دانلود انواع مستند به همراه متن



دانلود رایگان مستند دیوارکش

  • ۳۳۵۲

دانلود رایگان مستند دیوارکش

( استفاده از آزادی های جنسی برای انتخابات )

مستند جنجالی 18+

مستند دیوارکش

 

تیزر مستند :

 

 

 

نام مستند : دیوارکش ( divarkesh )

کارگردان : محسن آقایی

تهیه کننده : سید محمد مهدی دزفولی

سال تولید : 1400

مدت : 69 دقیقه

صاحب اثر : سفیرفیلم

 

یا

 

این چند مستند زیر هم خیلی جالبه حتما ببینید

 

 

دانلود رایگان مستند دیوارکش

 

دیوارکش یا ایکسونامی 3

مستند دیوارکش که میتوان از آن ایکسونامی 3 نیز نام برد، به نحوه بهره‌برداری و استفاده رجال سیاسی از مسائل جنسی در امر هدایت سیاسی و انتخابات می‌پردازد.

بنظر میرسد، طیف مخاطب این مستند، طرفداران و رجال سیاسی اصلاح طلب می‌باشد، زیرا در ابتدا مردم را از دیوار کشی اصولگرایان میترسانند و سعی میکنند با تبلیغ ها و آزادی های جنسی، حکمرانی نمایند.

 

مستند دیوارکش

 

 

متن مستند :

فیلم ایکسونامی خاطرات یک پورن استار، جنجال‌های نمایش یک فیلم در ایران . ساخته محمدرضا بورونی و محسن آقایی است . چند سال پیش که در فضای خبری کشور حاشیه ساز شد ...

من خیر سرم مستند سازم. بعد چند سال دربه دری و هزار جور داستان یه مستند ساخته بودم در مورد انقلاب جنسی، که به خاطر یه سری مسائل حسابی جنجالی شد.

به تازگی اکران خصوصی مستند ایکسونامی به واکنش‌های گسترده در فضای مجازی منجر شده.

 یکی از کاربران توییتر، به نظر می‌رسه این فیلم رو دیده میگه، نوشته این فیلم، فیلم قوی‎ای بوده به زعم ایشون.

با آقای محسن آقایی کارگردان در واقع این اثر، خواستیم ازشون که بیان در این بحث شرکت بکنن که جواب ندادن ...

همه جا حرفش بود و می‌رفت که رکوردهای نمایش رو بزنه؛ که یهو یکی یک ایده‌ی مریضی داد و مملکت رفت تو هوا

حسن روحانی: صبح جمعه دیدم قیمت تغییر کرد

بعد از چند سال هنوز هم نفهمیدیم ایده کی بود، اما ایده این قدری خوب بود که روش یک چند تا مرحله جنگی و یک بسته هدیه ده روزه قطع اینترنت هم اشانتیون دادند.

به هر حال تو همون تب و تاب شاهکار بنزین، وقتی همه‌ی ذهن‌ها درگیر گرونی و بدبختی این‌ها بود رو آنتن زنده امیرحسین ثابتی، این سوال رو ازمون پرسید

آقای آقایی، یک نکته‌ای که هستش اینه که خیلی از مردمی که احتمالا برنامه رو می‌ببینن ممکنه اصلا تایید بکنن حرف شما رو. بگن خب اینو کسی منکرش نمیشه که بالاخره اینجور آزادی‌ها چه تبعات ویران کننده‌ای ممکن داشته باشه؛ اما تو جامعه ما الان مشکلات اصلی، مشکلات اقتصادی است. موانع‌اش رو بردار برای ازدواج، خود به خود این مسائل هم حل میشه. شما پاسخی دارین برای این مسئله؟

سوال خوبی بود. منم همه‌ی زورم رو زدم توضیح بدم، اما راستش جواب درست و حسابی چیزی نبود که بشه شفاهی توضیحش داد. این بود که تصمیم گرفتم این فیلم رو بسازم و توضیح بدم که چرا فکر می‌کنم خیلی وقت‌ها این مسائل خاک برسریه که، خاک بر سر مدیریت و اقتصاد و سیاست می‌کنه.

دیوارکش

 

این لامصب جنسی قدرت‌های عجیبی داره. یکی از اولین جاهایی که ازش هم استفاده میشه تو تبلیغاته. خارجی‌ها که قربون‌شون برم تپه ندیده نذاشتن و این چیزها تبلیغات شبکه معارف‌شون به حساب میاد.

پشمام ...

خب خداروشکر که این حرف‌ها مال بلاد کفره و ایران اصلا از این داستان‌ها خبری نیست.

به سینمای ایران خوش اومدید

]نماهایی از سینمای ایران و  تبلیغات [

من می‌میرم واسه ... بیزینس

من رو برد باز کردن پاکتش رو از نزدیک نشون داد. خیلی هم سخت نیست، فقط قلق دارهمی‌تونین از نزدیک ببینین و یاد بگیرین

این که اوضاع فضای رسمی و نیمه رسمیمونه، فضای غیر رسمی چه خبره

]نماهایی از کلیپ‌های فضای مجازی[

اینجا موی زیر بغلم رو واسه فالوورهام زدم.

 عجب

توی این یکی ویدیو موهای جاهای دیگه‌مو ...

 بسه حالا نمی‌خواد

 

شماره‌ام رو جایی که می‌خواد آمپول بزنه بنویس.

 ببین من الان الکل بزنم پاک میشه،  بذار عکس بگیرم شماره‌ات رو داشته باشم.

 

داداش داری اشتباه می‌خوری، باید این رو بخوری.

عالیه بزن بریم خونه

 خونه چرا؟

توی همین ماشین هم میشه دیگه

 

این بیشتر می‌خوره ماشین مکان باشه.

 ماشین مامانه

خب این زمان آینده، گذشته و شاه. عه اینو بزنیم

 ببخشید دو تا لیمو دارم میخری؟ نه بپیچید می‌بریم

 

علی برکت الله مثل اینکه چاشنی هم حسابی گرفته‌ها

ای جون دل.

به سرم زد برم با چند تا از این شاخ‌های اینستا صحبت بکنم ببینم چیه داستان. چرا اینقدر همه چیو جنسی منسی می‌کنن. با کلی دنگ و فنگ و رابطه مابطه و التماس به این و اون، آخرش فقط تونستم با دو نفر قرار بذارم.

