-
-
۴۸۶۷
دانلود رایگان مستند داستان تمدن
( چگونگی شکل گیری تمدن ها و پیامبران آن ها )
نام مستند : داستان تمدن ( The Story of Civilization )
کارگردان : مسعود ، مهدی
گوینده : رضا هدایت فر
نویسنده : برگرفته از آثار و کتاب های آیت الله مرتضی رضوی
سال تولید : زمستان 1394
تعداد قسمت : 10
مدت زمان : متوسط حدود 30 دقیقه
صاحب اثر : گروه تولید مستند اغوا
یا
این چند مستند زیر هم خیلی جالبه حتما ببینید
مستند داستان تمدن در 10 قسمت به پیدایش و شروع اولین تمدن ها و پیامبران الهی در میان آنها میپردازد ، این مستند در ادامه مستند داستان آفرینش که در 10 قسمت به صورت رایگان در اختیار شما قرار داده ایم ، میباشد.
مستند با استناد به آیات قرآن، روایات معتبر و کتاب های تاریخی ، با بررسی ایجاد اولین دهکده و حضرت آدم شروع میشود ، سپس داستان حضرت نوح و عذاب خدا در قومش ، تشکیل دریای مدیترانه ، حضرت هود ، حضرت صالح ، حضرت یونس ، حضرت دانیال و اشاراتی نیز به کوروش کبیر دارد ...
بررسی عجایب هفتگانه باغ های بابل ، کاخ های عظیم ، و اهرام مصر و ....
مختصری از مستند :
قسمت اول : بکه نخستین دهکده !
اکنون زمان دیگری است ، گهواره زمین بی قرار است و انسان آرام و قرار خود را در تاریخ جستجو می کند.
اینجا بکه سرزمین مکه است ، اولین خانه ای که برای مردم بنا نهاده شد در بکه است با برکت و هدایت است برای عالمیان ( آل عمران آیه 96 )
بکه اولین مکان است که در سیاره زمین به خشکی گرایید و خشکی از آن در زمین گسترش یافت ( کعبه نیز تنها نقطه ای است که هرگز زیر آب نرفت - بحار الانوار جلد 57 )
آدم و حوا پس از هبوط از بهشت در کرانه دریای مدیترانه زندگی خود را آغاز کردند و پس از مدتی به همراه فرزندانشان به سمت بکه مهاجرت کردند و کعبه را در آنجا ساختند.
عموم نسل انسان هرگز دوره ای به نام غارنشینی و برهنگی را طی نکرده است و برخی آثار بجاماند در غارها مربوط به انسان نماها و بشرهای قبل از خلقت آدم میباشد.
قسمت دوم : نوح در مدیترانه
طوفان نوح سونامی بزرگی است که دریای مدیترانه را به وجود آورد و بخشی از سیاره زمین را فرا گرفت ، اقیانوس اطلس درهم خروشید ، تنوره های آب از زمین جوشید و باران از آسمان فروریخت ، تنگه جبل الطارق شکافته شد ، امواج سهمگین به دره های مدیترانه سرازیر گشت.
قوم نوح اولین دهکده های خشتی و سنگی را درست کردند ، لباس های رنگین و فاخری از نخ های پشمی برتن میکردند ( سوره نوح آیه 7 )
در طول تمدن انسانی بارها دریای مدیترانه خشک و سپس پر آب گشته است به غیر از سرزمین قوم نوح ، آتلانتیس و ایراکلیو از جمله تمدن های بزرگی است که آثارشان در اعماق آب مدیترانه و اقیانوس اطلس مدفون گردیده است.
سومری ها در 2000 سال قبل از میلاد مسیح طغیان بزرگ زانکلانو را یادداشت کرده اند که احتمالا همان طوفان نوح است، ارتفاع آن صدها متر و سرعت 100 کیلومتر بوده است ( ثبت شده در سنگ نگاشته زیوگید )
بر اساس آیه 23 سوره نوح ، قوم نوح پایه گذاران بت پرستی بودند ، پس از نابودی قوم نوح اسامی 5 بت معروف آنها به اعراب رسید و خود میراث دار این 5 بت شدند ( ود ، سواع ، یغوث ، یعوق ، نسر )
بعل ( ابلیسک ) بزرگترین بت تاریخ بشریت است که در اشکال مختلف از قوم نوح تا بنی اسرائیل و اعراب جاهلی و تا عصر حاضر استمرار یافته است.
آیه 125 سوره صافات : آیا بعل را پرستش میکنید و خداوند را که احسن الخالقین است وا میگذارید !
بلعبک از شهرهای مردم فینیقیه است که در زمره اقوام پیش از تاریخ قرار دارد نام این شهر از دو واژه بعل و بک ترکیب شده که بک تقلیدی است از نام بکه.
قوم نوح از فرمان های نوح پیروی نمیکردند و او را ساده لوح میخواندند، حتی زمانی که او سخن میگفت انگشت در گوش میکردند تا حرف های او را نشنوند.
به نوح وحی شد جز افرادی که ایمان آوردند فرد جدیدی ایمان نخواند آورد پس اکنون کشتی بساز ، افراد قومش باز هم او را مسخره کردند.
نوح گفت به زودی خواهید دانست که چه عذاب خوارکننده ای می آید و این مجازات جاودان است.
آیه 40 سوره هود : به نوح گفتیم از هر جفتی یک زوج در کشتی حمل کن و همچنین خاندانت را مگر آنها که قبلا وعده هلاک به آنان داده شده است.
نوح 8 جفت از حیوانات را در کشتی سوار نمود، حیواناتی که منحصر به دره های مدیترانه و دام هایی که مالک آن بود ( امام صادق - کافی جلد 8 صفحه 283 )
منابع اسلامی معتقدند که سرزمین نوح همکنون نیز دریاست.
در حدود 7 شبانه روز کشتی نوح در دریا شناور بود و خانواده نوح در کشتی از حیوانات و دام هایی که داشتند شیر و خوراک فراهم نمودند ، سپس آبها فرو نشست و کشتی نوح بر کوی جودی قرار گرفت.
عمر نوح 950 ماه و حدود 78 سال میباشد و آرمگاه او در نجف اشرف در کنار حرم امیرالمومنین علی (ع) قرار دارد - درود و سلام خدا بر نوح
قسمت سوم : هود در میان آکدیان
آیا ندیدی پروردگارت چه کرد با عاد ( سوره فجر آیه 6 )
از غرب رشته کوه زاگرس تا دره های مدیترانه اقوام نه چندان بزرگی با فاصله کمی از همدیگر قرار داشتند.
قوم نوح که امروز در زیر دریای مدیترانه است ، ثمود (سومر) در سرزمین اور در حوالی منطقه قرنه در جنوب عراق ، عاد (آکد) به مرکزیت آکاد با فاصله ای از ویرانه های شهر بابل بوده است ، آشور (آثور) در سرزمین شمال منطقه ثمود و عاد بوده اند.
مثلث تمدن بین النهرین ، مصر و مدیترانه با اندکی تمایل به سمت سرزمین بکه در غرب شبه جزیره عربستان شکل گرفته است.
آکد (عاد) قومی سامی نژاد بود که در شمال خاک میانرودان و در مسیر کوفه به مکه میزیسته است ؛ این قوم 4335 سال پیش در نزاع با سومریان پیروز شد ، سارگون اول نخستین فرمانروای نامی آکد است که سومریان را شکست داد و امپراطوری پهناور خود را از ایلام تا دریای مدیترانه گسترش داد و پایتخت جدیدی به نام آکاد (akkade) بنا نهاد و در مدت 59 سال حکمرانی خود آن را نیرومندترین شهر جهان کرد.
آنها خط میخی را ابدا کردند ، این هنر برای آنان اینقدر پیشرفته بود که میتوانستند اندیشه ها و افکار خود را بنویسند ، این خط را به سوریه ، لبنان و فلسطین انتقال دادند.
قوم عاد میراث دار بت های قوم نوح و به تقلید از سومریان زیگورات، بت کده هایی برفراز بلندی ها بنا کردند و مجسمه خدایان (بعل و ایشتار) را میپرستیدند.
هود گفت : ای قوم من خدا را پرستش کنید، نیست برای شما خدایی غیر از او (سوره اعراف آیه 65 )
قوم هود گفتند این آیین نیاکان ماست و ما آن را ترک نمیکنیم ، هود را به نادانی و دروغگویی متهم کردند و از او درخواست عذاب کردند.
