدون اطلاع او جواب مثبت داده ناراحت میشود ولی چند روز بعد خوابی میبیند که دلش به این ازدواج رضایت میدهد ، زود فرزند دار شدن هاشمی او را مجبور میکند که شرکت کوچکی با چند ماشین تایپ به راه بیندازد.

 

مستند هاشمی زنده است

 

در همین ایام روحیه استکبار ستیزی امام خمینی به حوزه فضای خاصی داده و هاشمی تحت تاثیر ، کتاب سرگذشت فلسطین را ترجمه میکند که مورد توجه دکتر محمد مصدق قرار میگیرد و برای کتاب یادداشت مینویسد و مبلغی هم برای توزیع رایگان آن میدهد اما مطالب کتاب به مذاق رژیم شاه خوش نمی آید و دستور جمع آوری آنها را میدهد.

هاشمی بعد از تبعید امام خمینی وارد مبارزه مسلحانه با رژیم میشود اما امام مبارزه مسلحانه را قبول ندارد و اعتقاد دارد که انقلاب باید از اعماق وجود مردم شکل بگیرد ، چند ماه بعد ساواک هاشمی را به جرم ترور حسنعلی منصور دستگیر میکند ، دوره 7 ماه از تحقیر و شکنجه برای هاشمی آغاز میشود.

هاشمی بعد از آزادی به فکر ظرفیت مبارزه در خارج از کشور میفتد ولی با مشکل گذرنامه روبرو است ، سال 41 هاشمی با ابوالفضل تولیت که از بزرگترین سرمایه داران قم است ، آشنا میشود و ایشان عمده ثروتش را به هاشمی میدهد تا به مبارزین انقلابی کمک کند ، هاشمی نیز برای مدیریت شرکت دژ ساز را تاسیس میکند ، هاشمی با گرفتن پاسپورت به کشوری که خواهر همسرش در آنجا اقامت دارد سفر میکند ( بلژیک ) و اولین چیزی که میخرد پژو 504 است و به خاطر گواهینامه بین المللی که دارد سفرش را به آلمان ، فرانسه ، سوئد ، انگلستان و ایتالیا آغاز میکند ، سفری که کمتر روحانیونی آن را تجربه کرده اند.

هاشمی در حین سفر به لبنان ، سوریه ، ژاپن و الجزایر موفق به دیدار شخصیت های بزرگی مثل امام موسی صدر و یاسر عرفات میشود ، فعالیت های خارجی هاشمی تا جایی ادامه میابد که برای رفع اختلاف بین انقلابیون حتی به آمریکا میرود ، در این سفر به کمک برادرش محمد از 20 ایالت آمریکا دیدن میکند و این فرصتی میشود تا با دیدن پیشرفت خارجی ها ، در رسیدن به اهداف مصمم تر شود ، البته در برخی سفر ها ، خانواده را هم برای گردش میبرد تا هوایی عوض کنند.

 

هشمی زنده است

 

امام خمینی ، هاشمی و چند نفر دیگر را مسئول شورایی دیگر میکند که وظیفه اش تعیین رئیس دولت موقت است و بالاخره امام خمینی بعد از 15 سال تبعید به ایران باز میگردند و مهندس مهدی بازرگان به عنوان اولین نفر مسئولیت دولت موقت را به عهده میگرید ، آیت الله هاشمی نیز کم کم شهرت میگیرد و مصاحبه هایش با رسانه های داخلی و خارجی زیاد میشود.

خرداد 58 هاشمی توسط گروه فرقان مورد ترور قرار میگیرد اما در لحظه ای که تیر میخواهد به سرش اصابت کند ، تیر به شکم او اصابت میکند.

 

هاشمی زنده است

 

بعد از مدتی که حال جسمانی اش بهتر میشود به اولین حج بعد از انقلاب میرود ، در همین زمان سفارت آمریکا در تهران اشغال میشود ، هاشمی به تهران میاید و از حرکت دانشجویان حمایت میکند و تحریم ها را که بلوف سیاسی میخواند.

سخنرانی انقلابی او مورد توجه بیشتر قرار میگیرد و در انتخابات مجلس نفر 14 تهران میشود و رئیس مجلس میشود.

 

هاشمی زنده است

 

در حالی که ارتش صدام خرمشهر را اشغال کرده، رئیس جمهور در پایتخت مشغول بازی های جناحی است.

{بنی صدر: من از شما مردم خواهم ساخت که یک بار برای همیشه اجتماعات خودتون رو از وجود شما به دستانی که می‌خواهند جمهوری رو به لجن وجود خودشون بیارایند، تنبیه کنیم.}

{هاشمی: آرایی که موافق، موافق عدم کفایت سیاسی آقای بنی‌صدر به صندوق ریخته شده

177 نفر

از این به بعد آقای بنی‌صدر به عنوان یک رئیس‌جمهور از قاموس جمهوری اسلامی حذف شده. شعار ها برگرده به طرف آمریکا، علیه آمریکا.}

هفت روز بعد از عزل  بنی صدر، بمبی در مقابل یکی از اعضای مجلس شورای اسلامی منفجر می‌شود.

سید علی خامنه‌ای که امام جمعه تهران است به دلیل جراحت نمی‌تواند به نماز جمعه برود و این فرصتی می‌شود که هاشمی به پشت بزرگ ترین تریبون سیاسی کشور برود و اولین خطبه نماز جمعه خود را بخواند.

{هاشمی: اسلام و علیکم و رحمت الله }

رئیس مجلس با انبوه مشغله‌هایش برای ماموریت‌های مختلف به سفرهای خارجی می‌رود، ولی این بار بدون مشکل پاسپورت، و نه به عنوان توریست؛ بلکه به عنوان یک مقام عالی رتبه ایرانی، با تشریفات خاص بین المللی و با مصونیت دیپلماتیک.

 

دانلود رایگان مستند هاشمی زنده است

 

سفر خارجی برای هاشمی فرصتی می‌شود تا بیشتر به تحقق رویایش فکر کند.

شهرت روز افزون هاشمی تا جایی ادامه پیدا می‌کند که مردم تهران در اولین انتخابات مجلس خبرگان او را به عنوان نفر دوم انتخاب می‌کنند و این مقدمه‌ای می‌شود بر نایب رئیسی‌اش در مجلس خبرگان رهبری.

اما تعدد مسئولیت‌ها باعث نمی‌شود هاشمی از مردم و رویایی که سال‌ها به آن فکر کرده بود غافل شود.

{هاشمی: قاچاق از کارهایی بسیار مضرره. نظام اقتصادی رو برهم میزنه. حقوق مردم رو ضایع میکنه. حقوق بیت المال رو ضایع میکنه. منافع سرشار برای یک عده داره. ضرر برای یک عده داره.

از زیر زمین راه درست می‌کنند و سرعت اونقدر زیاده که بنده در ژاپن، فرانسه، انگلیس، آمریکا و آلمان سوار مترو شدم. از نقطه ای که سوار میشه انسان تا پیاده میشه یک ذره برخوردی که مردم رو اعصابش رو ناراحت کنه نداره.

ساله آینده رو میتوانیم سال برنامه ریزی ، سازندگی و سال برداشتن گام‌های بلندی به سوی عظمت و رفاه و تثبیت بیشتر انقلاب به حساب بیاوریم.}

{افشار، مجری خبر: آقای هاشمی رفسنجانی سخنگوی شورای عالی دفاع به مناسبت گرامیداشت ششمین سالگرد جنگ تحمیلی برای امت مسلمان‌مان پیامی دارند.

هاشمی: ما امسال قدرت تجهیز پنج برابر امکاناتی که در سال اول جنگ و سال‌های قبل داشتیم را داریم. علی‌رغم فشارهای اقتصادی که می‌بینید از همه طرف به ما میارند. این نشان حمایت مردمی‌ست و بنابراین ما می‌دونیم از هر جهت وضعمون بهتر از اول جنگه، با اینکه دفاع می‌کنیم. دشمن از هر جهت وضعش بدتره در آستانه شکست قرار گرفته.}

جنگی که همه فکر می‌کردند یکی دوسال طول می‌کشد، عمرش به یک دهه نزدیک می‌شود. هیئت‌های صلح از کشور های مختلف به ایران می‌آیند ولی حاضر نیستند شروط چهارگانه ایران را برای پذیرش صلح بپذیرند:

  • پرداخت خسارت ایران در جنگ
  • به رسمت شناختن مرز بین المللی
  • آزادی اسرای ایرانی
  • تنبیه صدام به عنوان متجاوز و شروع کننده جنگ

 شروطی‌ست که امام خمینی برای صلح معین کرده‌اند.

ولی هیئت‌های صلح نمی‌توانند حق طبیعی ایران از جنگی که با آن تحمیل شده را بدهند.

هاشمی در میان انبوه مشغله‌هایش، در هشتمین سالگرد جنگ مسئولیت جانشینی فرمانده کل قوا را برعهده می‌گیرد.

محسن رضایی در خاطراتش می‌گوید:

هاشمی به نزد امام خمینی می‌رود و به امام می‌گوید ما دوراه داریم. جنگ یا صلح.

امام با توجه به اینکه چهار شرط هنوز از سوی مجامع بین المللی تامین نشده موافق ادامه جنگ است.

هاشمی می‌گوید نیروهای داوطلب مردمی به جنگ نمی‌آیند.

امام میفرماید من دستور جهاد می‌دهم.

هاشمی میگوید ارز هم نداریم.

امام میگوید شما نفت و چیزهای دیگر دارید.