ببین مثلا جمعه بعدازظهر به نظر من اگر بتونی اوکی کنی می‌شینیم باهم گپ بزنیم. کاره خاصی نداریم که

یکی از بچه‌هایی که باهاش قرار داشتم کامی با دو میلیون فالور بود. یک جایی باهام قرار و هماهنگ کرد که کلا نظرم راجع بهش عوض شد. کوره‌پزخونه‌های اطراف تهران.

 کامی و یک سری از رفقاش یک جمعی بودن که با یک سری از بچه هیئتی‌ها لینک  شده بودن و هراز گاهی توی کوره‌پزخونه‌های اطراف تهران توزیع ارزاق و کارهای جهادی می‌کردن. اونم چه جهادی

وقتشه کمر رو قرقرقر بدی

چه مجاهدینی

کامی خیلی کلیپ ساخته بود و تو خیلی‌هاش یک نکات ویژه‌ای هم جایگذاری کرده بود.

کامی

جانم

اون مارمولک که می‌گفتی خیلی گنده‌اس کو؟

خوابه‌ها می‌خوای بیدارش کنم؟

میشه ...

فِرِدی ...  فِرِدی ...

چه خبرته بابا فردی .. فردی ... خونه رو گذاشتی رو سرت...

منم می‌خواستم ببینم این نکات چه‌قدر رو بالا اومدن پیجش اثر داشته. بعد از یه مدت رفتم پیشش و سر صحبت رو باز کردم. تا بچه‌ها با دوربین نزدیک شدن کلا غلاف کرد و ادامه نداد.

وارد سیاست اعتماد سازی و تنش‌زدایی شدم. از خودم و کارهام براش گفتم. هر راه و سبکی به ذهنم رسید و نرسید امتحان کردم. سعی کردم بهش اطمینان بدم که هیچ مشکلی به وجود نمیاد.

خیر؛ فایده نداشت. راستش برای خودم هم موقعیت بدی بود. نمی‌خواستم بنده خدا رو بذارم تو آمپاس. هیچی دست خالی زدم بیرون. بعدازظهر با یکی دیگه قرار داشتم.

رکوردار روپایی و کسی که با یک سری کلیپ‌های کوتاه بامزه و یه سری جلوه‌های ویژه پیجش تا 500 هزار تا اومده بود بالا.

سعید مثل پشت تلفن خیلی خون‌گرم و صمیمی بود

من قبل از این کار مربی فوتبال بودم

مربی بودی؟

آره، رکوردهای روپایی‌ام، 34 ساعته برج میلاد رو روپایی زدم رفتم بالا، 1864 تا پله داره

حاجی بعدش چی شدی؟

بعدش خسته شدم

خسته شدی همه‌اش؟

ورزش تا یه حدی تو صفحات مجازی جوابه. من دو سه سال داشتم فکر می‌کردم که چی کار کنم؟ چه حرکتی بکنم؟ این دوییدنی تو یه ثانیه اومد تو ذهن من، یهو 9 ماه من رو

گرفت.

 

تو چقدر خوشگلی عزیزم

 مرسی عزیزم، ای کاش تو هم مثل من خوشگل بودی، منم ازت تعریف می‌کردم

 ایرادی نداره که، تو هم می‌تونی مثل من دروغ بگی ... ]دویدن و فرار کردن[

 

ولی من کسی بودم که تنهایی اومدم بالا. یعنی نه توی گروه بودم، نه توی اکیپ بودم، نه توی تبلیغات بودم. کسی نبود حمایت کنه بگه برید مثلا سعید غفاری رو فالو کنید. برید فیلم‌هاش رو ببینید

ولی خب همکارهای خوبی داشتی

ما رو توی حاشیه نبر 

نه حالا جدی، به نظر خودت چقدر تاثیر داره مثلا اگه دختر باشه توی کار؟

هیچ تاثیری نداره

بروووو

ببین کارت که خوب باشه، خدا کمکت می‌کنه

 دوربینت روشنه منم دهنم بسته‌اس

با اینکه کلی از خودم و داستان فیلمم و رسمی بودن و مجاز بودن و این‌ها براش گفتم باز هم حاضر نبود راحت حرف بزنه و همه‌اش طفره می‌رفت

میگن همه جای دنیا، میگن س ک س خیلی می‌فروشه. تو همه چی هم می‌فروشه. نظر تو چیه؟

من هیچ نظری ندارم ... سوال‌هایی که می‌پرسید واقعا منو می‌بره تو همین ... عین این می‌مونه منو بردید وسط این دریا می‌خوای خفه‌مون کنی

اشتباهه

یک دقیقه من با این یه صحبتی بکنم

سعید با اینکه واقعا از خیلی از پیج‌های اینستا کارهاش سالم‌تر بود، اما ظاهرا یک تذکراتی بهش داده بودن و دیگه روند کلیپ‌هاش رو عوض کرده بود. همین هم خیلی محتاطش کرده بود.

می‌گفتن شایعه‌اس و این داستان‌ه ا ...

ببین هرچی که جمهوری اسلامی ایران بگه ما باید تایید کنیم.

 ]خنده[

خنده ...  چرا همش می‌خندی؟ ... چون چهار تا کار فان انجام دادم، الان همه حرفام مثلا بگم شاید فکر می‌کنید فشار بهم آوردن، چرا باید فشار بیارن؟

مخاطب این طوری فکر می‌کنه ... منتها اصلا نقش این رو قبول دارید؟ نقش عامل غریزه رو قبول دارید تو این که جلب توجه کنه یا نه؟

غریزه چیه؟

غریزه دیگه غریزه نقدی، جنسی، چکی، سفته‌ای

کلا بیخیال ماجرا شدم. یه جورایی حس بازجویی داشت می‌گرفت. نه فقط بین مسئولین، انگار بین ملت هم این مسئله جنسیه، شبیه اون ماجرای پادشاه لخته‌ است. هست ها، اما ازش کسی حرف نمی‌زنه.

دیدم فایده نداره خودم باید دست به کار بشم. به خصوص که سعید و کامی تو همین حرف‌های نصف و نیمه‌ای که زدن گفتند از وقتی کلیپ‌های سالمتری می‌سازن، اصلا افت مخاطب هم نداشتن. جالب بود.

