دانلود انواع مستند به همراه متن



دانلود مستند جوکر 1401

  • ۹۶۹

دانلود مستند جوکر ۱۴۰۱

( روایتی از اعتراضات و اغتشاشات سال 1401 ایران )

دانلود رایگان مستد جوکر 1401

 

 

تیزر مستند :

 

 

 

نام مستند : جوکر ۱۴۰۱

کارگردان : حسین شمقدری، متین دهقان، محمد غفوری، رضا کریمی، حامد رحا

راوی : هاشم بافقی

تهیه‌کننده : محمد حسن مددی

سال تولید : 1401

مدت : 43 دقیقه

صاحب اثر : موسسه فرهنگی آرمان مدیا

 

این چند مستند زیر هم خیلی جالبه حتما ببینید

 

 

دانلود رایگان جوکر 1401

 

مستند « جوکر ۱۴۰۱ » روایتی داغ از اغتشاشات اخیر سال 1401 می‌باشد، حسین شمقدری و هاشم بافقی در این مستند، قصد روایت مردمی و منتقدان حوادث و وقایع اخیر ایران را دارند.

 

روی پیشانی ما نوشته انقلابی، حتی عموی من شهید شده و حالا من اینجا کنار قبر عمویم نشسته ام در حالی که به این فکر میکنم که همه این سالهای مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیل،‌ بیشتر و بیشتر امروز من را از هم این نظام متنفر کرده است امروز من عصبانی ام، با همه گذشته خودم می جنگم و الگوی من جوکر است،‌ جوکری که قراره بجنگه، بیدار بشه و انقلاب کنه، هنوز احساس می کنم ذهنم آرام نگرفته، دلم می خواهد با همه ارزشهایی که در همه این سالها در مغز من کرده اند و شعار مرگ داده اند با همه وجود به سبک جوکر مبارزه کنم ...

 

جوکر 1401

 

 

متن مستند :

 

به نام خدا

بارها اصابت جسم سخت به سرش جونش رو از دست داده، بعد به مدت ده روز به این خانواده دروغ بگین ... به مدت ده روز دروغ بگین، بگین که خودکشی کرده ... از بالای ساختمون پرت شده و اصلا از نظر انسانی هضم چنین دروغ‌گویی و چنین کثافت‌کاری‌ای دشوار هست. درحالی‌که این دختر اون شب در تظاهرات شرکت داشته، شعار داشته می‌داده ... از دست مامورها داشته فرار می‌کرده و گرفتنش و بعد از چند ساعت فوت کرده ... از این جهت این روایت ...

 

دانلود رایگان مستند جوکر حسین شمقدری

 

مرگ بر دیکتاتور ... مرگ بر دیکتاتور

خانواده من هم مذهبی بودند و هم انقلابی ... تقریباً همه‌ی راهپیمایی‌های 22 بهمن رو حضور داشتند. این منم. مسئول بسیج دانشگاه سوره بودم. سال‌ها چفیه از گردنم باز نمی‌شد. حالا من این‌جا کنار قبر عموی شهیدم نشستم و به این فکر می‌کنم که همه‌ی این سال‌های «مرگ بر آمریکا» و «مرگ بر اسرائیل» بیشتر و بیشتر، من رو از نظام زده کرد. من رو از نظام متنفر کرد.

امروز من عصبانی‌ام .... با همه‌ی گذشته‌ی خودم درحال جنگم ... انگار دیگه الگوی من شهید وزوایی و شهید آوینی و شهید باکری نیست، الگوی من تبدیل شده به یک چیزی شبیه جوکر، جوکری که قراره بجنگه، بیدار بشه و انقلاب کنه. هنوز احساس می‌کنم ذهنم آروم نگرفته، دلم می‌خواد با همه‌ی ارزش‌هایی که این سال‌ها توی مغزم به زور فرو کردند، با همه‌ی «مرگ بر»ها مبارزه کنم. به سبک جوکر

 

دانلود رایگان مستند جوکر ۱۴۰۱

 

یک دختر: گوه بخورم توی این مملکت خراب شده که قانون رو به مردها میده ازدواج کنم ... من به هفت جد و آبادم خندیدم که توی این خراب شده ازدواج کنم ... آره عصبی‌ام ... از تمام مردهای ایرانی هم متنفرم، مگر پشت زن‌ها بلند بشن ... البته این‌هایی که الان بلند شدن توی خیابون که دم‌شون گرم ... خجالت می‌کشم که گاهی با نفرت به همه‌شون نگاه کردم ... و به تمام اون ]بوق[ مغزهایی که سال 57 فکر کردن می‌تونن آخوند مملکت رو اداره کنه، میگم همه‌شون اندازه سهم خودشون توی این جنایت‌هایی که این همه سال رخ داد شریکن ... گاهی وقت‌ها من احساس می‌کنم اگر بمب اتم بندازن توی ایران، یک عالمی راحت میشن. توی خاورمیانه اگر بمب اتم بندازن یک دنیای دیگه راحت میشن از این مغزهای پوسیده ... گرچه مغز خودم هم الان درست کار نمی‌کنه، ولی خب، انقدر متنفرم از دین و زور و هر چیزی که توی پاچه‌ام می‌کردن تا الان ... چند نفر از این خانم‌هایی که توی خیابون شال‌شون روی سرشون به حجاب اعتقاد دارن؟ چرا همین کار ساده رو هم نمی‌کنن ... خیلی‌ها نمی‌کنن ... تعداد آدم‌هایی که اعتراض می‌کنن کمن ... همراهی نمی‌کنن

 

اگه اینا برن، وضع مالی بهتر نمی‌شه؟

پست ریاست جمهوری به شوهر من که نمی‌دن، فرقی نمی‌کنه ... فکر نکنم

نمی‌رن؟

نه

شما می‌خوان برن یا نه؟

من اصلا این رو نمی‌گم می‌خوان برن یا نه ... ببین من توی انقلاب زمان شاه بودم، خب؟ 18 مرداد تولد بچه من بود، روی ایوون نشسته بودیم، گفتند میگن شلوغ شده، من اصلا نمی‌دونستم شلوغی یعنی چی؟ بعد صدای تیراندازی می‌اومد از میدون ژاله، 18 مرداد شروع شد، 22 بهمن هم تموم شد. 6 ماه!ز الان اینا چند ساله دارن میان هیچ چی نمی‌شه؟ هیچ چی نمی‌شه.

هیچ چی نمی‌شه؟

هیچ چی نمی‌شه

 

نه نه ابدا

تلویزیون نیستم ها ...

من مهمان‌دار زمان شاهم، پدرمو در میارن.

ایول، همین رو می‌خوام ... بیا این‌جا، بیا این‌جا ...

پس موافقی؟

نه من نه، من به سیاست کاری ندارم، من همرنگ جماعت می‌شم. من کاری ندارم، من میرم تو سوراخی خودم میرم خریدمو می‌کنم. الان میرم تجریش.

 

]شعارنویسی:[ جانم فدای خامنه‌ای ... مرگ بر آشوبگر ... لبیک یا خامنه‌ای

و حالا نکته خیلی مهم اینه که مخالفین نظام شعار نویسی می‌کنند و شهرداری میاد روش و رنگ می‌کنه و موافقین نظام میان شعار خودشون رو می‌نویسن. رسما یک جور مبارزه دیوارنویسی داره اتفاق می‌افته به سبک دهه 50

 

فکر کنم زدش ... دوربین‌ات رو بگیر ...

تیر زد ...  تیر زد

 

اگه با هم یکی نشیم، یکی یکی تموم می‌شیم. دیگه به نظر من اصلاحات جواب نمیده، ما باید بیایم سراغ حرکت‌های خیابونی.

یکشنبه، خشم آتش، وعده تمام ایرانیان، 30 مهرماه 1401. اعتصاب روبه روی بیت رهبری این نظام خون‌خوار

 

  • خانم ببخشید

  • یک لحظه گوشی مامان

  • یک اعلامیه هست

  • آهان باشه، مرسی

  • خداحافظ

  • خداحافظ

  • حتما بیاین ها

  • باشه.

