-
۱۷۹۰
دانلود رایگان مستند گزارش آشوب
( بررسی آشوب ها و ترورهای دهه 60 در ایران )
تیزر مستند :
نام مستند : گزارش آشوب ( The Chaos Report )
کارگردان : محمدرضا گیوه چیان
تهیه کننده : رضا کریمی
نویسنده : محمدرضا گیوه چیان
گوینده : محمدحسین محمودیان
سال تولید : 1399
مدت : 47 دقیقه
صاحب اثر : سازمان هنری رسانهای اوج
یا
این چند مستند زیر هم خیلی جالبه حتما ببینید
مستند گزارش آشوب ( The Chaos Report )، روایتی پر التهاب از آشوب ها و ترور های سال 1360 بدست گروهک منافقین میباشد.
در این مستند از چگونگی به قدرت رسیدن بنی صدر اولین رئیس جمهور ایران و زاویه گرفتن وی از اهداف اصلی انقلاب اسلامی، سبک زندگی و نحوه شهادت محمدعلی رجایی و در نهایت ریاست جمهوری سید علی خامنه ای اشاراتی شده است.
متن مستند :
عصر شنبه 30ام خرداد سال 60
اوضاع تهران عادی نیست، صدای گلوله و درگیری از همه جا به گوش میاد. هواداران رئیس جمهور به خیابانها آمدهاند و طرفدارای مجاهدین هم به اونها پیوستند. شهر به هم ریخته.
{صدای یک شهروند}: همون بنی صدریها زدنش ... فقط میخوام بفهمم اگر خودشون میگن آزادی، آزادی مردم رو با چاقو میزنن؟ ....
شروع قصه برای 17 ماه قبله. 5 بهمن 58. ابوالحسن بنی صدر با یک پشتوانهی رای ده میلیونی، اولین رئیس جمهور تاریخ ایران میشه. در مراسم تنفیذ امام خمینی توصیه مهمی به بنی صدر میکنه که بعدها ریشهی بسیاری از اتفاقات رو نشون میده: حب دنیا راس کل خطیئه.
اما بنی صدر فکرهای دیگری در سر داشت.
من به عنوان رئیس جمهور در پیشگاه قران کریم و در برابر ملت ایران، به خداوند قادر متعال سوگند یاد میکنم که پاسدار مذهب رسمی و نظام جمهور اسلامی و قانون اساسی کشور باشم.
بیشتر نمایندگان که شاهد سوگند بنی صدر هستند از نیروهای حزب جمهوری محسوب میشن. حزبی که بنی صدر به شدت باهاشون مخالف بود. این اختلاف موقع انتخاب نخست وزیر به شکل واضحی خودش رو نشون میده. گزینههای پیشنهادی بنی صدر رای لازم رو در مجلس نمیارند و این مسئله تبدیل میشه به چالش بزرگی بین اولین مجلس و اولین رئیس جمهور.
در نهایت کمیتهای با حضور بنی صدر و تعدادی از نمایندهها و اعضای شورای انقلاب تشکیل میشه تا بر سر یک نفر توافق کنند و اون رو به عنوان نخست وزیر به مجلس انتخاب کنند.
بعد از بحث و گفتوگوهای زیاد محمد علی رجایی، از جانب کمیته به مجلس معرفی میشه و رای اعتماد هم میگیره؛ اما بنی صدر رجایی رو هم قبول نداره. انتخاب رجایی آغاز ده ماه کارشکنی بنی صدر در فعالیتهای قوهای هست که ریاستش رو خودش بر عهده میگیره. بعد از این انتخاب رئیس جمهور سیاست دو قطبی سازی سازی جامعه رو در پیش میگیره، بنی صدر تصمیم میگیره تا هر اختلافی رو بین مردم بکشونه. کشور خیلی زود تبدیل میشه به میدون جنگ بین طرفداران بنی صدر و مخالفینش.
در حین این درگیریها، حزب حاکم عراق با لغو یک طرفه قرار داد 1975 الجزایر و حمله به مرزها یک جنگ طولانی رو با ما شروع میکنه. فرماندهی نیروهای مسلح به عهده بنی صدره، اما اون با دستوراتی که بوی خیانت میده، مانع اقدامات به موقع علیه دشمن میشه. حالا نا امنی از نقطه صفر مرزی شروع میشه و تا قلب پایتخت ادامه داره.
14 اسفند 59 – دانشگاه تهران
بنی صدر: وقتی شکست آمد، این قدر بدبختی زیاد خواهد شد. این قدر روزها و شب های مردم تیرهتر از سیاه خواهد شد، که کسی را حوصله و دماغ اینکه ببیند تقصیر با که بود، نیست، ما میباید ....