وقتی جانشین فرمانده کل قوا جواب تمام سوال‌های خود را می‌گیرد به سراغ محسن رضایی می‌رود و به او می‌گوید. هر آن‌چه برای پیروزی در جنگ نیاز است را بنویس تا تامین کنم.

محسن رضایی به امید این‌که هاشمی گفته تامین می‌کنم، هرآنچه را برای ارتش قوی و پیشرفته به ذهنش می‌رسد، می‌نویسد.

هاشمی نامه را می‌گیرد و به سراغ روغنی زنجانی، رئیس برنامه و بودجه موسوی می‌رود و از او هم می‌خواهد میزان ارز و امکاناتی که برای ادامه جنگ لازم دارد را بنویسد.

حالا هاشمی دوباره نزد امام خمینی می‌رود و نامه‌ها را مقابل امام می‌گذارد و از غیر ممکن بودن ادامه جنگ می‌گوید.

امام وقتی دلسردی مسئولین را برای مدیریت جنگ می‌بیند مجبور به پذیرش قطعنامه‌ای می‌شود که در آن برای خسارت هشت سال تجاوز و ویرانه‌های جنگ حتی یک دلار هم در نظر گرفته نشده است.

قطعنامه‌ای که جنگ را برای برخی مسئولین تمام می‌کند، اما برای 44هزار خانواده ایرانی که چشم به راه پدران و پسران اسیرشان هستند، جنگ را ادامه می‌دهد.

پذیرش چنین قطعنامه‌ای برای هر رهبر دلسوزی یعنی نوشیدن جام زهر.

 

هاشمی زنده است

 

{هاشمی: بالاخره جمهوری اسلامی به یک تصمیم تاریخی مهمی رسید این روزها که با تصمیم حضرت امام امت، برای پذیرش آتش بس، یک فصل جدیدی رو در تاریخ ما باز خواهد کرد.}

مسئول نبودن برخی مسئولین در برابر وظیفه‌ای که به آنها داده شده، آن‌چنان برای امام خمینی سنگین تمام می‌شود که بعد از پذیرش قطعنامه در یک سال باقی مانده حیات خود دیگر سخنرانی عمومی نمی‌کند.

{انا لله و انا الیه راجعون}

بلافاصله بعد از رحلت امام خمینی خبرگان رهبری برای انتخاب رهبر آینده دور هم جمع می‌شوند و یک جلسه حساس و نفس گیر شروع می‌شود.

اولین موضوع شورایی یا فردی بودن رهبری‌ست که هرکدام بیشترین رای را بیاورد، همراه با دیگر تغییرات قانون اساسی به رای مردم گذاشته خواهد شد.

{هاشمی: آقایانی که با فردی بودن رهبر تو این مقطع، همین مقطع تا رفراندوم موافق هستند، قیام بفرمایند.

بشمارید. 44-5 نفر ایستادند. فردی تصویب شده، حالا باید روی فرد رای بگیریم.

من هم نظرم به شورا بود، ولی وقتی اکثریت گفتند فرد، دیگه جای صحبت نیست.

یک نفر ذهن افراد حاضر در جلسه را به خود مشغول کرده است. فردی که چند ماه پیش مسئولین برای افطار خدمت امام رسیده بودند، بعد از نماز امام ایستاده منتظر آمدنش است.

هاشمی با اصرار آقای مجتهد شبستری و علی اکبر قریشی، خاطره‌ای از امام که شاهدان عینی آن در جلسه حضور دارند را نقل می‌کند.

{هاشمی: ما یک جلسه با روسای قوا و نخست وزیر و احمدآقا خدمت امام بودیم. امام هم شورایی را خیلی تمایل نداشتند هیچ‌وقت.

فرد هم ما می‌گفتیم، فردی را نداریم الان که مطرح بکنیم تو جامعه.

امام فرمودند چرا ندارید؟ آقای خامنه‌ای.

تشریف بیارید.}

{امام خامنه‌ای: خب الان تو همین جلسه چند نفر از آقایون آمدند صحبت کردند، تصریح کردند که بنده صاحب نظر نیستم. این چه‌طور همین آقای آذری که اسم بنده را اول بار آوردند تو این جلسه، بنده اگر حکم بکنم ایشون قبول خواهند کرد؟ قطعا قبول نمی‌کنند. نه آقا بعد از رهبر شدن ....

هاشمی: آقای خامنه‌ای

امام خامنه‌ای: ببنید آقا! من ... من در ... بحث تقلید نیست بحث حکمه.

من به هرحال مخالفم.}

{هاشمی: آقایانی که با رهبری جناب آقای خامنه‌ای موافق هستند قیام بفرمایند.

تا الان 57 گفتند.

50 تا باشه رای اورده.

56 نفر ایستادند.

رای آوردند، یه مقدار بیشتر از دو سومه.}

پنج روز بعد قرار است هاشمی برای کنفرانس خبری در مقابل دوربین‌ها ظاهر شوند. خبرنگاران سال‌هاست به حضور هاشمی در مقابل دوربین‌شان عادت کردند. اما امروز دوربین‌ها شان دیگری برای هاشمی قائل‌اند. گویا خبرهای جدیدی در راه است.

{هاشمی: من تا به حال صبرکردم که شاید از میان شخصیت‌های ایران کسی آماده بشه برای نامزدی ریاستی جمهوری، که تا به حال کسی آماده نشده و ناچار پذیرفتم و ...}

خبر خیلی زود میان مردم می‌پیچد و با موج حمایت‌های مردم از هاشمی، رقیبان جدی پای به میدانی که می‌دانند از قبل بازنده‌اند، نمی‌گذارند.

در حالی که هاشمی فقط یک قدم با ریاست جمهوری فاصله دارد، رویای سازندگی ایران که سال‌ها به آن فکر کرده را در ذهنش مرور می‌کند.

قبل از انقلاب که هاشمی سفرهای خارجی را شروع کرد و کشورهای مختلف را دید، یک کشور در آسیا نظرش را بیشتر جلب کرد: ژاپن

کشوری که در جنگ جهانی خانه‌های مردم و صنایعش تا مرز نابودی پیش رفته بود و بدون داشتن منابعی مانند نفت توانست با مدیریت قوی به سطح بالایی از توسع و سازندگی و تکنولوژی برسد و به رشد بالای اقتصادی دست پیدا کند. رشدی که برای مردمش صلح، آزادی و رفاه را به همراه داشت.

 

دانلود رایگان مستند هاشمی زنده است

 

به هاشمی خبر می‌دهند که 94 درصد آرا از آن مردی‌ست با رویاهای بلند برای توسعه و سازندگی ایران.

هاشمی با جدیت و انگیزه بیشتر از همیشه کاری را شروع می‌کند، که سال‌ها منتظر آن بود.

{هاشمی: من با همه ی وجودم از این مسئولیت استقبال می‌کنم. همین حالا که رو صندلی نشسته بودم، فکر می‌کردم، واقعا یک نمونه‌ای بسیار بسیار کوچیکی از اونچه که حضرت مولی الموحدین علی بن ابیطالب درباره حکومت به ما فرموده‌اند من در قلبم می‌دیدم. وقتی به خودم مراجعه می‌کنم هیچ گونه، حالا هیچ گونه شاید یکم اغراق باشه، به طور کلی من احساس نفسانی و تمایلات شخصی برای مسئولیت اجرایی که الان دارم به عهده می‌گیرم در خودم نمی‌بینم.}

برای اجرای طرح‌هایی که هاشمی در ذهن دارد رقم 139 میلیارد دلار برآورد شده، که فقط 60 میلیارد آن در خزانه ایران موجود است. اما هاشمی فکر اینجایش را هم کرده و تلاش دارد مسیری جدیدی برای اقتصاد کشور باز کند.

در حالی که کلنگ‌ها خیلی زود محکم بر زمین می‌خورند، دولت تلاش دارد تا سرمایه گذاران داخلی و خارجی را جذب کند که یک خبر نویدی می‌شود برای آینده‌ای بهتر.

{جورج بوش پدر: امروز آمریکایی‌ها هستند که بر خلاف میلشان در سرزمین‌های بیگانه نگه داشته شده‌اند، به خاطر چیزهایی که مسئولش نیستند. در این باره می‌توان همکاری نشان داد و این همکاری تا مدت‌ها به خاطر آورده می‌شود. حسن نیت، حسن نیت می‌آورد.}

رئیس جمهور آمریکا برای آزادی گروگان‌های کشورش در لبنان پیام‌های مختلفی از طریق نماینده سازمان ملل به رئیس جمهور ایران می‌فرستند و پول‌های بلوکه شده و آزادی گروگان‌های ایرانی در اسرائیل را وعده می‌دهد.

هاشمی پیشنهادی که مدت‌ها منتظرش بود را میپذیرد و تلاش بسیاری برای آزادی گروگان‌های آمریکایی در لبنان می‌کند.

{هاشمی: ایران این آمادگی را دارد که با اون کشورهایی از غرب که آمادگی داشته باشند که سیاست برخورد مساوی بدون باج‌خواهی و توسعه طلبی و انحصار طلبی. با این‌ها کار بکنه}

سرانجام با تلاش‌های فراوان ایران، اولین گروگان در اردیبهشت 69 آزاد می‌شود. ولی آمریکا برای لقمه‌ی چربی که وعده داده، تمام گروگان‌هایش را می‌خواهد.

هاشمی با صرف زمان و اعتبار ایران در لبنان، بقیه اسرا را هم آزاد می‌کند.

