دانلود انواع مستند به همراه متن



دانلود رایگان مستند هاشمی زنده است

  • ۱۲۱۴۸

دانلود رایگان مستند هاشمی زنده است

( روایت جنجالی از زندگی سیاست‌مدار بزرگ تاریخ معاصر ایران )

مستند هاشمی زنده است

 

تیزر مستند :

 

 

نام مستند : هاشمی زنده است ( hashemi zendeh ast )

کارگردان : علی طادی

پژوهش :  حامد قلی پور

گوینده : ناصر طهماسب

تدوین : علی مومن علایی

موسیقی : رامتین وطن نیا

صداگذار : مهدی جمشیدی

سال تولید : 1397

مدت : 100 دقیقه

صاحب اثر : سفیر فیلم

 

 

یا

 

این چند مستند زیر هم خیلی جالبه حتما ببینید

 

 

دانلود رایگان مستند هاشمی زنده است

 

مستند " هاشمی زنده است " که پژوهش و ساخت آن 2 سال به طول انجامیده است، جزئیاتی کمتر شنیده شده از زندگی آیت الله اکبر هاشمی رفسنجانی از دوران کودکی ، مبارزات ، مسئولیت ها و فوت ایشان را روایت میکند.

 

چرا زندگی این پیرمرد 82 ساله برای مردم و مسئولان اینقدر مهم است ؟

چرا مرگ آیت الله هاشمی میتواند معادله های یک کشور را تغییر بدهد ؟

 

تمام وقایع ذکر شده از منابع مکتوب و نقل قول از افراد موثق و نزدیک به آیت الله هاشمی است.


 

مستند هاشمی زنده است

 

 

متن مستند :

شروع مستند با تصاویر آمبولانس و فوت آقای هاشمی شروع میشود ، بخش icu بیم ها و امیدها پشت این در شیشه ای حبس شده اند و چشم ها به تلویزیون خیره شده و منتظر اخبار جدید هستند.

نگاه پزشکان به مانیتور و گوششان به ضربان قلب پیرمردی 82 ساله که یکی از قدرتمندترین افراد ایران است و مرگ و زندگی اش حیات و ممات برخی جریانات سیاسی را به همراه دارد.

 

مستند هاشمی زنده است

 

اکبر هاشمی بهرمانی در اوایل دوره نوجوانی به پیشنهاد پسر عمویش برای تحصیل در حوزه راهی قم میشود و خیلی زود با نبوغش جای خود را در بین روحانیون باز میکند ، در یکی از دیدارهایش با شیخ صادق مرعشی از دخترش خواستگاری میکند و جواب مثبت میگیرد ، البته عفت از اینکه پدر بدون اطلاع او جواب مثبت داده ناراحت میشود ولی چند روز بعد خوابی میبیند که دلش به این ازدواج رضایت میدهد ، زود فرزند دار شدن هاشمی او را مجبور میکند که شرکت کوچکی با چند ماشین تایپ به راه بیندازد.

 

مستند هاشمی زنده است

 

در همین ایام روحیه استکبار ستیزی امام خمینی به حوزه فضای خاصی داده و هاشمی تحت تاثیر ، کتاب سرگذشت فلسطین را ترجمه میکند که مورد توجه دکتر محمد مصدق قرار میگیرد و برای کتاب یادداشت مینویسد و مبلغی هم برای توزیع رایگان آن میدهد اما مطالب کتاب به مذاق رژیم شاه خوش نمی آید و دستور جمع آوری آنها را میدهد.

هاشمی بعد از تبعید امام خمینی وارد مبارزه مسلحانه با رژیم میشود اما امام مبارزه مسلحانه را قبول ندارد و اعتقاد دارد که انقلاب باید از اعماق وجود مردم شکل بگیرد ، چند ماه بعد ساواک هاشمی را به جرم ترور حسنعلی منصور دستگیر میکند ، دوره 7 ماه از تحقیر و شکنجه برای هاشمی آغاز میشود.

هاشمی بعد از آزادی به فکر ظرفیت مبارزه در خارج از کشور میفتد ولی با مشکل گذرنامه روبرو است ، سال 41 هاشمی با ابوالفضل تولیت که از بزرگترین سرمایه داران قم است ، آشنا میشود و ایشان عمده ثروتش را به هاشمی میدهد تا به مبارزین انقلابی کمک کند ، هاشمی نیز برای مدیریت شرکت دژ ساز را تاسیس میکند ، هاشمی با گرفتن پاسپورت به کشوری که خواهر همسرش در آنجا اقامت دارد سفر میکند ( بلژیک ) و اولین چیزی که میخرد پژو 504 است و به خاطر گواهینامه بین المللی که دارد سفرش را به آلمان ، فرانسه ، سوئد ، انگلستان و ایتالیا آغاز میکند ، سفری که کمتر روحانیونی آن را تجربه کرده اند.

هاشمی در حین سفر به لبنان ، سوریه ، ژاپن و الجزایر موفق به دیدار شخصیت های بزرگی مثل امام موسی صدر و یاسر عرفات میشود ، فعالیت های خارجی هاشمی تا جایی ادامه میابد که برای رفع اختلاف بین انقلابیون حتی به آمریکا میرود ، در این سفر به کمک برادرش محمد از 20 ایالت آمریکا دیدن میکند و این فرصتی میشود تا با دیدن پیشرفت خارجی ها ، در رسیدن به اهداف مصمم تر شود ، البته در برخی سفر ها ، خانواده را هم برای گردش میبرد تا هوایی عوض کنند.

 

هشمی زنده است

 

امام خمینی ، هاشمی و چند نفر دیگر را مسئول شورایی دیگر میکند که وظیفه اش تعیین رئیس دولت موقت است و بالاخره امام خمینی بعد از 15 سال تبعید به ایران باز میگردند و مهندس مهدی بازرگان به عنوان اولین نفر مسئولیت دولت موقت را به عهده میگرید ، آیت الله هاشمی نیز کم کم شهرت میگیرد و مصاحبه هایش با رسانه های داخلی و خارجی زیاد میشود.

خرداد 58 هاشمی توسط گروه فرقان مورد ترور قرار میگیرد اما در لحظه ای که تیر میخواهد به سرش اصابت کند ، تیر به شکم او اصابت میکند.

 

هاشمی زنده است

 

بعد از مدتی که حال جسمانی اش بهتر میشود به اولین حج بعد از انقلاب میرود ، در همین زمان سفارت آمریکا در تهران اشغال میشود ، هاشمی به تهران میاید و از حرکت دانشجویان حمایت میکند و تحریم ها را که بلوف سیاسی میخواند.

سخنرانی انقلابی او مورد توجه بیشتر قرار میگیرد و در انتخابات مجلس نفر 14 تهران میشود و رئیس مجلس میشود.

 

هاشمی زنده است

 

در حالی که ارتش صدام خرمشهر را اشغال کرده، رئیس جمهور در پایتخت مشغول بازی های جناحی است.

{بنی صدر: من از شما مردم خواهم ساخت که یک بار برای همیشه اجتماعات خودتون رو از وجود شما به دستانی که می‌خواهند جمهوری رو به لجن وجود خودشون بیارایند، تنبیه کنیم.}

{هاشمی: آرایی که موافق، موافق عدم کفایت سیاسی آقای بنی‌صدر به صندوق ریخته شده

177 نفر

از این به بعد آقای بنی‌صدر به عنوان یک رئیس‌جمهور از قاموس جمهوری اسلامی حذف شده. شعار ها برگرده به طرف آمریکا، علیه آمریکا.}

هفت روز بعد از عزل  بنی صدر، بمبی در مقابل یکی از اعضای مجلس شورای اسلامی منفجر می‌شود.

سید علی خامنه‌ای که امام جمعه تهران است به دلیل جراحت نمی‌تواند به نماز جمعه برود و این فرصتی می‌شود که هاشمی به پشت بزرگ ترین تریبون سیاسی کشور برود و اولین خطبه نماز جمعه خود را بخواند.

{هاشمی: اسلام و علیکم و رحمت الله }

رئیس مجلس با انبوه مشغله‌هایش برای ماموریت‌های مختلف به سفرهای خارجی می‌رود، ولی این بار بدون مشکل پاسپورت، و نه به عنوان توریست؛ بلکه به عنوان یک مقام عالی رتبه ایرانی، با تشریفات خاص بین المللی و با مصونیت دیپلماتیک.

 

دانلود رایگان مستند هاشمی زنده است

 

سفر خارجی برای هاشمی فرصتی می‌شود تا بیشتر به تحقق رویایش فکر کند.

شهرت روز افزون هاشمی تا جایی ادامه پیدا می‌کند که مردم تهران در اولین انتخابات مجلس خبرگان او را به عنوان نفر دوم انتخاب می‌کنند و این مقدمه‌ای می‌شود بر نایب رئیسی‌اش در مجلس خبرگان رهبری.

اما تعدد مسئولیت‌ها باعث نمی‌شود هاشمی از مردم و رویایی که سال‌ها به آن فکر کرده بود غافل شود.

{هاشمی: قاچاق از کارهایی بسیار مضرره. نظام اقتصادی رو برهم میزنه. حقوق مردم رو ضایع میکنه. حقوق بیت المال رو ضایع میکنه. منافع سرشار برای یک عده داره. ضرر برای یک عده داره.

از زیر زمین راه درست می‌کنند و سرعت اونقدر زیاده که بنده در ژاپن، فرانسه، انگلیس، آمریکا و آلمان سوار مترو شدم. از نقطه ای که سوار میشه انسان تا پیاده میشه یک ذره برخوردی که مردم رو اعصابش رو ناراحت کنه نداره.