برای این کار یک آزمایش طراحی کردم. باید خودم می‌فهمیدم که جذابیت تاثیری رو مخاطب داره یا این هم یکی از اون حرف‌های مشهوریه که همه میگن الکی جا افتاده.

 اول گفتم ببینم کی بیشتر بهش ]برای درخواست بنزین در کنار خیابان[ کمک میشه؛ یک خانم یا یک آقا

نتیجه:

21 موتورسیکلت و 3 خودرو به خانم

3 موتورسیکلت و صفر خودرو به آقا

خب شاید به خاطر دلسوزیه که به خانم بیشتر کمک می‎کنند.

 یک آزمایش دیگه طراحی کردم و یک چیزی گذاشتم وسط که دیگه دلسوزی و این‌ها مطرح نباشه. هر دو طرف ماجرا هم خانم.

آقا آفتابه نمی‌خوای؟

خب حداقل برام ثابت شد که تاثیر وجود داره و نمیشه منکرش شد.

عجب ... وقتی فروشنده شیلنگ خلا هم به ذهنش رسیده از این چاشنی استفاده بکنه، ممکنه کسایه دیگه غیر فروشنده‌ها هم به ذهن‌شون رسیده باشه این چیزا.

می‌خوایم با یک پورن استار صحبت بکنیم. این ویدیو رو قبل از اینکه زنگ بزنم به اون خانم پورن استار آمریکایی برای مستند قبلیم ضبط کردم.

 

رب اشرح لی صدری ویسرلی امرلی و احلل عقده من لسانی یفقهوا قولی ... افوض امری الی الله ان الله بصیر بالعباد

 

اون روزا که داشتم رو ایکسونامی یک کار می‌کردم، توی تحقیقاتم به دکتر جونز ایمیل زدم. سردبیر و مدیر مجله جنگ‌های فرهنگی. آدمی که به خصوص توی حرف‌های ضد جریان اصلی توی آمریکا، آدم سرشناسیه. خیلی از مطالبش سانسور شده بود. نویسنده‌ای که سال‌ها روی تاثیرات فرهنگ و سیاست کار کرده بود، کتاب‌هاش به چندین زبان دنیا ترجمه شده بود و از قضا چندین باری هم ایران آمده بود و به طرز عجیبی ایران رو می‌شناخت.

E. Michel Jones

نویسنده و پژوهشگر

دکتر اگر یادتان باشد، زمانی که ایکسونامی را می‌ساختم بهتون ایمیل زدم و شما به من توصیه کردید که کتاب‌تان را بخوانم. لیبیدو دومیناندی (به معنی شهوت قدرت)

ایده اصلی این کتاب چیست؟

در دوره‌ای مشخصا برخی دانشمندان به این نتیجه رسیدند که می‌توانند شهوت را به خدمت بگیرند به عنوان ابزاری برای کنترل. البته امکان این نوع استفاده همیشه مطرح بوده، چرا که انشان می‌دانست که می‌تواند برده شهوات خودش شود. اگر می‌خواهید مردم را کنترل کنید کاری کنید درگیر شهوات‌شان شوند، و سپس با هدایت این شهوت آن را به عنوان ابزار کنترل در دست بگیرید.

 

حرف‌های جونز و عینا تو مستند مشهور و همزمان خیلی مهم بی بی سی به اسم «قرن خود» شنیده بودم. کنترل مردم با دستکاری حواس‌هاشون

 

قرن خود آدام کورتیس

BBC-2002

این مجموعه‌ای است درباره اینکه چه‌طور ایده‌های سیگموند فروید درباره ذهن ناخودآگاه توسط اهالی قدرت برای کنترل توده‌ها استفاده شده است. در عصر دموکراسی اولین بار ادوارد برنایز به شرکت‌های آمریکایی نشان داد چه‌طور می‌توانند مردم را خواستار محصولاتی کنند که به آن‌ها نیاز ندارند بکنند. با ربط دادن محصولات تولید انبوه با امیال ناخودآگاه آن‌ها. از درون این استراتژی یک ایده سیاسی برای کنترل توده‌ها به وجود آمد. افراد صاحب قدرت اکنون می‌توانستند فرد را نه با سرکوب، بلکه با تغذیه شهوات بی‌انتهایش به کنترل خود در بیاورند.

 

اصل حرف این بود که برای کنترل مردم چیزهای به مراتب مؤثرتر از زورِ چماق هم هست. این چیزی بود که من خودم وسط‌های ساخت ایکسونامی به یک موردش برخورده بودم. اینکه آمریکایی‌ها چه‌طور تونسته بودند با عوض کردن چماقِ زور با چماقِ س ک س و موسیقی و مواد، کاری بکنن که هم اعتراضات به جنگ ویتنام بخوابه، هم سربازهای جنگ ویتنام رو برای جنگیدن بیشتر سرحال بیاره.

 

E. Michel Jones

نویسنده و پژوهشگر

این گسترش س ک س، مواد مخدر و موسیقی راک اند رول جلوی هر فهمی رو گرفت که چه اتفاقی داره میفته و جنبش (ضد جنگ) رو نابود کرد. افراد متعددی روی ایده تبدیل شهوت جنسی به نوعی جنگ افزار کار کرده‌اند. در طول انقلاب 1974  در پرتقال، سازمان سیا این کشور را در پورنوگرافی غرق کرد و همین مسأله باعث شد مردم  خیابان‌ها را خالی کنند. همین کار در ایران هم تکرار شد. با این تفاوت که آن‌ها در رسیدن به هدف‌شان موفق نشدند. آنچه در دوره بین 1953 (پس از کودتای 28 مرداد) تا انقلاب اتفاق افتاد، این بود که شاه رفتارهای غربی را بیشتر و بیشتر وارد جامعه ایرانی می‌کرد.