هود گفت : راستی که عذاب و خشمی سخت از پروردگارت بر شما مقدر گردیده است ( اعراف آیه 71 )
وقتی آنها ابرها را دیدند ، گفتند این یک ابر بارانی معمولی است ، هود گفت نه ،بلکه همان چیزی است که به شتاب خواستارش بودید ، بادی است که در آن عذابی سخت و به دستور پروردگار همه چیز را نابود میکند.
سوره قمر آیه 19 : ما بر آنان در روز شومی ، به طور مداوم تندبادی توفنده فرستادیم.
سوره الذاریات آیه 42 : به هر چه میوزید آن را چون خاکستر استخوان مرده میکرد.
سوره قمر آیه 20 : مردم را از جا میکند ، گویی تنه های نخلی بودند که ریشه کن شده بودند و خدا اینچنین گروه بدکاران را سزا میکند.
مقبره حضرت هود در نجف اشرف و در آرامستان وادی السلام قرار دارد.
قسمت چهارم : صالح در میان سومریان
سومر اولین و قویترین دولت شهر میانرودان بود، 4800 سال پیش اتانا پادشاه کیش اولین حاکمیت سومری را در جنوب بین النهرین را بنا نهاد ، قوم ثمود ( سومریان ) از توانایی در مهندسی کشاورزی و ساخت خانه ها و معابد از سنگ و آجر برخوردار بودند.
سومریان علاوه بر بت ها، خدایان مجزایی داشتند ، آنو فرمانروای آسمان ها ، خدای زمین و خدای دره عمیق را پرستش میکردند.
هود آیه 61 : صالح گفت ، ای قوم من خداوند را بپرستید ، ثمودیان گفتند ای صالح پیش از این در میان ما مایه امیدواری بودی ، آیا ما را باز میداری که چیزی که پدرانمان پرستیده اند نپرستیم ؟
الاسراء آیه 59 : به قوم ثمود از تخته سنگ کوه ناقه دادیم که معجزه ای روشن بود و نبوت صالح را اثبات کردیم.
این شتر آبستن از میان کوه بیرون آمد و بی درنگ فرزندی به دنیا آورد ، صالح گفت ای قوم من این ناقه خداست که برای شما نشانه ای است پس بگذاریدش در زمین خدا بچرد و هیچ آسیب و گزندی به او نرسانید که عذابی زودهنگام شما را خواهد گرفت (هود آیه 64 )
الاعراف آیه 77 : پس ثمودیان آن شتر را کشتند و از فرمان خدا سرپیچی کردند و به صالح گفتند اگر از پیامبران هستی عذابی که همواره به ما وعده می دهی بیاور.
نمل آیه 48 : در شهر 9 گروه از اشراف و سران ثمود بودند که در آن سرزمین فساد میکردند و هیچ کار شایسته ای نمیکردند.
هود آیه 66 : پس هنگامی که فرمان ما فرا رسید ، صالح و آنان که همراه او ایمان آورده بودند با رحمتی از سوی خدا نجات دادیم و طبق فرموده قرآن صاعقه عذاب خوار کننده بر آنان فرود آمد.
با نزول عذاب جمعیت این منطقه از میان رودان تقریبا به میزان سه پنجم کاهش یافت ، این حکومت حدود 3700 سال پیش پایان یافت.
قسمت پنجم : یونس در میان آشوریان
آشور کشور باستانی در شمال بین النهرین بود که مشهورترین شهرهایش ، نینوا ، کالح و دورشارکین بوده اند ، آنها جنگجویان بی باکی بودند که بدون اسب می تاختند و ارابه های سنگین توسط سه مرد قوی هدایت میشد ، در خلق آثار هنری بر سایر اقوام پیشه گرفتند و ثروت زیادی نیز به همین خاطر داشتند ، گندم هایشان را داخل ظروف بزرگ سفالی نگه داری میکردند ، مرده هایشان را در بین خانه خود دفن میکردند.
شلمنصر یکی از امپراطور های آشور بود که اثری از او برجاست ، هرمی شکل سیاهی که روی آن پادشاه اسرائیل ییهو ( jehu ) در حالی تصویر شده که پاهای شلمنصر را میبوسد.
در 745 سال پیش از میلاد مسیح ، تیگلت پیسر سوم حاکم بزرگ و حامی صلح و عدالت بر تخت آشور نشست و امپراطوری آشور را جهانی کرد ، نیروی نظامی او حتی از همه ملیت ها بودند ، اشراف مزاحم را از دربار بیرون کرد ، اسرای جنگی را نمیکشت و از آنها برای کشاورزی و ساختمان سازی استفاده میکرد ، اورارتوئیان را از سوریه اخراج کرد و فلسطین را نیز به سرزمین خود درآورد ، و سپس خود را حاکم بابل کرد.
سارگون دوم ( 722 تا 705 پ.م ) تسلط آشور را تا خلیج فارس گسترش داد و مردم اسرائیل را تبعید کرد ، برج های دیده بانی آرمائیت و دژ حسنلو در منطقه سولدوزو و دریاچه ارومیه را نیز تصرف کرد.
فرزند سارگون ؛ سناخریب نیز سرزمین ها آشور را حفظ کرد و حتی اولین نیروی دریایی را به وجود آورد، پسر سناخریب نیز از مرز مصر گذشت و ممفیس را تصرف کرد.
حضرت یونس در این دوران مبعوث شد و سالها قوم خود را نصیحت کرد ولی آنها نیز به پرستش بت ادامه دادند ، یونس پس از ناامیدی از دعوت قوم خود را نفرین کرد و تقاضای عذاب کرد ، مردم او را دروغگو خواندند و از نینوا اخراج کردند.
یونس از نینوا دور شد و به سمت بابل در جنوب بین النهرین رفت و آنگاه نشانه های طوفان زرد و عذاب خدا بر سر قوم یونس آشکار شد.
در این هنگام بود که آشوریان دریافتند که دعوت یونس حق و هشدارش صحیح بوده و عذاب حتمی است مثل قوم نوح ، عاد و ثمود.
از خاندان علم و نبوت فردی به نام روبیل به میان مردم شتافت و گفت ای مردم تا فرصت دارید استغفار و توبه کنید تا خداوند عذابش را از شما برطرف کند ، مردم سخن روبیل را پذیرفتند و با گریه و زاری از درگاه خدا طلب عفو نمودند.
حضرت یونس در سواحل خلیج فارس برکشتی پربار و جمعیت سوار شد، دریا طوفانی شد و امواجی سهمگین کشتی را متلاطم ساخت ، سرنشینان کشتی راهی جز سبک کردن کشتی نداشتند و توافق کردند به قید قرعه فردی را به دریا بیاندازند ، چندبار قرعه کشی کردند و هربار نام یونس درآمد ، پس او را به آب انداختند و ماهی بزرگ او را بلعید و طبق آیات قرآن اگر یونس از تسبیح گویان نبود بی تردید تا قیامت در شکم ماهی میماند ، از آزمون الهی سربلند بیرون آمد و به قوم خود در نینوا برگشت ولی اینبار رسالتش فقط محدود به نینوا نبود بلکه موفق شد جمعیت بیش از یکصد هزار نفر را هدایت کند.
قسمت ششم : دانیال در بابل
تاریخ بابل با حمورابی آغاز میشود ، او از هوشیاری سیاسی و نظامی بالایی داشت ، قلمروی متحد خود را از خلیج فارس تا رود هابور گسترش داد و شهرتی در باب تنظیم قوانین پیدا کرد اما عمر امپراطوری بابل کوتاه بود و به دست کاسی ها از بین رفت.
اما بعد از سال ها ازدواج شاهزاده بابل با سمیرامیس دختر هووخشتره پادشاه ماد جبهه متحد بابلی و مادها را تقویت کرد و ارتش متحد مصر و آشور را شکست دادند که در نتیجه امپراطوری بابل نوین تشکیل شد ، این شهر جانشین نینوا شد و از بزرگترین و زیباترین شهرهای دنیا محسوب گردید.
در نزدیکی کاخ بخت النصر برج بابل وزیگورات معروف برای مردوک خدای بابل ساخته شد که جزو عجایب هفتگانه تاریخ میباشد ، هر ساله مردم زیادی برای عبادت این بت به این شهر میامدند و در حالی که حج واقعی در سرزمین مادری ( بکه ) پرت و متروک مانده بود.
سوره فجر آیه 7 و 8 : باغی که نمونه آن در هیچ سرزمینی ساخته نشده است.