ساله آینده رو میتوانیم سال برنامه ریزی ، سازندگی و سال برداشتن گام‌های بلندی به سوی عظمت و رفاه و تثبیت بیشتر انقلاب به حساب بیاوریم.}

{افشار، مجری خبر: آقای هاشمی رفسنجانی سخنگوی شورای عالی دفاع به مناسبت گرامیداشت ششمین سالگرد جنگ تحمیلی برای امت مسلمان‌مان پیامی دارند.

هاشمی: ما امسال قدرت تجهیز پنج برابر امکاناتی که در سال اول جنگ و سال‌های قبل داشتیم را داریم. علی‌رغم فشارهای اقتصادی که می‌بینید از همه طرف به ما میارند. این نشان حمایت مردمی‌ست و بنابراین ما می‌دونیم از هر جهت وضعمون بهتر از اول جنگه، با اینکه دفاع می‌کنیم. دشمن از هر جهت وضعش بدتره در آستانه شکست قرار گرفته.}

جنگی که همه فکر می‌کردند یکی دوسال طول می‌کشد، عمرش به یک دهه نزدیک می‌شود. هیئت‌های صلح از کشور های مختلف به ایران می‌آیند ولی حاضر نیستند شروط چهارگانه ایران را برای پذیرش صلح بپذیرند:

  • پرداخت خسارت ایران در جنگ
  • به رسمت شناختن مرز بین المللی
  • آزادی اسرای ایرانی
  • تنبیه صدام به عنوان متجاوز و شروع کننده جنگ

 شروطی‌ست که امام خمینی برای صلح معین کرده‌اند.

ولی هیئت‌های صلح نمی‌توانند حق طبیعی ایران از جنگی که با آن تحمیل شده را بدهند.

هاشمی در میان انبوه مشغله‌هایش، در هشتمین سالگرد جنگ مسئولیت جانشینی فرمانده کل قوا را برعهده می‌گیرد.

محسن رضایی در خاطراتش می‌گوید:

هاشمی به نزد امام خمینی می‌رود و به امام می‌گوید ما دوراه داریم. جنگ یا صلح.

امام با توجه به اینکه چهار شرط هنوز از سوی مجامع بین المللی تامین نشده موافق ادامه جنگ است.

هاشمی می‌گوید نیروهای داوطلب مردمی به جنگ نمی‌آیند.

امام میفرماید من دستور جهاد می‌دهم.

هاشمی میگوید ارز هم نداریم.

امام میگوید شما نفت و چیزهای دیگر دارید.

وقتی جانشین فرمانده کل قوا جواب تمام سوال‌های خود را می‌گیرد به سراغ محسن رضایی می‌رود و به او می‌گوید. هر آن‌چه برای پیروزی در جنگ نیاز است را بنویس تا تامین کنم.

محسن رضایی به امید این‌که هاشمی گفته تامین می‌کنم، هرآنچه را برای ارتش قوی و پیشرفته به ذهنش می‌رسد، می‌نویسد.

هاشمی نامه را می‌گیرد و به سراغ روغنی زنجانی، رئیس برنامه و بودجه موسوی می‌رود و از او هم می‌خواهد میزان ارز و امکاناتی که برای ادامه جنگ لازم دارد را بنویسد.

حالا هاشمی دوباره نزد امام خمینی می‌رود و نامه‌ها را مقابل امام می‌گذارد و از غیر ممکن بودن ادامه جنگ می‌گوید.

امام وقتی دلسردی مسئولین را برای مدیریت جنگ می‌بیند مجبور به پذیرش قطعنامه‌ای می‌شود که در آن برای خسارت هشت سال تجاوز و ویرانه‌های جنگ حتی یک دلار هم در نظر گرفته نشده است.

قطعنامه‌ای که جنگ را برای برخی مسئولین تمام می‌کند، اما برای 44هزار خانواده ایرانی که چشم به راه پدران و پسران اسیرشان هستند، جنگ را ادامه می‌دهد.

پذیرش چنین قطعنامه‌ای برای هر رهبر دلسوزی یعنی نوشیدن جام زهر.

 

هاشمی زنده است

 

{هاشمی: بالاخره جمهوری اسلامی به یک تصمیم تاریخی مهمی رسید این روزها که با تصمیم حضرت امام امت، برای پذیرش آتش بس، یک فصل جدیدی رو در تاریخ ما باز خواهد کرد.}

مسئول نبودن برخی مسئولین در برابر وظیفه‌ای که به آنها داده شده، آن‌چنان برای امام خمینی سنگین تمام می‌شود که بعد از پذیرش قطعنامه در یک سال باقی مانده حیات خود دیگر سخنرانی عمومی نمی‌کند.

{انا لله و انا الیه راجعون}

بلافاصله بعد از رحلت امام خمینی خبرگان رهبری برای انتخاب رهبر آینده دور هم جمع می‌شوند و یک جلسه حساس و نفس گیر شروع می‌شود.

اولین موضوع شورایی یا فردی بودن رهبری‌ست که هرکدام بیشترین رای را بیاورد، همراه با دیگر تغییرات قانون اساسی به رای مردم گذاشته خواهد شد.

{هاشمی: آقایانی که با فردی بودن رهبر تو این مقطع، همین مقطع تا رفراندوم موافق هستند، قیام بفرمایند.

بشمارید. 44-5 نفر ایستادند. فردی تصویب شده، حالا باید روی فرد رای بگیریم.

من هم نظرم به شورا بود، ولی وقتی اکثریت گفتند فرد، دیگه جای صحبت نیست.

یک نفر ذهن افراد حاضر در جلسه را به خود مشغول کرده است. فردی که چند ماه پیش مسئولین برای افطار خدمت امام رسیده بودند، بعد از نماز امام ایستاده منتظر آمدنش است.

هاشمی با اصرار آقای مجتهد شبستری و علی اکبر قریشی، خاطره‌ای از امام که شاهدان عینی آن در جلسه حضور دارند را نقل می‌کند.

{هاشمی: ما یک جلسه با روسای قوا و نخست وزیر و احمدآقا خدمت امام بودیم. امام هم شورایی را خیلی تمایل نداشتند هیچ‌وقت.

فرد هم ما می‌گفتیم، فردی را نداریم الان که مطرح بکنیم تو جامعه.

امام فرمودند چرا ندارید؟ آقای خامنه‌ای.

تشریف بیارید.}

{امام خامنه‌ای: خب الان تو همین جلسه چند نفر از آقایون آمدند صحبت کردند، تصریح کردند که بنده صاحب نظر نیستم. این چه‌طور همین آقای آذری که اسم بنده را اول بار آوردند تو این جلسه، بنده اگر حکم بکنم ایشون قبول خواهند کرد؟ قطعا قبول نمی‌کنند. نه آقا بعد از رهبر شدن ....

هاشمی: آقای خامنه‌ای

امام خامنه‌ای: ببنید آقا! من ... من در ... بحث تقلید نیست بحث حکمه.

من به هرحال مخالفم.}

{هاشمی: آقایانی که با رهبری جناب آقای خامنه‌ای موافق هستند قیام بفرمایند.

تا الان 57 گفتند.

50 تا باشه رای اورده.

56 نفر ایستادند.

رای آوردند، یه مقدار بیشتر از دو سومه.}

پنج روز بعد قرار است هاشمی برای کنفرانس خبری در مقابل دوربین‌ها ظاهر شوند. خبرنگاران سال‌هاست به حضور هاشمی در مقابل دوربین‌شان عادت کردند. اما امروز دوربین‌ها شان دیگری برای هاشمی قائل‌اند. گویا خبرهای جدیدی در راه است.

{هاشمی: من تا به حال صبرکردم که شاید از میان شخصیت‌های ایران کسی آماده بشه برای نامزدی ریاستی جمهوری، که تا به حال کسی آماده نشده و ناچار پذیرفتم و ...}

خبر خیلی زود میان مردم می‌پیچد و با موج حمایت‌های مردم از هاشمی، رقیبان جدی پای به میدانی که می‌دانند از قبل بازنده‌اند، نمی‌گذارند.

در حالی که هاشمی فقط یک قدم با ریاست جمهوری فاصله دارد، رویای سازندگی ایران که سال‌ها به آن فکر کرده را در ذهنش مرور می‌کند.

قبل از انقلاب که هاشمی سفرهای خارجی را شروع کرد و کشورهای مختلف را دید، یک کشور در آسیا نظرش را بیشتر جلب کرد: ژاپن

کشوری که در جنگ جهانی خانه‌های مردم و صنایعش تا مرز نابودی پیش رفته بود و بدون داشتن منابعی مانند نفت توانست با مدیریت قوی به سطح بالایی از توسع و سازندگی و تکنولوژی برسد و به رشد بالای اقتصادی دست پیدا کند. رشدی که برای مردمش صلح، آزادی و رفاه را به همراه داشت.

 

دانلود رایگان مستند هاشمی زنده است

 

به هاشمی خبر می‌دهند که 94 درصد آرا از آن مردی‌ست با رویاهای بلند برای توسعه و سازندگی ایران.

هاشمی با جدیت و انگیزه بیشتر از همیشه کاری را شروع می‌کند، که سال‌ها منتظر آن بود.

{هاشمی: من با همه ی وجودم از این مسئولیت استقبال می‌کنم. همین حالا که رو صندلی نشسته بودم، فکر می‌کردم، واقعا یک نمونه‌ای بسیار بسیار کوچیکی از اونچه که حضرت مولی الموحدین علی بن ابیطالب درباره حکومت به ما فرموده‌اند من در قلبم می‌دیدم. وقتی به خودم مراجعه می‌کنم هیچ گونه، حالا هیچ گونه شاید یکم اغراق باشه، به طور کلی من احساس نفسانی و تمایلات شخصی برای مسئولیت اجرایی که الان دارم به عهده می‌گیرم در خودم نمی‌بینم.}

برای اجرای طرح‌هایی که هاشمی در ذهن دارد رقم 139 میلیارد دلار برآورد شده، که فقط 60 میلیارد آن در خزانه ایران موجود است. اما هاشمی فکر اینجایش را هم کرده و تلاش دارد مسیری جدیدی برای اقتصاد کشور باز کند.