 

به قول بعضی‌ها صحبت خدا بیامرز شد. افت داشت از یک آمریکایی در مورد تاریخ خودمون بپرسم. رفتم سرغ کسی که به قول خودش توی ایران بهش می‌گفتن جاسوس انگلیس و توی خارج مامور جمهوری اسلامی بود. پژوهشگری که هم تو شبکه‌های داخلی دعوت می‌‌شد و هم شبکه‎‌های خارجی

 

دیوارکش

 

دکتر مجید تفرشی

کارشناس و پژوهشگر تاریخ معاصر ایران

ببینید اگه من آدم عافیت طلبی بودم، باید اون تعریف از شاه رو در voa می‌کردم، تعریف از جمهوری اسلامی رو در شبکه جام جم. ولی برعکس انجام دادم

از دکتر تفرشی نظرش رو راجب قضاوت جونز در مورد سیاست‌های غربی شاه پرسیدم.

سیاست روند کلی جامعه این که شما می‌گید یعنی به سرعت به سمت غرب گرایی که مورد نفرت بخش مهمی از جامعه بود. - نمیگم همه جامعه - توقع حکومت این بود که همه یه دست بشن مثل خودش، کاملا به اصطلاح با نمود و ظاهر غربی و محدودیت‌هایی روزافزون برای نسل متدین.

حالا این دست فرمون الان معاصر توی کشورهای دیگه، جاهای دیگه هم هست که ما مثلا یه سری آزادی‌های مدنی اجتماعی ...

پادشاهی سعودی. محمد بن سلمان شروع کرده دیگه کاملا. به سیاست کاری نداشته باشید، به سهم نفت خاندان سعودی کاری نداشته باشید، به مسئله جنگ قدرت بین شاهزادگان کاری نداشته باشید، به این که کی داره حکومت می‎کنه، چه‌جوری حکومت می‌کنه کاری نداشته باشید، ولی بقیه‌اش رو مردم آزادی داره، کم کم آزاد می‌کنه

داره رانندگی می‌کنه!!

محمد بن سلمان: ما می‌خواهیم یک زندگی نرمال داشته باشیم. زندگی‌ای که همراه با تساهل در دین و سنت‌هایمان است و به توسعه کشورمان و دنیا کمک می‎کند.

 

 

پس شما نمی‌دانستید که این اتفاقات قرار است بیفتد و ناگهان یک روز متوجه این تغییرات شدید؟

 نه. ناگهان کنسرت، گردشگری سعودی و سینما و همه چیز آزاد شد

چه کسی این تغییرات را به وجود آورد؟ چه کسی کشور شما را ...

محمد بن سلمان

محمد بن سلمان، کسی که شاهزاده‌های دیگر را در یک هتل 5 ستاره‌ای زندانی کرده و با پشتیبانی رئیس جمهور ترامپ در مقابل ایران ایستاده است.

 

اوکی، بیاید پرواز کنیم.

 

اینجا پادشاهی عربستان سعودی است. این نحوه زندگی میلیون‌ها سعودی است. واقعیتی که به ندرت در دنیا دیده شده است. چون شما نمی‌توانید اینجا آزادانه فیلم برداری کنید.

 

تصور بکنید این بلایی بود که اگه شما برید مثلا دانسینگ و کاباره و محیط مختلط و معاشرت یا ارتباط با جنس مخالف داشته باشی، این دیگه براتون کافیه. که البته خانم فرح پهلوی هم بخش مهمی تو این زمینه بود. وزارت فرهنگ و هنر همم بخش مهمی تو این زمینه بود و همین طور بقیه...

دکتر توضیح داد که هنر غربی به خصوص موسیقی و رقص و تئاتر برای شهبانو خیلی مهم بود.

 

رویدادهای هنری دوره پهلوی

اکثر باله‌هایی که ما اجرا می‌کردیم باله‌های فرهنگی بودن.

اوج ارادت علیاحضرت به هنر تو جشن هنر شیراز خودش رو نشون می‌داد. شهبانو خیلی به هنر آوانگارد میدون می‌دادند.

 

برخی از اجراهای جشن هنر شیراز

 

از دعوت به هنرهای خیلی مفهومی تا اجازه اجرای تئاترهایی که تو غرب هم به اندازه ایران آزادی اجرا نداشتند. این قدری که بعضی‌هاش صدای مطبوعات زمان شاه رو هم در آورده بود. مثلا توی یک تئاتر، اونم توی ماه رمضون جلو چشم مردم عادی وسط خیابون بازیگرها کارهای غسل لازم می‌کردند. با همه‌ی میدون دادن‌ها، اما توجه حکومت شاه به هنر غربی و آوانگارد یک استثنائاتی هم داشت. چیزی که یکی از رفقای دکتر تفرشی خوب درکش کرده بود.

سلام علیکم حال شما چه‌طوره؟ ارادتمندم.

 

علی پورصفر

فعال سیاسی دانشجویی قبل از انقلاب

اینجا اتاق کار منه. ببین این که پدر و مادر هستن می‎خواین داشته باشین. یادشون بخیر

 ]عکس[ این مال تئاترهاست؟

آره

شما کدومی؟

اینی که کلاه سرشه. اینجا که نشسته، این‌جا این منم، اینه‌ها

این همون کار برشته؟

نه این مال ساعدیه.

این مال همون تئاتره است؟

بله این ما برشته.

این هم. این عکس‌های مربوط به اجرای تئاتر توی چالوسه.

آها مال چه سالیه این؟

سال 48-47

عجب

آره

موضوعش چی بود؟

یکیش من یادمه «استثناء و قاعده» بود. آره برشت. یکی‌اش از نمایشنامه‌های غلام حسین ساعدی بود. من یادمه هر دو تا نمایشنامه‌ای که تمرین کردیم روز اول ساواک نوشهر گفت: نه.

یعنی به اجرا نرسید؟

شب اول چیز کردن ...

خب موضوعش مگه چی بود؟

خب «استثناء و قاعده» سیاسیه دیگه. مال غلامحسین ساعدی هم سیاسی بود. سیاسی بود دیگه.

سینما که فعال بود و همه جور تصویری توش وجود داشت و ...

اصلا، اصلا، اصلا سیاست به هیچ وجه، به هیچ وجه.