اوج نمایش رئیس جمهور و طرفداراش در مراسمیست که برای سالگرد در گذشت مصدق برگزار شد. بنی صدر این بار اومده تا از مسئولان دیگهی کشور زهر چشم بگیره. اون با چماقدار خطاب کردن مخالفینش، هواداراش رو به درگیری دعوت میکنه.
بنی صدر: شمایی که با این چماقدارها نیستید، از اونها جدا بشوید؛ تا من از مردم بخواهم که به حساب اونها برسند ... شمایی که از اونها نیستید، فورا اطراف اینها رو تخلیه کنید.
بعد از 17 ماه تحمل کردن بنی صدر، امام خمنی در خرداد سال60 اون رو از فرماندهی قوای نظامی برکنار میکنه. کم کم در مجلس هم بحث عدم کفایت رئیس جمهور مطرح میشه. ایران به نقطه جوش رسیده. حتی در گوشه و کنار صحبتهایی در باره کودتا علیه انقلاب به گوش میرسه.
اما آیت الله بهشتی، رئیس دستگاه قضائی در مصاحبهای اعلام میکنه که با حضور مردم، کودتا یک سودای خامه.
{شعار مردم}: حزب الله میرزمد، منافق میلرزد.
26 خرداد دو فوریت طرح عدم کفایت رئس جمهور، در مجلس تصویب میشه، اما دوروز بعد در واکنش به این اتفاق، یک اطلاعیهی تهدید آمیز در تهران پخش میشه.
{تیتر اطلاعیه}:
هشدار
نسبت به حفظ جان رئیس جمهور دکتر بنی صدر
خطاب به نمایندگان مجلس
هشدار مجاهدین خلق نسبت به عواقب عزل رئیس جمهور و مسئولیت نمایندگان
مجاهدین خلق ایران، ضمن محکوم کردن مجدد تعطیل کردن روزنامه انقلاب اسلامی و توطئه حذف آقای رئیس جمهور دکتر بنی صدر، حمایت خود را از ایشان را اعلام میدارند.
اطلاعیهای به قلم موسی خیابانی، نفر دوم سازامان مجاهدین خلق که در اون مجاهدین، صریحا به نظام اعلام جنگ میکنند. البته رویارویی سازمان با جمهوری تازه تاسیس از چندین ماه قبل کلید خورده بود. دقیقا از 22 بهمن 57 که سازمان قصد تصرف کلیه حکومت آینده رو داشت.
اما بعد از اینکه در دو انتخابات مجلس و ریاست جمهوری سال 58 ناکام موندن، سراغ گزینه نظامی رفت. اون ها برای مبارزه مسلحانه، نیاز به جمع آوری سلاح و نیروی بیشتر داشتند. به همین دلیل، اقدام اصلی به تعویق افتاد، تا بالاخره تو خرداد 60 اتحاد با بنی صدر و طرفداراش رو فرصت خوبی برای دست به اسلحه بردن بدونن. و سازمان میخواست با ایجاد یک فتنهی داخلی در کنار جنگ با عراق کار کشور رو یکسره کنه.
همزمان با بررسی عدم کفایت، آشوب مجاهدین هم در حمایت از بنی صدر کلید میخورد.
30 خرداد 60
{راننده شرکت واحد}: اومدن جلوی من رو گرفتن و گفتن «مرگ بر بهشتی» و این ماشین رو هم زدن خورد کردن. این حرف حقیقی که من گفتم. باز هم اگر سوال دیگهای دارین.
دلیلش چی بود؟
دلیلش رو که ما دیگه نفهمیدیم که ... پیاده کن مسافرا رو. بالا پر مسافر، پایین هم پر مسافر. پیاده کن. ما هم وایستادم و درها رو زدم، وا کردم، گفتم پیاده بشین. پیاده هم نشدن، بالاییها که اصلا گرفتن نشستن از ترس، زدن شیشهها، همه رو توی سروکلهشون شکستن.
با اوج گرفتن درگیریها مردم هم با برگزاری تظاهرات، به کمک نیروهای کمیته میان. در نهایت این معرکه ختم میشه، اما با 16 کشته، 156 مجروح و یک تنفر غلیظ از ابوالحسن بنی صدر.
{شعار مردم}: مرگ بر بنی صدر
بالاخره لحظات پایانی ریاست جمهوری برای بنی صدر از راه میرسد. موافقان پر شمار و مخالفان کم تعداد، باید دلایل خودشون رو مطرح کنند.
حسن روحانی اگر چه قصد حمایت از بنی صدر رو نداره، اما نمیتونه علت مخالفتش رو با اصل طرح رو برای مجلس بیان نکنه.