در حالی که کلنگ‌ها خیلی زود محکم بر زمین می‌خورند، دولت تلاش دارد تا سرمایه گذاران داخلی و خارجی را جذب کند که یک خبر نویدی می‌شود برای آینده‌ای بهتر.

{جورج بوش پدر: امروز آمریکایی‌ها هستند که بر خلاف میلشان در سرزمین‌های بیگانه نگه داشته شده‌اند، به خاطر چیزهایی که مسئولش نیستند. در این باره می‌توان همکاری نشان داد و این همکاری تا مدت‌ها به خاطر آورده می‌شود. حسن نیت، حسن نیت می‌آورد.}

رئیس جمهور آمریکا برای آزادی گروگان‌های کشورش در لبنان پیام‌های مختلفی از طریق نماینده سازمان ملل به رئیس جمهور ایران می‌فرستند و پول‌های بلوکه شده و آزادی گروگان‌های ایرانی در اسرائیل را وعده می‌دهد.

هاشمی پیشنهادی که مدت‌ها منتظرش بود را میپذیرد و تلاش بسیاری برای آزادی گروگان‌های آمریکایی در لبنان می‌کند.

{هاشمی: ایران این آمادگی را دارد که با اون کشورهایی از غرب که آمادگی داشته باشند که سیاست برخورد مساوی بدون باج‌خواهی و توسعه طلبی و انحصار طلبی. با این‌ها کار بکنه}

سرانجام با تلاش‌های فراوان ایران، اولین گروگان در اردیبهشت 69 آزاد می‌شود. ولی آمریکا برای لقمه‌ی چربی که وعده داده، تمام گروگان‌هایش را می‌خواهد.

هاشمی با صرف زمان و اعتبار ایران در لبنان، بقیه اسرا را هم آزاد می‌کند.

{آقای اندرسون آزادی شما پیروزی ماست}

حالا نوبت آمریکاست که حسن نیت خود را ثابت کند. ولی خبر یک تقاضای جدید از سمت آمریکا به هاشمی می‌رسد. انتقال جسد یک سرباز آمریکایی از لبنان به آمریکا.

هاشمی که می‌داند اگراین خواسته را هم عملی نکند، از هیچ چیز خبری نیست؛ این درخواست را هم عملی می‌کند.

حالا توپ در زمین کاخ سفید است و دیگر هیچ بهانه‌ای برای آمریکا نمانده است.

جیان دومنیکوپیکو نماینده سازمان ملل که واسطه بین ایران و آمریکاست به تهران می‌آید

و مستقیم به ساختمان ریاست جمهوری می‌رود.

هاشمی فاتحانه وارد اتاق می‌شود. نگاهش به نماینده سازمان ملل و گوشش منتظر شنیدن چگونگی انتقال پول‌های بلوکه شده به ایران است.

وقتی نماینده شروع به صحبت می‌کند، گویا زمان می‌ایستد.

او به هاشمی می‌گوید که کاخ سفید گفته نمی‌تواند برای ایران کاری بکند.

هاشمی بهت زده به او نگاه می‌کند و به فکر فرو می‌رود.

حالا که آبروی کشور را گذاشته و مرده و زنده آمریکایی‌ها را بهشان برگردانده به او می‌گویند که کاری نمی‌کند. تازه آمریکا هم طلبکار هم شده، که معلوم شد ایران در لبنان نفوذ دارد و باید جوابگو باشد.

نماینده سازمان ملل در حالی خاک ایران را ترک می‌کند که هیچ سودی از این معامله عاید ایران نشده است.

روزهای سختی در پیش روست.

اما هاشمی مصمم است تا نشان دهد تدبیریش بلندتر از مشکلات است.

هاشمی از اجرایی نشدن وعده آمریکایی‌ها دلسرد نمی‌شود و به دیپلماسی سرعت بیشتری می‌دهد تا با گرفتن وام‌های خارجی چرخ‌های توسعه و سازندگی با شتاب بیشتری بچرخد.

{هاشمی: الان آب از کجا می آید؟

زن روستایی: آب و شلنگ کشیدن برای ما}

{هاشمی: به خاطر 10 تا نخل، یک خانواده نباید عقب بیفتد از زندگی اجتماعی}

شب و روز مسئولین و کل کشور درگیر سازندگی‌ست. انفجارات، رفت و آمد ماشین‌های سنگین، ساخت سدهای عظیم، شروع به کار در مناطق آزاد تجاری و فعالیت هرچه بیشتر کارخانه‌ها و معادن کشور برای تامین مواد اولیه، نشان دهنده آغاز دوران جدیدی برای ایران است.

زمان زیادی نمی‌گذرد که قطار اقتصاد در ریل جدید خود قرار می‌گیرد و با شتاب برای رسیدن به توسعه و سازندگی حرکت می‌‎کند.

مناطقی که آب را با املاح انگلی می‌خوردند، امروز از آب تصفیه شده استفاده می‌کنند و با لوله کشی گاز، مشغله ماشین‌های حمل کپسول گاز کمتر شده و تاسیس دکل‌های عظیم برق در برخی مناطق تاریکی شب را به روشنایی روز تبدیل می‌کند و کالاهای مرغوب خارجی در ویترین مغازه‌ها به چشم می‌خورد. فروشگاه‌های زنجیره ای برای رفاه بیشتر مردم ساخته می‌شود و دیگر مانند گذشته کمبود اقلام وجود ندارد.  

{هاشمی: این منطقه رو تبدیل کنیم به یک گلستان}

اعتراضات مردمی در مشهد، اسلامشهر و چند شهر دیگر به وضع اقتصادی تلنگری میشود که شاید همه چیز انقدر سفیدِ سفید نباشد.

روزی که هاشمی بر صندلی ریاست جمهوری تکیه زد، ریلی جدیدی را برای اقتصاد کشور گذاشت و مسیر قطار اقتصاد دهه اول انقلاب را به سمت اقتصاد آزاد تغییر داد. وزرا و مدیران اجرایی هم باید لوکوموتیو اقتصاد را در ریلی حرکت می‌دانند که از مقصد آن بی‌خبرند.

روغنی زنجانی معاون رئیس جمهور و رئیس سازمان برنامه بودجه می‌گوید: به دنبال اجرای نظام اقتصادی جدیدی بودیم که با آن بیگانه بودیم. اقتصاد آزادی که هاشمی پایه ریزی می‌کند، درهای واردات کشور را باز می‌گذارد. به‌طوری که واردات از سال 68 تا 72 نزدیک به چهار برابر افزایش پیدا می‌کند و فروشگاه‌ها پر می‌شود از کالاهای وارداتی. اما این واردات منحصر به کالای ضروری نیست.

{هاشمی: ما میگیم اشیاء لوکس استفاده نشه خب این یک شعار نوعی عدالت‌گرایانه و جلوگیری از اشراف و از اشرافیت و تجمل و این هاست. گاهی هست که بعضی از اشیاء لوکس به صرف کل جامعه‌است که استفاده بشه.}

رقم واردات خودرو از سال 1365 تا 1372 بیش از سیصد برابر رشد دارد و تعداد ماشین‌های گران قیمت در کشور افزایش پیدا می‌کند.

سرمایه داران به شکلی مورد توجه دولت قرار گرفتند که بعد از یک دهه ممنوعیت اجازه پیدا می‌کنند در خیابان‌ها مانور تجمل بدهند و با افاده هر چه تمام‌تر بنز، بی‌ام‌و، میتسوبیشی، خانه‌های مجلل، لباس و زینت الات و هرچه که دارند را در چشم مردم فرو کنند و فاصله طبقاتی‌شان را به رخ مردم بکشند.

در بازار سیاه برای ثروت مندان همه چیز فراهم است. از مرسدس بنز گرفته تا ویدیو و سیگار آمریکایی.

{گزارش‌گر: معیارتون برای انتخاب این ماشین چی بوده؟

راننده: ماشین خوب یا بنز یا آمریکایی.

گزارش‌گر: پس تحلیل شما رو از تجمل‌گرایی میتونم سوال کنم چی است؟

راننده: من آدم مجلل دوستی هستم.

گزارش‌گر: این تجملات را دوست داری؟

راننده: دوست دارم، علاقه دارم.}

از هر طرف تبلیغات کالای خارجی از موز چیکتای آمریکایی، تا ریش تراش براون آلمانی و تلویزیون گلداستار مردم را احاطه کرده، این درحالی‌ست که در مقابل مغازه‌ها افراد فقیرتر با کوپن در صف‌های طولانی می‌ایستند تا اقلام اولیه زندگی‌شان را تهیه کنند .

از یک طرف دولت نه تنها درهای واردات را باز گذاشته، بلکه برای تشویق مردم در ازای سفر به جزیره کیش، کارت واردات کالا به مسافران می‌دهد و از طرف دیگر دلالان هم کارگران شهرستانی را اجیر می‌کنند تا با سفر به شهرهای مرزی ترکیه به صورت مسافری بار بیاورند.

در خیابان‌های ترکیه دسته دسته ایرانی‌هایی پرسه می‌زنند که در حال تهیه لیست کارفرمایشان هستند.

سرمایه سالاری رقابتی را در مصرف گرایی ایجاد کرده که نه تنها مسئولین، بلکه برخی از مردم قانع و انقلابی دهه 60 را به سمت اشرافی‌گری کشانده است.