{آقای اندرسون آزادی شما پیروزی ماست}

حالا نوبت آمریکاست که حسن نیت خود را ثابت کند. ولی خبر یک تقاضای جدید از سمت آمریکا به هاشمی می‌رسد. انتقال جسد یک سرباز آمریکایی از لبنان به آمریکا.

هاشمی که می‌داند اگراین خواسته را هم عملی نکند، از هیچ چیز خبری نیست؛ این درخواست را هم عملی می‌کند.

حالا توپ در زمین کاخ سفید است و دیگر هیچ بهانه‌ای برای آمریکا نمانده است.

جیان دومنیکوپیکو نماینده سازمان ملل که واسطه بین ایران و آمریکاست به تهران می‌آید

و مستقیم به ساختمان ریاست جمهوری می‌رود.

هاشمی فاتحانه وارد اتاق می‌شود. نگاهش به نماینده سازمان ملل و گوشش منتظر شنیدن چگونگی انتقال پول‌های بلوکه شده به ایران است.

وقتی نماینده شروع به صحبت می‌کند، گویا زمان می‌ایستد.

او به هاشمی می‌گوید که کاخ سفید گفته نمی‌تواند برای ایران کاری بکند.

هاشمی بهت زده به او نگاه می‌کند و به فکر فرو می‌رود.

حالا که آبروی کشور را گذاشته و مرده و زنده آمریکایی‌ها را بهشان برگردانده به او می‌گویند که کاری نمی‌کند. تازه آمریکا هم طلبکار هم شده، که معلوم شد ایران در لبنان نفوذ دارد و باید جوابگو باشد.

نماینده سازمان ملل در حالی خاک ایران را ترک می‌کند که هیچ سودی از این معامله عاید ایران نشده است.

روزهای سختی در پیش روست.

اما هاشمی مصمم است تا نشان دهد تدبیریش بلندتر از مشکلات است.

هاشمی از اجرایی نشدن وعده آمریکایی‌ها دلسرد نمی‌شود و به دیپلماسی سرعت بیشتری می‌دهد تا با گرفتن وام‌های خارجی چرخ‌های توسعه و سازندگی با شتاب بیشتری بچرخد.

{هاشمی: الان آب از کجا می آید؟

زن روستایی: آب و شلنگ کشیدن برای ما}

{هاشمی: به خاطر 10 تا نخل، یک خانواده نباید عقب بیفتد از زندگی اجتماعی}

شب و روز مسئولین و کل کشور درگیر سازندگی‌ست. انفجارات، رفت و آمد ماشین‌های سنگین، ساخت سدهای عظیم، شروع به کار در مناطق آزاد تجاری و فعالیت هرچه بیشتر کارخانه‌ها و معادن کشور برای تامین مواد اولیه، نشان دهنده آغاز دوران جدیدی برای ایران است.

زمان زیادی نمی‌گذرد که قطار اقتصاد در ریل جدید خود قرار می‌گیرد و با شتاب برای رسیدن به توسعه و سازندگی حرکت می‌‎کند.

مناطقی که آب را با املاح انگلی می‌خوردند، امروز از آب تصفیه شده استفاده می‌کنند و با لوله کشی گاز، مشغله ماشین‌های حمل کپسول گاز کمتر شده و تاسیس دکل‌های عظیم برق در برخی مناطق تاریکی شب را به روشنایی روز تبدیل می‌کند و کالاهای مرغوب خارجی در ویترین مغازه‌ها به چشم می‌خورد. فروشگاه‌های زنجیره ای برای رفاه بیشتر مردم ساخته می‌شود و دیگر مانند گذشته کمبود اقلام وجود ندارد.  

{هاشمی: این منطقه رو تبدیل کنیم به یک گلستان}

اعتراضات مردمی در مشهد، اسلامشهر و چند شهر دیگر به وضع اقتصادی تلنگری میشود که شاید همه چیز انقدر سفیدِ سفید نباشد.

روزی که هاشمی بر صندلی ریاست جمهوری تکیه زد، ریلی جدیدی را برای اقتصاد کشور گذاشت و مسیر قطار اقتصاد دهه اول انقلاب را به سمت اقتصاد آزاد تغییر داد. وزرا و مدیران اجرایی هم باید لوکوموتیو اقتصاد را در ریلی حرکت می‌دانند که از مقصد آن بی‌خبرند.

روغنی زنجانی معاون رئیس جمهور و رئیس سازمان برنامه بودجه می‌گوید: به دنبال اجرای نظام اقتصادی جدیدی بودیم که با آن بیگانه بودیم. اقتصاد آزادی که هاشمی پایه ریزی می‌کند، درهای واردات کشور را باز می‌گذارد. به‌طوری که واردات از سال 68 تا 72 نزدیک به چهار برابر افزایش پیدا می‌کند و فروشگاه‌ها پر می‌شود از کالاهای وارداتی. اما این واردات منحصر به کالای ضروری نیست.

{هاشمی: ما میگیم اشیاء لوکس استفاده نشه خب این یک شعار نوعی عدالت‌گرایانه و جلوگیری از اشراف و از اشرافیت و تجمل و این هاست. گاهی هست که بعضی از اشیاء لوکس به صرف کل جامعه‌است که استفاده بشه.}

رقم واردات خودرو از سال 1365 تا 1372 بیش از سیصد برابر رشد دارد و تعداد ماشین‌های گران قیمت در کشور افزایش پیدا می‌کند.

سرمایه داران به شکلی مورد توجه دولت قرار گرفتند که بعد از یک دهه ممنوعیت اجازه پیدا می‌کنند در خیابان‌ها مانور تجمل بدهند و با افاده هر چه تمام‌تر بنز، بی‌ام‌و، میتسوبیشی، خانه‌های مجلل، لباس و زینت الات و هرچه که دارند را در چشم مردم فرو کنند و فاصله طبقاتی‌شان را به رخ مردم بکشند.

در بازار سیاه برای ثروت مندان همه چیز فراهم است. از مرسدس بنز گرفته تا ویدیو و سیگار آمریکایی.

{گزارش‌گر: معیارتون برای انتخاب این ماشین چی بوده؟

راننده: ماشین خوب یا بنز یا آمریکایی.

گزارش‌گر: پس تحلیل شما رو از تجمل‌گرایی میتونم سوال کنم چی است؟

راننده: من آدم مجلل دوستی هستم.

گزارش‌گر: این تجملات را دوست داری؟

راننده: دوست دارم، علاقه دارم.}

از هر طرف تبلیغات کالای خارجی از موز چیکتای آمریکایی، تا ریش تراش براون آلمانی و تلویزیون گلداستار مردم را احاطه کرده، این درحالی‌ست که در مقابل مغازه‌ها افراد فقیرتر با کوپن در صف‌های طولانی می‌ایستند تا اقلام اولیه زندگی‌شان را تهیه کنند .

از یک طرف دولت نه تنها درهای واردات را باز گذاشته، بلکه برای تشویق مردم در ازای سفر به جزیره کیش، کارت واردات کالا به مسافران می‌دهد و از طرف دیگر دلالان هم کارگران شهرستانی را اجیر می‌کنند تا با سفر به شهرهای مرزی ترکیه به صورت مسافری بار بیاورند.

در خیابان‌های ترکیه دسته دسته ایرانی‌هایی پرسه می‌زنند که در حال تهیه لیست کارفرمایشان هستند.

سرمایه سالاری رقابتی را در مصرف گرایی ایجاد کرده که نه تنها مسئولین، بلکه برخی از مردم قانع و انقلابی دهه 60 را به سمت اشرافی‌گری کشانده است.

{امام خامنه‌ای: گزارش‌های ناامید کننده‌ای گاهی از یک جاهایی میرسه. انسان واقعا عرق شرم گاهی بر پیشونیش مینشینه از وضع زندگی. ماشین، ماشین لوکس، نو، سیستم بالا، نمی‌دونم جدید. این چه وضعیه که همینطور بی‌حساب وکتاب، جلو هر وزارتخانه‌ای، جلو هر اداره‌ای، ده‌ها ماشین مال مسئولینه اونجا در رنگ‌های گوناگون. کی گفته چنین چیزی؟ گزارش اومده که روحانی عقیدتی سیاسی تو یکی از دستگاه‌ها خودش ماشین داره، ماشین دولتی سوار میشه. بنده نوشتم که حق نداری این کارو بکنی. جواب برای من اومد که این رویه است، همه می‌کنند. این آقا خودش یک ماشین داره که برای خودش لازمه، یکی هم خانومش داره. خب نمیشه که از ماشین خودش و خانومش استفاده کنه. عجب! چه حرفیه؟

بنده الان دارم اعلام می‌کنم. قبلا هم نوشتم و اینو گفتم، حق ندارند آقایون اون وقتی که امکانات شخصی دارند، از امکانات دولتی استفاده کنند.

ماشین دارید، ماشین سوار شید بیاید وزارت خونه‌تون، بیاید به محل کارتون. ماشین دولتی یعنی چه؟ اندازه نگه دارید. ما رو از مردم دور می‌کنه اینها. روحانیون رو از مردم دور میکنه. روحانیون به تقوا، به ورع و به بی‌اعتنایی به دنیا در چشم‌ها شیرین شدند.

مردم رودرواسی ندارند، خدا هم با کسی رودرواسی نداره.}

دولت و شرکت‌های خصوصی از کشورهای مختلف وام‌های کلان گرفته‌اند و حالا زمان پرداخت آن رسیده است و به علت کمبود ارز در کشور قیمت دلار روز به روز افزایش می‌یابد. قیمت رسمی دلار که در سال 1370، 6 تومان بود، بعد دوسال به 165 تومان می‌رسد.