 

  • اعلامیه‌ است، داریم توی تهران پخش می‌کنیم ... میاین؟

  • آره چرا نیام

  • حتما ها

  • یک چند تا دیگه بده، داری؟

  • نه دیگه کمه، بچه‌ها دارن تو تهران پخش می‌کنند.

  • آخه بچه‌ها اونجان، همه هم پایه ...

  • همین رو ببر، بسه دیگه.

 

  • خانم خسته نباشید، این اعلامیه تجمعه. میاین؟

  • نمیاین؟ عه چرا؟

 

  • داداش یک اعلامیه تجمعه واسه امشب میاین؟

  • نه والا

  • چرا؟

 

  • حاجی جان سلام

  • سلام

  • یک اعلامیه تجمعه واسه امشب، میای تحمع بر علیه نظام؟

  • نه ... نه

  • چرا

  • برو

  • چرا خب؟ ... شما از این وضعیت راضی‌این؟

  • آقا برو ...

 

  • خانم سلام یک اعلامیه تجمعه، امشب میاین؟ .... نمیاین تجمع؟ ...

  • خیلی وضعیت خوبه؟

  • آره

  • حداقل اعلامیه رو ...

  • نه

  • ممنونم که واقعا ...

  

  • اعلامیه بدم واسه تجمع جلوی بیت رهبری میاین؟

  • آره

  • جدا ... چرا خیلی‌ها نمیان؟

 

  • خانم سلام

  • می‌خوایم تجمع کنیم جلوی بیت رهبری شما میاین؟

  • نه بابا ...

  • اعتراض ندارین؟  

حدودا فکر می‌کنم به 100 نفر از این تراکت رو در نقاط مختلف تهران دادیم، البته وقتی می‌دادیم بعدش بهشون می‌گفتیم که این ماجرا دروغ بوده و فقط می‌خواستیم تست بکنیم. من خودم باورم نمی‌شد 30 درصد از آدم‌ها این تراکت رو قبول کردن و قبول کردن توی این اعتراض جلوی بیت رهبری شرکت بکنن. خیلی عدد عجیبیه ... خیلی

 

مستند جوکر مهدی نصیری

( مهدی نصیری )

 

 مهدی نصیری

منتقد و روزنامه نگار

  • ما راجع به شهدا همیشه یه تعبیری داشتیم می‌گفتیم تبریک و تسلیت. فکر می‌کنم راجع به مهسا هم اگر منظورتونه به‌خاطر چهلمش، این اونجا هم صادقه. یعنی باید واقعا ... یک بُعد تبریکی داره، یک بُعد تسلیتی

  • یعنی شما خانم مهسا رو به عنوان شهید قبول دارید؟

  • من به نظرم اون چه که ما از شهید ارائه می‌کنیم، این‌که حقیقتی رو زنده می‌کنه، این‌که با یک باطلی مبارزه می‌کنه  مصداق شهیده.

  • بابا شما در قانون اساسی‌تون دارید که مردم بدون نیاز به هیچ‌گونه مجوزی، می‌تونن تجمع کنند؛ می‌تونن اعتراض کنند

  • اصلا معروفه می‌گن شما قانون خودتون رو، همین قانون رو درست اجرا بکنید ...

  • بله ... بله ... حالا جالبِ من اخیرا یکی از دوستان تعریف می‌کرد این ماده قانونی دو تا قید داره، میگه که به دو شرط نیاز مجوز هم نداره مردم تجمع کنند؛ یکی مخل مبانی اسلام نباشی، یکی که مسلحانه نباشی. دوستِ‌ ما می‌گفت من به مشروح مذاکرات مجلس خبرگان مراجعه کردم، اون‌جا آقای بهشتی ایستاده بود و گفت این دو قید هم نمی‌خواد ... این دو قید هم نمی‌خواد. البته معلومه که بعد تو قوانین عادی خواهند گفت کسی مسلح نباید بیاد، ولی آقای بهشتی حرفش این بود که این قدر باید این حرف مطلق باشه و بنیانش محکم باشه، همین مقدار قید هم لازم نیست باشه.

 

مستند جوکر شمقدری

 

  • الان این تو کسی هست من عمامه‌اش رو بپرونم؟

  • می‌خوای زنگ بزنم به بچه‌ها بگم بیان پایین

  • یکی رو بگو ... یه آخوند بگو بیاد

 

  • نشد عمامشو بپرونم

  • ما می‌خواستیم دوربین مخفی بگیریم، عمامه شما رو برداریم

  • خب

  • تا حالا برات اتفاق افتاده؟

  • بله

  • افتاده؟

  • بله

  • شوخی نکن ... چه حسی داشتی وقتی این اتفاق افتاد؟

  • حس این‌که چرا این جوری شد ؟ عه من که عمامه رو سرم بود.

  • بعد دنبالش ندوییدی؟ فحش ندادی؟

  • نه دیگه، گیر کرده بودم. زدم زیر خنده دیگه.

  • تلویزیون هم که هر فسادی رو ماست مالی می‌کنه، چرا نمی‌رین جلوی تلویزیون تجمع کنید؟

  • ببین آخه بارها شده هر وقت تجمع حقی شده، سوءاستفاده هم ازش شده ... ببین واقعا این چیزی که می‌گید درسته‌ها ... یعنی تناقضیه دیگه ... از یک طرف قبول نداریم ...

  • پس جامعه حق داره بزنه زیر عمامه؟

  • بعضی‌هاشون حق دارن

  • خب تموم شد من گرفتم حرفمو ... خداحافظ

 

مستند جوکر 1401

 

  • ناراحت شدی آره؟

  • نه

  • می‌ندازم تو سطل

  • اگه ناراحت شدی، ما هم اون موقعی که فساد اتفاق می‌افتاد، شما سکوت کرده بودید، ناراحت شدیم ... اون موقعی که گشت ارشاد دخترها رو کف خیابون می‌کشوند می‌برد ما هم ناراحت شدیم ...  اون موقعی که بانک ربا می‌خورد، حوزه سکوت کرد ما ناراحت شدیم ... بندازم دور یا بهت بدم؟

  • مهم نیست

  • این چند متره؟

  • هشت متر

  • هشت متر، متری چنده؟

  • خریداری‌ها ...

  • نه! متری چنده؟

  • نمی‌دونم جدیدا نخریدم، مال چهارسال پیشه.

  • فکر کنم متری 100 تومن باشه دیگه

  • نه 100 نیست ... مختلفه از 30 تومن تا60 تومن.

  • یعنی می‌زنیم زیر عمامه‌تون تقریبا یک 400 -500 تومن ضرر رو زدیم؟

  • 500 تومن تو دستته ... حالا مشکلی نداریم عمامه مال شما، ولی می‌خوام بدونم اگه حرص‌تون، خلاصه این خشونته و عصبانیته با این عمامه انداختنه تخلیه میشه، من مشکلی ندارم. بندازید، ولی این خلاصه فضای گفت‌وگو رو می‌بنده، چیزی رو حل نمی‎کنه، اتفاق خوبی رقم نمی‌خوره.

  • ببین حرف شما منطقیه از زاویه نگاه شما، ولی منم از زاویه نگاه مردم برای این مستند، یه خواهشی دارم در حد خودت، البته ما این مستند رو داریم پخش می‌کنیم دیگرانی هم نظر شما رو می‌بینند. در حد خودتون دیگرانی که در این لباسین شما سکوت کردین که انقلاب به همچین وضعیتی رسید. .... چاکریم

  • یاعلی

  • خداحافظ

  • آقا پخش بشه این؟

  • آره

  • اوکیه؟

  • آره

 

کپشن ویدئو: {این ویدیو من خیلیا رو سوزوند اینقدر سوزوند که اکانتمو بستن.