{امام خامنه‌ای: گزارش‌های ناامید کننده‌ای گاهی از یک جاهایی میرسه. انسان واقعا عرق شرم گاهی بر پیشونیش مینشینه از وضع زندگی. ماشین، ماشین لوکس، نو، سیستم بالا، نمی‌دونم جدید. این چه وضعیه که همینطور بی‌حساب وکتاب، جلو هر وزارتخانه‌ای، جلو هر اداره‌ای، ده‌ها ماشین مال مسئولینه اونجا در رنگ‌های گوناگون. کی گفته چنین چیزی؟ گزارش اومده که روحانی عقیدتی سیاسی تو یکی از دستگاه‌ها خودش ماشین داره، ماشین دولتی سوار میشه. بنده نوشتم که حق نداری این کارو بکنی. جواب برای من اومد که این رویه است، همه می‌کنند. این آقا خودش یک ماشین داره که برای خودش لازمه، یکی هم خانومش داره. خب نمیشه که از ماشین خودش و خانومش استفاده کنه. عجب! چه حرفیه؟

بنده الان دارم اعلام می‌کنم. قبلا هم نوشتم و اینو گفتم، حق ندارند آقایون اون وقتی که امکانات شخصی دارند، از امکانات دولتی استفاده کنند.

ماشین دارید، ماشین سوار شید بیاید وزارت خونه‌تون، بیاید به محل کارتون. ماشین دولتی یعنی چه؟ اندازه نگه دارید. ما رو از مردم دور می‌کنه اینها. روحانیون رو از مردم دور میکنه. روحانیون به تقوا، به ورع و به بی‌اعتنایی به دنیا در چشم‌ها شیرین شدند.

مردم رودرواسی ندارند، خدا هم با کسی رودرواسی نداره.}

دولت و شرکت‌های خصوصی از کشورهای مختلف وام‌های کلان گرفته‌اند و حالا زمان پرداخت آن رسیده است و به علت کمبود ارز در کشور قیمت دلار روز به روز افزایش می‌یابد. قیمت رسمی دلار که در سال 1370، 6 تومان بود، بعد دوسال به 165 تومان می‌رسد.

کارمندان و کارگران با تورم 22 درصدی قدرت خریدشان به اندازه‌ای کم شده که کفاف تغذیه خانواده‌هایشان را هم نمی‌دهد، چه برسد به خرید کالای لوکس.

درگیری ها دورو دارد. یک روی آن ضد انقلاب‌اند که فضای کشور را مناسب می‌بینند برای آشوب و روی دیگر مردم‌اند که فشار اقتصادی و فاصله طبقاتی کم ‌طاقت‌شان کرده. اما انگار هاشمی بیشتر یک روی قضیه را می‌بیند.

{هاشمی: الان دوران استفاده از آدم‌های چاقوکش، رذل، اوباش و بی پایه و بی‌بته. و کسانی‌که کارشون همینه که اگر تونستن یه اتوبوسی را آتش بزنن، اگه تونستن یک اداره‌ای رو خراب بکنند.

ممکنه مردمی هم باشند که مشکلاتی داشته باشند ناراضی باشند، اما اونها شرور نیستند. نیروی انتظامی باید جلو تخلف قانونی علنی رو بگیره به هر قیمت.

مراحلی داره که یک جا با نصیحت میشه. یک جا با برخورد باتوم میشه. یک بار برخورد با مسائل بعدی میشه و اگر لازم شد از هر چه استفاده بکنند. و اون ها وظیفشونه نگذارنند خلافی، ناامنی برای مردمی که دارن کار می‌کنند در کشور زندگی می‌کنند اتفاق بیفته.}

حالا رئیس جمهور با فضای فعلی کشور و نگاه مردم نسبت به دولت سازندگی با چالش انتخابات روبه روست. برای هاشمی فقط انتخاب شدن مسئله نیست، بلکه کسب رای بالا در دغدغه‌ی اوست. نزدیک انتخابات از صداوسیما مستندی پخش می‌شود که با نشان دادن پرکاری و سبک زندگی رئیس جمهور، حرف و حدیث‌های پشت سر هاشمی را تاحدودی خنثی می‌کند.

در حالی‌که کمتر کسی حاضر با رقابت با رئیس جمهور فعلی‌ست، اسامی نامزدها منتشر می‌شود. جاسبی، طاهری و توکلی. رقیب جدی در میان این افراد احمد توکلی‌ست که روزی دست چپ دوران ریاست هاشمی بر مجلس بود.

{هاشمی: این یک نظر و یک نظر هم اینه که نه اصلا هیچ مذاکره‌ای نکنند.

توکلی: دلایلش رو هم بگین ...

هاشمی: دومی رو ... صبر کنید ... این آقای توکلی کنار من میشینه و از همه بیشتر شلوغ می‌کنه. {با خنده\ ایشون رو ببرین اونجاها با یکی دیگه عوض کنید.}

در روز انتخابات در حالی که همسر هاشمی در خانه ولیمه سفر حج پسرش، مهدی را می‌دهد، هاشمی مرتب با وزارت کشور تماس می‌گیرد. میزان کم رای دهندگان هاشمی را شوکه می‌کند. رئیس جمهوری که چهار سال قبل 94 درصد رای آورده بود، حالا ان‌قدر محبوبیتش کم شده که این بار با 63 درصد آرا، میتواند حکم ریاست جمهوری خودش را بگیرد.

هاشمی از کاهش 31 درصدی رای خود ناراحت شده، ولی همچنان به سیاست‌هایش اطمینان دارد و با قدرت آنها را ادامه می‌دهد.

با ادامه این سیاست‌ها قیمت ارز باز هم افزایش پیدا می‌کند و مردم فشار تورم 35 درصدی را تجربه می‌کنند. اما افزایش قیمت‌ها و تورم 35 درصدی برای مردم قابل تحمل‌تر است تا وقتی که خبر اختلاس در دولت هاشمی را می‌شنوند. اختلاسی 123 میلیاردی، توسط فردی صورت گرفته که با شروع جنگ کشور را ترک کرد و با پایان جنگ به ایران برمی‌گردد و در دولت سازندگی به عنوان سرمایه‌گذار بخش خصوصی شروع به فعالیت اقتصادی کرد.

{مجری خبر: سرانجام با تایید حکم دادگاه در مورد فاضل خداداد، عامل اصلی اختلاس 123 میلیارد تومانی از بانک صادرات ...}

خبر اولین اختلاس در جمهوری اسلامی برای هاشمی و دولتش تا حدی گران تمام می‌شود

که حاج احمدآقا پسر امام خمینی نیز به آن اعتراض می‌کند. او نه تنها به اختلاس‌ها، بلکه به مدیریت اقتصادی دولت انتقاد جدی وارد می‌کند و از وام‌های خارجی می‌گوید که هاشمی در گذشته معتقد بود:

{هاشمی: این مقدار قدرت داریم که این چرخ‌ها رو به حرکت در بیاوریم و گرفتاری‌هایی بدهی خارجی را نداریم. یکی از خواب‌هایی که برای ما دیده بود استکبار، این بود که ما را در این جنگ گرفتار قرض بکنه و بدترین چیز قرض‌های خارجی‌ست.}

بحران بدهی‌های خارجی باعث شوک به بازار ارز می‌شود و با انبوه واردات هر روز تورم بالاتر می‌رود.

حاج احمدآقا می‌گوید: مگر نمی‌گفتید که استقراض خارجی نداریم، پس چرا هر روز التیماتوم از سمت کشورهای مختلف می‌آید و هیچ‌کس هم نیست که پاسخ‌گو باشد. بی سروصدا دلار را گران کردید و همه‌چیز را گردن آمریکا می‌اندازید.

فرزند امام خمینی از اختلاس هایی که خبرهایش پشت سر هم می‌آید و طنز تلخ نشریه گل آقا هم شده می‌گوید.

{کاریکاتورهای نشریه گل آقا:

چه خبره سرکار؟ من همه‌ش 300 میلیون تومن سوء استفاده کردم، انتظار داری این همه پله رو برم بالا!؟

شاغلام با اشاره به بانک مرکزی: آقای دکتر، نمی‌دونم چه چیزی خورده، چند ساله هی قرض بالا میاره! 

بی زحمت ببینید، آقای آقازاده چیزی به حساب ما واریز نکرده؟!

باز هم نمیبینم! تورم، گرانی، بیکاری، بوروکراسی و مسکن.

وزیر بهداشت: دارو نداریم پدر جان، میخواهی جاش چند تا اختلالگر ببر!}

این حرفا بغض فروخورده‌ی بسیاری از مردم است، البته دولت برای قشر کم درآمد برنامه دارد و با تبلیغات توصیه می‌کند نان خور کمتری بیاورند تا با فرزند کمتر زندگی‌شان بهتر شود.

مانور تجمل سرمایه سالارها در کشور اوضاعی را به وجود می‌آورد که افراد می‌خواهند حسرت نداشته‌هایشان را از پول بیت المال جبران کنند و خبرهای رشوه روز به روز افزایش پیدا می‌کند.

هاشمی درباره پدیده ای که در دولتش شروع شده می‌گوید اگر یک سدی می‌سازیم و چندین میلیارد خرجش می‌شود، حالا 500 میلیون هم اختلاس بشود، اشکالی ندارد. مهم آن است سدی که ساخته شده و می‌ماند برای مردم.

مردم در حالی به استقبال نوروز 1374 می‌روند که امید دارند سال جدید قیمت‌ها و تورم کاهش پیدا کند. دولت افسار قیمت‌ها را به دست بازار می‌دهد و سرمایه سالاران هم هر روز در بازار قیمت‌ها را افزایش می‌دهند. این افزایش تاجایی ادامه پیدا میکند که تورم به رقم نجومی 49 درصد می‌رسد که این میزان تورم در کارنامه هاشمی به لکه سیاه تبدیل می‌شود.

با فرا رسیدن انتخابات مجلس پنجم، مخالفان رئیس جمهور که برای مجلس چهارم توسط وزارت کشور رد صلاحیت شده بودند، از حضور جدی در انتخابات منصرف می‌شوند. در این شرایط فائزه هاشمی که مسئولیت ریاست فدراسیون اسلامی ورزش زنان را برعهده دارد می‌خواهد وارد قلب قانون گذاری کشور شود و اعلام کاندیداتوری می‌کند و سعی می‌کند نام خود را در لیست های مختلف قرار دهد.