هفت باغ تو در تو روی ستون های سنگی ، هفت تراس عظیم برفراز هم ، تالار هفت باغ بس بزرگ را به وجود آوردند و برفراز آن کاخ سمیرامیس دختر شاه ماد ایران درست شده بود ، تفرجگاهی برای سران و اشراف زادگان بابل این باغ جز عجایب هفتگانه بود و به آن نیز ارم هم گفته میشود ، این باغ با ظلم وستم زیاد بر بردگان و فقرا ساخته شد و طبق گفته قرآن مانند آن تا الان ساخته نشده و نخواهد شد.
با سقوط اورشلیم ، بخت النصر ، ارمیا نبی را از اسارت یهودیان آزاد کرد و به فقیران قوم مزرعه ها و تاکستان ها را برای زندگی داد.
دانیال نبی ، ارمیا و حیقوق نبی 3 پیامبر الهی هستند که در بابل در امنیت به سر میبردند ، حتی بخت النصر ، دانیال نبی را گرامیداشت و بخش نامه ای صادر کرد که به خدای دانیال و ارمیا ، ایمان آورده است اما بعد از مرگ بخت النصر اوضاع بابل آشفته شد و اقوام پارس و ماد به فرماندهی کوروش به راحتی بابل را بدون درگیری تصرف کردند.
پس از سقوط بابل ، کوروش اجازه بازگشت شاه و درباریان یهودی را به اورشلیم صادر کرد و آنها را گرامی داشت ( تورات عزرا 1-3 )
دانیال نبی (ع) در دربار هخامنشی حضور داشت و پادشاه را پیوسته به نابودی معبد بعل ترغیب می نمود و مردم را به پرستش خدای یگانه فرا میخواند ؛ در انتها دانیال به همراه حضرت حبقوق به ایران مهاجرت کرد ، دانیال در شهر شوش درگذشت مقبره ای با شکوه در آنجا برای وی ساخته شد ، حیقوق نبی نیز در جنوب غربی تویسرکان در مقبره ای تاریخی آرامیده است ، جهت دفن این دو پیامبر الهی به سمت کعبه در سرزمین بکه میباشد.
در منشور کوروش آمده است که پس از تسخیر بابل برای جلب محبت مردم بین النهرین ، مردوک ( بعل ) که بزرگترین خدای بابل بود را به رسمیت شناخت و او را نیایش کرد :
من کوروش شاه جهان ، خلف پاینده دوده شاهی که سلسله اش بعل و نبوه را دوست دارد ... باشد تا همه خدایانی که من به خانه خود بازگردانده بودم هر روز نزد بعل و نبوه خواستار روزهای عمر من شوند و شفاعت مرا آرزو کنند ...
قسمت هفتم : مهاجرت آریاییها
بکه ام القرا و نخستین دهکده در تاریخ تمدن انسان در سیاره زمین است و مشرق زمین در همیشه تاریخ گهواره علم و دانش و مهد تمدنهای اولیه بوده است.
با چشم پوشی از جزئیات مبهم و پیچیده عناصر زمانی، این مسیر تقریبی مهاجرت اقوام ابتدایی از 5 هزار سال پیش تا سکونت آریاییها در حاشیه دریاچه اورال است:
در حدود هزاره سوم قبل از میلاد ابتدا بخشی از جمعیت سرزمین بکه (نخستین دهکده)در شبه جزیره عربستان به سمت مدیترانه مهاجرت میکنند.
بخشی از آن در سواحل رود نیل در مصر، و هکسوسها و فنیقیها در انحنای شرقی دریای مدیترانه ساکن میشوند.
سپس مهاجرینی از سرزمین بکه در جهت شرق مسیر خود به هورهای خلیج فارس در بینالنهرین میرسند و نخستین دولت سومری و عیلامی شکل میگیرد.
آنگاه بخشی از این جمعیت به مرکزیت آکاد در سرزمینی که بعدها بابل نام گرفت ساکن میشوند و آشوریان نیز در شمالیترین نقطه به مرکزیت نینوا مستقر میشوند.
و از سرزمین اورارتو، کادوسیان و کاسیها به شرق و ساکاها به سمت شمال از استپهای سیبری تا کوههای آلتایی کشیده میشوند.
مهاجرت آریاییها از مسیر سومر و عیلام آغاز شد و این مهاجرت در حدود هزاره دوم پیش از میلاد از سمت جنوب غربی ایران، از مسیر انشان و پارسه تا هند و از شمال دریایخزر تا اروپا استمرار یافت.
آریاییها پس از مهاجرت طولانی در دورترین نقطه از مرکزیت تمدنهای بزرگ در نهایت درحوالی دریاچه اورال ساکن میشوند. این آخرین سکونتگاه آریاییها در مسیر بالا دست به سمت شمال است.
آریاییها گروههای قومی و زبانی معینی از اقوام هند و اروپایی بودند که با فاصله زیادی از تمدنهای بزرگ آن روز از شرق دریایخزر تا سواحل دریاچه اورال در کنار یکدیگر میزیستند.
آریاییها زبانی تقریبا واحد و دین و آیینی ساده و تا حد زیادی هماهنگ با طبیعت، با الههها و اسطورههای نمادین آسمانی داشتند اما با نامساعد شدن شرایط اقلیمی و سرازیر شدن مهاجمان تازه از راه رسیده آلتایی، ناگزیر به ترک سرزمین خود به سمت فلات ایران، هند و اروپا گردیدند.
مهاجمان تازه از راه رسیده اورال-آلتایی، سکاها و ماساگتها بر اثر سرمای شدید سرزمینهای شرقی یخبندان و استپهای سیبری را به سمت جنوب برای یافتن چراگاههای مناطق گرمسیر و سرزمینهای وسیع ترک میکنند.
اقوام آلتایی از سمت سرزمین کوهستانی خشن و یخبندان ارتفاعات آلتای و دامنههای قله بلوخا در شرق آسیا به سمت دشتهای مجاور کوههای اورال و استپهای سیبری کشیده میشوند.
گروهی نیز به سمت ماوراالنهر و دشتهای حاصلخیز سیحون و جیحون رفتند. آنها پس از گذشتن از کوههای تیانشان وارد سرزمین کاشفر شدند از آنجا سراسر ترکستان شرقی و درههای کوچا و قرهچای را در نور دیدند و با خاک چین همسایه شدند.
اقوام اورال-آلتایی بعدها در مسیر حرکت خود را با اتحاد با قبایل آلانها، ساکاها و ماساگتها به مرز سه قدرت بزرگ چین، ایران و بیزانس رسیدند.
در ناحیه همگرایی ساکاها و اقوام اورال-آلتایی، سارماتها، آلانها و ماساژتها نیرومندترین قوم بایبانگردی بودند که از این ناحیه برخاستند. ماساگتها نیز از استپهای بالادست به سمت دریاچه اورال، ودشت پهناور قیزیل قوم و باتلاقهایی که بیش از همه به وسیله رود آراکس (سیحون) سیراب میشد، سرازیر شدند.
در حدود 3400 سال قبل آریاییها بر اثر فشار اقوام آلتایی و سکاها زادگاه خود را که اغلب دشتهای مجاور آمودریا و حواشی دریاچه اورال تا دریایخزر بود ترک کردند. آریاییها پیش از این در مسیر مهاجرت بالادست به سمت شمال در روند حرکت خود از عیلام تا اورال، در انشان، پارسه، و در هند سکونت داشتهاند.
اکنون آریاییها در مهاجرت دوم، از شمال به سمت سرزمینهای پایین دست بخشی به همان سکونتگاه قبلی خود در هند و به خویشاوندان بومی هندی خود در هندوستان میپیوندند.
و بخشی نیز تحت عنوان جدید پارس در پارسه و انشان ساکن میشوند و مادها نیز با تصرف سرزمینهای ساحلی نیپورها، آماردها و کاسیها تامرز کادوسیان در سواحل رود ارس و ماننا در جنوب دریاچه ارومیه کشیده میشوند.
به نظر میرسد شاکله پارتها در ناحیه همگرایی زبانی و پیوند نژادی با اقوام اورال-آلتایی، ساکاها و ماساگتها با آریاییهای جامانده در حوالی دریاچه اورال به هم میرسد. آنها نیز بعدها از شرق دریایخزر، از سغد به مرو آمده سپس به خراسان بزرگ وارد میشوند.
آریاییها در روند حرکت خود به فلات ایران، با عقب راندن نیپورها، آماردها و کاسیها در مجاورت کادوسیان به آیین یکتاپرستی مجوسی گرویدند، اما شاخه آریایی اروپا (یونان و رم) تا ظهور حضرت مسیح در آئین بدوی الهه پرستی ماندگار بودند.
مادها با ورود به ایران در کرانه جنوب غربی دریای کاسپین و سواحل رود ارس در همسایگی کادوسیان (اصحاب الرَسّ) اردو میزنند.