خواستن مثلا با پخش کردن عکس‌هایی که خودم سال‌ها پیش منتشر کردم ...}

باعث افتخارمه که منو آنفالو، بلاک یا فحش بدین. به هر حال توی نامه ثواب‌هامون می‌نویسن دیگه. این فحش‌ها برای من ثوابه ،حالا فحش بدید بلاک کنید ...

یک دخترخانمی نسبت به اعتراضات اخیر، یک فیلمی از خودش در فضای مجازی منتشر کرد که خیلی واکنش داشت. خود شمقدری هم این فیلم رو استوری کرد و دخترخانم میاد تو پیج آقای شمقدری و میگه که من اعتقاداتم همینه و همینیم که هستم و واقعی هستم. ما دیدیم که به روند فیلم ما می‌خوره که یک گفت و گو بکنیم با این دخترخانم. داریم می‌ریم که یک گفت و گو خوب داشته باشیم با ایشون.

 

مستند جوکر حسین شمقدری

 

  • من دختر همین کشورم، بالا سرم هم جمهوری اسلامیه ...

  • یعنی شما جمهوری اسلامی رو تایید می‌کنید؟

  • صددرصد

  • جمهوری اسلامی شما رو با این حجاب و آرایش تایید می‌کنه؟

  • صددرصد

  • صدا وسیمای جمهوری اسلامی شما رو راه میده؟

  • صداوسیما نه، حق داره راه نده ...

  • حق داره راه نده؟

  • حق داره راه نده .... منو با این ظاهرم حق داره راه نده. من اگر بخوام اونجا ورود بکنم حتما باید تغییر بدم ظاهرم رو،

  • یعنی باید ریا کنید؟

  • نه،  ریا نه

  • چرا دیگه شما باید دروغ بگید تا راه بدن؟

  • هر مکانی قانون خودش رو داره، با توجه به اون قانون شما باید ورود بکنید ... مسجد، شما باید با چادر برید ...

  • نه، مردم کف خیابون‌اند و مردم رو دارن می‌زنند.

  • این‌ها مردم نیستند.

  • کی‌ان پس؟

  • دو دسته‌ان طبق فرموده حضرت آقا ....

  • خب؟

  • یا منافقینن، دشمنان ایرانن؛ یا اینکه یه سری جوون‌اند که تحت تاثیر رسانه‌هان.

  • تحت تاثیرن؟ یعنی اینکه هیچ مشکلی توی این کشور وجود نداره؟

  • نه، مشکلی نداره.

  • شما مشکلی ندارین؟

  • نه

  • شما حکومتی این؟

  • نه

  • شما مشارکت رو می‌دونین چند بوده؟

  • شما بفرمایید چند بوده؟

  • مشارکت 48 و خورده ای درصد بوده

  • خب؟

  • بگیم اصلا 49 درصد

  • خب؟

  • یعنی 51 درصد از جامعه طبق گفته رهبری، که همیشه می‌گفته رای همه در انتخابات، یعنی  تایید نظام؛ رای ندادن که نظام بفهمه با مسیرش مشکل دارند

  • منی که می‌تونم رای بدم، من اگر واسه کشور خودم رییس جمهور انتخاب کنم، یعنی من دلسوز کشورمم و مال کشورمم.

  • خب وقتی توی انتخابات نباشه سلیقه من، همه رد صلاحیت بشن، رییسی برن ...

  • یعنی بین اون همه کاندیدا یک نفرم سلیقه‌تون نبوده؟

  • نه نبوده همه رد صلاحیت شدن ...

  • پس جمع کنید برید ...  وقتی عرق ملی ندارید جمع کنید برید ...

  • آقا این دیوونه ...

  • وقتی حاضر نیستید ...

  • ببخشید خانم، شما دقیقا همون خره‌اید، نمی‌فهمید ...

  • آقا وایسید ... شما منطق ندارید

  • آره

  • شما منطق ندارید ...

  • بابا شمقدری، یکی رو بیار که حداقل یه چیزایی رو قبول داشته باشه

  • نه شما منطق ندارید ...

  • من با تو مگه مخالف نیستم، من میگم جمهوری اسلامی باید اصلاح بشه، تو میگی فعلا خوبه ... این رو پخش نکنی‌ها؛ به قرآن گل به خودی به خودتونه

  • اگه من الان حق نمی‌گم چرا شما داغ کردید؟ ... آقای محترم، من خودم جزء همین اغتشاشگرها بودم و یه تحولی خدا منو دوست داشت و دست منو گرفت آورد توی این راه درست.

  • خب خانم شما بی حجاب بودید دیگه؟

  • بله

  • گشت ارشاد نگرفتت؟

  • چرا اتفاقا یه بار من رو گرفت و من باهاش دعوام شد

  • خب چی می‌گید؟

  • حق داشت من رو بگیره

  • وای

  • حق داشت منو بگیره

  • وای وای

  • من بی حجاب بودم ....  الان اجباره

  • دختر مردم رو گرفتن بردن توی گشت ارشاد، سکته کرده مرده

  • خانم مهسا امینی رو میگید

  • بله

  • خانم مهسا امینی، از شانس بد متاسفانه جمهوری اسلامی، ایشون مشکل مغزی داشتند ... مشکل مغزی داشتند و ایشون رو حالا به خاطر حجاب نادرست‌شون گرفتند، حالا ایشون شانس بد جمهوری اسلامی دقیقا همونجا باید می‌افتادن و غش می‌کردن ...

  • بعد 40 روزه تو خیابون آدم‌ها رو میزنن می‌کشن که بگن مهسا امینی رو نکشتیم

  • آدم‌ها رو می‌زنن می‌کشن؟ من این حرف‌هارو همه جا زدم، فحش هم خوردم، هم از مذهبی هم غیر مذهبی. چرا؟ چون من یک دختری بودم که حجاب نداشتم، مهمونی می‌رفتم و و و هزار تا کار دیگه؛ ولی با ترور سردار سلیمانی خدا دست من رو گرفت و به من فهموند آقا داری راه اشتباهی میری، برگرد، من برگشتم ...

  • قبول، شما یک اتفاقی افتاده، یک تغییری کردین. گفتین تتو قاسم سلیمانی روی ...

  • حاج قاسم سلیمانی ...

  • حالا من دارم دیالوگ

  • سردار سلیمانی

  • خب چرا حالا ملالغتی‌این شما؟

  • ملا لغتی نیستم، عشق قلبمه. دوست دارم بهش احترام بذارید. من دارم با شما مکالمه می‌کنم.

  • عجب قطع کن بابا

  • آره تتوش هم زدم، آره ببخشید مگه جمهوری اسلامی گفته تتو بده؟ تتو نزنید. تتو ببینم دست‌تون رو قطع می‌کنم؟

  • نه شما تا حالا نرفتید برخورد بشه باهاتون ...

  • با من؟ من میگم گشت ارشاد من رو گرفت. گرفت و باهام ... دعوا شد

  • داداش خود رهبری همیشه گفته این که مردم مشارکت کردن، مثلا 85 درصد، 60 درصد، 70 درصد. به  هرکی که رای دادن، تایید نظام بوده ...

  • بله ... ولی اون وری‌اش نیست که کسی رای نداده ...

  • مردم ... دقیقا همینه. مردم واسه چی  شرکت نکردن؟

  • مثلا کشور اروپایی با 30، 40 درصد.

  • باشه

  • آخه شما بحث رو گذاشتین سر تایید و

  • الان تمام کشورهای اروپایی مشروعیت ندارن. من قبول دارم که چینش کاندیدا افتضاح بود. من قبول دارم

  • الان که از نظر من ،کلا نظام 10 درصد طرفدار داره، اون که هیچی.

  • مرسی، عالی بود، عالی بود

  • اصلا شک نکن

  • دانشگاه تهران شمال، هیچ کاری نکرده زدنش.