در نهایت با تبلیغات فراوان، فائزه هاشمی در حالی نفر دوم تهران می‌شود که مادرش از این نتیجه راضی نیست و عقیده دارد فائزه نفر اول شده است، ولی با دست کاری آرا اورا نفر دوم معرفی کرده‌اند.

نسیم رفتن دولت توسعه وزیدن گرفته که هاشمی احساس می‌کند برای تحقق رویای توسعه و سازندگی زمان بیشتری نیاز است.

{هاشمی: دانشگاه گیلان رفتم اونجا یکی از اساتید خودشو به من رسوند، گفت ما یک بررسی کوتاهی کردیم، دیدیم از زمان هخامنشیان تا امروز، گفت هیچ‌وقت این مقدار کار در پهنه وسیع کشور نمیشده و اگر این دوره بتوانه 10، 15 سال ادامه پیدا بکنه، ایران میرسه به اونجایی که ایران حق داشته در گذشته.

تو همین تهران، شما همینطوری راه برید. تو شهر میفهمید زیر زمین مترو و این کانال‌های فاضلاب و هدایت آب ها و این لوله کشی گاز و برق رو همه خیابان‌ها دائما داره انجام میشه.

روی زمین این خیابان ها، این پارک ها و این پیاده روها و پل ها را می‌بینید. در فضای این برج‌هایی که مرتب داره بالا میره می‌بینید. این وضع توی همه کشوره.}

عده‌ای در تلاش‌اند تا قانون برای هاشمی استثنا قائل شود تا محدودیت دو دوره ای را تغییر دهند. اما با ورود رهبری این قانون محکم سرجای خود می‌ماند.

نوروز سال 76 در حالی فرا می‌رسد که عده‌ای از مسئولین و قشر مرفه جامعه به کیش و سفرهای خارجی می‌روند و برخی از مردم چند سالی‌ست که نمی‌توانند برای فرزندشان حتی لباس نو بخرند. ریتم زندگی تند شده و دارندگی و برازندگی حرف روز. خیلی از مردم با ولع میدوند تا از ثروت دوران عقب نمانند.

تیترهای درشت تغییرات سیاسی، بالا و پایین شدن شاخص بورس و ارز مخاطب بیشتری دارد تا خبر تکه‌ای از روزنامه که نوشته همسری جانباز برای مشکلات مالی کلیه خود را فروخت.

{بخشی از فیلم آژانس شیشه‌ای: آقا دیگه توهین بسه، بفرمایید بیرون. بفرمایید خواهش میکنم. ببینم مگه برای اون هشت سال کشت و کشتار از من اجازه گرفتی که الان حق و حقوق تو از من میخوای. برو این وظیفه رو از همون کسایی بخواه که اونا بهت تکلیف کردند برو خواهش میکنم. مگه اینجا بنگاه خیره است. یک ساعته تحملت کردم.

مرده یک چیزایی گف که احساس کردم پرده یه گوشم پاره شد و دیگه چیزی نمی‌شنوم دچار حالی شدم، که سال ها فراموشش کرده بودم. فقط لحظه حمله تو من زنده می‌شد.}

حال و هوای کشور رفته رفته انتخاباتی می‌شود و سردار سازندگی در حالی که بر روی صندلی مخصوصش تکیه زده، آخرین مصاحبه‌هایش را در کسوت رئیس جمهور انجام می‌دهد.

{خانم پوریامین: امروزه شما چه تفاوت‌های فاحشی در مسائل سیاسی، فرهنگی و اقتصادی با دوران ریاست جمهوری‌تون در سال 68، با اولین روزهای دوران ریاست جمهوری خودتون احساس می‌کنید؟ حالا بیشتر به مسائل اقتصادی باز اشاره فرمودید ولی ...

مجری مرد: خانم پوریامین، بیشتر روزهای اول و با روزهای آخر رو میخوان مقایسه داشته باشند.

پوریامین: خصوصا در مسائل سیاسی و فرهنگی.

هاشمی: من میگم همه اونچه که اون روز مشکل بود، الان مشکل نیست دیگه. همه بدون استثناء. دیگه نه کسر بودجه‌اس، نه کسری ارزه و نه همین‌هایی که من گفتم، هیچیش نیست. شما حالا به عنوان افراد آشنا و مطلع بگید چی از مشکلاتی که اون زمان شمردین باقی مونده.}

{گزارش‌گر: گزارش‌هایی از افتتاح پروژه هایی که مشخصاتش رو به ترتیب اعلام خواهند کرد برای ما پخش بکنند}

با این‌که احداث پروژه‌های عمرانی ادامه دارد، ولی محبوبیت هاشمی به شدت کاهش پیدا کرده. مردم نمی‌توانند شروع اختلاس‌ها، گرانی، تورم، رونق گرفتن دوباره کاخ نشینی و تغییر ارزش‌های انقلاب که پایش خون داده‌اند را با احداث چند پروژه عمرانی فراموش کنند.

محمد خاتمی سعی می‌کند با ابراز مخالفت با سیاست‌های هاشمی رای مردم را کسب کند و رقیب محمد خاتمی ناطق نوری‌ست که مردم او را حامی دولت هاشمی می‌دانند.

خاتمی با شعار «توسعه سیاسی» در ذهن مردم به قهرمانی مخالف دولت فعلی و ناجی آینده تبدیل می‌شود.

{دختری بدحجاب: خاتمی رئیس جمهور ماست، ما همه جوانان همش به اون رای میدیم.}

این ذهنیت مردم، رویای خاتمی را برای نشستن بر کرسی ریاست جمهوری را محقق می‌کند.

{گزارش خبری: آقای سید محمد خاتمی دارای 20078187 رای.

آقای علی اکبر ناطق نوری .....}

{مجری خبر: رئیس جمهور درباره محور کار دولت آینده و تصمیم‌گیری کشور گفته‌اند:

باتوجه به این‌که در برنامه‌های آقای خاتمی تکیه بر سازندگی و توسعه کشور جزء شاخص‌ترین برنامه‌ها بود، مطمئنا در آینده نیز سازندگی و توسعه کشور محور کارها قرار خواهد گرفت.}

گزینه مورد نظر هاشمی رای نیاورده، ولی او از انتخاب خاتمی هم ناراضی نیست و با چهره‌ای خندان در تنفیذ دولت جدید شرکت می‌کند؛ چهره‌ای که شاید در آینده انقدر خندان نباشد.

خاتمی که با نقد سیاست‌های هاشمی رای می‌آورد، اما با کوچ وزرا و مدیران هاشمی به دولتش هیچ مشکلی ندارد، تا جایی که همراه با وزرا حسن حبیبی معاون اول دولت سازندگی با همین سمت به دولت اصلاحات، منتقل می‌شود.

اصلاح‌طلبان چند ماه بیشتر نیست که روی کار آمده‌اند که شهردار سابق تهران و مدیر نمونه‌ی هاشمی، که در انتخابات نیز از حامیان سر سخت خاتمی بود به جرم اختلاس دستگیر می‌شود.

{کرباسچی: من بازی نکردم ... هی دائم در روزنامه‌ها گفته‌اند اختلاس میلیاردی، فساد اخلاقی ...}

قهرمان دیروز، به اختلاس‌گر امروز برای اصلاح‌طلبان تبدیل شده و این یعنی خطری برای آینده اصلاحات.

روزنامه‌های اصلاح‌طلب سریع تیتر می‌زنند که کرباسچی نانی‌ست که هاشمی در سفر اصلاح‌طلبان گذاشته است و کرباسچی را که در انتخابات ریاست جمهوری برای اصلاح‌طلبان فرصت بود به تهدیدی برای امروز هاشمی تبدیل می‌کنند.

هاشمی هم سعی دارد در نماز جمعه کرباسچی را تطهیر کند، ولی مردم نمی‌توانند حمایت هاشمی از یک اختلاس‌گر را تحمل کنند و با فریادهایشان صحبت‌های او را قطع می‌کنند.

{شعار نمازگزاران: غارتگر بیت المال اعدام باید گردد}

{مصاحبه یکی از مردم: به این مرد اعتماد داشتند و این شخص را سر این کار گذاشتند و این شخص اگر به این کار خیانت کرده، قاطعانه باید به جزای اکبر برسونن، چون مردم در این راه خون دادند، شهید دادند، مال دادن}

در نهایت با تلاش‌های خاتمی، کرباسچی از زندان آزاد می‌شود و هاشمی متوجه می‌شود امروز کت تن شخص دیگری‌ست.

هاشمی همواره مورد تنفر و حمله اصلاح‌طلبان است و در روزنامه‌های‌شان مدام او را تخریب می‌کنند. شاید هاشمی نداند که این تخریب‌ها برای چیست، اما حجاریان، یکی از مهره‌‌های اصلی اصلاح‌طلبان می‌گوید یک صندلی جای نشستن دو نفر نیست و این یعنی برای اصلاح‌طلبان تنها رقیب آینده هاشمی‌ست.

موسوی خوئینی‌ها، یکی از افراد تند جریان چپ که امروز لباس اصلاحات به تن کرده، در جریان قتل‌های زنجیره‌ای روزنامه‌اش با یک تیتر توقیف و جرقه‌ای می‌شود برای شعله‌ی دعواهای کف خیابان. {تیتر روزنامه سلام: سعید اسلامی پیشنهاد اصلاح قانون مطبوعات را داده است.}

توسعه سیاسی از حالت مدنی خارج شده و به کف خیابان می‌آید. ضد انقلاب هم که همیشه منتظر فرصت است در خیابان آتش‌گردانی می‌کند. در نهایت مردم به خیابان می‌آیند و قائله را می‌خوابانند و پس از آن هاشمی در نماز جمعه موضع خود را اعلام می‌کند.