مادها در اختلاط تنگاتنگ با کادوسیان برخلاف خویشاوند هند و اروپایی خود الهه پرستی و ستایش "زئوس" خدای خدایان را ترک میکنند و به دین "مجوس" (منسوب به جاماسب) در میآیند.
اکنون "زئوس" بزرگ الهه مقدس آریاییها به موجودی اهریمنی به نام "دیو" تغییر ماهیت میدهد و رفته رفته مفهوم ضمنی«دیو چو بیرون رود فرشته در آید» وارد فرهنگ و آیین کهن ایرانیان میشود.(دیوان حافظ)
جریان دگرگونی و تغییر مفهوم واژه الهه "زئوس" از زئو به دئو و در نهایت به دیو(شر محض) یکی از علائم روی گردانی آریاییهای ایران از الهه پرستی به آئین یکتا پرستی است.در اوستا این انتقال معنی دوا(deva) از خیر محض به شر محض، در مخالفت روشن با وداها و اعقاب هند و اروپایی خود قرار دارد.
وندیداد بخش بسیار کهن اوستا و آیین پاکی و طهارت و قانون جدایی دین از دیوان است. خدایانی که زرتشت آنها را طرد کرده است دَیوَهها(دیوها) هستند که دستهای از الهههای هند و اروپایی به شمار میروند.
پس از گرایش آریاییهای ایران به دین یکتاپرستی جامساب و زردشت دیو از معنی اصلی خود که زئوس و سپس خدای مطرود است به معنی امروزی شیطان و عفریت درآمد.
آریاییها در زندگی مسالمتآمیز با کادوسیان یزدان شناس میشوند. اما کاسپیان (کاسیها) که پرستنده پروردگاران باطل بودهاند را به آن سوی ارتفاعات البرز و جنگلهای مازندران رانده و آنان را دیو مینامند.
تو مر دیو را مردم بد شناس/ کسی کو ندارد ز یزدان سپاس / هر انکو گذشت از ره مردمی / ز دیوان شمر مشمر از آدمی(حکیم ابوالقاسم فردوسی)
در نتیجه فشار مادها و مهاجرت گروههایی از آریاییها، کاسیها چندی بعد نیرومندانه از کوههای زاگرس به سرزمین میانرودان تاختند و طولانیترین دورهی فرمانروایی بیگانگان در سرزمین بابل باستان را بنیان نهادند.
مجوس یک واژه شبه معرب از نام پیامبر ایرانی به نام جاماسب است و از هزارههای پیشین ایرانیان (کادوسیان-اصحاب الرس) مجوس و پیرو آیین جاماسب بودند و قدمت آن به پیش از ورود آریاییها به ایران و ظهور زرتشت باز میگردد.
جاماسب از پیامبران الهی و صاحب کتاب است او آیین یکتا پرستی مجوس را در ایران بنیان نهاد و ادیان یهودی، مسیحی و اسلام به ترتیب پس از آیین یکتا پرستی مجوس در برابر آیینهای شرک آلود ظهور مییابند.
احترام به نور و روشنایی در برابر ظلمت و تاریکی، یکی از عناصر آیین جاماسب و هر دینی هست و افراط در نقش سمبل اعلای نور و تقدس خورشید، مهرپرستی و میترائیزم را پدید آورد.
بتدریج امواج اصلاحی زردشت بر میترائیزم توانست خورشید را از اوج اعلای الوهیت معزول کند و اهورامزدا را از نو به عنوان خدای واحد بر عرصه دین بازگرداند.
لیکن اصلاحات او نیز از عنصر احترام به نور در برابر ظلمت خالی نبود که این بار پس از زرتشت تقدس آتش مدعی الوهیت شد.
وز او زند و استا بیاموختند / نشستند و آتش برافروختند(حکیم ابوالقاسم فردوسی)
به نظر میرسد آیین مجوسی جاماسب تا سدهها به گونه گفتاری و شفاهی به وسیله مغان و روحانیون معابد آئیین جاماسب حفظ و نگاهداری میشد برخی از مومنین کادوسی (کادوسیان-اصحاب الرس) نخستین کتاب اوستا را در دوازده هزار پوست گاو گردآوری نمودند.
و بنابر روایتی پس از تحریف و پراکنده شدن اوستا، زرتشت به فرمان کیگشتاسب، فرمانروای بلخ در صدد اصلاح و تدوین مجدد آن برآمد و همراه با تفسیر بر الواح زرین نگاشت و آن را در گنج شاهی سمرقند نهاد.
پس از ورود آریاییها به فلات ایران و پذیرش آیین یکتا پرستی جاماسب، اوستا بتوسط مغان و خادمین معابد جاماسب از جامعه کادوسیان وارد فرهنگ و ادبیات مادها شد.
پس از تحریف آیین یکتا پرستی جاماسب و گرایش به میترائیزم، کارپانها و کاهنان در جایگاه مغان قرار گرفتند که در زمان پارسها و پس از اصلاحات زردشت عنوان مغان به موبد تغییر یافت.
قسمت هشتم : جاماسب و زرتشت
حضرت ابراهیم پیامبر (نیای ادیان جاماسبی، براهمایی، یهودی، مسیحی و اسلام) حضرت لوط را به سدوم، براهما را به هند و جاماسب را در میان کادوسیان و اصحابالرس مامور مینماید و خود، شهراور در تمدن سومر (ثمود) را به مقصد کنعان در میان هکسوسهای عرب عمالقه ترک میکند.
همزمان جاماسب ماموریت مییابد تا در میان کادوسیان و اصحابالراس که در کنار رود ارس و در همسایگی اورارتو میزیستند مهاجرت نماید تا مردم آن دیار را به آلتین یکتاپرستی دعوت نماید.
براهما نیز از سرزمین سومر و عیلام راهی هند میشود تا بومیان هندی، آریایی ساکن در آن سرزمین را به یکتاپرستی دعوت نماید.
پس از تحریف آیین براهما، بودا در هند به عنوان احیاگر دین یکتاپرستی براهما مبعوث میشود.
و زردشت پس از تحریف آیین یکتاپرستی جاماسب در ایران برای اصلاح و جلوگیری از بدعتهای ناروا در دین مجوس رسالت خود را در آذربایجان آغاز مینماید.
جاماسب پیامبری است که پیش از ورود آریاییها و در حدود 1700 پیش از میلاد در میان کادوسیان (اصحاب الرس) که در کرانه جنوب غربی دریای کاسپین و جنوب رود ارس میزیستند، دین ایرانی را پایه گذاری کرد.
در حدود 3700 سال پیش جاماسب، موسس دین مجوس و صاحب کتاب اوستا رسالت خود را آغاز میکند. او آیینهای بدوی بت پرستی در فلات ایران مناسک شمنی کرانه ساحلی رود ارس را به دین مجوس فرا میخواند.
گروهی از پیروان جاماسب و مومنان کادوسی آموزههای دین مجوس و اصول و فروغ آیین اورا در هزار قطعه از چرم گاو بازنویسی و ثبت مینمایندو کتاب اوستای امروزی بازمانده محرف از بخش بسیار کوچکی از اوستای اصلی است.
اسلام دین رسمی ایرانیان را نه میترائیزم و نه زردشتی، بلکه از آن با عنوان دین مجوس (منسوب به جاماسب) یاد میکند و آیین مجوس را مانند دین یهودی و مسیحی که از اصل و اساس از شرک منزه است به رسمیت میشناسد.
امام علی علیه السلام در جنگ ایران و اعراب موازین و مقررات و و حقوق جنگ با ایرانیان را تعیین و تدوین نمود و به خلیفه دوم تذکر داد که: ایرانیان اهل کتاب هستند، و باید دینشان را به رسمیت شناخت. و با آنان همانند اعل کتاب رفتار شود.
در قرآن آیین مجوس در ردیف اهل کتاب، یعنی یهود و نصارا و در تضاد با مشرکان قرار گرفته است: آنان که ایمان آوردهاند و آنان که یهودی شدند و صابئین و مسیحیان و مجوس و آنان که مشرک شدند، خداوند در روز قیامت در میان شان تفکیک خواهد کرد و خداوند بر همه چیز آگاه است. (سوره حج/17)
امام علی علیه السلام میفرماید: اصحاب الرس (کادوسیان) در مشرق زمین و در امتداد رودخانه پر آب رسّ(ارس) دارای دوازده شهر بنامهای آبان، آذر، دی، بهمن، اسفند، فروردین، اردیبهشت، خرداد، مرداد، تیر، مهر و شهریور بودند.