حسن روحانی: بنده معتقدم که اقای رئیس جمهور، آقای ابوالحسن بنی صدر خود به خود از ریاست جمهوری منعزل هست. احتیاجی به این طرح نداره، احتیاجی به بحث نداره و دلیل دارم. کفایت سیاسی معنیش اینه رئیس جمهور آنچنان باشه .... {همهمه نمایندگان}... نخیر، بنده با این طرح مخالفم ... نخیر ... کفایت سیاسی .... {همهمه نمایندگان} ... به هرحال من مدارک و دلایلم اورده بودم، حالا که مجلس موافق نیست، من بحثم رو قطع میکنم. من آقای ابوالحسن بنی صدر رو توطئهگر بر علیه جمهوری اسلامی میدونم و این آدم توطئهگر، جای بحث در مجلس شورا اسلامی نیست که این کفایت داره یا نداره. این خود به خود منعزل هست.
هاشمی رفسنجانی: ... ناطق نوری بودن، موافق بعدی که وقتشون رو دادن به آقای سید علی خامنهای
سید علی خامنهای در موافقت با طرح، معنای نداشتن کفایت سیاسی را توضیح میدهد.
امام خامنهای: کفایت سیاسی یعنی اینکه شخص، برای اداره مسئولیتی که به عهده او گذارده شده کافی و صالح نباشد. فقدان کفایت سیاسی در هنگامیست که وی اون شرایطی را که برای انجام این مسئولیت و قانون اساسی معین شده، فاقد باشد و کمبود یا عیبی داشته باشد که با اون صفات مقرره منافیست.
و موسوی خویینیها، از فراموشی شعار «مرگ بر آمریکا» در دوره بنی صدر صحبت کرد.
موسوی خویینیها: چهطور سخنرانی رئیس جمهور کشور جمهوری اسلامی ایران که رهبرش دائما اعلام میکند، آمریکا دشمن شماره یک ماست و هرچه فریاد دارید بر سر آمریکا، همه تفنگها به طرف امریکا، چرا آقای بنی صدر با سیاست مزورانه سعی کرد که این شعار مقدس را از زبانها بیاندازد. این عدم کفایت سیاسی رئیس جمهور جمهوری اسلامی ایران نیست؟
سرانجام عدم کفایت به رای گذاشته میشه و نمایندهها با 177 رای موافق در پرونده ریاست جمهوری ابوالحسن بنی صدر مهر «باطل شد» میزنند.
هاشمی رفسنجانی: آقایون دیگه، از این به بعد آقای بنی صدر به عنوان رئیس جمهور از قاموس جمهوری اسلامی حذف شده و شعارها برگرده به طرف آمریکا، علیه آمریکا!
فردای اون روز امام علت اتفاقات پیش آمده را تحلیل میکند و برای مردم از نصیحتهایی میگه که تو این 17 ماه به بنی صدر داشته تا کارش به این نقطه نرسه.
امام خمینی: ... اینها را دعوت کردم به اینکه رها کنند این راهی را که در پیش دارند و با ملت ایران، این طور نکنند. وقتی احساس شد که اینها یک نقشهی شیطانی، اتحاد با منافقینی که دیروز پریروز ریختند در خیابانها و جوانهای ما را سربریدند و مال و اموال مردم را آتش زدند و خیابانها را به فساد کشاندند و وقتیکه احساس یک همچین خطری شد، من قبلا هم گفته بودم که اگر من احساس خطر بکنم، اون چیزی را که به شما دادند پس میگیرم.
بعد از سخنرانی امام، حجت السلام علی قدوسی، دادستان کل انقلاب دستور دستگیری بنی صدر رو صادر میکنه، اما خبری از او در دسترس نیست. بنی صدر پنهان شده.
شنبه، 6 تیر 60
صدای مهیبی که از طرف مسجد ابوذر تهران شنیده شد، خبر از روزهای خونینی در آینده میدهد.
تو این مسجد، مراسمی به سخنرانی سید علی خامنهای برپاست، که چند دقیقه بعد از شروع، ضبط صوتی روی میز سخنران منفجر میشه. آقای خامنهای از موافقان اصلی عزل بنی صدر بود، که بارها در خطبههای نماز جمعه علیه رفتار مجاهدین موضع میگرفت.
با رسیدن خبر به مردم اونها خودشون رو به بیمارستان بهارلو میرسانند. اگر چه در ابتدا امیدی به بهبود حال مجروح نیست، اما بالاخره تو اتاق عمل جلوی خونریزی گرفته میشه.
با تصمیم پزشکان و به دلیل وجود نفوذیهای مجاهدین در بیمارستان، قرار میشه تا امام جمعه تهران را برای مراقبتهای بعد از عمل، به جای امنتری ببرند. اما ازدحام مردم به حدی است که انتقال از طریق درب اصلی ممکن نیست.