کارمندان و کارگران با تورم 22 درصدی قدرت خریدشان به اندازه‌ای کم شده که کفاف تغذیه خانواده‌هایشان را هم نمی‌دهد، چه برسد به خرید کالای لوکس.

درگیری ها دورو دارد. یک روی آن ضد انقلاب‌اند که فضای کشور را مناسب می‌بینند برای آشوب و روی دیگر مردم‌اند که فشار اقتصادی و فاصله طبقاتی کم ‌طاقت‌شان کرده. اما انگار هاشمی بیشتر یک روی قضیه را می‌بیند.

{هاشمی: الان دوران استفاده از آدم‌های چاقوکش، رذل، اوباش و بی پایه و بی‌بته. و کسانی‌که کارشون همینه که اگر تونستن یه اتوبوسی را آتش بزنن، اگه تونستن یک اداره‌ای رو خراب بکنند.

ممکنه مردمی هم باشند که مشکلاتی داشته باشند ناراضی باشند، اما اونها شرور نیستند. نیروی انتظامی باید جلو تخلف قانونی علنی رو بگیره به هر قیمت.

مراحلی داره که یک جا با نصیحت میشه. یک جا با برخورد باتوم میشه. یک بار برخورد با مسائل بعدی میشه و اگر لازم شد از هر چه استفاده بکنند. و اون ها وظیفشونه نگذارنند خلافی، ناامنی برای مردمی که دارن کار می‌کنند در کشور زندگی می‌کنند اتفاق بیفته.}

حالا رئیس جمهور با فضای فعلی کشور و نگاه مردم نسبت به دولت سازندگی با چالش انتخابات روبه روست. برای هاشمی فقط انتخاب شدن مسئله نیست، بلکه کسب رای بالا در دغدغه‌ی اوست. نزدیک انتخابات از صداوسیما مستندی پخش می‌شود که با نشان دادن پرکاری و سبک زندگی رئیس جمهور، حرف و حدیث‌های پشت سر هاشمی را تاحدودی خنثی می‌کند.

در حالی‌که کمتر کسی حاضر با رقابت با رئیس جمهور فعلی‌ست، اسامی نامزدها منتشر می‌شود. جاسبی، طاهری و توکلی. رقیب جدی در میان این افراد احمد توکلی‌ست که روزی دست چپ دوران ریاست هاشمی بر مجلس بود.

{هاشمی: این یک نظر و یک نظر هم اینه که نه اصلا هیچ مذاکره‌ای نکنند.

توکلی: دلایلش رو هم بگین ...

هاشمی: دومی رو ... صبر کنید ... این آقای توکلی کنار من میشینه و از همه بیشتر شلوغ می‌کنه. {با خنده\ ایشون رو ببرین اونجاها با یکی دیگه عوض کنید.}

در روز انتخابات در حالی که همسر هاشمی در خانه ولیمه سفر حج پسرش، مهدی را می‌دهد، هاشمی مرتب با وزارت کشور تماس می‌گیرد. میزان کم رای دهندگان هاشمی را شوکه می‌کند. رئیس جمهوری که چهار سال قبل 94 درصد رای آورده بود، حالا ان‌قدر محبوبیتش کم شده که این بار با 63 درصد آرا، میتواند حکم ریاست جمهوری خودش را بگیرد.

هاشمی از کاهش 31 درصدی رای خود ناراحت شده، ولی همچنان به سیاست‌هایش اطمینان دارد و با قدرت آنها را ادامه می‌دهد.

با ادامه این سیاست‌ها قیمت ارز باز هم افزایش پیدا می‌کند و مردم فشار تورم 35 درصدی را تجربه می‌کنند. اما افزایش قیمت‌ها و تورم 35 درصدی برای مردم قابل تحمل‌تر است تا وقتی که خبر اختلاس در دولت هاشمی را می‌شنوند. اختلاسی 123 میلیاردی، توسط فردی صورت گرفته که با شروع جنگ کشور را ترک کرد و با پایان جنگ به ایران برمی‌گردد و در دولت سازندگی به عنوان سرمایه‌گذار بخش خصوصی شروع به فعالیت اقتصادی کرد.

{مجری خبر: سرانجام با تایید حکم دادگاه در مورد فاضل خداداد، عامل اصلی اختلاس 123 میلیارد تومانی از بانک صادرات ...}

خبر اولین اختلاس در جمهوری اسلامی برای هاشمی و دولتش تا حدی گران تمام می‌شود

که حاج احمدآقا پسر امام خمینی نیز به آن اعتراض می‌کند. او نه تنها به اختلاس‌ها، بلکه به مدیریت اقتصادی دولت انتقاد جدی وارد می‌کند و از وام‌های خارجی می‌گوید که هاشمی در گذشته معتقد بود:

{هاشمی: این مقدار قدرت داریم که این چرخ‌ها رو به حرکت در بیاوریم و گرفتاری‌هایی بدهی خارجی را نداریم. یکی از خواب‌هایی که برای ما دیده بود استکبار، این بود که ما را در این جنگ گرفتار قرض بکنه و بدترین چیز قرض‌های خارجی‌ست.}

بحران بدهی‌های خارجی باعث شوک به بازار ارز می‌شود و با انبوه واردات هر روز تورم بالاتر می‌رود.

حاج احمدآقا می‌گوید: مگر نمی‌گفتید که استقراض خارجی نداریم، پس چرا هر روز التیماتوم از سمت کشورهای مختلف می‌آید و هیچ‌کس هم نیست که پاسخ‌گو باشد. بی سروصدا دلار را گران کردید و همه‌چیز را گردن آمریکا می‌اندازید.

فرزند امام خمینی از اختلاس هایی که خبرهایش پشت سر هم می‌آید و طنز تلخ نشریه گل آقا هم شده می‌گوید.

{کاریکاتورهای نشریه گل آقا:

چه خبره سرکار؟ من همه‌ش 300 میلیون تومن سوء استفاده کردم، انتظار داری این همه پله رو برم بالا!؟

شاغلام با اشاره به بانک مرکزی: آقای دکتر، نمی‌دونم چه چیزی خورده، چند ساله هی قرض بالا میاره! 

بی زحمت ببینید، آقای آقازاده چیزی به حساب ما واریز نکرده؟!

باز هم نمیبینم! تورم، گرانی، بیکاری، بوروکراسی و مسکن.

وزیر بهداشت: دارو نداریم پدر جان، میخواهی جاش چند تا اختلالگر ببر!}

این حرفا بغض فروخورده‌ی بسیاری از مردم است، البته دولت برای قشر کم درآمد برنامه دارد و با تبلیغات توصیه می‌کند نان خور کمتری بیاورند تا با فرزند کمتر زندگی‌شان بهتر شود.

مانور تجمل سرمایه سالارها در کشور اوضاعی را به وجود می‌آورد که افراد می‌خواهند حسرت نداشته‌هایشان را از پول بیت المال جبران کنند و خبرهای رشوه روز به روز افزایش پیدا می‌کند.

هاشمی درباره پدیده ای که در دولتش شروع شده می‌گوید اگر یک سدی می‌سازیم و چندین میلیارد خرجش می‌شود، حالا 500 میلیون هم اختلاس بشود، اشکالی ندارد. مهم آن است سدی که ساخته شده و می‌ماند برای مردم.

مردم در حالی به استقبال نوروز 1374 می‌روند که امید دارند سال جدید قیمت‌ها و تورم کاهش پیدا کند. دولت افسار قیمت‌ها را به دست بازار می‌دهد و سرمایه سالاران هم هر روز در بازار قیمت‌ها را افزایش می‌دهند. این افزایش تاجایی ادامه پیدا میکند که تورم به رقم نجومی 49 درصد می‌رسد که این میزان تورم در کارنامه هاشمی به لکه سیاه تبدیل می‌شود.

با فرا رسیدن انتخابات مجلس پنجم، مخالفان رئیس جمهور که برای مجلس چهارم توسط وزارت کشور رد صلاحیت شده بودند، از حضور جدی در انتخابات منصرف می‌شوند. در این شرایط فائزه هاشمی که مسئولیت ریاست فدراسیون اسلامی ورزش زنان را برعهده دارد می‌خواهد وارد قلب قانون گذاری کشور شود و اعلام کاندیداتوری می‌کند و سعی می‌کند نام خود را در لیست های مختلف قرار دهد.

در نهایت با تبلیغات فراوان، فائزه هاشمی در حالی نفر دوم تهران می‌شود که مادرش از این نتیجه راضی نیست و عقیده دارد فائزه نفر اول شده است، ولی با دست کاری آرا اورا نفر دوم معرفی کرده‌اند.

نسیم رفتن دولت توسعه وزیدن گرفته که هاشمی احساس می‌کند برای تحقق رویای توسعه و سازندگی زمان بیشتری نیاز است.

{هاشمی: دانشگاه گیلان رفتم اونجا یکی از اساتید خودشو به من رسوند، گفت ما یک بررسی کوتاهی کردیم، دیدیم از زمان هخامنشیان تا امروز، گفت هیچ‌وقت این مقدار کار در پهنه وسیع کشور نمیشده و اگر این دوره بتوانه 10، 15 سال ادامه پیدا بکنه، ایران میرسه به اونجایی که ایران حق داشته در گذشته.

تو همین تهران، شما همینطوری راه برید. تو شهر میفهمید زیر زمین مترو و این کانال‌های فاضلاب و هدایت آب ها و این لوله کشی گاز و برق رو همه خیابان‌ها دائما داره انجام میشه.