  • منی که سرکلاس بودم، اومدم بیرون یهویی شروع کردن تیراندازی به سمت ما من چه گناهی کردم؟

  • ببخشید یک دقیقه دوربین ... یک دقیقه صبر کن

  • به خاطر این‌هایی که کف خیابونن، این‌ها امنیت شما رو گرفتن. این‌ها اگه اعتراض می‌خواستن بکنن، ببینید کسی که میاد امنیت مردم رو به خطر می‌اندازه، معلومه پلیس باهاش برخورد می‌کنه. اینکه بسیجی رو می‌زنن، بسیجی که داره از امنیت‌شون دفاع می‌کنه، وایساده جلوی بسیجی و بسیجی رو می‌زنه، انقدر می‌زنه، شکنجه‌اش می‌کنه که اون بسیجی میره تو کما، بعد شهید میشه. بعد این حق داره؟ این حقی داره؟

 

مستند جوکر هاشم بافقی

 

توی این اعتراضات خیابون حکم لوکیشن رو داره. یعنی معترضین در یک حرکت پارتیزانی، در یک حرکت چریکی، خیابون رو می‌بندن. به دلیل جو امنیتی توی کمترین دقیقه اعتراض می‌کنند، شعار میدن و منطقه رو ترک می‌کنن. ادامه اعتراضات و اصل اعتراضات  توی فضای مجازی و فیلمی که از این لوکیشن گرفته شده اتفاق می‌افته. ما می‌خوایم این رو، در واقع این نوع اعتراض رو خودمون هم ضبط بکنیم، ولی خب چون جرئت‌اش رو هم نداریم توی این جو امنیتی، توی مرکز شهر انجام بدیم، می‌خوایم بریم توی یکی از محله‌های اطراف تهران. فقط امیدوارم که دستگیر نشیم. من که خودم خیلی استرس دارم و فقط دارم تپق می‌زنم. امیدوارم اتفاق خوبی بیفته

 

مرگ بر دیکتاتور

 

مستند جوک وحید اشتری

(وحید اشتری)

 

وحید اشتری

عضو جنبش عدالت خواه

 

  • وحید خویشتن داری نکن راحت صحبت کن

  • من می‌خوام چیزی نشم

  • شل کن شل کن

  • نه بابا ما 6 سال زندان داریم. دیگه فناها رو رفتیم

  • خیلی صریح و تند بخوام بپرسم، به نظرت جمهوری اسلامی چه‌قدر دیگه دووم میاره؟

  • جمهوری اسلامی؟ ... چه سوال سختیه. رفتی وسطه وسطش.

  • هیچ مقدمه‌ای نداشت

  • جمهوری اسلامی، ببین خیلی دقیق بخوام بگم، خیلی در ابهامه وضعیتش نسبت به آینده. من چون حس می‌کنم فرو پاشی اجتماعی صورت گرفته، اون چه که در مورد دوام و این‌ها حرف می‌ زنی فکر کنم فروپاشی سیاسی رو میگید دیگه؟

  • ساختارش دیگه ... چون اجتماعی که قطعی

  • آره، این فروپاشی اجتماعی با اون فروپاشی سیاسی بعضاً توی مدل‌های توی دنیا با سرعت خیلی کمی، با فاصله خیلی کمی از هم رخ داده .... من سخنرانی مسئولین کشور رو مجموعاً که می‌بینم اصلا حس نمی‌کنم که فیلم بازی می‌کنند، ولی تلقی این‌ها واقعا اینه که ما الان در قله‌هاییم و داریم قله‌ها رو همین‌جور در می‌نوردیم در راستای رسیدن به اهداف و آرمان‌های انقلاب، یکی پس از دیگری داریم همین‌جوری فتح می‌کنیم می‌ریم جلو؛ واقعا تلقی‌شون اینه که یک اقلیتی معترضن، این‌ها فتنه‌گرن، این‌ها از عوامل بیگانه‌ان این‌ها پول می‌گیرن، این‌ها برای شعار نویسی پول می‌گیرن، برای نمی‌دونم چی کار کردن پول می‌گیرن

 

{کاغذنوشته} انقدر موهات قشنگه که این شکلات برای تو

سال 57، انقلاب که اتفاق افتاد، عده‌ای برای شادی به این میدون اومدند و از این میدون بالا رفتند. از همون موقع اسم این میدون شد آزادی و نماد آزادی ایران. امسال هم سال 1401 و ما تلاش داریم می‌کنیم برای آزادی، برای یک انقلاب. هرکسی تو این جامعه به اندازه وسع خودش تلاش می‌کنه، عده‌ای به خیابون می‌رن و عده‌ای میان با کاغذنوشته و شکلات هموطن‌هاشون رو دعوت می‌کنن به این جریان، تا با هم دیگه آشتی ملی بکنیم.

 

  • خانم خدمت شما

  • مرسی

  • به امید آزادی

  • به امید آزادی، تشکر

  • ببینم چی نوشته؟

  • خداحافظ

  • نمی‌گیری؟

  • مرسی

  • چرا نمی‌گرفتی؟

  • یه لحظه فکر کردم مزاحمی

 

  • خانم‌ها{ی چادری}! سلام. خوبین؟ ... یک سوال؟

  • بفرمایید

  • دیدین از این‌هایی که از این‌ها {شکلات} میدن؟

  • نه

  • خب از این‌ها دارم بهتون میدم ... خب بیا شما هم با موهات شهر رو قشنگ کن. چی میشه به خدا خوب میشه‌ها. یه شهر و قشنگ می‌کنی شکلات‌اش رو ببر.

 

  • خانم خدمت شما

  • خانم خانم چرا انداختی اینو

  • برای چی نندازم؟

  • خب با موهاتون مگه شهر رو قشنگ نکردین

  • موهای من به شما چه ارتباطی داره؟

  • یعنی مخالف اینین؟

  • آقا وقت منو نگیر الکی.

  • شما الان مخالفی؟

  • آره

  • مخالف چی؟

  • مخالف این حرکتی که شما الان انجام دادی.

  • یعنی الان شما با جمهوری اسلامی اوکی ای؟

  • باید برای شما توضیح بدم

  • اون شمقدریه، دوربین مخفی بود. خب ما داریم مستندی می‌سازیم در مورد اعتراضات، خب، بعد به نظر من خوبه که شما توش مصاحبه بکنید که با این حجاب مخالف این اتفاق بودید

  • من الان از کجا بدونم شما داری راست می‌گید؟ اصلا مستند ایشون ...

  • مگه شمقدری رو نمی‌شناسید؟

  • چرا می‌شناسم

  • مجوز داریما

  • اینور رو نگاه کن، اون شمقدریه

  • باشه آقا من الان چه می‌دونم خط فکری ایشون چه‌جوریه؟

  • شمقدری ...

  • آقا ببخشید ما دوربین‌مون رو یک لحظه

  • شمقدری

  • ببینم کجا باید باشه

  • کجاش میذاری رو لباسش؟

  • مصاحبه عجیبیه برای من. شما موافق جمهوری اسلامی هستین؟

  • بله

  • با این حجاب؟؟

  • به حجاب ربط داره؟

  • مهسا امینی فکر کنم حجابش از شما بهتر بود، نبود؟

  • جمهوری اسلامی کی گفته با شبیه من مخالفه؟

  • مخالف نیست؟

  • مخالف نیست

  • گشت ارشاد گذاشته تو خیابون شما ها رو می‌گیره که

  • نه گشت ارشاد با ما هم چلنج داشته، ولی خب قانون گذاشتن تا یک حدی حجاب شما هم باشه، اگر بالاتر از اون بشه آره

  • خب گشت ارشاد شما رو گرفت تاثیری هم داشت؟

  • تاثیری که داشت، ولی همون لحظه

  • خب پس تاثیری نداشته؟

  • نه تاثیری نداشت

  • چرا باید گشت ارشاد وجود داشته باشه، کاری که هیچ تاثیری نداره؟

  • من دارم میگم که وجود گشت ارشاد و تذکر دادنش به من، اون‌ها حق دارن تذکر بدن به من.