{هاشمی: معلومه که یک گروه کوچیک نمیتونه یک جریان راهپیمایی و تظاهرات خیابانی رو اداره بکنه. تظاهرات خیابانی در شرایط هیجان‌انگیز و حضور دشمن بسیار خطرناکه. این الواطی که آمدند این همه خسارت وارد کردند ...}

با موضع‌گیری هاشمی اصلاح‌طلب‌ها شدت تخریب‌ها را افزایش می‌دهند.

و کمتر از 7 ماه بعد کتابی به عنوان «عالیجناب سرخپوش» علیه هاشمی منتشر می‌کنند. این تخریب‌ها تاجایی ادامه پیدا می‌کند که هاشمی تصمیم می‌گیرد برای انتخابات مجلس، با لیستی از معتمدانش در مقابل اصلاح‌طلب‌ها، وارد گود انتخاباتی شود.

قلم‌های روزنامه اصلاح طلب آماده اند تا تمام خدمات و سازندگی دوران مدیریتش را خط خطی کنند.

{خبرنگار: نظر به اینکه مسئول ستاد انتخاباتی کشور از متعصب‌ترین افراد جناحی‌ست، به اعتقاد شما چه تمهیداتی باید اندیشیده شود تا در انتخابات ششمین دوره مجلس شورای اسلامی بی‌طرفی دستگاه‌های اجرایی حفظ شود؟

هاشمی: در مورد نگرانی‌های از سلامت انتخابات این‌که وزارت کشور از یک طیف باشه، من این رو مشکل جدی نمی‌بینم. و این طرف هم شورای نگهبان هست، به عنوان ناظر. واقعا میشه که وزارت کشور بی‌طرفی رو مراعات بکنه و شورای نگهبان هم بی‌طرفی رو مراعات بکنه و بگذارند مردم همون‌که میخوان انجام بدهند. قوانین هم واقعا محکمه، نظارت هم جدیه، من هم خیلی نگران نیستم.

در نهایت تخریب روزنامه‌ها نتیجه می‌دهد و هاشمی نمی‌تواند وارد مجلس شود، اما اعتراضش و بازشماری برخی صندوق‌ها او را نفر 30 تهران می‌کند. اصلاح‌طلبان که تخریب هاشمی برایشان حد و مرزی ندارد، با تمسخر او را خطاب می‌کند

{محمدعلی ابطحی: من فکر می‌کنم که نتیجه روشن شده و نتیجه خیلی قاطعی هم روشن شده در پیروزی اصلاح‌طلبان و دلیلی هم نمی‌دیدم برای اینکه غیر از این بشه.}

برای فردی‌که جزو نفرات اول تهران و رئیس سه دوره مجلس بوده، 30 ام شدن یک شکست بزرگ محسوب م‌یشود.

هاشمی یک روز قبل از بازگشایی مجلس ششم، از نمایندگی انصراف می‌دهد و بعد از چند ماه تلخ و سخت که روزنامه‌ها زندگی سیاسی او را شخم زده‌اند، به رامسر می‌رود.

قطار اقتصاد کشور همان مسیری را می‌رود که در دولت قبل ریل آن گذاشته شده بود. این روزها اصلاح‌طلبان بیشتر وقت کشور را صرف توسعه سیاسی می‌کنند.

اما هاشمی اولویت‌هایش تغییر کرده و رویای ریاست جمهوری مجدد را در سر می‌پروراند.

همیشه فکرهای جدید می‌توانند راه‌گشا باشند. هاشمی به این نتیجه می‌رسد که باید با مردم به شکل دیگری صحبت کند، با رفتار و شیوه‌های جدید. این بار او به جای سردار سازندگی با شعار «هاشمی 2005» می‌خواهد با اصلاح‌طلبان دوئل کند.

در مستند تبلیغاتی سعی می‌کند رابطه‌اش با جوانان را خوب و صمیمی نشان دهد.

{یک دختر جوان: شما دوران جوانیتون چه کاری انجام دادید که روتون نشده اونو بگید

هاشمی: شما چه کار کردید؟ همه یک کاری کردن، من هنوزم روم نمیشه بگم.}

حرف های جدیدی می‌زند.

{دختری جوان: خواستم بدونم نظر شما در مورد مُدِ لباس چیه یا این‌که در مورد رنگ و تیپ لباس خانم‌ها فکری دارین؟

هاشمی در خطبه‌های اول انقلاب: خانم‌هایی که فکر می‌کنند به نام آزادی اون‌ها این حرف‌ها زده میشه. وقتی که جنس زن رو غرب به صورت مانکن توی ویترین فروشگاه میزاره که یک سینه بندی رو نمایش بده یا یک شورتی رو نمایش بده یا یک زیرپوشی رو نمایش بده این آزادی زنه؟ این ارزش زنه؟ زن برای معرفی کردن کرست خلق شده که مانکنش بکنند. اگر زن‌ها یک ذره شعور داشتند همین یه نقطه کافی بود شورش کنند ما که برای این نیستیم آزادی زن اینه؟

هاشمی در مستند انتخاباتی و در پاسخ به این دختر: مّدِ لباس اینا آزاده، شکل لباس، رنگ لباس، بستگی داره به میل خود افراد خانواده‌شون، فضاشون ...

پسری جوان: هر جور لباسی؟

هاشمی: بالاخره لباسه دیگه، لباس باشه، بی‌لباسی نه.}

{27 خرداد 1384}

 انواع تبلیغات انتخاباتی در کنار اجماع نکردن اصلاح‌طلبان روی یک گزینه، باعث می‌شود هاشمی از سد اصلاح‌طلبان عبور کند و به مرحله دوم راه پیدا کند.

حالا با خارج شدن اصلاح طلبان از گردونه‌ی انتخابات، فقط یک مانع کوچک مانده تا کار نیمه تمامش را تمام کند. آن پیروزی بر فردی‌ست که روزی استاندار دولتش بود و توانست در سال 78 گوشه‌ای در لیست هاشمی برای انتخابات مجلس ششم پیدا کند.

حالا آن فرد تمام قد در مقابل هاشمی ایستاده است.

{احمدی نژاد: بله بنده هم محمود احمدی نژاد هستم.}

عده‌ی زیادی از اصلا‌ح‌طلب‌ها به خاطر اشتراکات فکری با هاشمی از او حمایت جدی می‌کنند و مردم باید تصمیم بگیرند چه کسی به پاستور برود.

در کمال ناباروری احمدی نژاد می‌تواند بالاترین پست اجرایی کشور را در اختیار بگیرد.

{خبرنگار صداوسیما: جناب آقای محمود احمدی نژاد با 17248782 رای به عنوان ششمین رئیس جمهور و در نهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری به عنوان رئیس جمهور جمهوری اسلامی ایران انتخاب شده اند.}

هاشمی مانند مجلس ششم این بار هم به نتیجه انتخابات اعتراض دارد. رای به احمدی نژاد، نه بزرگی به هاشمی و اصلاح طلبان است.

اصلاح‌طلبان که نیروهایی جدیدی را در حلقه مدیران می‌بینند، تلاش می‌کنند به هاشمی رفسنجانی نزدیک‌تر شوند تا برای این مهمان‌های ناخوانده فکری شود.

تلاش اصلاح‌طلبان بی‌ثمر نمی‌ماند و هاشمی پدر خواندگی جریان جدید را برای جریاناتی جدید می‌پذیرد.

روزنامه‌ها فعال می‌شوند و تمام حرکات دولت را نقد و گاهی هم تخریب می‌کنند. هاشمی به ظاهر کم‌کار شده است، ولی تمام تلاشش را می‌کند تا برای رسیدن به هدفی مشترک با اصلاح‌طلبان گام بردارد.

دو سال از انتخابات ریاست جمهوری می‌گذرد که هاشمی به عربستان سفر می‌کند. در این سفر مانند گذشته خانواده با او همراه می‌شود. اما این‌بار یکی از فرزندان به طور جدی در قاب دوربین‌ها دیده می‌شود و سعی دارد پا به پای پدر راه برود.

دیپلماسی هاشمی آن‌قدر قدرتمند است که حتی مهمان پادشاه عربستان می‌شود.

بالاخره وقت برداشت محصول چند ساله روزنامه‌ها فرا می‌رسد. عده‌ای می‌گویند استراتژی هاشمی برای انتخابات، به صحنه آوردن محمد خاتمی‌ست.

هاشمی اعتقاد دارد در بدترین شرایط انتخابات به دور دوم میرود. خاتمی اعلام کاندیداتوری می‌کند، اما چند روز بعد موسوی هم اعلام کاندیداتوری کرده و خاتمی با دلخوری نامه انصرافش را می‌نویسد.

بعد از روز ثبت نام و تایید صلاحیت‌ها ماراتن انتخابات در حالی شروع می‌شود که هاشمی نقش هرکسی را مشخص کرده است.

از فرزندان نه تنها فائزه باقدرت به میدان آمده است، بلکه مهدی هم از یک سال قبل پنج‌شنبه هر هفته در ساختمان دانشگاه ازاد، جلسه‌ای برای برنامه ریزی انتخابات 88 برگزار می‌کرد.

انواع تبلیغات و میتینگ‌های خیابانی طبق برنامه و با قدرت جلو می‌رود تا بعد از شکست‌های پی در پی هاشمی به یک پیروزی بزرگ دست پیدا کند، اما مناظره‌ها روی دیگر انتخابات رو نشان می‌دهد.