روی زمین این خیابان ها، این پارک ها و این پیاده روها و پل ها را می‌بینید. در فضای این برج‌هایی که مرتب داره بالا میره می‌بینید. این وضع توی همه کشوره.}

عده‌ای در تلاش‌اند تا قانون برای هاشمی استثنا قائل شود تا محدودیت دو دوره ای را تغییر دهند. اما با ورود رهبری این قانون محکم سرجای خود می‌ماند.

نوروز سال 76 در حالی فرا می‌رسد که عده‌ای از مسئولین و قشر مرفه جامعه به کیش و سفرهای خارجی می‌روند و برخی از مردم چند سالی‌ست که نمی‌توانند برای فرزندشان حتی لباس نو بخرند. ریتم زندگی تند شده و دارندگی و برازندگی حرف روز. خیلی از مردم با ولع میدوند تا از ثروت دوران عقب نمانند.

تیترهای درشت تغییرات سیاسی، بالا و پایین شدن شاخص بورس و ارز مخاطب بیشتری دارد تا خبر تکه‌ای از روزنامه که نوشته همسری جانباز برای مشکلات مالی کلیه خود را فروخت.

{بخشی از فیلم آژانس شیشه‌ای: آقا دیگه توهین بسه، بفرمایید بیرون. بفرمایید خواهش میکنم. ببینم مگه برای اون هشت سال کشت و کشتار از من اجازه گرفتی که الان حق و حقوق تو از من میخوای. برو این وظیفه رو از همون کسایی بخواه که اونا بهت تکلیف کردند برو خواهش میکنم. مگه اینجا بنگاه خیره است. یک ساعته تحملت کردم.

مرده یک چیزایی گف که احساس کردم پرده یه گوشم پاره شد و دیگه چیزی نمی‌شنوم دچار حالی شدم، که سال ها فراموشش کرده بودم. فقط لحظه حمله تو من زنده می‌شد.}

حال و هوای کشور رفته رفته انتخاباتی می‌شود و سردار سازندگی در حالی که بر روی صندلی مخصوصش تکیه زده، آخرین مصاحبه‌هایش را در کسوت رئیس جمهور انجام می‌دهد.

{خانم پوریامین: امروزه شما چه تفاوت‌های فاحشی در مسائل سیاسی، فرهنگی و اقتصادی با دوران ریاست جمهوری‌تون در سال 68، با اولین روزهای دوران ریاست جمهوری خودتون احساس می‌کنید؟ حالا بیشتر به مسائل اقتصادی باز اشاره فرمودید ولی ...

مجری مرد: خانم پوریامین، بیشتر روزهای اول و با روزهای آخر رو میخوان مقایسه داشته باشند.

پوریامین: خصوصا در مسائل سیاسی و فرهنگی.

هاشمی: من میگم همه اونچه که اون روز مشکل بود، الان مشکل نیست دیگه. همه بدون استثناء. دیگه نه کسر بودجه‌اس، نه کسری ارزه و نه همین‌هایی که من گفتم، هیچیش نیست. شما حالا به عنوان افراد آشنا و مطلع بگید چی از مشکلاتی که اون زمان شمردین باقی مونده.}

{گزارش‌گر: گزارش‌هایی از افتتاح پروژه هایی که مشخصاتش رو به ترتیب اعلام خواهند کرد برای ما پخش بکنند}

با این‌که احداث پروژه‌های عمرانی ادامه دارد، ولی محبوبیت هاشمی به شدت کاهش پیدا کرده. مردم نمی‌توانند شروع اختلاس‌ها، گرانی، تورم، رونق گرفتن دوباره کاخ نشینی و تغییر ارزش‌های انقلاب که پایش خون داده‌اند را با احداث چند پروژه عمرانی فراموش کنند.

محمد خاتمی سعی می‌کند با ابراز مخالفت با سیاست‌های هاشمی رای مردم را کسب کند و رقیب محمد خاتمی ناطق نوری‌ست که مردم او را حامی دولت هاشمی می‌دانند.

خاتمی با شعار «توسعه سیاسی» در ذهن مردم به قهرمانی مخالف دولت فعلی و ناجی آینده تبدیل می‌شود.

{دختری بدحجاب: خاتمی رئیس جمهور ماست، ما همه جوانان همش به اون رای میدیم.}

این ذهنیت مردم، رویای خاتمی را برای نشستن بر کرسی ریاست جمهوری را محقق می‌کند.

{گزارش خبری: آقای سید محمد خاتمی دارای 20078187 رای.

آقای علی اکبر ناطق نوری .....}

{مجری خبر: رئیس جمهور درباره محور کار دولت آینده و تصمیم‌گیری کشور گفته‌اند:

باتوجه به این‌که در برنامه‌های آقای خاتمی تکیه بر سازندگی و توسعه کشور جزء شاخص‌ترین برنامه‌ها بود، مطمئنا در آینده نیز سازندگی و توسعه کشور محور کارها قرار خواهد گرفت.}

گزینه مورد نظر هاشمی رای نیاورده، ولی او از انتخاب خاتمی هم ناراضی نیست و با چهره‌ای خندان در تنفیذ دولت جدید شرکت می‌کند؛ چهره‌ای که شاید در آینده انقدر خندان نباشد.

خاتمی که با نقد سیاست‌های هاشمی رای می‌آورد، اما با کوچ وزرا و مدیران هاشمی به دولتش هیچ مشکلی ندارد، تا جایی که همراه با وزرا حسن حبیبی معاون اول دولت سازندگی با همین سمت به دولت اصلاحات، منتقل می‌شود.

اصلاح‌طلبان چند ماه بیشتر نیست که روی کار آمده‌اند که شهردار سابق تهران و مدیر نمونه‌ی هاشمی، که در انتخابات نیز از حامیان سر سخت خاتمی بود به جرم اختلاس دستگیر می‌شود.

{کرباسچی: من بازی نکردم ... هی دائم در روزنامه‌ها گفته‌اند اختلاس میلیاردی، فساد اخلاقی ...}

قهرمان دیروز، به اختلاس‌گر امروز برای اصلاح‌طلبان تبدیل شده و این یعنی خطری برای آینده اصلاحات.

روزنامه‌های اصلاح‌طلب سریع تیتر می‌زنند که کرباسچی نانی‌ست که هاشمی در سفر اصلاح‌طلبان گذاشته است و کرباسچی را که در انتخابات ریاست جمهوری برای اصلاح‌طلبان فرصت بود به تهدیدی برای امروز هاشمی تبدیل می‌کنند.

هاشمی هم سعی دارد در نماز جمعه کرباسچی را تطهیر کند، ولی مردم نمی‌توانند حمایت هاشمی از یک اختلاس‌گر را تحمل کنند و با فریادهایشان صحبت‌های او را قطع می‌کنند.

{شعار نمازگزاران: غارتگر بیت المال اعدام باید گردد}

{مصاحبه یکی از مردم: به این مرد اعتماد داشتند و این شخص را سر این کار گذاشتند و این شخص اگر به این کار خیانت کرده، قاطعانه باید به جزای اکبر برسونن، چون مردم در این راه خون دادند، شهید دادند، مال دادن}

در نهایت با تلاش‌های خاتمی، کرباسچی از زندان آزاد می‌شود و هاشمی متوجه می‌شود امروز کت تن شخص دیگری‌ست.

هاشمی همواره مورد تنفر و حمله اصلاح‌طلبان است و در روزنامه‌های‌شان مدام او را تخریب می‌کنند. شاید هاشمی نداند که این تخریب‌ها برای چیست، اما حجاریان، یکی از مهره‌‌های اصلی اصلاح‌طلبان می‌گوید یک صندلی جای نشستن دو نفر نیست و این یعنی برای اصلاح‌طلبان تنها رقیب آینده هاشمی‌ست.

موسوی خوئینی‌ها، یکی از افراد تند جریان چپ که امروز لباس اصلاحات به تن کرده، در جریان قتل‌های زنجیره‌ای روزنامه‌اش با یک تیتر توقیف و جرقه‌ای می‌شود برای شعله‌ی دعواهای کف خیابان. {تیتر روزنامه سلام: سعید اسلامی پیشنهاد اصلاح قانون مطبوعات را داده است.}

توسعه سیاسی از حالت مدنی خارج شده و به کف خیابان می‌آید. ضد انقلاب هم که همیشه منتظر فرصت است در خیابان آتش‌گردانی می‌کند. در نهایت مردم به خیابان می‌آیند و قائله را می‌خوابانند و پس از آن هاشمی در نماز جمعه موضع خود را اعلام می‌کند.

{هاشمی: معلومه که یک گروه کوچیک نمیتونه یک جریان راهپیمایی و تظاهرات خیابانی رو اداره بکنه. تظاهرات خیابانی در شرایط هیجان‌انگیز و حضور دشمن بسیار خطرناکه. این الواطی که آمدند این همه خسارت وارد کردند ...}

با موضع‌گیری هاشمی اصلاح‌طلب‌ها شدت تخریب‌ها را افزایش می‌دهند.

و کمتر از 7 ماه بعد کتابی به عنوان «عالیجناب سرخپوش» علیه هاشمی منتشر می‌کنند. این تخریب‌ها تاجایی ادامه پیدا می‌کند که هاشمی تصمیم می‌گیرد برای انتخابات مجلس، با لیستی از معتمدانش در مقابل اصلاح‌طلب‌ها، وارد گود انتخاباتی شود.