سرانجام آقای خامنهای رو با هلیکوپتر به بیمارستان غرب میرسانند.
عامل سوءقصد به امام جمعه تهران، مسعود تقی زاده از اعضای گروهک فرقان بود. البته یک مسئله در ارتباط با این واقعه، هنوز مبهم مونده و اون رد پای مجاهدین در این تروره.
یکی از افراد سازمان به اسم جواد غدیری، چند روز قبل از ششم تیر وقوع چنین اتفاقی رو به دیگران خبر داده و تاکید کرده بود که کار انقلاب ظرف دوسه روز آتی تموم میشه.
7 تیر 60
صدای آژیر آمبولانسهایی که به سمت دفتر تخریب شده حزب جمهوری میرند، باعث میشه مردم موقتا اتفاق ششم تیر رو از یاد ببرند.
تو حزب هم جلسهای برپا بوده با حضور مسئولان سه قوه، برای بررسی اوضاع کشور بعد از بنی صدر، که یک انفجار سقف سنگین بتنی ساختمان رو روی حاضرین جلسه خراب میکنه.
{از مجروحان حادثه}: ... آقای دکتر بهشتی صحبت میکردند، آقایون وکلا بودند، آقای وزیر نیرو بود آقای وزیر مخابرات بود، معاونین آقای وزیر بازرگانی بود، معاونین وزارت خونهها بودند ... من یک مرتبه یک آتش خیلی زیادی رو مشاهده کردم، من فقط دستم رو بردم به طرف صورتم و دیگه چیزی نفهمیدم. بعد در میون سنگ و سرم رفته بود توی یک منگنهای اصلا. یه دونه صندلی رفته بود آهنش توی گردن من، پام رفته بود زیر خروارها. واقعا سنگ و بتنی که ریخته بود و بچههایی که اون زیر بودند حرفشون فقط لاالهالاالله؛ محمد رسول الله بود، آیات قرآنی میخوندند. خدا رو صدا میکردند، مرگ بر امپریالیسم ... به شدت من تو همون زیر خاکها میشنیدم، که این بچهها، در همه جا واقعا با دشمن جنگ میکنند.
بعد از برداشتن آوار و امداد رسانی تا نیمههای شب به مرور آمار شهدا تکمیل میشه، از این حادثه 37 نفر زنده بیرون میان که هر کدوم از جمله آخر سخنران جلسه، شهید بهشتی چیزی به یاد دارد. اما یکی از جملاتی که چندین نفر نقل میکنند چیزی غریب به این مضمونه که بهشتی در لحظه آخر مکث کوتاهی میکنه و میگه بچهها بوی بهشت میآید، شماها میفهمید بوی بهشت رو ...
قاتل شهدای هفتم تیر کسیه که اسمش در لیست مجروحان احتمالی حادثه ذکر شده. محمدرضا کلاهی از نفوذیهای مجاهدین توی کادر حفاظت حزب جمهوری اسلامی که لحظاتی قبل از انفجار محل رو ترک میکنه.
ظهر روز بعد، اتفاق سوم تو زمان اوین رقم میخوره. وقتی که خبر ترور شهید بهشتی به اعضای زندانی مجاهدین میرسه، اونها با پایکوبی و سرود خوندن سعی میکنند تا فضای زندان رو منتشنج کنند و یک شورش رو از داخل اوین کلید بزنند. با شروع این غائله سید اسدالله لاجوردی دادستان انقلاب تهران، به زندان میره و درکنار محمد کچویی، سرپرست اوین به کنترل اوضاع میپردازه. همون روز کاظم افجهای از نفوذیهای مجاهدین در بین نگهبانهای زندان، مامور به کشتن لاجوردی بوده.
شهید لاجوردی: من به مجرد شنیدن صدا و دیدن کاظم، خودمو به زمین پرت کردم و به پشت درخت ها سنگر گرفتم، اما برادر گرانقدرمون کچویی که فدای جوانمردیش شد، برای اینکه جلوی حرکتهای ضد انقلابی این و این حرکت تروریستی رو بگیره، از جای برخاست و میخواست حمله کنه به کاظم و جلوی تیراندازیش رو بگیره که متاسفانه یکی از گلولهها یا چند گلوله به مغز محمد اصابت میکنه.
بعد از این سه روز، مجاهدین نشون میدن که اعلان جنگ رنگ واقعیت به خودش گرفته و هیچکس و هیچجا از تیررس اونها در امان نیست.