حالا چی بود اون برنامه؟

خانه جوانان، کاخ جوانان بود. راه اندازی مراکز تفریحی ویژه بود. کاباره‌ها، کافه‌ها، دیسکوها، قمارخانه‌ها، راه اندازی انواع و اقسام تفریحات معیوب و ... اصلا من کاری به این‌ها ندارم. هر کسی رو توی قبر خودش می‌خوابونن. به کسی ربطی نداره. من اصلا سر این قضیه مشکلی با کسی ندارم؛ اما اگر قرار باشه که این رو تبدیل بکنیم به مبانی آموزشی، اون وقت من مشکل پیدا می‌کنم. این که بگیم دولت برنامه ریزی می‌کرد که این‌ها رشد بده تا جوان‌ها رو منحرف بکنه، نه بابا. اصلا این حرف‌ها نیست، سرمایه داری خودش منحرف می‌کنه. نیازی به این نیست که دولتی بیاد برنامه ریزی بکنه برای ایجاد انحراف.

البته وقتی با یکی دیگه از افرادی که نوازش پهلوی رو چشیده بود صحبت می‌کردم این نظر رو نداشت. کسی که به ده من سیریشم به جمهوری اسلامی نمی‌چسبه.

 

دیوارکش

 

ابوالحسن بنی صدر

نخستین رئیس جمهور ایران 1358-1360

بله، بله، من رو اولین بار که منو گرفتند، سرهنگ مولوی بود که رئیس ساواک تهران بود. بردن پیش اون به من گفت که می‌بینم قیافته‌ات هم خوبه و همچین ... برو آقا دنبال دختربازی، به سیاست چی‌کار داری؟ گفتم من نمی‌دونستم دختر اسباب بازیه که برم. منم که بچه نیستم که برم دنبال دختربازی، که شما به کاباره بروید و نمی‌دونم به میخانه سر بزنید. کسی که بدونه آزادی چیست، جزء آزادی‌ها به شمار نمی‌آ‌ورد و این‌که شما در واقع یک قلمروهایی باشه که شما رو به عنوان نیروی محرکه از صحنه خارج کند، این‌ها همه جای دنیا متداوله. اونجا هم دوره شاه خیلی بیشتر هم متداول بود. این‌ها آزادی ستیزی بود نه آزادی.

 

خب معمولا هر 16 آذر میتینگ دانشجویی وجود داشت ...  گرفتن‌مون. به هرحال مهم نیست. گفتن ببرینش اتاق تمشیت. گفت نمیگی؟ خیله خب، انگار همین دیروز بود. ببندینش. منو بستن به یک تخت سفری. خودش رفت و چند دقیقه بعد اومد و دیدم یک چیز گنده‌ای این‌قدری دستشه. باتوم گنده‌ سیاه ...

این تخت پا می‌شد به زمین می‌خورد. با اینکه دوتا سرباز رو من نشسته بودن. آره وحشتناک بود ... وحشتناک، وحشی گری‌‍شون حد و مرز نداشت. از قطع کردن انگشت‌ها بگیر تا سوزوندن پشت با اتو برقی، تا اماره شمع مذاب. این‌هایی که دارم میگم شوخی نیست ها، واقعیته، وجود داشت. من یک شب در سلول بیدار شدم از صدای ضربات شلاق، نمی‌دونم چند تاش رو شمردم، 300 تا 250 تا. واقعا نمی‌دونم. یکی کسی رو داشتن می‌‍زدن و بعد صدای هیاهو آمد. مُرد مُرد. خب مرد.

 

زمستان 1357

با اون مردم‌داری اعلی‌حضرت طبیعی بود که تو حکومت اسلامی یه سری مسائل فرهنگی  زمان شاه منفور باشه. مشروب، کاباره، قمارخونه، فیلم‌های س ک س ی و چیزهای غیراسلامی. تو اون حال و احوال یه عده دوآتیشه‌هایی هم پیدا می‌شدن که مرز موارد منکراتی‌شون هم از اسلام عزیز هم بالاتر می‌زد. به هر حال با کم و زیادش 10،12 سال اول انقلاب تقریبا همه با این جور کارها مشکل خاصی نداشتن، یا حداقل اعتراض درست درمونی نمی‌کردن.

 

دیوارکش

 

فائزه هاشمی رفسنجانی

دختر آیت الله هاشمی رفسنجانی

من با همسرم و دوتا از دوستان ایشون که البته سنشون هم بالا بود، داشتیم از یک روستایی مثلا تو جاده قم، که حالا دعوت شده بودیم اونجا برمی‌گشتیم تو جاده. مثلا ایستگاه‌هایی که بود، حالا بسیج بود، کمیته بود، یادم نیست اون موقع‌ها. ماشین‌مون رو نگه داشتن بعد ازم پرسیدن نسبت‌تون؟ چون من تنها زن تو اون ماشین بودم. همسرم هم عصبانی شد و گفت به  شما چه ربطی داره؟حالا مثلا نقل به مضمون دارم می‌کنم. ما رو بردن کلانتری و نگهمون داشتن و عصبانی شدن و دعوا شد.  چون از یک ور همسر من و دوستاش جواب می‌دادن از اونور هم اون‌ها حمله می‌کردن. بعد دیگه کار بالا کشید. بعد که شناختن، ما رو آزاد کردن. چرا؟ چون مثلا پرسیده بودن نسبت‌تون و همسر من مقاومت کرده بود و گفته بود اصلا به شما ربطی نداره، که مثلا ما چه نسبتی با هم داریم.

 

نهنگ عنبر1-1393

سامان مقدم 

اووووو کمش کن، کمش کن،  کمیته کمیته

برو تو برو تو

قباله ازدواج؟

چیزی نیست، کارت ماشین ... ازدواج نکردیم  

بله

ازدواج نکردیم

به به، به به، دونفری بدون خانواده زدین بیرون و گفتین یه چرخی بزنیم و دست تو دست هم عفت عمومی رو لکه دار کنیم، آره؟

آقای برادر، ما عفت عمومی رو کاری نداریم، بعد دست‌مون هم توی دست هم نیست.

خواهرم، خواهش می‌کنم شما صحبت نکن. شما همین الان

علی جان علی جان دوتا مورد بازداشتی داریم

اقای برادر؟

آقا به چه جرمی؟

بفرما، بفرما برین کمیته، اونجا تکلیف‌تون معلوم میشه.

 ما محرمیم، نامزد کردیم

واقعا

بله، محرمیم

عید غدیر هم عروسی‌مونه، می‌تونین بیاین از پدرم بپرسین.

عید غدیر کیه؟

آقای برادر 18 ذی‌حجه.