قلم‌های روزنامه اصلاح طلب آماده اند تا تمام خدمات و سازندگی دوران مدیریتش را خط خطی کنند.

{خبرنگار: نظر به اینکه مسئول ستاد انتخاباتی کشور از متعصب‌ترین افراد جناحی‌ست، به اعتقاد شما چه تمهیداتی باید اندیشیده شود تا در انتخابات ششمین دوره مجلس شورای اسلامی بی‌طرفی دستگاه‌های اجرایی حفظ شود؟

هاشمی: در مورد نگرانی‌های از سلامت انتخابات این‌که وزارت کشور از یک طیف باشه، من این رو مشکل جدی نمی‌بینم. و این طرف هم شورای نگهبان هست، به عنوان ناظر. واقعا میشه که وزارت کشور بی‌طرفی رو مراعات بکنه و شورای نگهبان هم بی‌طرفی رو مراعات بکنه و بگذارند مردم همون‌که میخوان انجام بدهند. قوانین هم واقعا محکمه، نظارت هم جدیه، من هم خیلی نگران نیستم.

در نهایت تخریب روزنامه‌ها نتیجه می‌دهد و هاشمی نمی‌تواند وارد مجلس شود، اما اعتراضش و بازشماری برخی صندوق‌ها او را نفر 30 تهران می‌کند. اصلاح‌طلبان که تخریب هاشمی برایشان حد و مرزی ندارد، با تمسخر او را خطاب می‌کند

{محمدعلی ابطحی: من فکر می‌کنم که نتیجه روشن شده و نتیجه خیلی قاطعی هم روشن شده در پیروزی اصلاح‌طلبان و دلیلی هم نمی‌دیدم برای اینکه غیر از این بشه.}

برای فردی‌که جزو نفرات اول تهران و رئیس سه دوره مجلس بوده، 30 ام شدن یک شکست بزرگ محسوب م‌یشود.

هاشمی یک روز قبل از بازگشایی مجلس ششم، از نمایندگی انصراف می‌دهد و بعد از چند ماه تلخ و سخت که روزنامه‌ها زندگی سیاسی او را شخم زده‌اند، به رامسر می‌رود.

قطار اقتصاد کشور همان مسیری را می‌رود که در دولت قبل ریل آن گذاشته شده بود. این روزها اصلاح‌طلبان بیشتر وقت کشور را صرف توسعه سیاسی می‌کنند.

اما هاشمی اولویت‌هایش تغییر کرده و رویای ریاست جمهوری مجدد را در سر می‌پروراند.

همیشه فکرهای جدید می‌توانند راه‌گشا باشند. هاشمی به این نتیجه می‌رسد که باید با مردم به شکل دیگری صحبت کند، با رفتار و شیوه‌های جدید. این بار او به جای سردار سازندگی با شعار «هاشمی 2005» می‌خواهد با اصلاح‌طلبان دوئل کند.

در مستند تبلیغاتی سعی می‌کند رابطه‌اش با جوانان را خوب و صمیمی نشان دهد.

{یک دختر جوان: شما دوران جوانیتون چه کاری انجام دادید که روتون نشده اونو بگید

هاشمی: شما چه کار کردید؟ همه یک کاری کردن، من هنوزم روم نمیشه بگم.}

حرف های جدیدی می‌زند.

{دختری جوان: خواستم بدونم نظر شما در مورد مُدِ لباس چیه یا این‌که در مورد رنگ و تیپ لباس خانم‌ها فکری دارین؟

هاشمی در خطبه‌های اول انقلاب: خانم‌هایی که فکر می‌کنند به نام آزادی اون‌ها این حرف‌ها زده میشه. وقتی که جنس زن رو غرب به صورت مانکن توی ویترین فروشگاه میزاره که یک سینه بندی رو نمایش بده یا یک شورتی رو نمایش بده یا یک زیرپوشی رو نمایش بده این آزادی زنه؟ این ارزش زنه؟ زن برای معرفی کردن کرست خلق شده که مانکنش بکنند. اگر زن‌ها یک ذره شعور داشتند همین یه نقطه کافی بود شورش کنند ما که برای این نیستیم آزادی زن اینه؟

هاشمی در مستند انتخاباتی و در پاسخ به این دختر: مّدِ لباس اینا آزاده، شکل لباس، رنگ لباس، بستگی داره به میل خود افراد خانواده‌شون، فضاشون ...

پسری جوان: هر جور لباسی؟

هاشمی: بالاخره لباسه دیگه، لباس باشه، بی‌لباسی نه.}

{27 خرداد 1384}

 انواع تبلیغات انتخاباتی در کنار اجماع نکردن اصلاح‌طلبان روی یک گزینه، باعث می‌شود هاشمی از سد اصلاح‌طلبان عبور کند و به مرحله دوم راه پیدا کند.

حالا با خارج شدن اصلاح طلبان از گردونه‌ی انتخابات، فقط یک مانع کوچک مانده تا کار نیمه تمامش را تمام کند. آن پیروزی بر فردی‌ست که روزی استاندار دولتش بود و توانست در سال 78 گوشه‌ای در لیست هاشمی برای انتخابات مجلس ششم پیدا کند.

حالا آن فرد تمام قد در مقابل هاشمی ایستاده است.

{احمدی نژاد: بله بنده هم محمود احمدی نژاد هستم.}

عده‌ی زیادی از اصلا‌ح‌طلب‌ها به خاطر اشتراکات فکری با هاشمی از او حمایت جدی می‌کنند و مردم باید تصمیم بگیرند چه کسی به پاستور برود.

در کمال ناباروری احمدی نژاد می‌تواند بالاترین پست اجرایی کشور را در اختیار بگیرد.

{خبرنگار صداوسیما: جناب آقای محمود احمدی نژاد با 17248782 رای به عنوان ششمین رئیس جمهور و در نهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری به عنوان رئیس جمهور جمهوری اسلامی ایران انتخاب شده اند.}

هاشمی مانند مجلس ششم این بار هم به نتیجه انتخابات اعتراض دارد. رای به احمدی نژاد، نه بزرگی به هاشمی و اصلاح طلبان است.

اصلاح‌طلبان که نیروهایی جدیدی را در حلقه مدیران می‌بینند، تلاش می‌کنند به هاشمی رفسنجانی نزدیک‌تر شوند تا برای این مهمان‌های ناخوانده فکری شود.

تلاش اصلاح‌طلبان بی‌ثمر نمی‌ماند و هاشمی پدر خواندگی جریان جدید را برای جریاناتی جدید می‌پذیرد.

روزنامه‌ها فعال می‌شوند و تمام حرکات دولت را نقد و گاهی هم تخریب می‌کنند. هاشمی به ظاهر کم‌کار شده است، ولی تمام تلاشش را می‌کند تا برای رسیدن به هدفی مشترک با اصلاح‌طلبان گام بردارد.

دو سال از انتخابات ریاست جمهوری می‌گذرد که هاشمی به عربستان سفر می‌کند. در این سفر مانند گذشته خانواده با او همراه می‌شود. اما این‌بار یکی از فرزندان به طور جدی در قاب دوربین‌ها دیده می‌شود و سعی دارد پا به پای پدر راه برود.

دیپلماسی هاشمی آن‌قدر قدرتمند است که حتی مهمان پادشاه عربستان می‌شود.

بالاخره وقت برداشت محصول چند ساله روزنامه‌ها فرا می‌رسد. عده‌ای می‌گویند استراتژی هاشمی برای انتخابات، به صحنه آوردن محمد خاتمی‌ست.

هاشمی اعتقاد دارد در بدترین شرایط انتخابات به دور دوم میرود. خاتمی اعلام کاندیداتوری می‌کند، اما چند روز بعد موسوی هم اعلام کاندیداتوری کرده و خاتمی با دلخوری نامه انصرافش را می‌نویسد.

بعد از روز ثبت نام و تایید صلاحیت‌ها ماراتن انتخابات در حالی شروع می‌شود که هاشمی نقش هرکسی را مشخص کرده است.

از فرزندان نه تنها فائزه باقدرت به میدان آمده است، بلکه مهدی هم از یک سال قبل پنج‌شنبه هر هفته در ساختمان دانشگاه ازاد، جلسه‌ای برای برنامه ریزی انتخابات 88 برگزار می‌کرد.

انواع تبلیغات و میتینگ‌های خیابانی طبق برنامه و با قدرت جلو می‌رود تا بعد از شکست‌های پی در پی هاشمی به یک پیروزی بزرگ دست پیدا کند، اما مناظره‌ها روی دیگر انتخابات رو نشان می‌دهد.

احمدی نژاد: این هزینه سنگین تبلیغاتی شما از کجا میاد؟ آقای موسوی من دوست دارم شما رو. این چه نحوه هزینه کردنی‌ست؟ از کجا میاد؟ اما جناب آقای موسوی، بسیاری از مدیران شما و آقای هاشمی دست خالی اومدند با یه امتیاز دلار 7 تومنی یا واردات و صادرات میلیاردر شدند. استات اویل بی‌قانونی است که طرف میاد این جا محاکمه میشه، محکوم میشه، از زندان فراری داده میشه و میره خارج و تهش پسر آقای هاشمی‌ست. بی‌قانونی در پسران بعضی از همین آقایونی‌ست که امروز از شما حمایت می‌کنند.

 شاید هاشمی فکرش را نمی‌کرد که احمدی نژاد چنین قماری بکند.