22 تیرماه با اعلام اسامی نامزدهای ریاست جمهوری، رقابتهای انتخاباتی به طور رسمی بین چهار نفرآغاز میشه. محمدعلی رجائی، عباس شیبانی، سید علی اکبر پرورش و حبیب الله عسگر اولادی
گزارشگر: شما هم شرکت میکنید؟
شهروند: اصلا فکر میکنم که وظیفه هر ایرانی هست که برای تعیین رئیس جمهور مملکت، شرکت بکنه. ولی باید این بار مردم بیشتر از سابق چشم و گوش خودشون رو باز بکنند و ببینند که رئیس جمهوری که انتخاب میکنند برای مملکت خودشون، با موازین اسلامی و در خور یک مملکت اسلامی برای مردم باشه.
گزارشگر: شما فکر میکنید که چرا در دوره قبل موفق نشدیم، رئیس جمهور صالحی انتخاب کنیم؟
شهروند: ایشون توی بازی سیاست بود. اگر ما میخواستیم مثلا اینها روکنار بزنیم، همینهایی که الان میگن انحصار طلب، اون وقت بدتر میگفتن انحصار طلبن. ولی اینها باید چهرهشون برای مردم شناخته بشه که اینها واقعا چه کسانی هستند.
در بین نامزدها، گرایش مردم به یک نفر بیشتره. محمد علی رجایی، نخست وزیر بنی صدر که با وجود سنگ اندازیهای رئیس جمهور سعی میکرد به وظایفش عمل کنه.
شهید رجائی: من معتقدم اگر کسی تو خط مخالفت بیفته، شما هر چه از این به اصطلاح نمودهای زندگی مسئولان رو در صفحه تلویزیون ببرید، اونی که مخالفه میتونه یه چیزی بسازه، به نظر من برای اون مشکلی نیست. اونی هم که موافقه، خب طبیعیه که اگر بهش بگن که زندگی نخست وزیر اینه، گر چه من واقعا شرمنده هستم. من گمون نمیکنم زندگی ما خیلی قابل ارائه باشه، در جامعهای که این همه مردم به داشتن چنین زندگی هم آرزومند هستند. ولی در مجموع خوبه، من خودم اون موقع که نخست وزیر نبودم. خیلی دلم میخواستم ببینم که نخست وزیر خونهشون چجوریه؟
با نزدیک شدن به انتخابات، تلاش گروهکها هم برای نا امن کردن کشور شدت میگیره. چهار روز قبل از رای گیری، حبیب الله عسگر اولادی، نامزد ریاست جمهوری در مقابل منزلش هدف شلیک چند گلوله قرار میگیره و تیری به دست راستش اصابت میکنه.
محافظ حبیب الله عسگر اولادی: ... منتظر موندیم تا ایشون بیاد، ساعت 8:10 دقیقه بود که ایشون از در منزل بیرون اومدن. پیکان زرد رنگی پشت سر ما پارک کرده بود، صندوق عقب اون روبهروی ما بود. وقتی درب منزل آقای عسگراولادی وا شد، این ها به طور اتوماتیک صندوق عقب اونها رفت بالا، دونفر که انگار تو صندوق عقب بودند، به طرف ما رگبار بستند.
جمعه بر خلاف تهدیدهای مختلف، مردم زیادی پای صندوقهای رای میاند تا این بار مسیری که از سال 57 پیش گرفتند با یک انتخاب غلط منحرف نشه. نزدیک به 13 میلیون نفر سکان قوه مجریه رو به محمد علی رجایی میسپارند. امید به بهبود اوضاع، در بین مردم زنده میشه. رجایی که خودش در زندگی، فقر رو با تمام وجود احساس کرده بود، از ابتدای دوران مسئولیت، برای حل مشکلات کشور به طور شبانه روزی وقت گذاشت.
4 روز بعد، ششم مرداد موقعی که هنوز مردم اخبار رئیس جمهور تازه رو دنبال میکردند، تو پایگاه یکم شکاری مهرآباد، دور از چشم بقیه یه اتفاقی در حال وقوع بود. بهزاد معزی خلبانی که قبلا شاه را هم فراری داده بود، بنی صدر و رهبر مجاهدین مسعود رجوی رو پنهانی از کشور خارج کرد و به فرانسه برد. بعد از خروج رجوی فرماندهی مجاهدین در داخل، به موسی خیابانی رسید.
و شدت در مقابل کفار و مخالفان اسلام، دعوت فرموده است، با تمام جدیت عمل کرده و در عمل به حق ....
روز عید فطر همه تو حسینیه جماران، جمعاند تا رجایی حکم ریاست جمهوریش رو از دست رهبر انقلاب بگیره. امام خمینی رجایی رو توصیه میکنه به چیزی که باعث سقوط رئیس جمهور قبلی شد.