مرکز و پایتخت این شهرها، شهر اسفندار بود و تختگاه پادشاه اصحاب الرس ترکوذبن غابور (در تفسیر ابوالفتوح، ترکان فرزند آمور) در این شهر بزرگ قرار داشت درخت صنوبر و چشمه آب رس در این پایتخت بود و در سایر شهرها از نشا این شاه درخت، صنوبرهای سبز و خرمی را پرورانده بودند.
اصحاب الرس (کادوسیان) صنوبر کهنسال افراشتهای را در مسیر چشمهای بنام دوشاب میپرستیدند و آن را شاه درخت میگفتند.
شاه درخت صنوبر، مقدس و مورد احترام اصحاب الرس بود. آنها معتقد بودند شاه درخت بزرگ صنوبر عمری طولانی دارد و شایسته بزرگداشت و لایق عبادت است.
کادوسیان در هر 12 ماه از سال، روزی را در یکی از 12 شهر که نام همان ماه بود، عید میگرفتند آخرین و بزرگترین جشن آنها در تختگاه اسفندار برگزار میشد و پس از آن برای جشن سیزدهم ( سیزده بدر) به بیرون شهر میرفتند.
مردم بسیاری از اصحاب الرس (کادوسیان) اطراف شاه درخت صنوبر اجتماع میکردند و از پارچههای حریر بر شاخههای آن درخت میبستند. گوسفندان و گاوها میآوردند و میکشتند و برای رب النوع خود قربانی میکردند.
هنگامی که اصحاب الرس (کادوسیان) در الحاد و بت پرستی فرو رفتند خداوند پیامبری (بنام جاماسب) به سوی آنها فرستاد تا آنها را به عبادت خداوند یگانه و ترک شرک و بت پرستی دعوت کند. اما آنها ایمان نیاوردند.
ارشاد، تشویق و سرزنش آن حضرت اثر چندانی نگذاشت و جز افراد کمی از اصحاب الرس از بت پرستی و مفاسد اخلاقی دست برنداشتند.
وقتی پند و موعظه طولانی مدت پیامبر آنها (جاماسب) در آنها اثری نکرد، جاماساب از پروردگار خویش تقاضا نمود درخت صنوبر خشک شود تا آنها مایوس شوند و دست از پرستش شاه درخت صنوبر بردارند.
مردم و پادشاه رس با خشک شدن درخت مقدس شاه درخت صنوبر، به پیامبر خدا خشمگین شدند او را توقیف و در میان چاهی عمیق افکندند و سنگی بزرگ بر دهانه چاه قرار دادند.(عیون الاخبار الرضا، ج1، ص207و208)
مردم اصحاب الرس (کادوسیان) پس از مرگ پیامبرشان و نزول عذاب الهی دین او را پذیرفتند. آیین مجوسی جاماسب همانند دین حضرت مسیح پس از مرگش فراگیر شد و کل فلات ایران را در برگرفت.
قرآن از "اصحاب الرس"به عنوان قومی که در پی تکذیب پیامبرخویش با عذاب الهی رو به رو شدند، دوبار یاد کرده است:
کَذَّبَت قَلبهُم قومُ نُوحٍ وَ اصحَابُ الرَّسِّ وَ ثَمُودُ (سوره ق/12) وَ عَادًا وَ ثَمُودَ وَ اصحَابَ الرَّسِّ وَ قُرونًا بَینَ ذَلِکَ کَثِیرًا(سوره فرقان/38)
حاشیه رودخانهها بستر ابتدایی تمدنهایاولیه بوده است و از نظر جغرافیایی و پوشش گیاهی منطقه ارس مکانی مناسب برای رشد و بارور ساختن درختان انبوه و افراشته صنوبر است.
بیشتر شهرهای تمدنهای بزرگ سومر (ثمود)، آکد (عاد)، بابل و آشور و مصر در سواحل رودهای تمدن ساز دجله، فرات و نیل قرار دارند و دوازده شهر مجلل کادوسیان (اصحاب الرس) نیز همانند آنها در سواحل رودخانه ارس ساخته شدهاند.
عناصر زبان شناختی و تک واژههای پی آریایی جام، اسب، شاه، درخت، آب، و بهشت، مینو، یزدان، فرّ، فروَهر، اهور و دهها واژه در زبان اوستا و کتابهای اقماری آن نشان میدهد که جاماسب پیش از آمدن آریاها مبعوث شده و واژگان مهم و سرنوشت ساز از زبان بومی کادوسیان وارد فرهنگ و زبان آریاییها شده است.
اسامی دوازده گانه شهرهای اصحاب الرس، جشن نوروز و سیزده بدر در تقویم ایرانیان باستان تاثیر کادوسیان بر زبان و ادبیات آریاییها (ایرانیان باستان) و اوستا را پیش از پیش روشن مینماید.
نگه دارد این فال جشن سده / همان فر نوروز و آتشکده / همان اورمزد و مه و روز مهر / بشوید به آب خرد جان و چهر(حکیم ابوالقاسم فردوسی)
آیین یکتاپرستی جاماسب در نماد میترائیزم و مهرپرستی رفته رفته روی به تحریف میگذارد. و پیش از اینکه آریاییهای ایران مجددا در الهه پرستی خویشاوندان هند و اروپایی خود سقوط نمایند،"زردشت" در نیمه دوم هزاره اول پیش از میلاد به عنوان احیاگر دین مجوس در آذربایجان مبعوث میشود.
پس از گرایش کهن کیش یکتاپرستی جاماسب به میترائیزم، زرتشت احیاگر دین جاماسب تمرکز خود را بر مزدیسنا(اهورَه مَزدا)که به شدت ضد دیویسنا (ضد قوای اهریمنی و شیاطین) است قرار میدهد.
نقطه حساسی که مجددا حافظه تاریخی و حس خویشاوندی ایرانیان با هند و اروپا، آنها را به سمت و سوی پرستش دَیوَهها (دیوها) ترغیب مینمود.
مردم با تندی و خشونت با اصلاحات زردشت برخورد مینماید، کارپانها و کاهنان او را تکذیب و دروغگو میخوانند و از شهر اخراج میکنند.
زردشت مایوس و ناگزیر آذربایجان را به مقصد بلخ در کنار کی گشتاسب ترک مینماید. گشتاسب فرمانروای بلخ زردشت را به گرمی پذیرفت و او را در اصلاحات آیین جاماسبی و گردآوری و تدوین مجدد کتاب اوستا پشتیبانی نمود.
این بار ایرانیان شرق باستان با اصلاحات زردشت دیوها ار طرد مینمایند و با فرامین زردشت از فرایاز میترائیزم و مهرپرستی آسمانی، به آرامی فرود میآیند، اما پس از درگذشت زردشت به محوریت آتش زمینی گرد میآیند!
بیاراید این آتش زردهشت / بگیرد همان زندو استا بمشت / کند تازه آیین لهراسبی / بماند کی دین گشتاسپی(حکیم ابوالقاسم فردوسی)
اکنون میترای آسمانی در نماد آتش زمینی به جنگ دیوها و تاریکی میرود!و سرانجام اهورامزدا پیروز و بر دشمن ناپاک چیره خواهد شد.
روزی سا اوشیان (saoshyanty-سوشیانس) برای نجات رهبری فرزندان آدم خروج خواهد کرد. دیوها و شریران را نابود و وارث زمین خواهد شد.
روانهای پاک و شریر در دنیای پس از مرگ از پل جینوات (chinvat-پل جداکننده خیر و شر، که بر فراز دوزخ قرار دارد و یک جانب آن به فردوس برین منتهی میشود) عبور مینمایند و در نهایت تمام انسانها پاداش اعمال نیک و بد خود را دریافت میکنند.
خیونها (هیونگ نوها یا هونها) امواج مهاجرتهای شرقی اقوام اورال-آلتایی بسوی ایران در اواخر روزگار باستان هستند.
شنیدستی آن داستان بزرگ / که ارجاست آن نامدارسترگ / بگشتاسب و لهراسب از بهر دین / چه بد کرد با آن سواران چین
سپاهی ز هیتالیان برگزید / که گشت آفتاب از جهان ناپدید / ز بلخ وز شگنان و آموی و زم / سلیح و سپه خواست و گنج درم(حکیم ابوالقاسم فردوسی)
در اوستا ارجاست (Arejat aspa) سر کرده قبیله هیه ئوته (Hyaona-هیاطله یا هونها) با کی گشتاسب و ایرانیان جنگهای فراوانی کرد که بسیار مشهور و به جنگهای مذهبی معروف است.