چند روز بعد هاشمی تاب نمی‌آورد و نامه‌ای به رهبری می‌نویسد از آتش‌فشانی که از درون سینه‌ها تغذیه می‌شود خبر می‌دهد.

در حالی که فضای انتخابات دو قطبی شده، مردم تصمیم می‌گیرند که چه کسی پیروز این میدان شود.

در ساعت ابتدایی رای‌گیری یک ویدیو در گوشی‌های موبایل دست به دست می‌شود.

{گزارش‌گر: حاج خانم توصیه‌تون به هوادارا چیه به نامزدها بعد از روز انتخابات؟

عفت مرعشی، همسر هاشمی رفسنجانی: اگر تقلب کردن بریزن تو خیابون‌ها.}

شمارش آرا تازه شروع شده که موسوی به جمع خبرنگاران می‌رود.

{موسوی: برابر اطلاعاتی که ما ستادهامون داریم در سطح کشور، برنده قطعی، برنده قطعی با نسبت آرای بسیار زیاد اینجانب هستم.}

فردای انتخابات نتیجه شمارش آرا معلوم می‌شود.

مجری خبر صداوسیما: عصر امروز رسما نتایج نهایی شمارش آرای دهمین انتخابات ریاست جمهوری رو اعلام کرد.

آقای محمود احمدی نژاد با بیش از  24 و  نیم میلیون رای، دومین بار رای اعتماد مردم را کسب کرد.

اصلاح‌طلبان بیانیه‌های مختلفی می‌دهند از تقلب گسترده و از طرفدارهای‌شان می‌خواهند به خیابان‌ها بیایند. ضد انقلاب هم با تمام قوا سعی می‌کند اعتراضات با آشوب و درگیری همراه باشد.

در میان فرزندان هاشمی، فائزه فعالانه در کف خیابان حضور دارد.

{امام خامنه‌ای در خطبه نماز جمعه: من به همه‌ی این آقایون، این دوستان قدیمی، این برادران، توصیه می‌کنم برخودتون مسلط باشید، سعه‌ی صدر داشته باشین. زور آزمایی خیابانی بعد از انتخابات کار  درستی نیست، بلکه به چالش کشیدن اصل انتخابات و اصل مردم‌سالاری‌ست. من از همه میخوام به این روش خاتمه بدهند. اگر نخبگان سیاسی بخواهند قانون رو زیر پا بگذارند، یا برای اصلاح ابرو، چشم رو کور بکنند، چه بخواهند چه نخواهند، مسئول خون‌ها و خشونت‌ها و هرج و مرج‌ها اونهایند.}

28 روز بعد از سخنرانی رهبری، هاشمی در نماز جمعه‌ای که حال و هوایی خاص دارد، سعی می‌کند آب ریخته شده رو به جوی برگرداند و همه را به قانون‌گرایی دعوت بکند، اما حرف‌های دیگری هم می‌زند، که حضار واکنش نشان می‌دهند.

{هاشمی: لازم نیست در این شرایط ما افرادی رو به این نامی که الان هست تو زندون داشته باشیم. اجازه بدیم اینها بیان به خانواده‌هایشون برسند.

{شعار الله اکبر مردم}

هاشمی: نگذاریم که ... نگذاریم به خاطر زندانی بودن یک عده دشمنان ما، ما رو سرزنش کنند، شماتت کنند، برای ما بخندند، برای ما نقشه بکشند. ما اینقدر خودمون باید رشادت و حلم و صبر داشته باشیم که همدیگر رو تحمل کنیم این ...}

{شعار نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران}

هاشمی که در دوران جوانی کتاب سرگذشت فلسطین را نوشته بود و روزی درباره لبنان می‌گفت:

{هاشمی در ابتدای انقلاب: بچه‌هاتونو نفرستین به لبنان اونجا به ما چه؟ خیلی هم به ما ربط داره. اصلا ما معتقدیم که جنگ عراق که بر ما تحمیل شد بخاطر اسرائیل بود. اصل مسئله که برای ما مسئله، مسئله یک خاک نیست. مرز ما عقیده است. ما به عنوان مسلمان، به عنوان انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی، جزو وظائف خودمون می‌دونیم همین‌طور که در ایران جنگیدیم، در لبنان هم بجنگیم. اونجا هم محروم‌ هست، اونجاهم مظلوم هست، اونجا هم اسلام هست، اونجا هم کفر مقابل ماست ...}

این روزها به خاطر رسیدن به هدفش حاضر است روی تمام گذشته‌اش قمار کند و دیگر نیز غزه حمایت میکند و نه از لبنان.

کم کم پرده‌ها کنار می‌رود و خبرهایی از پشت پرده به گوش مردم می‌رسد.

{محمدعلی ابطحی: از روی اعتقاد دارم این نکته رو دارم میگم. آقای مهندس موسوی از سر نادانی وارد این ماجرا شد. آقای خاتمی از سر خیانت وارد این ماجرا شد. آقای هاشمی رفسنجانی از سر انتقام‌گیری وارد این ماجرا شد.}

بعد از 8 ماه درگیری در کف خیابان و تیتر یک شدن آشوب‌های ایران در رسانه‌های جهان، در حضور مردم غائله به پایان می‌رسد.

محبوبیت هاشمی در افکار عمومی بسیار کم شده و خودش هم ترجیح می‌دهد فعالیتش را نسبت به گذشته کمتر کند، و با اینکه رئیس پیشین خبرگان بود برای دوره‌ی جدید کاندیدا نمی‌شود؛ ولی کم کار شدن فردی مثل هاشمی به معنای کنارکشیدن از عرصه سیاسی نیست. گاهی برنامه‌ها اقتضاء می‌کند افراد کمی کم کار شوند.

احمدی نژاد توانست با استفاده از مدیران جوان و روحیه مردمی تحولی جدی نسبت به مدیریت 16 سال گذشته ایجاد کند، ولی مسیر حرکت اقتصاد کلان کشور را هیچ تغییری نمی‌دهد و قطار اقتصاد در ریل قبلی خود حرکت می‌کند. مانند گذشته بازار بعد از یک دوره تب به تشنج می‌رسد و قیمت ارز و سکه روز به روز بالا می‌رود.

{یک شهروند در بازار: درآمد کمتر شده، هزینه‌ها بیشتر شده دقیقا خرج بیست و یک، ده بیسته. نمیخونه باهم.}

احمدی نژاد در دوره دوم به شکلی سیاسی کار شده که عده‌ای معتقدند صندلی قدرت او را هم فریب داده و هر که در دولت با او مخالفت کند، سریع حذف می‌شود.

با این شرایط مردم که عدم مدیریت دولت را در اقتصاد می‌بینند، به دنبال فردی اجرایی می‌گردند که اوضاع را سامان‌ دهد. رسانه‌ها از این فرصت استفاده کرد و هاشمی را ناجی وضع موجود معرفی می‌کنند.

فضا برای حضور هاشمی آماده می‌شود.

جوان‌ترها از حضور هاشمی استقبال می‌کنند.

{یک جوان: تنها کاندیدایی که مورد علاقه من هستش، حالا خوده آقای هاشمی هستش و مطمئنا چون آقای هاشمی حالا هم به اصطلاح مجمع تشخیص مصلحت نظام بودند و همین که به اصطلاح 8 سال مملکت دست ایشون بوده، خب خیلی بهتره آقای هاشمی یعنی ارجحیت دارند نسبت به بقیه کاندیداها.

افرادی هم که حافظه تاریخی‌شان آنها را یاری می‌کند نظر متفاوتی دارند

{یک شهروند: من همچین موافق این کار نیستم. یعنی آقای رفسنجانی اون 8 سالی هم که ریاست جمهوری داشتن، همچین عملکرد مثبتی به اون صورت نداشتند.}

هاشمی به ناطق نوری پیشنهاد می‌دهد که کاندیدا شود، اما اون که تجربه تلخ انتخابات سال 76 را هم دارد نمی‌پذیرد. در نهایت روحانی که اکثر سمت‌هایش را با امضای هاشمی گرفته است، این پیشنهاد را قبول می‌کند.

از میان اصلاح طلبان هم عارف کاندیدا می‌شود.

لحظاتی مانده تا ثبت نام در ستاد انتخاباتی تمام شود که اسکورت هاشمی به همراه ماشین شخصی‌اش وارد وزارت کشور می‌شود. هاشمی آماده تا در سن 79 سالگی مجددا شانس خود را برای تصدی بالاترین پست اجرایی کشور امتحان کند.

چند روز بعد شورای نگهبان عدم احراز صلاحیت هاشمی را اعلام می‌کند.

و حالا روحانی و عارف ماموریت پیروزی را در این ماراتن را دارند.

{عارف: آمده‌ام با اجرای دقیق هدفمند کردن یارانه‌ها، پنیر و گردو تخم‌مرغ را دوباره بر سر سفره‌ها بیاورم.

روحانی: برنامه من نجات اقتصاد کشور است.}

هاشمی خوب می‌داند داشتن دو کاندیدا، یعنی شکست اصلاح‌طلبان. به عارف می‌گویند باید کنار برود و طبق برنامه قبلی عارف به نفع حسن روحانی انصراف می‌دهد.

حالا هاشمی یک نفر را در مقابل تعدد کاندیداهای اصول‌گرا گذاشته است و احتمال  اینکه حسن روحانی یکی از دونفری باشد که به دوره دوم انتخابات راه پیدا کند، افزایش می‌یابد.

فردای انتخابات در کمال ناباوری در همان دور اول روحانی پیروز انتخابات می‌شود.