  • چه حقی؟

  • چون من قانون جامعه رو نقض کردم. مثل اینه که شما از چراغ قرمز رد بشین، مثل این که تو خیابون یکی رو بزنی، خب همه این‌ها جرم محسوب میشه.

  • مگه همه قانون‌ها قانون‌های درستیه؟ مگه نباید اعتراض کرد به قانون غلط؟

  • اعتراض هم میشه کرد به قانونی که فکر می‌کنیم ممکنه غلط باشه، اما اعتراض صحیح.

  • فیلم روز اول رو ندیدین توی بلوار کشاورز، که دختره به هیچ جایی‌ هم کاری نداشت نشسته بود و پلیس زدش.

  • شما فکر می‌کنین ممکنه اون فرد کاری نداشته باشه به اون‌ها، ولی قطعا قطعا پشت پرده ...

  • یعنی هرکاری جمهوری اسلامی بکنه درسته آره؟

  • خب نیروی انتظامیف ببخشید بلانسبت بیمار نیست که همین جور داره رد میشه یکی رو بزنه یکی رو باتوم بزنه، یکی رو با شلنگ بزنه

  • اخه زده!

  • ولی خب قطعا شما که نیستید اون‌جا که ببینی چه اتفاقی افتاده

  • چی کار کنن مردم اعتراض دارن؟ شما که هرکاری بکنه جمهوری اسلامی، می‌گین خوبه

  • مردم که بیان بیرون اعتراض‌شون رو بیان کنن، بدون خشونت، شما شک نکن که کاری باهاشون ندارن.

  • ندارن دیگه؟

  • ندارن

  • خب مثلاً وکلا جمع شدن ...

  • شما می‌گین ما هیچ جا نداشتیم اعتراض کنیم اما بودن به هرحال

  • مثلا وکلا جمع شدن تیر ساچمه‌ای خوردن ... پزشک‌ها جمع شدن تیر ساچمه‌ای خوردن

  • شما همه رو دیدین تیر ساچمه‌ای خوردن؟

  • نخوردن؟

  • شما همه جا هم حضور داشتین یک به یک دیدین خوردن؟

  • نخوردن فیلم‌هاش اومده بیرون ... از چی می‌خواین دفاع کنین؟

  • فیلم رو که همه جوره میشه. از سالیان پیش هم فیلم رو بیاری زیرنویس‌اش رو فقط شما قراره تغییر بدین، کسی متوجه نمیشه این فیلم برای کِی بوده؟ کی هست؟

  • یا ابالفضل ... خیلی وضعیت گل و بلبله نه؟

  • وضعیت خب معلومه گل و بلبل نیست، ولی خب منم الان صددرصدی از وضعیت کشور راضی نیستم؛ ولی با این حرکات هم نمیشه به جایی رسید.

  • شما مخالف عوض شدن کل حاکمیتی؟

  • خب آره صددرصد

  • چرا؟

  • مگه الکی به دست اومده؟ ما حکومت دیکتاتوری رو سرنگون کردیم تا به این رسیدیم. مگه جمهوری اسلامی الکیه که سرنگون شه؟

  • خب الان مردم میگن مرگ بر دیکتاتور چرا بهتون برمی‌خوره؟

  • نه، چرا آقا؟ سواله دیگه.

  • ما داریم می‌گیم مرگ بر دیکتاتور

  • ما هم میگیم مرگ بر ضد ولایت فقیه، چرا بهت برمی‌خوره؟

  • به ما بر نمی‌خوره، بگو، بگو

  • مسئله اینه که جایگزینی وجود نداره. شما فقط دارین امنیت رو بهم می‌ریزین، ایران رو می‌کنین سوریه تمام. مخالفین نظام باهم دعوا دارن، مجاهد با منافق شدن دوتا نمی‌دونم تواب شدن سه تا

  • شما واقعا فکرتون این جوریه؟ ... من فکرکردم الان به خاطر مصاحبه این جوری دارین می‌کنین ...

  • من فکرم همین جوریه

  • این اصلا خانم رد داده وصل به نظام رو رد داده، این جوری بگم

  • یعنی اقا تو الان یک جایگزین درست بده منم میام طرفت. جایگزینی وجود نداره

  • اصلا وجود نداره

  • ایران رو دارن سوریه می‌کنن

  • آقا می‌خواین ایران سوریه نشه؟

  • نه

  • اصلاح کنین خودتون رو. چرا اصلاح نمی‌کنین؟

  • اصلاح زمان می‌بره

  • بابا 43 ساله ما رو سرویس کردین

  • در سال 1900 زن حق رای نداشت تو اروپا، 50 سال مبارزه کرد تا به حق رای رسید. آقا مبارزه زمان می‌بره

  • احمدی نژاد اولین کسی بود که زن رو راه داد استادیوم. 10 سال بعد، امروز قانونی شد

  • تو چرا همراه من اعتراض نمی‌کنی؟

  • من خودم تو مستندم اعتراض کردم به این‌که چرا زن رو راه نمی‌دن تو ورزشگاه؟ امروز دارن راه می‌دن. بله، وقت و زمان می‌بره.

امروز 15 آذر، اینجا هم دانشگاه شریفه. بچه‌های انجمن اسلامی یک درخواستی داده بودن امروز تجمع کنن، اما بهشون مجوز ندادن. حالا خود بچه‌های انجمن اسلامی می‌خوان این تجمع رو انجام بدن، الان هم داره صدا میاد ما با گوشی می‌خوایم این اتفاق رو بگیریم.

 

مستند جوکر علیرضا زاکانی

 

  • آقا یک لحظه

  • نه نه نه

  • درگیری نکن

  • چی کار می‌کنی؟

  • مگه دانشجوی شریفی؟

  • من دانشجوی شریف نیستم، نه، مستند سازم

  • تو مستند ساز نیستی! انگلی!

  • من؟

  • آره

  • انگل چی‌ام؟

  • انگل جامعه!

  • چرا؟

  • بو می‌دی! بو ... بو تعفن می‌دی!

 

  • {خطاب به علیرضا زاکانی} بحث اینه که توی انتخابات، سلیقه‌های مختلف، کاندید خودشون رو نداشتن و رد صلاحیت‌ها باعث شد همون نکته‌ای که آقا می‌گفت مشارکت در انتخابات، رای به نظامه و نظام این دیالوگ رو نشنید 48 و نیم درصد شرکت کردن و نفر دوم آرای باطله بود. واقعا این روش درسته؟ حالا شما به عنوان مسئول و کسی که تو اون انتخابات بودین؟

  • همینطور باید ببینید که شرایط ... طرف مقابل کسی رو انتخاب کرده که قبلا زندان امنیتی بوده، حتما ردش می‌کنند ... حتما ردش می‌کنند

  • آقای لاریجانی چی؟

  • حتما اون هم به خاطر شرایط خاص خودشون ...

  • آقای پزشکیان چی؟

  • نه، اون که دیگه ... شما که ... میگم هرکدوم قاعده‌ای داره

  • نه بالاخره نداشتند دیگه

  • نه، این فرمایش شما، هرکسی که نمی‌تونه بلند شه بیاد. منم دو دوره اومدم گفتند صلاحیت نداری، رفتم

  • خب شما کار اجرایی نکرده بودید.

  • یعنی چی کار اجرایی نکردم؟ از خیلی از کسایی که بودن کار اجرایی بیشتر کرده بودم، این حرفا چیه؟

  • حالا مثلا سعید محمد چرا رد صلاحیت شد؟

  • این یک چیز جامعیه. در واقع یک چیز مثلا تک بعدی دو بعدی نیست که، یک چیز جامعیه، منم الان جای شورای نگهبان نیستم بخوام جواب بدم

  • ولی همین که وایستادید صحبت کردید، با این که خودتون ضعف‌ها رو می‌دونید خودش اتفاق خوبیه

  • خیلی زرنگی‌ها، خیلی زرنگی!