زهیتال وز ترک و خاقان چین / وزان مرزبانان توران زمین / بی اندازه لشکر شدند انجمن / زچای وز چین وز ترک و ختن (حکیم ابوالقاسم فردوسی)
از این اقوام شرقی شمالی اورال-آلتایی در اوستا تویریه (Tuirya) و در شاهنامه فردوسی تورانیان یاد میشود.
دگر تور را داد توران زمین / ورا کرد سالار ترکان و چین / بزرگان برو گوهر افشاندند / همی پاک توران شهش خواندند (حکیم ابوالقاسم فردوسی)
و به نظر میرسد زردشت در میان این جنگهای مذهبی در بلخ دیده از جهان فرو بست!
ظاهرا گسترش میترائیزم در آیین جاماسب با سیاست کشورداری کوروش مبتنی بر تساهل مذهبی و تسامح نسبت به آیینهای شرک آمیز در معبد مردوک در بابل آغاز میشود و با سجده اردشیر دوم در برابر خورشید به اوج خود میرسد.
مدارا و تساهل دینی کوروش و قابلیت فوقالعاده او به عنوان یک فرمانده جنگی توضیح دهنده علت ابهام عقاید دینی و ستایشی است که یهودیان، بابلیان و یونانیان نسبت به کوروش دارند.
پیش از اردشیر دوم سلطنت با نام اهورا مزدا آغاز میشد، اما اردشیر دوم معبد آناهیتا را بنیان نهاد، و پرستش ناهید و مهر را الزامی ساخت. او حتی پرستش آنائیتس این الهه بیگانه یونانی را با همانند کردن به آناهیتا در سراسر امپراتوری ایران گسترش داد.
اردشیر دوم پادشاه هخامنشی در برابر خورشید سجده نمود و به آیین میترائیزم رسمیت بخشید. و با بدعتهای فروان و ازدواج با محارم (دخترش آتوسا و آمیسترایس را به همبستری گرفت) اکثر مومنان و کادوسیان وفادار به دین جاماسب از ساتراپی هخامنشیان سر به شورش گذاشتند.
اردشیر دوم برای فرونشاندن شورش کادوسیان به سرزمین آنان شتافت.
سپاه سواره نظام پادشاه هخامنشی درسرزمین کوهستانی و صعب العبورکادوسیان به کلی تخریب شد.
نتیجه این اردوکشی شکستی مفتضحانه برای ارشیر دوم بود و تنها مذاکرات مشاور پادشاه عقب نشینی را ممکن ساخت.
سه آیین ایرانی با روحانیان دینی منحصر به خود، یعنی جاماسبی مغان، میترائیزم کارپانها و زردشتی موبدان درواقع یک دین واحد از یک منشع هستند که سه فراز را طی کرده است.
پس از گسترش قلمرو امپراطوری کوروش بقایای میراث آیین یکتاپرستی جاماسب از یمن تا مصر و از هند تا اروپا پیش رفت.
جهت گیری و تمایل اکثر آثار و بقایای تمدنهای بزرگ در راستای کعبه، نشانه وحدت و انشعاب ادیان مجوسی، زردشتی، برهمایی، بودایی، یهودی، مسیحی و اسلام از منشا واحد آیین حنیف ابراهیم در سرزمین بکه است.
بنای مقبره منسوب به کوروش در پاسارگاد به سمت کعبه، این همانی بی سابقه دعای مقدس زمزمه زردشتیان با واژه چاه زمزم در بکه و قرار گیری ساختمان عظیم سنگی کعبه زردشت در راستای کعبه، جهت گیری چارطاقی به سمت و سوی کعبه، و اهدای مجسمههای زرین نیای سلسله ساسانیان به خانه کعبه، همگی موید انس و الفت و حتی خویشاوندی آیین مجوسی و زردشتی با آیین حنیف ابراهیمی در سرزمین بکه است.
برخلاف اکثر جوامع آن روز که بعل و بتپرستی در میانشان گسترش یافته بود، مردم بومی ایران تمایل چندانی به بتپرستی و تقدیس شمایل و اجسام نشان نمیدهند و در آیین جاماسبی، میترائیزم و زردشتی به ستایش نور و خورشید و آتش روی میآورند.
مغها مدیران معابد کادوسیان بودند، که عنوان مدیران معابد جاماسبی پیش از زردشت را دارند و به نظر میرسد در عصر حاکمیت مادها مغها مدیران قدرتمندی بودند که به انحراف گراییده و در عصر میترائیزم تحت عنوان کارپان و کاهنان با اصلاحات زردشت به مقابله بر میخیزند.اما سرانجام در سرزمین پارتها و در اقتدار دوم پارسیان عنوان موبد جایگزین اصطلاح پیش آریایی مغ میشود.
اوستای اصلی حاوی آیین مجوسی جاماسب در دوازده هزار پوست گاو تدوین یافته بود که اوستای امروزی حدود یک سوم اوستای عصر ساسانی است.
بر خلاف وداها، اوستا ترکیبی از مجموعه وام واژههای اقوام بومی ایرانی، کادوسیان و آریاییهای مهاجر میباشد. دستبرد مغان، کارپانها و موبدان و ورود بی سابقه معانی و مفاعیم اقوام و ملل مختلف در طول تاریخ باعث تشدید ابهام و پیچیدگیهای دستوری در اوستا شده است.
ایجاد طبقه مجزا و کاست اشرافی مغان، کارپانها و موبدان، پیش از پیش با جدایی اوستا و حفظ فاصله از آلودگی به زبان محاورهای و عامیانه مردمی فراهم شد. هر چند اوستا با وام واژههایی که از ملل دیگر به میراث داشت در ارتباط سخت با ادبیات آسان مردمی قرار داشت.
این فاصله در کاستهای بالاتر برای احتراز از آلودگی خون اشراف و تخمه مهتران با فرومایگان و کهتران توسط موبدان تقدیس میشد تا آنجا که ازدواج با محارم و عصیان بر هنجارهای انسانی تنافر تهوع از بنیان امپراطوری هخامنشی را فراهم ساخت تا بزرگ امپراطوری جهان آن روز به دست اسکندر مقدونی در هم شکسته و فرو ریزد.
قسمت نهم : مادها و پارسها در ایران
بکه ام القرا و نخستین دهکده در تاریخ تمدن انسان در سیاره زمین است و مشرق زمین در همیشه تاریخ گهواره علم و دانش و مهد تمدنهای اولیه بوده است.
با چشم پوشی از جزئیات مبهم و پیچیده عناصر زمانی، این مسیر تقریبی مهاجرت اقوام ابتدایی از 5 هزار سال پیش تا سکونت آریاییها در حاشیه دریاچه اورال است:
در حدود هزاره سوم قبل از میلاد ابتدا بخشی از جمعیت سرزمین بکه (نخستین دهکده)در شبه جزیره عربستان به سمت مدیترانه مهاجرت میکنند.
بخشی از آن در سواحل رود نیل در مصر، و هکسوسها و فنیقیها در انحنای شرقی دریای مدیترانه ساکن میشوند.
سپس مهاجرینی از سرزمین بکه در جهت شرق مسیر خود به هورهای خلیج فارس در بینالنهرین میرسند و نخستین دولت سومری و عیلامی شکل میگیرد.
آنگاه بخشی از این جمعیت به مرکزیت آکاد در سرزمینی که بعدها بابل نام گرفت ساکن میشوند و آشوریان نیز در شمالیترین نقطه به مرکزیت نینوا مستقر میشوند.
و از سرزمین اورارتو، کادوسیان و کاسیها به شرق و ساکاها به سمت شمال از استپهای سیبری تا کوههای آلتایی کشیده میشوند.
مهاجرت آریاییها از مسیر سومر و عیلام آغاز شد و این مهاجرت در حدود هزاره دوم پیش از میلاد از سمت جنوب غربی ایران، از مسیر انشان و پارسه تا هند و از شمال دریایخزر تا اروپا استمرار یافت.
آریاییها پس از مهاجرت طولانی در دورترین نقطه از مرکزیت تمدنهای بزرگ در نهایت درحوالی دریاچه اورال ساکن میشوند. این آخرین سکونتگاه آریاییها در مسیر بالا دست به سمت شمال است.
آریاییها گروههای قومی و زبانی معینی از اقوام هند و اروپایی بودند که با فاصله زیادی از تمدنهای بزرگ آن روز از شرق دریایخزر تا سواحل دریاچه اورال در کنار یکدیگر میزیستند.