من از ایشون پرسیدم.

گفتن دیگه 18 ذی‌حجه.

 

اما تو دهه‌ی 70 یک اتفاقاتی نشون داد که یه منابع انرژی خاصی این زیر میرا جمع شده که تا حالا هم کسی کشفش نکرده.

 

ایکسونامی دیوارکش

 

فائزه هاشمی: شب‌ها می‌رفتیم دوچرخه سواری با بچه‌هامون ...

شما دوچرخه دارین؟ میشه روی دوچرخه با هم صحبت کنیم؟ ...

میشه؟ نه نه نه چرا؟

خوب برای اینکه دلیل نداره آدم همه چیزش رو به تصویر بکشه، ولی خب من دوچرخه سواری کردم و می‌کنم.

آره نه کنار دوچرخه چی؟

نه ول کن بابا.

قبل از اینکه من کاندیدای ریاست جمهوری بشم، میگم ریاست جمهوری؛ کاندیدای مجلس بشم. من مادر معنوی ورزش بانوان بودم و مشکلات‌شون رو حل می‌کردم. کمک می‌کردم به توسعه ورزش بانوان. شهرداری تهران یه سمینار گذاشت دوچرخه به عنوان وسیله حمل ونقل. دیدم خوبه و حمایت کردم از دوچرخه سواری بانوان. منم رفتم صحبت کردم. خب اون موقع توی روزنامه‌ها منعکس شد و ولی حساسیتی ایجاد نکرد. انتخابات شد و من کاندیدا شدم برای مجلس پنجم، اون انصار حزب الله برای اینکه منو تخریب بکنه، یادشون افتاد که من همچین حرفی زدم. اومد پخش کرد تو نشریات‌شون و همه جا که خانم هاشمی گفته دوچرخه سواری خب، با چادر که نمیشه کرد، با مانتو بلند که نمیشه کرد، با شلوار گشاد که نمیشه کرد، همین‌جور هی کم کرد کم کرد و خانم هاشمی بی‌حجاب شد که دوچرخه سواری بکنه. اونا اومدن علیه من، این دوچرخه سواری رو علم کردن که رأی من رو بزنن. خب همین عدو شود سبب خیر شد. بین جوون‌ها این پیچید و همه علاقه بودن که الان این دوچرخه سواری قراره راه بیفته. درحالی‌که دوچرخه سواری ممنوع نبود. پای سخنرانی من پره جوون مثلا مسجد بود، استادیوم بود، هر جا بود غلغله؛ و من رای آوردم. یعنی من معتقدم یکی از عواملی که باعث رای بالای من شد تو اون دوران، همون موضوع دوچرخه سواری بود.

 چندم شدین شما؟

به روایتی اول به روایتی دوم

مامان من هنوز معتقده بابات با اونا ساخت و اجازه داد تو رو دوم اعلام کنند و این من معتقدم بخش عمده‌اش همین بود.

چرا باید این کار رو بکنند؟

خب بالاخره آقای  ناطق نوری شخصیتی بود، روحانی بود. بد بود از یک زن شکست بخوره مثلا بشه نفر دوم. رییس مجلس بود اون موقع. بالاخره سن و سالی داشت. منم جوون ترین نبودم، ولی یکی از جوون ترین‌های نماینده مجلس بودم. یک زن تازه وارد سیاست شده. خب این جوری شاید از وجهه و اعتبار جالب نبود و این بود موضوع دوچرخه سواری.

خب بعد یک اتفاق عجیبی افتاد مجلس ششم شما؟

رای نیاوردم.

 

پس این جوری بوده که دوقطبی سازی و دو پینگ‌های انتخاباتی مد شد؟

هاشمی رفسنجانی: مد و لباس این‌ها آزاده. بالاخره لباس این‌ها باید باشه، بی لباسی نه.

خوشگل مو طلایی(قالیباف) رییس جمهور مایی

روحانی: بذارید مردم نشاط داشته باشند. هم یک ذره نشاط پیدا می‌کنند میگیم اشکال داره

طرفدار روحانی: من برای چی اومدم؟ خوش گذرونی.

این‌جا بیشتر این‌ها برای زید اومدن ... این شماره‌ام.

 

تتلو در کنار رئیسی: پشت‌تون هستیم همیشه و ان‌شاءالله قهرمانی و جشن نور رو بهتون تقدیم می‌کنیم و ....

 

روحانی: این‌ها می‌خواستن مردانه، زنانه در پیاده‌رو ایجاد کنند.  

خاتمی: جوری ما دین را ببینیم که با آزادی سازگار باشد. هرچه که با آزادی مقابل شده است، لطمه دیده است. دین اگر در مقابل آزادی قرار گرفته است، دین طمه خورده است.

احمدی نژاد: واقعا مشکل مردم ما الان شکل موی بچه‌های ماست؟

راستش اون موقعی که احمدی نژاد این حرف‌ها رو میزد من فکر می‌کردم طرفدار قانون حجابه و فقط داره با زرنگی بحث رو عوض می‌کنه. اما حالا جدیدا نزدیک انتخابات بیشتر از این چیزها می‌گفت.

 

حسن روحانی 1383

خاطرات دوران فعالیت در ستاد مشترک ارتش

من تو ستاد مشترک، همه رو جمع کردیم؛ یکی دو نفر با روسری بودند و بقیه هم بی‌حجاب. من رفتم باهاشون صحبت کردم. گفتم که باید با روسری همگی بیاین از فردا ...

خداوند به پیغمبرش میگه و ما انت علیهم بوکیل

خلاصه تهش هم اولتیماتوم دادیم که از فردا هیچ کس حق نداره بی‌حجاب بیاد ...

تو وکیل مردم نیستی، تو چی کار به کار مردم داری؟

گفتیم به دژبان و اینا هم که هر کی بی‌حجابه رو راهش ندین

با تحمیل که دین درست نمیشه ...

از اونجا ما شروع کردیم ...

این‌ها روزی در جلسه‌ای تصمیم گرفته بودند در تهران در پیاده روها دیوار بکشن.