  • ضعف‌ها رو نمی‌دونید؟ شما که سیاسی‌این، من می‌دونم

 

مهدی نصیری

منتقد روزنامه نگار

  • توی ایران باید چرخه خشونت یک جایی متوقف بشه. ما در مشروطه خشونت داشتیم، بعد رضاخان میاد خشونت داریم، در جنبش ملی شدن نفت و مصدق خشونت داریم، از دو طرف. توی انقلاب اسلامی باز خشونت داریم، اگر چه ممکنه بگیم در مقایسه با انقلاب‌های دیگه خشونتش خیلی کمتر بود. این چرخه خشونت باید متوقف بشه، به این معنا که

  • خب نه دیگه چرخه خشونت فقط از طرف مردم نباید متوقف بشه.

  • دقیقا دقیقا

  • حالا ما به نظام حرفمون رو گفتیم، متاسفانه یک مقداری احساس می‌کنیم که نظام گوشش برای شنیدن ضعیفه چی کار کنیم؟ ولی از این ور به مردم می‌خوایم حرف بزنیم، به مردم می‌گیم که کاملا مدنی، مسالمت آمیز با فاخر، حتی ما خشونت کلامی نداشته باشیم، حتی فحاشی نکنیم در شعارهامون ... شعار زن، زندگی، آزادی، مرد، میهن، آبادی بسیار شعار فاخر و زیبایی است توی این بسترها حرکت کنیم ... به هیچ وجه این که کسی بره ماموری رو بزنه و بکشه مثلا جایی رو آتیش بزنه باید از این‌ها اجتناب بکنیم. البته حضور در خیابان مصداق خشونت نیست، اون کسی که با نفس حضور مخالفه، او داره خشونت‌ورزی می‌کنه. نفس این‌که بیام توی خیابون شعار محترمانه بدم، این خشونت نیست.

 

مستند جوکر 1401 وحید اشتری

 

وحید اشتری

عضو جنبش عدالت خواه

  • من این اکت رو که می‌بینم، اکت براندازی نمی‎بینم؛ ولی حالا این چیزی که الان اسمش براندازی شده و این‌ها، خیلی آینده وحشتناک و ترسناکی می‌سازه. چه از جهت تمامیت ارضی و تجزیه و وضعیتی که شما می‌بینین که هنوز هیچ اتفاقی نیوفتاده شعارها و ادبیات توی کردستان و توی بلوچستان و توی خوزستان، این‌ها کاملا روشنه، اصلا قابل انکار و قابل کتمان نیست که بیای بگی این داره اغراق میشه، داره ساخته میشه. ادبیاتش خیلی روشنه که چه افقی رو داره و این‌ها. چه توی موضوع تجزیه‌ است، چه توی موضوع اکت‌هایی که تو الان داری می‌زنی، هنوز به قدرت نرسیده؛ اکت خیلی وحشتناکیه. مثلا اتفاقی که توی اکباتان افتاده، اکت براندازانه نیست؛ هر بر اندازی می‌فهمه توی همچین کلیپی وقتی بیاد بیرون از مجموعه ماجرا و این‌ها اون چیز خیلی وحشتناکیه.

  • خشونت رو بالا می‌بره، حکومت هم خشن میشه، طرفدارهای حکومت دوباره برمی‌گردن ...

  • بخش زیادی از خاکستری‌هایی که وسط بودن، به انزجار می‌رسن. این اکت جنگ داخلیه، اکت براندازی با اکت جنگ داخلی خیلی متفاوته.

 

  • آقا سلام

  • سلام

  • امروز چندمه؟ مگه اعتصاب نیست شما چرا مغازه‌ات بازه؟

  • اعتصاب سراسری؟

  • آره دیگه

  • مغازه‌ات رو زود ببند که اتفاقات بدی نیوفته برات، شیشه‌ای میشه‌ای، اتفاقه دیگه. فکر می‌کنی؟

  • نمیشه

  • نه جدا! چرا مغازه‌ات رو نبستی؟

  • کی بسته من ببندم؟

  • ببند دیگه

  • چرا ببندم؟

  • چرا ترسیدی حالا؟ ... ترسیدی؟

  • نه

  • ولی به نظرم ترسیدی!

  • نچ

 

  • صاحب مغازه کیه پس؟

  • داداشمه، فردا میاد

  • آها، یعنی داداشت فردا میاد؟ ... خب شیشه‌هات میشکنه‌ها! گفتم حالا. من به این هم گفتم، گفتم ببند تا نیم ساعت دیگه.

  • به سلامت

  • تهدید می‌کنی؟

  • تو داری تهدید می‌کنی!

  • نه، به سلامت نگو. ببند مغازه‌ات رو خب؟

  • نمی‌بندم، برای چی باید ببندم؟ تو کرایه منو می‌دی؟

  • عه آقا اعتصابه دیگه!

  • تو کرایه منو می‌خوای بدی؟ تو کرایه خونه منو می‌دی؟ ما همه اینجا مستاجریم بابا

  • حالا یک شیشه‌ است دیگه، طوری نمیشه شیشه چنده الان؟

  • هر چی می‎خواد باشه

  • یعنی نمی‌بندی اصلاً؟

  • نه

  • خب دوربین مخفی بود، چرا انقدر مقاومت کردی؟

  • واسه چی مقاومت نکنم؟

امروز قرار بود که مردم اعتصاب بکنند در یک فراخوانی و ما کل شهر رو گشتیم خیلی‌ها تو این اعتصاب شرکت کردند. یعنی خود من تو این چند روزی که قراره اعتصاب باشه، اصلا از کارت بانکی‌ام استفاده نمی‌کنم و خریدهام رو قبلا انجام دادم؛ ولی خیلی از مردم هم از این اعتصابه استقبال نکردند. نکته‌ای که وجود داره اینه که وقتی که یک اعتراضی در ابتدا اشتباه انجام میشه و به خشونت کشیده میشه از دو طرف، دیگه این اعتراضه به نتیجه نمی‌رسه چون دیگه اتحادی وجود نداره و جامعه چند دسته میشه. دشمنان مردم ایران نمی‌خوان که ما متحد باشیم و با هم برای یک ایران پیشرفته تلاش بکنیم.

شمقدری/ بافقی؛ انقلابی/ ضدانقلابی؛ ارزشی/ ضد ارزشی؛ باحجاب / بی‌حجاب؛ قضاوت نمی‌کنم. اما احساس من اینه که ایران نه از اینترنشنال رنج می‌بره، نه از بسیجی و سپاهی و حتی از دخترهای بی‌حجاب و حتی از زن، زندگی، آزادی. رنج از لحظه‌ای آغاز میشه که من باید بپذیرم شمقدری با بافقی دشمنه، انقلابی با ضدانقلابی، باحجاب با بی‌حجاب دشمنه و باید تا قیامه قیامت، با هم در یک چرخه خشونت باقی بمونیم تا به یک ایران پیشرفته نرسیم.

 

 

 

مستند جوکر ۱۴۰۱

 

 

 

برای تایپ خلاصه مستند و آپلود عکس ها زمان زیادی گذاشته شده است لذا لطفا در صورت استفاده از این مطلب ، نام منبع و لینک (سایت سیمابان) را استفاده فرمایید

 

دانلود مستند این رل

  • ۴۷۴۵

دانلود مستند این رل (in rell)

مستند جنجالی 18 +

(شکست عشقی، آموزش دلبری، رل زدن، ازدواج)

دانلود رایگان مستد این رل

 

 

 

تیزر مستند :

 

 

 

نام مستند : این رل ( in rell )

کارگردان : حسین شمقدری

تهیه‌کننده : محمد حسن مددی

راوی : هاشم بافقی

نویسنده : محمد مهدی خدارحمی

تدوین:  حسین شمقدری

سال تولید : 1400

مدت : 55 دقیقه

صاحب اثر : موسسه فرهنگی آرمان مدیا

 

 

این چند مستند زیر هم خیلی جالبه حتما ببینید

 

 

دانلود رایگان این رل

 

مستند « این رل » به موضوع داغ ارتباط دختر و پسر، تفاوت های دوستی و ارتباط با ازدواج است.