امام خمینی: ما اگر بندگی خدا را بپذیریم و قلب ما منور بشود به نور بندگی خدا و عبودیت، این امر ناچیزی که به حساب در عالم نمیآید در ما تاثیر نباید بکند. شما دیروز نخست وزیر بودید و پریروز وزیر بودید و قبل از او معلم بودی و قبل از او هم یک شاگردی بودید و بعد از این هم معلوم نیست کی از اینجا برید. ممکن است خدایی نخواسته همین الان که بیرون رفتید یا همین حالا یک بمب اینجا باز منفجر بشه و فاتحه همه را بخواند.
رجایی به محض دریافت حکم ریاست، محمد جواد با هنر رفیق قدیمیش رو به عنوان نخست وزیر به مجلس معرفی میکنه و باهنر با 130 رای موافق مسئول تشکیل کابینه میشه. بعد از انتخاب وزرا بررسی صلاحیت اونها دو روز تو مجلس طول میکشه و در نهایت به جز یک نفر همه گزینههای نخست وزیر از نماینده ها رای اعتماد میگیرند.
در جریان بررسی دولت جدید، دکتر حسن آیت، نماینده مردم تهران مقابل منزل و جلوی چشم پسرش ترور میشه. همسرش تعریف میکنه که اون از مدتها قبل بخاطر مواضعش توسط مجاهدین تهدید میشده، اما هیچ وقت حرف اونها رو جدی نمیگرفته و به چیزی که درست میدونسته عمل میکرده. 14ام مرداد آیت، با شلیک بیش از 60 گلوله کشته میشه و فرصت پیدا نمیکنه تا آخرین نطقش رو در مخالفت با یکی از وزرای پیشنهادی انجام بده.
در مراسم تشییع آیت، مردم نشون میدن که صبرشون در مقابل آشوبگرها تموم شده و تصمیم میگیرند برای کنترل اوضاع به کمک دولت بیان.
شهروند: مردم باید تمام اولا که مواظب همسایههای خودشون باشند، تمام همسایههای خودشون رو کنترل کنند. کوچکترین حرفی، کوچکترین شکی پیدا کردند، باید برن اطلاع بدند تا بتونن تمام منافقان را از بین ببرند.
شهروند: مردم هم باید تنها فکر نکن که پاسدار داریم، اون یکی داریم، فقط به خاطر اینکه پاسدارا هستند؛ مردم خودشون باید پاسدار باشند، مردم باید خودشون کنجکاوی کنند، جستجوگر باشند ...
مردم باید بیشتر همکاری کنند، افراد منافق توطئهگر اینها رو معرفی کنند، هر چیزی مشکوکی رو میبینند اینها رو در نظر بگیرند و به کمیته معرفی کنند.
بعضیها تو این راه برای آرامش کشور و ملت حتی از فرزند خودشون میگذرند.
مادر یک منافق: ... وقتی محارب خدا و رسول باشی، نمیخوام که دیگه بچهام باشی.
امام خمینی: این ها باید برگردند به دامن اسلام و راه توبه باز است، اگر خود اونها پیش قدم بشوند و بیایند، قبل از اینکه اونها رو بگیرند به دامن اسلام برگردند، توبه اونها مقبول است و من امیدوارم که این امر تحقق پیدا بکند و اون سرانی هم که در خارج هستند و فاسد هستند، اگر چنانچه اون ها هم توجه بکنند و راه خطای خودشون رو بفهمند، باز راه توبه هست، گرچه میدانم که اونها توبه هم نمیکنند.
یکشنبه، 8 شهریور 60، خیابان پاستور
غرش هولناکی که در شهر میپیچه، همه رو از خواب عصر تابستان بیدار میکنه. صدا از طرف یکی از سالنهای ساختمون نخست وزیری، که همون موقع محل جلسه رئیس جمهور و نخست وزیر و مسئولان نظامی و امنیتی بوده. دیوارهای سوخته خبر از اتفاقی میدهند که هیچکس منتظرش نیست.
من سرتیپ شرفخواه، معاون نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران هستم. ابتدا آغاز سخن به وسیله سرهنگ وحید رئیس شهربانیهای جمهوری اسلامی ایران شروع شد. ایشون نزدیک به 20 دقیقه صحبت کردند، سوالاتی آقای رئیس جمهور و همینطور نخست وزیر مطرح کردند، ایشون پاسخ دادند و درست در ده دوازده دقیقه به ساعت 3 مونده بود من صدای مهیب انفجار رو شنیدم.
باورش راحت نیست که عمر دولت جدید کمتر از یک ماهه و حالا رئیس جمهور و نخست وزیر توی تابوت خوابیدهاند و قراره تشییع بشوند.