 

اعتراض علی مطهری به ساپورت

تیرماه 1393-مجلس شورای اسلامی

ببینید ما معتقدیم اگر نوع پوشش که بهش میگن ساپورت، دولت موظف است غیر قانونی بودن آن را اعلام و اعمال قانون  بکنه؛ تا رسمیت پیدا نکنه. اما دولت‌ها معمولا از این مسئولیت خود احیانا با نگاهی به انتخابات آینده شانه خالی می‌کنند.

 

علی مطهری : بعد از کاندیداتوری انتخابات ریاست جمهوری 1400

هیچ وقت قائل به سخت‌گیری در حجاب نبودم. بحث حجاب هم مسئله ما نیست امروز. ساپورت که با مانتو مشکلی نداره. برخورد فقط موقعی باید باشه که یک کسی عریان بیاد بیرون.

اگر مثلا روسری نداشته باشه جنابعالی ایراد نمی‌گیرید

اونم به نظر من موارد بسیار نادری هست که طرف مثلا روسری‌اش رو هم برداشته. به نظر من این هم باید از کنارش بگذریم ...

منوچهر وثوق : هنر پیشه (قبل از انقلاب)

بعد از مدتی به ما گفتند شما حق ندارید کار کنید. تا پنج سال هم من ایران بودم. خاتمی وزیر ارشاد، خبرنگاره ازش پرسید که آقای خاتمی ... وضع هنرمندهای زمان شاه چی میشه؟ ایشون برگشته بود گفته بود که حتی این‌ها نماز هم بخونند، نمازشون قبول نیست. من سکوت کردم. پدرم رو نگاه کردم و گفت می‌دونم که وقتی من بمیرم، تو نیستی زیر تابوت من رو بگیری. اما منوچهر برو.

اصلا دلم نمی‌خواست چیزی که منتقدشم، یه جور دیگه تو مستند ایجاد بشه و فیلم به یک گیسو و گیس کشی استادیومی تبدیل بشه. باید حرف‌های دوطرف رو می‌شنیدم. این وسط کی باصفاتر و اهل گفت وگوتر از یار جوون‌گرا و باوفای خاتمی. دمش گرم. آقای ابطحی با این که دندونش رو هم جراحی کرده بود، اما مرام گذاشت و اومد مصاحبه کرد.

 

 

دکتر محسن بدره : استادیار دانشگاه الزهرا(س) و پژوهشگر فرهنگ جنسی

 

خلاصه داستان اینه که از یک طرف تو نیم قرن گذشته تو ایران غریزه جنسی نادیده انگاشته شده. یعنی ما ازش تغافل کردیم .کردیم زیر فرش.

بله به یک تعبیری ...

این شبه سیاستِ «غریزه جنسی وجود ندارد» سعی شده از این یک بهره کشی سیاسی بشه. یعنی غریزه جنسی تبدیل به یک ذرات‌خانه انرژی اجتماعی شده، که هر کی نیاز به کسب هوادار سیاسی داره، میره یک بخشی از این ذرات رو میاره به عنوان انرژی اجتماعی تو جامعه آزاد می‌کنه و هواداری سیاسی کسب می‌کنه، رای کسب میکنه. در گرما گرم انتخابات صحبت از آزادی میشه که همه این رو تداعی به یک نحوی از آزادی زیست جنسی می‌کنن دیگه و به یک نحوی دورشدن از یک سری سیاست‌ها یا اقدامات اجتماعی امنیتی راجع به غریزه جنسی این رو تعبیر می‌کنن

چه خوبه که خب بالاخره یک بخشی از مشکلات‌شون حل میشه دیگه.

مشکلات حل نمیشه. چون این بازی س ک س و سیاسته. کاسبی سیاسی‌اش در این هست که این عطش همیشه وجود داشته باشه تا هر وقتی که بخواد، باز بتونه ازش استفاده بکنه. این مواجهه با غریزه جنسی مستلزم این است که شما غریزه جنسی رو همیشه پر بار و شارژ شده نگه داری و پاسخ‌گویی در سطح سیاست‌های اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی به غریزه جنسی نداری. برای حل غریزه جنسی، برای نشاط عمومی غریزه جنسی، شما برنامه‌ای ندارید و  اصلا نمی‌خواید داشته باشید. این اقتصاد ...

ببینید این مصداق عینی‌اش چیه؟

به طور مثال شما اصلا کاری به مسکن ندارید، کاری با افزایش میانگین سن ازدواج ندارید، کاری با اشتغال اون بدنه اجتماعی که باید در حقیقت غریزه جنسی‌شون ارضا بشه ندارید؛ ولی تو سطح تخیل جنسی راحت امتیاز می‌دید. اصلا کاری به مصرف رسانه جنسی ندارید. کاری به هنجارمندی فضای عمومی جامعه توی زمینه امر جنسی ندارید ...

اگر بخوام این‌‌جوری جمع بندی بکنم توی ذهنم، من این‌طوری می‌فهمم که اگر داعیه‌ی عدالت یعنی دسترسی همه رو حذف بکنیم و هی دائم رو آزادی تاکید بکنیم و اخلاق رو هم  بخوای فیتیله‌ا‌ش رو بکشی پایین، خروجی‌اش چیه؟

خروجی‌اش شبه سیاست آزادی جنسی، بدون عدالت جنسیه. یعنی داری در باغ سبزی نشون‌شون میدی تو واقعیت، که نه تو براش سیاست گذاری می‌کنی و نه اون‌ها بهش می‌رسند. انواع و اقسام بیماری‌های روانی و جسمی و جنسی پیامدش هست. هم تو سطح فردی، هم تو سطح اجتماعی. یعنی کودکان شما، دوران کودکیشون زوال پیدا می‌کنه و یا مصرف رسانه‌ای نابهنجار جنسی خیلی بالا میره و توی یک جامعه‌ای که فرهنگ جنسی‌اش به هنجار نیست، تجاوز جنسی به شیوه‌های مختلفش خیلی آمارش بالا میره. یعنی در هر دو سر ماجرا شما می‌بینید که مردم بازنده‌اند.