احمدی نژاد: این هزینه سنگین تبلیغاتی شما از کجا میاد؟ آقای موسوی من دوست دارم شما رو. این چه نحوه هزینه کردنی‌ست؟ از کجا میاد؟ اما جناب آقای موسوی، بسیاری از مدیران شما و آقای هاشمی دست خالی اومدند با یه امتیاز دلار 7 تومنی یا واردات و صادرات میلیاردر شدند. استات اویل بی‌قانونی است که طرف میاد این جا محاکمه میشه، محکوم میشه، از زندان فراری داده میشه و میره خارج و تهش پسر آقای هاشمی‌ست. بی‌قانونی در پسران بعضی از همین آقایونی‌ست که امروز از شما حمایت می‌کنند.

 شاید هاشمی فکرش را نمی‌کرد که احمدی نژاد چنین قماری بکند.

چند روز بعد هاشمی تاب نمی‌آورد و نامه‌ای به رهبری می‌نویسد از آتش‌فشانی که از درون سینه‌ها تغذیه می‌شود خبر می‌دهد.

در حالی که فضای انتخابات دو قطبی شده، مردم تصمیم می‌گیرند که چه کسی پیروز این میدان شود.

در ساعت ابتدایی رای‌گیری یک ویدیو در گوشی‌های موبایل دست به دست می‌شود.

{گزارش‌گر: حاج خانم توصیه‌تون به هوادارا چیه به نامزدها بعد از روز انتخابات؟

عفت مرعشی، همسر هاشمی رفسنجانی: اگر تقلب کردن بریزن تو خیابون‌ها.}

شمارش آرا تازه شروع شده که موسوی به جمع خبرنگاران می‌رود.

{موسوی: برابر اطلاعاتی که ما ستادهامون داریم در سطح کشور، برنده قطعی، برنده قطعی با نسبت آرای بسیار زیاد اینجانب هستم.}

فردای انتخابات نتیجه شمارش آرا معلوم می‌شود.

مجری خبر صداوسیما: عصر امروز رسما نتایج نهایی شمارش آرای دهمین انتخابات ریاست جمهوری رو اعلام کرد.

آقای محمود احمدی نژاد با بیش از  24 و  نیم میلیون رای، دومین بار رای اعتماد مردم را کسب کرد.

اصلاح‌طلبان بیانیه‌های مختلفی می‌دهند از تقلب گسترده و از طرفدارهای‌شان می‌خواهند به خیابان‌ها بیایند. ضد انقلاب هم با تمام قوا سعی می‌کند اعتراضات با آشوب و درگیری همراه باشد.

در میان فرزندان هاشمی، فائزه فعالانه در کف خیابان حضور دارد.

{امام خامنه‌ای در خطبه نماز جمعه: من به همه‌ی این آقایون، این دوستان قدیمی، این برادران، توصیه می‌کنم برخودتون مسلط باشید، سعه‌ی صدر داشته باشین. زور آزمایی خیابانی بعد از انتخابات کار  درستی نیست، بلکه به چالش کشیدن اصل انتخابات و اصل مردم‌سالاری‌ست. من از همه میخوام به این روش خاتمه بدهند. اگر نخبگان سیاسی بخواهند قانون رو زیر پا بگذارند، یا برای اصلاح ابرو، چشم رو کور بکنند، چه بخواهند چه نخواهند، مسئول خون‌ها و خشونت‌ها و هرج و مرج‌ها اونهایند.}

28 روز بعد از سخنرانی رهبری، هاشمی در نماز جمعه‌ای که حال و هوایی خاص دارد، سعی می‌کند آب ریخته شده رو به جوی برگرداند و همه را به قانون‌گرایی دعوت بکند، اما حرف‌های دیگری هم می‌زند، که حضار واکنش نشان می‌دهند.

{هاشمی: لازم نیست در این شرایط ما افرادی رو به این نامی که الان هست تو زندون داشته باشیم. اجازه بدیم اینها بیان به خانواده‌هایشون برسند.

{شعار الله اکبر مردم}

هاشمی: نگذاریم که ... نگذاریم به خاطر زندانی بودن یک عده دشمنان ما، ما رو سرزنش کنند، شماتت کنند، برای ما بخندند، برای ما نقشه بکشند. ما اینقدر خودمون باید رشادت و حلم و صبر داشته باشیم که همدیگر رو تحمل کنیم این ...}

{شعار نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران}

هاشمی که در دوران جوانی کتاب سرگذشت فلسطین را نوشته بود و روزی درباره لبنان می‌گفت:

{هاشمی در ابتدای انقلاب: بچه‌هاتونو نفرستین به لبنان اونجا به ما چه؟ خیلی هم به ما ربط داره. اصلا ما معتقدیم که جنگ عراق که بر ما تحمیل شد بخاطر اسرائیل بود. اصل مسئله که برای ما مسئله، مسئله یک خاک نیست. مرز ما عقیده است. ما به عنوان مسلمان، به عنوان انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی، جزو وظائف خودمون می‌دونیم همین‌طور که در ایران جنگیدیم، در لبنان هم بجنگیم. اونجا هم محروم‌ هست، اونجاهم مظلوم هست، اونجا هم اسلام هست، اونجا هم کفر مقابل ماست ...}

این روزها به خاطر رسیدن به هدفش حاضر است روی تمام گذشته‌اش قمار کند و دیگر نیز غزه حمایت میکند و نه از لبنان.

کم کم پرده‌ها کنار می‌رود و خبرهایی از پشت پرده به گوش مردم می‌رسد.

{محمدعلی ابطحی: از روی اعتقاد دارم این نکته رو دارم میگم. آقای مهندس موسوی از سر نادانی وارد این ماجرا شد. آقای خاتمی از سر خیانت وارد این ماجرا شد. آقای هاشمی رفسنجانی از سر انتقام‌گیری وارد این ماجرا شد.}

بعد از 8 ماه درگیری در کف خیابان و تیتر یک شدن آشوب‌های ایران در رسانه‌های جهان، در حضور مردم غائله به پایان می‌رسد.

محبوبیت هاشمی در افکار عمومی بسیار کم شده و خودش هم ترجیح می‌دهد فعالیتش را نسبت به گذشته کمتر کند، و با اینکه رئیس پیشین خبرگان بود برای دوره‌ی جدید کاندیدا نمی‌شود؛ ولی کم کار شدن فردی مثل هاشمی به معنای کنارکشیدن از عرصه سیاسی نیست. گاهی برنامه‌ها اقتضاء می‌کند افراد کمی کم کار شوند.

احمدی نژاد توانست با استفاده از مدیران جوان و روحیه مردمی تحولی جدی نسبت به مدیریت 16 سال گذشته ایجاد کند، ولی مسیر حرکت اقتصاد کلان کشور را هیچ تغییری نمی‌دهد و قطار اقتصاد در ریل قبلی خود حرکت می‌کند. مانند گذشته بازار بعد از یک دوره تب به تشنج می‌رسد و قیمت ارز و سکه روز به روز بالا می‌رود.

{یک شهروند در بازار: درآمد کمتر شده، هزینه‌ها بیشتر شده دقیقا خرج بیست و یک، ده بیسته. نمیخونه باهم.}

احمدی نژاد در دوره دوم به شکلی سیاسی کار شده که عده‌ای معتقدند صندلی قدرت او را هم فریب داده و هر که در دولت با او مخالفت کند، سریع حذف می‌شود.

با این شرایط مردم که عدم مدیریت دولت را در اقتصاد می‌بینند، به دنبال فردی اجرایی می‌گردند که اوضاع را سامان‌ دهد. رسانه‌ها از این فرصت استفاده کرد و هاشمی را ناجی وضع موجود معرفی می‌کنند.

فضا برای حضور هاشمی آماده می‌شود.

جوان‌ترها از حضور هاشمی استقبال می‌کنند.

{یک جوان: تنها کاندیدایی که مورد علاقه من هستش، حالا خوده آقای هاشمی هستش و مطمئنا چون آقای هاشمی حالا هم به اصطلاح مجمع تشخیص مصلحت نظام بودند و همین که به اصطلاح 8 سال مملکت دست ایشون بوده، خب خیلی بهتره آقای هاشمی یعنی ارجحیت دارند نسبت به بقیه کاندیداها.

افرادی هم که حافظه تاریخی‌شان آنها را یاری می‌کند نظر متفاوتی دارند

{یک شهروند: من همچین موافق این کار نیستم. یعنی آقای رفسنجانی اون 8 سالی هم که ریاست جمهوری داشتن، همچین عملکرد مثبتی به اون صورت نداشتند.}

هاشمی به ناطق نوری پیشنهاد می‌دهد که کاندیدا شود، اما اون که تجربه تلخ انتخابات سال 76 را هم دارد نمی‌پذیرد. در نهایت روحانی که اکثر سمت‌هایش را با امضای هاشمی گرفته است، این پیشنهاد را قبول می‌کند.

از میان اصلاح طلبان هم عارف کاندیدا می‌شود.

لحظاتی مانده تا ثبت نام در ستاد انتخاباتی تمام شود که اسکورت هاشمی به همراه ماشین شخصی‌اش وارد وزارت کشور می‌شود. هاشمی آماده تا در سن 79 سالگی مجددا شانس خود را برای تصدی بالاترین پست اجرایی کشور امتحان کند.

چند روز بعد شورای نگهبان عدم احراز صلاحیت هاشمی را اعلام می‌کند.

و حالا روحانی و عارف ماموریت پیروزی را در این ماراتن را دارند.

{عارف: آمده‌ام با اجرای دقیق هدفمند کردن یارانه‌ها، پنیر و گردو تخم‌مرغ را دوباره بر سر سفره‌ها بیاورم.

روحانی: برنامه من نجات اقتصاد کشور است.}

هاشمی خوب می‌داند داشتن دو کاندیدا، یعنی شکست اصلاح‌طلبان. به عارف می‌گویند باید کنار برود و طبق برنامه قبلی عارف به نفع حسن روحانی انصراف می‌دهد.