صبح روز بعد ابتدا پیکر شهدا رو برای وداع مقابل مجلس میارن. مرتضاییفر پشت بلندگو شعار میده و مردم هم صدا با اون تکرار میکنند.
شعار مردم: رجایی، باهنر، سلام ما را به بهشتی برسان.
بعد از دوماه سخت و تلخ داغ رجایی و باهنر قابل تحمل نیست و خیلیها تو بهشت زهرا صبرشون رو از دست میدهند.
یک زن: مادر اینا کاری نکرده بودند مادر مادر ... مادر جان بمیرم چه خاک برسرم این دله منو خنک نمیکنه این حرفا دله منو خنک نمیکنه میخوام بمیرم
همرمان با رای مجلس به نخست وزیری موقت آیت الله مهدوی، فرانس پرس گزارش میده که اعضای مجاهدین با صدور بیانیهای مسئولیت این ترور را بر عهده گرفتهاند. اما مسعود رجوی در مصاحبه با رادیو فرانسه چنین چیزی رو تکذیب میکند. ترور رئیس جمهور و نخست وزیر اتمام حجتی برای دستگاه های امنیتیه تا بعد از اون برخورد با گروهکها با قاطعیت بیشتری انجام بشه.
شنبه، 14 شهریور 60
در سمت دیگه میدان مجاهدین هنوز دارن از محصولاتی برداشت میکنند که تو روزهای اول انقلاب کاشته بودند. یه نفوذی دیگه از اونها با کار گذاشتن یک بمب حجت الاسلام علی قدوسی رو هم شهید میکنند. شهادت قدوسی در حالیست که او به سرعت پیگیر روشن شدن ابعاد پرونده 8 شهریور بود. هفته بعد ربانی املشی، از مسئولان دستگاه قضا متهم ترور رجایی و باهنر رو مسعود کشمیری، جانشین دبیر شورای امنیت معرفی میکنه. کشمیری همون شخصی بود که روز تشیع به عنوان شهید سوم ازش یاد میشد و کنار رجایی و باهنر یه تابوت خالی هم برای او روی دست های مردم بود.
دربارهی کشمیری، که قبل از سال 57 ظاهر مذهبی نداشته و از همون موقع به مجاهدین پیوسته بود. اما با وقوع انقلاب با ظاهرسازی خودش رو مدافع نظام نشون میده و ابتدا به عضویت کمیته مستقر در اداره رکن 2 ارتش درمیاد. کشمیری طی دوسال با لیاقتی که از خودش نشون میده موفق میشه به دفتر نخست وزیری نفوذ کنه. دقتش در نقش بازی کردن به حدی بوده که یکی از مسئولان نخست وزیری میگه، در بین هزار احتمال، یک احتمال انحراف درباره او نمیدادیم.
اسد الله لاجرودی تلاش زیادی برای محاکمه متهمان جسدسازی کشمیری میکنه، اما در نهایت با پیگیریهای غیر عادی و نامه نگاریهای چند نفر از مسئولان کشور متهمان به دستور امام آزاد میشن و رسیدگی به پرونده متوقف میشه.
بعد از یه تابستان داغ در 5ام مهر، خبر خوشی از جبههها به گوش ملت میرسه. محاصره آبادان پس از یک سال شکسته شد. ارتش که بعد از عزل بنی صدر از فرماندهی کل قوا، جان تازهای گرفته بود، با طراحی عملیات ثامن الائمهعلیهم السلام عراق رو وادار به عقب نشینی میکنه، تا آبادان از خطر سقوط نجات پیدا کنه.
مجاهدین هم درست برای همون روز برنامهای دارند. هواداران اونها تو نقاط مختلف شهر با آتش زدن چند اتوبوس دست به اغتشاش میزنند.
ولی با ورود نیروهای کمیته و با حضور مردم این حرکت ناکام میمونه و بساط فتنه زود برچیده میشه.
دو روز بعد هواپیما سی130 نیروی هوایی ارتش، به دلیلی که هیچ وقت به طور دقیق مشخص نشد، در حوالی کهریزک تهران سقوط میکنه. تو این پرواز چند نفر از فرماندهان نظامی کشور، که پس از عملیات ثامن الائمهعلیهم السلام عازم تهران بودند به شهادت میرسند.
محمد جهان آرا، جواد فکوری، ولی الله فلاحی ، سید موسی نامجو و یوسف کلاهدوز.
بعد از گذشت یک ماه از شهادت رجایی کشور برای دومین انتخابات و برگزیدن سومین رئیس جمهور تو سال 60 آماده میشه.
اینبار هم رقابتی بین چهار نفر.