آریاییها زبانی تقریبا واحد و دین و آیینی ساده و تا حد زیادی هماهنگ با طبیعت، با الههها و اسطورههای نمادین آسمانی داشتند اما با نامساعد شدن شرایط اقلیمی و سرازیر شدن مهاجمان تازه از راه رسیده آلتایی، ناگزیر به ترک سرزمین خود به سمت فلات ایران، هند و اروپا گردیدند.
مهاجمان تازه از راه رسیده اورال-آلتایی، سکاها و ماساگتها بر اثر سرمای شدید سرزمینهای شرقی یخبندان و استپهای سیبری را به سمت جنوب برای یافتن چراگاههای مناطق گرمسیر و سرزمینهای وسیع ترک میکنند.
اقوام آلتایی از سمت سرزمین کوهستانی خشن و یخبندان ارتفاعات آلتای و دامنههای قله بلوخا در شرق آسیا به سمت دشتهای مجاور کوههای اورال و استپهای سیبری کشیده میشوند.
گروهی نیز به سمت ماوراالنهر و دشتهای حاصلخیز سیحون و جیحون رفتند. آنها پس از گذشتن از کوههای تیانشان وارد سرزمین کاشفر شدند از آنجا سراسر ترکستان شرقی و درههای کوچا و قرهچای را در نور دیدند و با خاک چین همسایه شدند.
اقوام اورال-آلتایی بعدها در مسیر حرکت خود را با اتحاد با قبایل آلانها، ساکاها و ماساگتها به مرز سه قدرت بزرگ چین، ایران و بیزانس رسیدند.
در ناحیه همگرایی ساکاها و اقوام اورال-آلتایی، سارماتها، آلانها و ماساژتها نیرومندترین قوم بایبانگردی بودند که از این ناحیه برخاستند. ماساگتها نیز از استپهای بالادست به سمت دریاچه اورال، ودشت پهناور قیزیل قوم و باتلاقهایی که بیش از همه به وسیله رود آراکس (سیحون) سیراب میشد، سرازیر شدند.
در حدود 3400 سال قبل آریاییها بر اثر فشار اقوام آلتایی و سکاها زادگاه خود را که اغلب دشتهای مجاور آمودریا و حواشی دریاچه اورال تا دریایخزر بود ترک کردند. آریاییها پیش از این در مسیر مهاجرت بالادست به سمت شمال در روند حرکت خود از عیلام تا اورال، در انشان، پارسه، و در هند سکونت داشتهاند.
اکنون آریاییها در مهاجرت دوم، از شمال به سمت سرزمینهای پایین دست بخشی به همان سکونتگاه قبلی خود در هند و به خویشاوندان بومی هندی خود در هندوستان میپیوندند.
و بخشی نیز تحت عنوان جدید پارس در پارسه و انشان ساکن میشوند و مادها نیز با تصرف سرزمینهای ساحلی نیپورها، آماردها و کاسیها تامرز کادوسیان در سواحل رود ارس و ماننا در جنوب دریاچه ارومیه کشیده میشوند.
به نظر میرسد شاکله پارتها در ناحیه همگرایی زبانی و پیوند نژادی با اقوام اورال-آلتایی، ساکاها و ماساگتها با آریاییهای جامانده در حوالی دریاچه اورال به هم میرسد. آنها نیز بعدها از شرق دریایخزر، از سغد به مرو آمده سپس به خراسان بزرگ وارد میشوند.
آریاییها در روند حرکت خود به فلات ایران، با عقب راندن نیپورها، آماردها و کاسیها در مجاورت کادوسیان به آیین یکتاپرستی مجوسی گرویدند، اما شاخه آریایی اروپا (یونان و رم) تا ظهور حضرت مسیح در آئین بدوی الهه پرستی ماندگار بودند.
مادها با ورود به ایران در کرانه جنوب غربی دریای کاسپین و سواحل رود ارس در همسایگی کادوسیان (اصحاب الرَسّ) اردو میزنند.
مادها در اختلاط تنگاتنگ با کادوسیان برخلاف خویشاوند هند و اروپایی خود الهه پرستی و ستایش "زئوس" خدای خدایان را ترک میکنند و به دین "مجوس" (منسوب به جاماسب) در میآیند.
اکنون "زئوس" بزرگ الهه مقدس آریاییها به موجودی اهریمنی به نام "دیو" تغییر ماهیت میدهد و رفته رفته مفهوم ضمنی«دیو چو بیرون رود فرشته در آید» وارد فرهنگ و آیین کهن ایرانیان میشود.(دیوان حافظ)
جریان دگرگونی و تغییر مفهوم واژه الهه "زئوس" از زئو به دئو و در نهایت به دیو(شر محض) یکی از علائم روی گردانی آریاییهای ایران از الهه پرستی به آئین یکتا پرستی است.در اوستا این انتقال معنی دوا(deva) از خیر محض به شر محض، در مخالفت روشن با وداها و اعقاب هند و اروپایی خود قرار دارد.
وندیداد بخش بسیار کهن اوستا و آیین پاکی و طهارت و قانون جدایی دین از دیوان است. خدایانی که زرتشت آنها را طرد کرده است دَیوَهها(دیوها) هستند که دستهای از الهههای هند و اروپایی به شمار میروند.
پس از گرایش آریاییهای ایران به دین یکتاپرستی جامساب و زردشت دیو از معنی اصلی خود که زئوس و سپس خدای مطرود است به معنی امروزی شیطان و عفریت درآمد.
آریاییها در زندگی مسالمتآمیز با کادوسیان یزدان شناس میشوند. اما کاسپیان (کاسیها) که پرستنده پروردگاران باطل بودهاند را به آن سوی ارتفاعات البرز و جنگلهای مازندران رانده و آنان را دیو مینامند.
تو مر دیو را مردم بد شناس/ کسی کو ندارد ز یزدان سپاس / هر انکو گذشت از ره مردمی / ز دیوان شمر مشمر از آدمی(حکیم ابوالقاسم فردوسی)
در نتیجه فشار مادها و مهاجرت گروههایی از آریاییها، کاسیها چندی بعد نیرومندانه از کوههای زاگرس به سرزمین میانرودان تاختند و طولانیترین دورهی فرمانروایی بیگانگان در سرزمین بابل باستان را بنیان نهادند.
مجوس یک واژه شبه معرب از نام پیامبر ایرانی به نام جاماسب است و از هزارههای پیشین ایرانیان (کادوسیان-اصحاب الرس) مجوس و پیرو آیین جاماسب بودند و قدمت آن به پیش از ورود آریاییها به ایران و ظهور زرتشت باز میگردد.
جاماسب از پیامبران الهی و صاحب کتاب است او آیین یکتا پرستی مجوس را در ایران بنیان نهاد و ادیان یهودی، مسیحی و اسلام به ترتیب پس از آیین یکتا پرستی مجوس در برابر آیینهای شرک آلود ظهور مییابند.
احترام به نور و روشنایی در برابر ظلمت و تاریکی، یکی از عناصر آیین جاماسب و هر دینی هست و افراط در نقش سمبل اعلای نور و تقدس خورشید، مهرپرستی و میترائیزم را پدید آورد.
بتدریج امواج اصلاحی زردشت بر میترائیزم توانست خورشید را از اوج اعلای الوهیت معزول کند و اهورامزدا را از نو به عنوان خدای واحد بر عرصه دین بازگرداند.
لیکن اصلاحات او نیز از عنصر احترام به نور در برابر ظلمت خالی نبود که این بار پس از زرتشت تقدس آتش مدعی الوهیت شد.
وز او زند و استا بیاموختند / نشستند و آتش برافروختند(حکیم ابوالقاسم فردوسی)
به نظر میرسد آیین مجوسی جاماسب تا سدهها به گونه گفتاری و شفاهی به وسیله مغان و روحانیون معابد آئیین جاماسب حفظ و نگاهداری میشد برخی از مومنین کادوسی (کادوسیان-اصحاب الرس) نخستین کتاب اوستا را در دوازده هزار پوست گاو گردآوری نمودند.
و بنابر روایتی پس از تحریف و پراکنده شدن اوستا، زرتشت به فرمان کیگشتاسب، فرمانروای بلخ در صدد اصلاح و تدوین مجدد آن برآمد و همراه با تفسیر بر الواح زرین نگاشت و آن را در گنج شاهی سمرقند نهاد.
پس از ورود آریاییها به فلات ایران و پذیرش آیین یکتا پرستی جاماسب، اوستا بتوسط مغان و خادمین معابد جاماسب از جامعه کادوسیان وارد فرهنگ و ادبیات مادها شد.
پس از تحریف آیین یکتا پرستی جاماسب و گرایش به میترائیزم، کارپانها و کاهنان در جایگاه مغان قرار گرفتند که در زمان پارسها و پس از اصلاحات زردشت عنوان مغان به موبد تغییر یافت.