مستند، روایت داستان امیرحسین است که پس از عشق نافرجامش با شقایق، همه انگیزه های خود را برای ارتباط با دختران دیگر از دست داده است...

هاشم بافقی روای مستند برای ارضاء میل جنسی امیر حسین، انواع روش های مختلف را امتحان می‌کند، حتی برای او سوژه های ساعتی پیدا می‌کند، اما امیرحسین به دلیل عذاب وژدان، میل به ارتباط ندارد، پس در نهایت به او روش های مخ زنی و دلبری از دختران را می‌آموزد که بتواند عشقی برای ازدواج پیدا کند اما ...

حسین شمقدری کارگردان سری مستندهای انقلاب جنسی و میراث آلبرتا، اخیراً اقدام به ساخت مستندی در ادامه مستندهای جوان پسند خود نموده است.

 

دانلود رایگان این رل

 

 

متن مستند :

 

  • مخاطب گرامی! در این فیلم راوی نمادی از جامعه و شرایط امروز آن است. لذا موقعیت‌هایی در فیلم وجود دارند که لزوما حضور در آن‌ها مورد تایید سازندگان نیست و تنها برای بازنمایی از وضعیت امروز جامعه به نمایش گذاشته شده است.
  • هاشم بریز.
  • الان چند درصدی؟
  • چهل درصد
  • باید بشه ده درصد، برو ببینم
  • خفش کردی، ولش کن ...
  • هیس هیس
  • ولش کن دیوونه
  • الان چند درصدی؟
  • الان هیچی
  • نه نه کمه
  •  
  • چی گوش میدی؟
  • مداحیه
  • {موسیقی با صدای زن}
  • باید تو از اینا گوش بدی
  • به درد نمیخوره بابا، همش گناهه، همش حرومه
  • کدوم حروم کی گفته حروم؟
  • من نمیشنوم اینارو
  • بابا گوش بده
  • نکن نکن
  • الان جوون ها دارن اینارو گوش میدن
  • گناه میکنی نکن
  • یه وقت نکشتمون سنگ منگ نیاد از آسمون
  •  
  • مستند این رل رایگان
  •  
  • لطفا پس از اتمام پاسخگویی تماس را قطع نکرده و در نظر سنجی شرکت فرمایید
  • بابا کی شرکت میکنه
  • پاسخگوی شماره یک صد و هفت
  • پاسخگوی مسائل شرعی: اگر امکان نداره روزه بگیرین. مثل خیلی از افرادی که فشار جنسی روشون هست. با روزه گرفتن و با تهجد و با رابطه شدید با خدا، خودتون رو کنترل کنین.
  • حاج آقا! ببینید من روزه گرفتم، دوش آب سرد رفتم ... دیگه نمی‌دونم اسفند خوردم، سرکه خوردم، هر چی بگین خوردم، هرچی سردی بگین خوردم ... هیچ کدوم جواب نداده، یک راهکاری خارج از این‌ها راهکارها به من بگین. من همین الان نیاز دارم. چی کار کنم؟
  • دارم میگم دیگه راهکار اینه که از طریق ازدواج، انسان خودشو تخلیه کنه. راهکار فقط ازدواجه، راهکار دیگه‌ای نداره.
  • خب حاج آقا خودتون یکی رو معرفی کنید دیگه. الان من از شما میخوام یکی رو معرفی کنید.
  • من به شما کسیو معرفی کنم؟ مگه من کسیو دارم به شما معرفی کنم؟
  • قطع کرد ...
  • خب داداش ... اون خودش اگر یک کیس داشته باشه که به تو معرفی نمی‌کنه که .... چرا باید این کار رو بکنه؟
  • چند تا بریم؟
  • برو
  • تند تند تند تند
  • خالی میشی
  • حاجی جواب نمیده
  • چرا جواب میده
  • ولی اصلا بهت نمی‌خورد غذای ایتالیایی درست کنی ها
  • دیگه عشق ایتالیا، غذای ایتالیایی‌ام دیگه، خیلی دوست دارم
  • یعنی هر روز این همه هزینه می‌کنی واسه خودت، غذای ایتالیایی درست می‌کنی؟
  • آره دیگه پاستا و سس آلفردو بی نظیره واقعا ... واقعا باید بچشین ببینین چطوریه
  • یعنی غذات رو خودت درست می‌کنی؟
  • آره ... خودم درست می‌کنم.
  •  هر روز؟
  • آره، تقریبا بله هر روز.
  • یعنی گرسنه‌ات بشه؛ غذات رو خودت درست می‌کنی؟
  • آره دیگه.
  • لباس‌هات کثیف میشه، خودت می‌شوری؟
  • آره خب، لباس‌هام رو خودم می‌شورم.
  • خب وقتی گشنه‌ات میشه، به جای اینکه بری توی حوض، غذات رو خودت درست کن.
  • خب الان گشنه‌ام شده دیگه و دارم غذام رو خودم درست می‌کنم.
  • نه .... این غذا رو نه ... اون غذا رو خودت درست کن.
  • نوچ ... هاشم گناهه.
  • یعنی چی گناهه؟ الان علم پیشرفت کرده، تایید کردن که باید غذات رو خودت درست کنی ... ببین امیرحسین غذات رو باید خودت درست کنی. چاره‌ای نداری .... داره گول می‌خوره. می‌خواد واقعا غذاش ... آقا حرومه. باید یک فکر دیگه‌ای بکنیم. نری غذاتو خودت درست کنی.
  • نه دیگه الان دارم غذامو ....
  • خاک تو سر ببوت کنن
  • این اسکای واچره
  • چی چی واچر
  • اسکای واچر، آسمون بین
  • بچه مایه داریا
  • این چند می‌ارزه الان؟
  • نه، رفیقم داده اینو فکر کنم 100تومن اینایی هستش. این رو رفیقم داده من که خودم ...
  • چه رفیق لارجی
  • امروز گفت که دیدم شما اومدین گفتم یک قرض بده یه حالی بدیم به خودمون دیگه
  • خب تو خیلی سربسته درمورد یک عشق گفته بودی که نرسیدی بهش.
  • عشق دومم والیباله، ایتالیا، والیبال ایتالیا، لوسیانو دچکوئه.
  •  
  • دانلود مستند رایگان این رل
  •  
  • -یعنی کلا غذای ایتالیا...
  • - آره، پاستا، لویه ایتالیاست، کلا عشقم اونه، کلا سعی میکنم ذهنم رو با والیبال مشغول کنم.
  • این چیه؟
  • یک انار مصنوعیه. رفتیم توی بازار، دو تا خریدیم ... یکی‌اش دست اونه.
  • اوه ... پس تموم نشده برات.
  • {کتاب} سلوک با همسر
  • اینم مال بعدنا اگه ذهنمون تونست از این قضیه رها شه، ازدواج بکنیم اگر
  • {کتاب}داینامیک چی میگه؟
  • خب، من دانشجو فیزیکم دیگه، دانشجو فیزیک دانشگاه تهرانم. بعد علاقه‌ام کاسمولوژی بوده، کیهان شناسی، که حالا یه موقع. پارتیکل فیزیکس هم دوست دارم، ذرات بنیادی، شاید هم بیشتر ذرات بنیادی برم.
  • استاد {پوستر محمدرضا شجریان}
  • آره استاد که من خیلی دوست دارمش
  • این چیه؟ چرا به سقف؟
  • خب این ایوان زایتسف
  • من می‌دونم، چرا زدیش به سقف؟