علی اکبر پرورش، رضا زوارهای، حسن غفوری فر و سید علی خامنهای، که تنها دوماه از حادثه ترورش میگذره.
نگاه بیشتر مردم به امام جمعه تهرانه که بین مسئولان و شخصیتهای کشور هم وحدتی روی انتخابش وجود داره. این بار قراره انتخابات تحت حفاظت شدیدتری برگزار بشه، دو روز قبل از رای گیری نیروهای سپاه سی خانه تیمی رو تصرف میکنند.
هاشمی رفسنجانی هم توی خطبههای نماز جمعه اعلام میکنه که راه قلع و قمع منافقین مسلح رو در پیش گرفته و از حالا قاطعانه برخورد میشه.
جمعه، 10 مهر 60
روز رای گیری مردم باز هم صفهای طولانی رو تشکیل میدهند. این بار برخلاف چیزی که شاید انتظارش میرفت، بیشترین میزان مشارکت در انتخابات به ثبت میرسه.
گزارشگر: من میبینم که شما مسلح هستین ممکنه بگین که ..
پاسدار کرد: من اینجا پاسدار هستیم ...
گزارشگر: شما هم اومدین رای بدین؟
پاسدار: بله اومدیم به آقای خامنهای، چون واقعا برای اسلام کار میکنه. واقعا برای ملت ایران کار میکنه برای ملت شهید پرور ایران کار میکنه.
سه روز بعد شمارش آرا به پایان میرسه و سید علی خامنه ای با 16 میلیون رای رئیس جمهور ایران میشه.
در مراسم دریافت حکم ریاست جمهوری، اگرچه بیشتر مسئولین در مراسم حاضرند، اما نسبت به اول تابستان جای خالی بعضیها احساس میشود.
امام خامنهای: اکنون که مردم ایران با رای قاطع خویش، مرا به ریاست جمهوری اسلامی برگزیدهاند، به عنوان امین ملت اولا با روح و جانی خالی از خشم و نفرت و با احساس عطوفتی خالصانه و صمیمی اعلام میکنم که در جمهوری اسلامی و در آغوش این ملت بزرگ و مبارز برای همه خدمتگزاران به اسلام و مسلمین و همه دوستداران راستین خدا و خلق، جایگاهی مناسب و سزاوار برای خدمت وجود دارد. پس به همه آنان که با امید سرابی واهی از مردم و جامعه خویش بریدهاند، میگویم: به انبوه مردم بپیوندید قطرهای در میان دریای خروشان خلق باشید.
حالا که مسئولان همدلاند، امام هم یک چیز از او میخواهد:
امام خمینی: این ملت با زحمت خودش اونها رو به مقامی رسونده است، میخواهم که تمام توان خودشون را برای خدمت این مستضعفین و خدمت این بیغوله نشینهای بیچاره و خدمت به این زاغه نشینها صرف کنند ...
و اتمام یک کار ناتمام هم به عهده قوای نظامی گذاشته میشه.
امام خمینی: و از قوای نظامی میخواهم که با قدرت تمام این تتمه این اشخاصی که به ناحق در ملت و مملکت ما وارد شدند، به اینها خاتمه دهند.
روز عید که همزمان شده با شروع یک فصل جدید در تاریخ کشور، فرصت خوبیه تا همه با هم دیداری تازه کنند و به هم نزدیک تر بشند، تا ا ز این به بعد بتونند با همکاری از پس مشکلات ریز و درشت بر بیان.
چهار ماه بعد، دوشنبه، 19 بهمن 60
شهید لاجوردی: در دهه فجر، در هنگامیکه مردم مسلمان ایران، دهه انقلاب اسلامیشون رو جشن میگرفتند، با اطلاعاتی که ما از مردم غیورمون به دست آورده بودیم، پس از پیگیریهای یک مدتی، توانستیم سازمان منافقین رو به حمدالله، کادر مرکزیشون رو کشف کنیم.
لاجوردی در حالی که فرزند خردسال مسعود رجوی رو در بغل داره، از فتح مهمترین خونه تیمی مجاهدین حرف میزنه. خونهای که صبح زود نیروهای امنیتی بهش حمله میکنند و تا ظهر تصرف اون طول میکشه. در نهایت افراد مهمی از کادر مرکزی سازمان طی این حمله کشته میشن. از جمله موسی خیابانی، همسرش آذر رضایی و اشرف ربیعی، همسر رجوی. آشوبی که بعد از عزل بنی صدرتوی این هشت ماه شعله میکشید، بالاخره فروکش شد.
شهید لاجوردی: ... این چنین انتقام خون شهدایی نظیر بهشتیها و باهنرها و رجاییها، به دست فرزندان غیور اسلام گرفته شد.