قسمت دهم : کوروش، بزرگ امپراطور جهان
هنگام تولد کوروش، مادرش ماندانا رؤیای پیشگویانه دید که فرزندش جایگاه بزرگی را در جهان به دست خواهدآورد، اما آن زمان ماندانا نمیدانست که دست برقضا این جایگاه بزرگ فرزندش با سقوط پادشاهی پدرش آستیاگ (ایشتوویگو) فراهم خواهد شد!
سالها میگذرد و کوروش در کنار پدر و مادر خود کمبوجیه و ماندانا دختر پادشاه ماد بزرگ میشود و با تربیت پارسی کودکی و نوجوانی خود را سپری میکند
کوروش در جامعه نیا آریایی انشان که پیش از ورود پارسها و مادها در همسایگی عیلامیان میزیستند، بزرگ شد و برای چند سال نزد پدربزرگ خود آستیاگ (ایشتوویگو فرزند هووخشتر آخرین پادشاه ماد) به هگمتانه پایتخت ماد رهسپار شد.
کوروش در اکباتان با روش زندگی و فنون جنگی و نظام پیشرفته مادی بزرگ شد، و با آموزشهای سختی که سربازان مادی فرا میگرفتند پرورش یافت.
در حدود سال 559 پیش از میلاد کوروش پس از مرگ کمبوجیه بر تخت سلطنت انشان تکیه زد. تاجدار جدید پارس ابتدا با بابل روابط سیاسی برقرار نمود و در عین حال تلاش کرد روابط دوستانهای با اقوام شرق و شمالشرقی انشان داشته باشد.
کوروش پس از متحد کردن طوایف پارس و ماد، در سال 550 پیش از میلاد اولین جنگ را با آستیاگ پادشاه ماد، و نیای مادری خود آغاز کرد. اما سومین و آخرین مرحله از جنگ بر سر تاج و تخت ایران توسط مادها و پارسها، موازنه امپراطوریهای دنیای آن روز را دستخوش تغییر قرار داد.
در میان جنگ بخشی از سپاه آستیاگ به فرماندهی هارپاگ به کوروش پیوستند. با خیانت فرمانده سپاه ماد آستیاگ ناگزیر برای دفاع از تختگاه هگمتانه (اکباتان) به داخل دژ تسخیر ناپذیر خود عقب نشست.
اما با کمکهایی که از درون سپاه ماد به کوروش شد، شهر اکباتان تسخیر و مادها آستیاگ را تسلیم کوروش کردند.
استیاگ به هیرکانیا تبعید شد و به این ترتیب امپراطوری بزرگ ماد به انتها رسید.
کوروش با تصرف ماد به بخش بزرگی از ایران دست یافت و خود را پادشاه سرزمین پهناور ماد و پارس نامید.
اما با این فتح بزرگ همسایه سرزمینهایی شد که در کنار امپراطوری ماد، قدرتهای دیگر منطقه را تشکیل میدادند. بابل، لیدیه و مصر در غرب امپراطوری جدید او، مهمترین آنها بودند.
در سال 545 پیش از میلاد، کرزوس برادر همسر آستیاگ و فرمانروای لیدیه به همراه سپاهیانی از اسپارت راه شرق را در پیش گرفت و از رود هالیس (قیزیلایرماق) گذشت و کاپادوکیه را تسخیر کرد.
کوروش از ماد و از راه اورارتو خود را به منطقه پتریا رساند و نبرد سختی بین طرفین درگرفت، اما هیچ یک به پیروزی دست نیافتند و کرزوس ترجیح داد که به طرف پایتختش سارد عقب نشیند.
به دنبال کرزوس، سپاه کوروش از استپهای ناشناخته و کوهستانهای صعب العبور کشور لیدی عبور کردند و از پشت سر کرزوس به فاصله نه چندان زیادی به دشت سارد رسیدند. کرزوس سپاهش را در طرف شرقی سارد در دشتی به نام هرموس آراست. اسبهای لیدیها از بوی شتر رَم کردند و آشفتگی بسیاری در صفوف سپاه کرزوس ایجاد شد.
کروزوس سپاهیان نامنظم لیدی و اسپارت را فراخواند و به سرعت میدان نبرد را خالی گذاشت. پادشاه لیدی برای دفاع از تختگاه خود ناگزیر دستور عقب نشینی به داخل دژ سارد را صادر کرد.
کوروش دستور حمله به قلعه سارد را صادر نمود. پس از دوهفته محاصره، مقاومت لیدیه در برابر رفتار سخت و گاه بیرحمانه سپاه ایرانیان درهم شکست، و دژ سارد به تسخیر سپاهیان کوروش درآمد.
سربازان لیدیه و اسپارت تسلیم سپاهیان ایران شدند و کرزوس پادشاه لیدی از آتش خشم کوروش در امان ماند، تا بعدها در مقام مشاور عالی کوروش در امور کشورداری و جنگ با مساگتها اورا همراهی نماید.
کوروش به هنگام ترک سارد کرزوس را با خود به اکباتان به تبعید برد و پنج سال پس از سقوط سارد، سراسر آسیای صغیر ضمیمه شاهنشاهی هخامنشی شد.
توالی تاریخی جنگهای کوروش، پس از فتح آسیای صغیر مبهم باقی مانده است. کوروش مسئولیت فتح شهرهای ایونیه را در ساحل دریای اژه و بقیه آسیای صغیر را به فرماندهانش واگذار کرد و به اکتابان برگشت تا مقدمات تسخیر بابل، باختر، سرزمین سکاها و بالاخره مصر را فراهم نماید.
شواهد موجود نشان میدهد فتح سرزمینهای تحت حاکمیت نبونعید پادشاه بابل، پیش از سقوط بابل آغاز شده بود و فتح نهایی بابل با پیوستن گبریاس حاکم سرزمین گوتیوم (میان رود زاب و دیاله) با سپاهیانش به کوروش رقم خورد.
ارتش مجهز پارس و ماد به فرماندهی کوروش از رود دجله گذشتند و با تصرف شهرهای متعدد سرانجام دروازههای بابیلون، بدون هیچ درگیری جدی و تخریب و آتش سوزی به روی مهاجمین گشوده شد. کوروش در روز 29 اکتبر سال 539 پیش از میلاد، در میان استقبال مردم وارد پایتخت بابل شد.
از خلال گزارشها و الواح برجای مانده به خط میخی چنین برمیآید که از طرف کاهنان محلی و خاخامهای یهودی موجبات سقوط بابل از هر جهت فراهم بود. هنگامی که کوروش به بینالنهرین وارد شد، کاهنان او را نماینده خدای مردوک نامیدند و یهودیان به منجی آزادی خود خوشآمد گفتند.
کوروش جهت خشنودی کاهنان همه بتهایی را که نبونعید به زور به بابل آورده بود را به جاهای خود بازگرداند و اجازه بازگشت شاه و درباریان و اشراف و خاخامهای یهودی را به اورشلیم صادر نمود.
اما واقعیت این است که اکثر یهودیان در بابل میمانند و هیچگاه به اورشلیم و سرزمین موعود باز نمیگردند! و به بازیگری در میان قدرتهای بزرگ جهان آن روز بابل، مصر، ایران و روم، ادامه میدهند.
کوروش اولین شاهی نبودکه رویای حکمرانی به دنیا را در سر داشت؛ اما او اولین پادشاهی بود که با تیز هوشی سرشار از تقدیر به سمت این رویا حرکت کرد. مرزهای ایران در غرب به دریای مدیترانه و در شرق به حدود هند رسید و به این ترتیب بزرگترین امپراتوری جهان باستان متولد شد.
فاتحان بزرگ در دوران باستان از متدهای سخت و گاه بیرحمانهای برای پیشروی استفاده میکردند. کوروش ناگزیر از برخی مرزهای منطقی و هنجارهای اخلاقی عبور نمود تا مرزهای امپراطوری بزرگ جهان آن روز را از شمال آفریقا تا آسیا و از رود سند تا آناتولی تاسیس نماید.
نقد مستند :
1 - مستند به صورت مختصر اشاراتی مثبت به کوروش کبیر داشته است و حتی در آن نیز میتوان شخصیت بزرگ ، انسان دوستی و خدا پرستی وی را مشاهده کرد.
2 - سرنوشت پیامبران مثل یونس ، نوح ، هود و صالح بر اساس اسناد تاریخی و آیات قرآن جمع آوری شده است که تا حدودی توانست سوالات ذهنی مخاطب را پاسخ دهد.