حالا هاشمی یک نفر را در مقابل تعدد کاندیداهای اصول‌گرا گذاشته است و احتمال  اینکه حسن روحانی یکی از دونفری باشد که به دوره دوم انتخابات راه پیدا کند، افزایش می‌یابد.

فردای انتخابات در کمال ناباوری در همان دور اول روحانی پیروز انتخابات می‌شود.

{مجری: جناب آقای حسن روحانی با اختصاص 18613329 رای، حائز اکثریت آرا شدند و به عنوان رئیس جمهور منتخب انتخاب شدند.}

هاشمی آن‌قدر خوشحال است که بعد از مراسم تنفیذ به همراه روحانی می‌رود تا لحظه تحویل گرفتن دفتر کار رئیس جمهور از احمدی نژاد را از دست ندهد.

{هاشمی: آمدم احوال‌شون رو بپرسم، ببینم پیشرفت می‌کنه کارهاشون یا نه. دیدم خوبه. همین الان سازمان‌دهی خوبی کردن و دارن جلو میرن. امیدواریم به نتیجه برسه}

دولت تدبیر و امید کابینه‌اش را با وزرایی تشکیل می‌دهد که جزو موثرترین افراد در تغییر ریل اقتصادی دهه70 بودند.

در همان روزهای اول، روحانی برای شرکت در مجمع عمومی سازمان ملل به نیویورک می‌رود.

{گزارشگر تلویزیون خارجی: 1392 قطعا در تاریخ روابط ایران و امریکا از یادها نخواهد رفت. روزی که برای نخستین بار برای انقلاب اسلامی ایران، روسای جمهور دو کشور در مکالمه‌ای تلفنی با یکدیگر صحبت کردند.

اوباما: همین الان تلفنی با رئیس جمهور جمهوری اسلامی ایران آقای روحانی صحبت کردم.}

هاشمی چند روز بعد از این اتفاق می‌گوید، امام هم با حذف شعار «مرگ برآمریکا» موافق بود. او عقیده دارد مشکلات فعلی کشور بخاطر تحریم‌هاست.

{هاشمی: مشکلات فعلی مشکلات واقعی‌ست. ما در محاصره‌ایم. ما تحریم‌ایم. ما بایکوت‌ایم. ما نمی‌تونیم از منابع‌مون استفاده کنیم. ما نمی‌تونیم نفت‌‌مون رو بفروشیم. اگر بفروشیم، نمی‌تونیم پولش رو برگردونیم.}

مذاکرات با قدرت ادامه دارد و بعد از حاشیه‌های فراوان برجام امضا می‌شود.

{رقص و شادی مردم در خیابان. یک جوان: سلام اوباما ... تبریک می‌گم به تو، به خودم، به همه مردم امریکا ... میخوام پراید رو ببرن ...}

دیدار وزیر خارجه آلمان و تعجبش از شکوه دفتر کار هاشمی، حاشیه‌های فراوانی ایجاد می‌کند، ولی هاشمی توجهی به این حاشیه‌ها ندارد و ترجیح می‌دهد تمرکزش را بر روی انتخابات مجلس بگذارد.

استراتژی هاشمی کاندیدا شدن افراد ناشناسی‌ست تا با تایید صلاحیت و حمایت اصلاح‌طلبان رای بیاورند.

 

هاشمی زنده است

 

{هاشمی: این کار خود شماهاست. کار خود اصلاح طلبان و دیگران که باید برن از افرادی‌که نامدار نیستند، اونا رو معرفی کنند. بگن شمایی که میخواستی به ما رای بدی حالا بده به این. این مثل من. مثل کاری که من با آقای دکتر روحانی کردم. خیلی راحت کارش انجام شد. در ظرف یک هفته، ایشون از 3، 4 درصد یک دفعه رفت 50 و چند درصد}

 بالاخره با برنامه ریزی‌های فراوان یک فهرست برای مجلس خبرگان و یک فهرست برای مجلس شورای اسلامی آماده می‌شود.

{خاتمی: بعد از گام اول که با موفقیت در سال 92 برداشته شد، این ائتلاف گام دوم رو برای مجلس برمی‌دارد. بکوشند تا با رای دادن به هر دو فهرست، به تمامی افراد هر در دو فهرست، «تَکرار می‌کنم» به تمامی افراد هر دو فهرست، گامی در جهت سر بلندی کشور تقویت امنیت و ثبات کشور و بهبود و اصلاح امور بردارند}

سر انجام هر دو لیست رای اکثریت مردم تهران را به دست می‌آورند.

هاشمی از نتیجه انتخابات بسیار خوشحال است. اما نمی‌تواند رای اکثریت را برای تصدی ریاست مجلس خبرگان کسب کند.

در این میان، منتقدان برجام، مدام از عمل کردن ایران به تعهداتش و لغو نشدن تحریم‌های آمریکا می‌گویند و موافقان برجام از محاسن این توافق می‌گویند.

{هاشمی: بنده معتقدم برجام بسیار خوبه و همه‌ی اشکالاتی که می‌کنند به ناحقه. ما همه چیز، همه چیز نه، خیلی چیزها گرفتیم و چیزی هم به اونها ندادیم.}

خبرهایی می‌رسد که آمریکایی‌ها برای لغو تحریم‌ها، برنامه دفاعی ایران را بهانه کرده‌اند.

هاشمی حاضر است هرکاری بکند تا تجربه تلخ مذاکره با آمریکا در ماجرای مک فارلین و دوره ریاست جمهوری‌اش شیرین شود.

این بار او از حذف نیروهای نظامی می‌گوید.

{هاشمی: اگر می‌بینید آلمان و ژاپن، این روزها بهترین، هنوز محکم‌ترین اقتصاد دنیا رو دارند، این‌ها بعد از جنگ جهانی دوم، محروم شدند از نیروی نظامی. ممنوع شدن که نیروی نظامی داشته باشند.

این راه باز شده در ایران ... مطمئنم که دوره دوم دولت آقای روحانی میتونه مارو به اون‌جا برسونه}

این حرف‌های هاشمی، انتقاد جدی برخی نخبگان را به همراه دارد که چگونه در شرایطی که کشور ما به حمله نظامی تهدید می‌شود و در منطقه ناامن هستیم، از حذف نیروی نظامی صحبت می‌کنید.

هاشمی خوب می‌داند که از برجام آبی برای مردم گرم نشده و باید تدبیری بکند تا دوباره مردم به حسن روحانی رای بدهند.

چند ماهی‌ست که برنامه ریزی شروع شده و همه چیز طبق آن جلو می‌رود تا چهار ماه دیگر حسن روحانی دوباره بر کرسی ریاست جمهوری تکیه بزند.

بیمارستان شهدای تجریش که در سال 1358، هاشمی را از یک قدمی شهادت به دنیا برگرداند 38 سال بعد گواهی فوتش را در سن 82 سالگی بر اثر ایست قلبی در استخری که در کاخ فرح پهلوی ساخته بود صادر می‌کند.

{انا لله و انا الیه راجعون

آیت الله هاشمی رفسنجانی .... خبر فوت توسط رسانه‌های داخلی و خارجی}

همه خود را به حسینیه جماران می‌رسانند.

{شعارها: هاشمی ... هاشمی ... راهت ادامه دارد

امام جمعه ما پیش خداست امروز.

عزا عزاست امروز ....}

عده‌ای حتی در تشیع جنازه هاشمی نیات سیاسی دارند که برای تن سرد بی‌جان امروز هاشمی دیگر سودی ندارد.

در میان این هیاهو یک نفر می‌خواهد برای او نماز بخواند. نمازی که آخرین تلاش برای نجات دوستی که زمانی یک انقلابی بود.

{امام خامنه‌ای: بگو همه باید بخونند.

مکبر: آقا می‌فرمایند همه نماز رو بخونند. همه‌ی عزیزان باید نماز رو بخونند و ذکر رو قرائت کنند .... الصلاه ... الصلاه ... الله اکبر

امام خامنه‌ای: الهی عفوک عفوک عفوک عفوک عفوک ....}

امشب اولین شب خاکسپاری هاشمی‌ست. پرونده‌ی زندگی هاشمی در 82 سالگی بسته شد.

ولی هاشمی زنده است. چون قطار اقتصاد کشور سال‌هاست در همان مسیری حرکت می‌کند، که سال 1368 ریل آن به سمتی تغییر داده شد که تا امروز کسی نمی‌داند مقصدش کجاست.

شاید در آینده فردی بر کرسی پست اجرایی کشور بنشیند، که بتواند قطار اقتصاد را به ریل اصلی خود که جزو آرمان‌های انقلاب و مردم بود برگرداند.

 

واکنش خانواده آیت الله هاشمی به این مستند چه بود ؟

در اولین اکران مستند در دانشگاه تهران هیچ کدام از اعضای آیت الله هاشمی حاضر به شرکت نشدند و محمد هاشمی (برادر)، محسن هاشمی (فرزند) و یاسر هاشمی (فرزند) درباره این عدم شرکت عنوان داشته است که بخش هایی از این مستند نقش مخرب در شخصیت آیت الله داشته است و آن طور که قبلاً عنوان شده بود که کار چند دانشجو می‌باشد، نیست بلکه مشخص است که حداقل چند میلیارد تومان هزینه داشته و از طرف نهادی حمایت شده است.

 

اکران مستند هاشمی زنده است :

 

این مستند پس از انتشار با حاشیه های فراوانی همراه بوده است و حتی در برخی از اکران ها، ساعاتی قبل از آن لغو شده است ولی با این وجود در برخی از دانشگاه های ایران اکران شده است.

 

مستند هاشمی زنده است

 

 

 

 

دانلود رایگان مستند هاشمی زنده است

 

 

برای تایپ خلاصه مستند و آپلود عکس ها زمان زیادی گذاشته شده است لذا لطفا در صورت استفاده از این مطلب ، نام منبع و لینک (سایت سیمابان) را استفاده فرمایید