{مجری: جناب آقای حسن روحانی با اختصاص 18613329 رای، حائز اکثریت آرا شدند و به عنوان رئیس جمهور منتخب انتخاب شدند.}

هاشمی آن‌قدر خوشحال است که بعد از مراسم تنفیذ به همراه روحانی می‌رود تا لحظه تحویل گرفتن دفتر کار رئیس جمهور از احمدی نژاد را از دست ندهد.

{هاشمی: آمدم احوال‌شون رو بپرسم، ببینم پیشرفت می‌کنه کارهاشون یا نه. دیدم خوبه. همین الان سازمان‌دهی خوبی کردن و دارن جلو میرن. امیدواریم به نتیجه برسه}

دولت تدبیر و امید کابینه‌اش را با وزرایی تشکیل می‌دهد که جزو موثرترین افراد در تغییر ریل اقتصادی دهه70 بودند.

در همان روزهای اول، روحانی برای شرکت در مجمع عمومی سازمان ملل به نیویورک می‌رود.

{گزارشگر تلویزیون خارجی: 1392 قطعا در تاریخ روابط ایران و امریکا از یادها نخواهد رفت. روزی که برای نخستین بار برای انقلاب اسلامی ایران، روسای جمهور دو کشور در مکالمه‌ای تلفنی با یکدیگر صحبت کردند.

اوباما: همین الان تلفنی با رئیس جمهور جمهوری اسلامی ایران آقای روحانی صحبت کردم.}

هاشمی چند روز بعد از این اتفاق می‌گوید، امام هم با حذف شعار «مرگ برآمریکا» موافق بود. او عقیده دارد مشکلات فعلی کشور بخاطر تحریم‌هاست.

{هاشمی: مشکلات فعلی مشکلات واقعی‌ست. ما در محاصره‌ایم. ما تحریم‌ایم. ما بایکوت‌ایم. ما نمی‌تونیم از منابع‌مون استفاده کنیم. ما نمی‌تونیم نفت‌‌مون رو بفروشیم. اگر بفروشیم، نمی‌تونیم پولش رو برگردونیم.}

مذاکرات با قدرت ادامه دارد و بعد از حاشیه‌های فراوان برجام امضا می‌شود.

{رقص و شادی مردم در خیابان. یک جوان: سلام اوباما ... تبریک می‌گم به تو، به خودم، به همه مردم امریکا ... میخوام پراید رو ببرن ...}

دیدار وزیر خارجه آلمان و تعجبش از شکوه دفتر کار هاشمی، حاشیه‌های فراوانی ایجاد می‌کند، ولی هاشمی توجهی به این حاشیه‌ها ندارد و ترجیح می‌دهد تمرکزش را بر روی انتخابات مجلس بگذارد.

استراتژی هاشمی کاندیدا شدن افراد ناشناسی‌ست تا با تایید صلاحیت و حمایت اصلاح‌طلبان رای بیاورند.

 

هاشمی زنده است

 

{هاشمی: این کار خود شماهاست. کار خود اصلاح طلبان و دیگران که باید برن از افرادی‌که نامدار نیستند، اونا رو معرفی کنند. بگن شمایی که میخواستی به ما رای بدی حالا بده به این. این مثل من. مثل کاری که من با آقای دکتر روحانی کردم. خیلی راحت کارش انجام شد. در ظرف یک هفته، ایشون از 3، 4 درصد یک دفعه رفت 50 و چند درصد}

 بالاخره با برنامه ریزی‌های فراوان یک فهرست برای مجلس خبرگان و یک فهرست برای مجلس شورای اسلامی آماده می‌شود.

{خاتمی: بعد از گام اول که با موفقیت در سال 92 برداشته شد، این ائتلاف گام دوم رو برای مجلس برمی‌دارد. بکوشند تا با رای دادن به هر دو فهرست، به تمامی افراد هر در دو فهرست، «تَکرار می‌کنم» به تمامی افراد هر دو فهرست، گامی در جهت سر بلندی کشور تقویت امنیت و ثبات کشور و بهبود و اصلاح امور بردارند}

سر انجام هر دو لیست رای اکثریت مردم تهران را به دست می‌آورند.

هاشمی از نتیجه انتخابات بسیار خوشحال است. اما نمی‌تواند رای اکثریت را برای تصدی ریاست مجلس خبرگان کسب کند.

در این میان، منتقدان برجام، مدام از عمل کردن ایران به تعهداتش و لغو نشدن تحریم‌های آمریکا می‌گویند و موافقان برجام از محاسن این توافق می‌گویند.

{هاشمی: بنده معتقدم برجام بسیار خوبه و همه‌ی اشکالاتی که می‌کنند به ناحقه. ما همه چیز، همه چیز نه، خیلی چیزها گرفتیم و چیزی هم به اونها ندادیم.}

خبرهایی می‌رسد که آمریکایی‌ها برای لغو تحریم‌ها، برنامه دفاعی ایران را بهانه کرده‌اند.

هاشمی حاضر است هرکاری بکند تا تجربه تلخ مذاکره با آمریکا در ماجرای مک فارلین و دوره ریاست جمهوری‌اش شیرین شود.

این بار او از حذف نیروهای نظامی می‌گوید.

{هاشمی: اگر می‌بینید آلمان و ژاپن، این روزها بهترین، هنوز محکم‌ترین اقتصاد دنیا رو دارند، این‌ها بعد از جنگ جهانی دوم، محروم شدند از نیروی نظامی. ممنوع شدن که نیروی نظامی داشته باشند.

این راه باز شده در ایران ... مطمئنم که دوره دوم دولت آقای روحانی میتونه مارو به اون‌جا برسونه}

این حرف‌های هاشمی، انتقاد جدی برخی نخبگان را به همراه دارد که چگونه در شرایطی که کشور ما به حمله نظامی تهدید می‌شود و در منطقه ناامن هستیم، از حذف نیروی نظامی صحبت می‌کنید.

هاشمی خوب می‌داند که از برجام آبی برای مردم گرم نشده و باید تدبیری بکند تا دوباره مردم به حسن روحانی رای بدهند.

چند ماهی‌ست که برنامه ریزی شروع شده و همه چیز طبق آن جلو می‌رود تا چهار ماه دیگر حسن روحانی دوباره بر کرسی ریاست جمهوری تکیه بزند.

بیمارستان شهدای تجریش که در سال 1358، هاشمی را از یک قدمی شهادت به دنیا برگرداند 38 سال بعد گواهی فوتش را در سن 82 سالگی بر اثر ایست قلبی در استخری که در کاخ فرح پهلوی ساخته بود صادر می‌کند.

{انا لله و انا الیه راجعون

آیت الله هاشمی رفسنجانی .... خبر فوت توسط رسانه‌های داخلی و خارجی}

همه خود را به حسینیه جماران می‌رسانند.

{شعارها: هاشمی ... هاشمی ... راهت ادامه دارد

امام جمعه ما پیش خداست امروز.

عزا عزاست امروز ....}

عده‌ای حتی در تشیع جنازه هاشمی نیات سیاسی دارند که برای تن سرد بی‌جان امروز هاشمی دیگر سودی ندارد.

در میان این هیاهو یک نفر می‌خواهد برای او نماز بخواند. نمازی که آخرین تلاش برای نجات دوستی که زمانی یک انقلابی بود.

{امام خامنه‌ای: بگو همه باید بخونند.

مکبر: آقا می‌فرمایند همه نماز رو بخونند. همه‌ی عزیزان باید نماز رو بخونند و ذکر رو قرائت کنند .... الصلاه ... الصلاه ... الله اکبر

امام خامنه‌ای: الهی عفوک عفوک عفوک عفوک عفوک ....}

امشب اولین شب خاکسپاری هاشمی‌ست. پرونده‌ی زندگی هاشمی در 82 سالگی بسته شد.

ولی هاشمی زنده است. چون قطار اقتصاد کشور سال‌هاست در همان مسیری حرکت می‌کند، که سال 1368 ریل آن به سمتی تغییر داده شد که تا امروز کسی نمی‌داند مقصدش کجاست.

شاید در آینده فردی بر کرسی پست اجرایی کشور بنشیند، که بتواند قطار اقتصاد را به ریل اصلی خود که جزو آرمان‌های انقلاب و مردم بود برگرداند.

 

واکنش خانواده آیت الله هاشمی به این مستند چه بود ؟

در اولین اکران مستند در دانشگاه تهران هیچ کدام از اعضای آیت الله هاشمی حاضر به شرکت نشدند و محمد هاشمی (برادر)، محسن هاشمی (فرزند) و یاسر هاشمی (فرزند) درباره این عدم شرکت عنوان داشته است که بخش هایی از این مستند نقش مخرب در شخصیت آیت الله داشته است و آن طور که قبلاً عنوان شده بود که کار چند دانشجو می‌باشد، نیست بلکه مشخص است که حداقل چند میلیارد تومان هزینه داشته و از طرف نهادی حمایت شده است.

 

اکران مستند هاشمی زنده است :

 

این مستند پس از انتشار با حاشیه های فراوانی همراه بوده است و حتی در برخی از اکران ها، ساعاتی قبل از آن لغو شده است ولی با این وجود در برخی از دانشگاه های ایران اکران شده است.

 

مستند هاشمی زنده است

 

 

 

 

دانلود رایگان مستند هاشمی زنده است

 

 

برای تایپ خلاصه مستند و آپلود عکس ها زمان زیادی گذاشته شده است لذا لطفا در صورت استفاده از این مطلب ، نام منبع و لینک (سایت سیمابان) را استفاده فرمایید