چه انتظاری داریم؟ جوون‌ها که پیاده نظام و بازار گرم کن اصلی انتخابات‌اند، دون پاشی عشق‌ و حال لب انتخابات رو و بازی‌های روانی رو ندید بگیرند و بچسبن به عدالت و این‌ها؟

رفتم پیش یکی از رفقا که یک جورایی از آزادی‌اش هم برای کارهای عدالت خواهی‌اش زده بود. پرسیدم فشار یا آزادی؟ دعوا سر چیه؟

میلاد گودرزی : خبرنگار و فعال جنبش عدالت‌خواه

حس می‌کنم خیلی وقته عبور کردیم از این قصه‌ها. که آقا این اون، و وقتی وارد این ماجرا می‌شیم، می‌فهمیم که چقدرز اون دعواها فیکه و دعواهای جدی‌تری اینجا وجود داره که مرزبندی‌ها اصلا کلا متفاوت میشه. من میگم آقا رفتم توی بانک سرمایه، هم روزنامه قانون اصلاح طلب رو زدم، از من شکایت کرده، هم سردار طلایی اصول‌گرا رو زدم، اون هم از من شکایت کرده. من الان از منتهی الیه راست و منتهی الیه چپ جریان‌های سیاسی آدم وجود داره که ازم شکایت کرده که من به عنوان متهم رفتم از خودم دفاع کردم. شما در آستانه انتخابات به یک ستادی کمک می‌کنید و این بعد از انتخابات باید جبران بشه. مثلا دوتا از مهم‌ترین متهم‌های اقتصادی سال‌های اخیر آقای اسد بیگی مالک هفت تپه. اون مش قربون علی معروف مالک ماشین سازی تبریز، اسد بیگی یک و نیم میلیارد دلار ...

دلار؟

آقای مش قربون علی نیم میلیارد دلار، تسهیلات گرفتن ارزی ...

این دلاره؟

آره داریم در مورد دلار حرف می‌زنیم

می‌خوام بگم که خب این یک ذره مشکوکه به این که این آدم‌ها چیکار کردن برای شما تو ستادها؟ خود رئیس ستاد که شده رئیس سازمان خصوصی سازی. آیا اینایی که اومدن بهشون واگذار کردن جزو اسپانسرها بودن یا نه؟ این یک سواله که قوه قضائیه باید توی دادگاه‌ها تکلیفش رو معلوم میکرد

ما عروسی هم که شما می‌رید، به اون که میاد وسط قر میده به اون شباش میدن. نه به برگذار کننده. اون باید هی خرج کنه، ولی این الان انگار برعکسه این قصه.

ببین مثلا من خودم به این فکر می‌‍‌کردم. فرض کن که شب انتخاباته، خب مثلا تو یه جوونی هستی تو اون تب و تاب، تو اون فضا و اینا، مثلا تبریز اومدی کف خیابون شلوغ و فلان. مثلا جلسه میتینگ انتخاباتی داره برگزار می‌کنه، داری کف و سوت می‌زنی. شماره میدی شماره می‌گیری. بعد انتخابات تموم میشه میگذره، اون رئیس ستاد که اون جشن رو برگزار کرده، نشسته اون پشت داره مثلا لبخند می‌زنه به کف و سوت تو، میشه رئیس سازمان خصوصی سازی. یکی از اون‌هایی هم که پول جلسه رو داده، اسپانسر بوده، میاد زیر قیمت مثلا ماشین سازی تبریز رو می‌خره. مثلا بعد بابای تو کارگر ماشین سازی تبریز، شش ماه باید بیکار بشه و تو نمی‌فهمی از کجا خوردی!

 

کارگاه کلا خوابیده

میگه بابام دروغگویه، سه چهار باره قول داده یک دوچرخه نمی‌خره

شادی‌هایمان را# فراموش_نمی‌کنیم

سال 1392

 

ملت که شناخت آن‌چنانی ندارند. یک انتخاباتی برگزار میشه، یک تنوری داغ میشه و یک سری صحبت‌ها و ایده‌ها میاد میده و اینا از کجا بفهمن اون آدم آدمی هستش که دنبال حل مسائله؟ یا دنبال داداش و کیسه و این داستان‌های خودشه؟

خود تاکید روی حوزه‌های مفهومی و موضوعی مختلف هم یه نشونه‌هایی به آدم میده دیگه. طرف چه‌قدر داره در مورد مسکن حرف می‌زنه؟ طرف چه‌قدر حالا علاوه بر حرف، ایده داره؟ برنامه دا‌ره؟ چه‌قدر رو این‌ها حرف می‌زنه یا چه‌قدر توی حوزه‌‌های دیگه که از اون جنس که حالا یه جایی سرتون گرم باشه حرف می‌زنه؟ ... آقایون اصولگرا مثلا، چرا فضا اینه که یه انتخابات، یه لیستی اونوریا می‌بندن ملت یک بخشی از جامعه باید بره به اونات رای بده، یه انتخابات شما می‌بندین یک بخشی باید بیان رای بدن. شما چرا در مورد ایده‌تون درمورد مسکن، مالیات یا آموزش و ... حرفی نمی‌زنید؟ این که کی در مورد این‌ها حرف می‌زنه و دغدغه داره و دعوا رو اینجا تعریف می‌کنه، خودش یک نشونه است. خب این یک برتری‌ای داره نسبت به اونی که یک فضای التهابی هیجانی که آقا بیاید بزنیم برقصیم سروصدا کنیم و فلان

اون رو گاز می‌گیرند و اونو بوس می‌کنند

آفرین مثلا ...

تهش هم میشه اون ماجرای معروف خر برفت حکایت‌های ما دیگه، که یارو کف و سوت می‌زنه آخرش هم میبینه خرش نیست و در واقع سرش بی کلاه موند.

 

حالا بدبختی اینجاست که وسط همه‌ی این دعواها اون چیزی که از نظر من از همه مهم‌تره، این فرهنگ و اخلاق‌مونه که داره نابود میشه و اگه خراب شد با این دولت و اون دولت هم درست بشو نیست که نیست. چند نسل به باد میرن. با همه‌ی این احوال مطمئنم میرسه روزی که مردم عقل‌شون رو قبل غریزه‌شون به کار بندازن، نه بعدش. ان شاءالله که دیر نمیشه.

 

 

دانلود رایگان دیوارکش

 

 

 

برای تایپ خلاصه مستند و آپلود عکس ها زمان زیادی گذاشته شده است لذا لطفا در صورت استفاده از این مطلب ، نام منبع و لینک (سایت سیمابان) را استفاده فرمایید