  • شبا من اینجا می‌خوابم، دقیقا سرم زیر همین عکسه می‌افته و وقتی خاطرات اون توی ذهنم تداعی میشه و اینا یه سری خاطراتی که با اون دختره داشتم به این عکسه نگاه میکنم بلکه خاطرات والیبالی جاشو بگیره. مسابقات والیبال و این داستانا شاید بتونه اون خاطرات و کامل یه جور دیگه تغییر بده، ذهنم بیاد سر والیبال و اینا. چون شبا یه تایمیه که قشنگ خاطرات میاد تو ذهنم.
  • بعد میدونستی ایشون همجنسگرایه؟
  • خب بهتر، دیگه میشه راحت
  • بهتر
  • آره بابا بهتر حالا شوخی ولی خب کلا
  • الان چند درصدی؟
  • الان صد درصدی هستم فکر کنم
  • بابا ولم کن
  •  
  • سلام ... موسسه {بوق}
  •  
  • این رل
  •  
  • بله .. بفرمایید.
  •  
  • حاج آقا هستن؟
  • خودشونن بفرمایید
  • بفرمایید از طرف آقای {بوق} هاشم بافقی.
  • ممنونم
  •  بله بله بفرمایید سلام علیکم ... سلام
  • بچه‌های دفتر هم نمی‌دونن اینجا قضیه چیه. کار اصلی ما خرید و فروش ماشینه.
  • چه جالب
  • ماشین خارجی و این کاری که ما می‌کنیم نمک کاره و
  • درآمد کدوم بیشتره؟
  • درآمد ماشین بیشتره ولی شاید بخندین، ولی برکت این کار بیشتره.
  • چه‌طور؟
  • یعنی اصلا دعای این خانم‌ها پشت سر ماست. از خاک بلند شدن بعضی‌هاشون. طرف مولوی زندگی می‌کرده، الان سعادت آباد خونه خریده.
  • با همین کار؟
  • ما 50 تا ماهی فقط ریجکت می‌کنیم.
  • چرا؟
  • اوضاع انقد خرابه که خانم‌های شوهردار میان اینجا. شوهره راضی.
  • واقعا؟
  • میگه آقا من تعهد محضری میدم که بعدا شکایت نکنم، چی چی ...
  • دارین شوخی میکنین
  • نه سه تومن درآمد ماهیانه خانومش بوده.
  • واقعا شوخی می‌کنین؟
  •  ما این‌ها رو که ریجکت می‌کنیم، آه و نفرین مردم پشت سرمون نباشه که زن شوهردار .... ولی ... یعنی می‌خوام بگم مراجعه زیاده. ما یک زمانی خودمون سعی می‌کردیم کیس پیدا کنیم. الان کیس‌ها ما رو پیدا می‌کنن. دوستان به هم معرفی می‌کنن.
  • خیلی وحشتناکه. خیلی خب!
  • نه، وحشتناک نیست.
  • چرا آقا ... وحشتناکه. یعنی این ...
  • آقا همه راضی‌ان .... اونایی که  
  • نگین این حرف رو
  • وی آی پی‌ها یک زونکنه. شما اسمت چی بود؟ آقا امیرحسین اگه اون زونکن قرمزه رو بدی.
  • زونکنش هم قرمزه.
  • آره دیگه. بیا خودتون می‌خواین ورق بزنید.
  • ببخشید میدین من هم ببینم
  • بیا
  • شما هم جدی خواستین یک کیسی رو بردارین. یعنی دفعه اول همه مهمون من. خیلی به ظاهرتون نمی‎خوره، ولی ...
  • خوب مشتری جذب می‌کنین ها
  • دیگه کارمون دیگه .... از قالب کردن ماشین به مردم که راحت‌تره
  • سن 38، قد 172
  • انتخاب کردی؟ کدش چند بود؟
  • 0211124
  • عالی، ان‌شاءالله که چرخش براتون بچرخه. دو تا بیزینس رو با هم قاطی می‌کنیم. خانم داریم کم کارکرد، بدنه76، ولی موتور 84.
  • آقا تعریف شما رو زیاد شنیده بودیم ولی واقعا الان ما شیفته شما شدیم. من احتمالا دفعه بعد خودتون رو بخوام.
  •  
  • برو ببینم چه می‌کنی.
  • این یک دکمه آن و آف داره، همون دکمه که گرده. الان هم داره ضبط می‌کنه.
  •  
  • اشتباه نکنی، قطع نکنی تا آخرش بره.
  • نه
  • فقط همون سلام و احوال پرسی رو داشته باشیم کافیه.
  • سلام، احوال پرسی، قطع.
  • بعد دیگه برو، هر زمانی ... ما نیم ساعت پایینیم.
  • ببینم چی کار می‌کنه. بریم آقا؟ کارش طول می‌کشه. تو راحت باش.
  •  
  • سلام امیرحسینم
  • برو به امید خدا ... یا علی ... خاکت بلند نشه ها.
  • {موسیقی}
  • آقا! همون جور که دیدین، امیرحسین دیروز رفت رستوران. دیگه نیاز نیست غذاش رو خودش درست بکنه. بچه‌مون اولین باره که رفته رستوران. ولی از رستوران اومد، نمی‌دونم چرا دیگه جواب ما رو نداد. یعنی تا شب که دیگه تلفن ما رو جواب نداد و الان هم گفته که نمیام جلو دوربین تعریف بکنم این ماجرا رو.
  • سلام بر امیرحسین رستوران برو .... دیگه از امروز قاطی مرغ‌هایی ها! از امروز شما از اون آدم‌هایی حساب میشی که پیتزا خوردی. تو هم ایتالیا دوست داشتی دیگه، رفتی پیتزا ایتالیایی قارچ و گوشت؟ نوش جونت داداش، بهت می‌رسه. حالا ما که کاری نداریم. دیگه ما رو تحویل نمی‌گیری. از دیشب ... چرا تا دیشب تماس ما رو پاسخ نمیدادی؟ یک رستوران رفتی دیگه.
  • بابا حالم بد شد خیلی، از دیشب ...
  • ها، انقد پیتزا خوردی حالت بد شد. بالا آوردی، آره؟
  • نه بابا همش، طرف هم خودش معذب شد دیگه .... ببین. من همون اول که رفتم تو طرفت همون نرفته روسریشو درآورد. من فکر کردم از این مذهبیاس.
  • خب مگه بده؟
  • بابا خیلی یه جوری بود من اصلا خیلی معذب شدم.
  • خب اولش معذب شدی، بعدش چی؟
  • بعدش هم سریع گفت پول بده. آخه یعنی چی پول بده ...
  • شما وقتی میری پیتزا می‌خوری باید اول پول رو حساب کنی. اگر پیتزات رو بخوری، در بری چی؟ اگه پیتزات رو بخوری، خوشت نیاد، بزنی زیر ماجرا چی؟
  • آهان، بعد خودش هم گفت تو چرا اینجوری‌ای؟ من گفتم نمی‌دونم، یه جوریم. همه‌اش می‌ترسیدم.
  • حالا تهش رو بگو، پیتزا رو خوردی یا نخوردی؟
  • نه دیگه، اون بنده خدا که دید من معذبم، خودش هم معذب شد دیگه.
  • امیرحسین! اوسکولم کردی امیر؟
  • خداحافظی کردم اومدم دیگه، چیکار کنم؟
  • امیرحسین، واقعا هیچ کاری نکردی؟
  • نه دیگه، میگم ....
  • حاجی این هیچکاری نکرده .... حاجی هیچکاری نکرده
  • پس چرا جواب نمی‌داده؟
  • نمی‌دونم
  • میگه رفتم اونجا و معذب بودم و پول می‌خواست.
  • نکرده هیچکاری نکرده
  • بچه‌ها من امیرحسین رو میشناسم. امیرحسین رو این مدت فهمیدیم دروغ نمیگه.
  •  
  • مستند رل زدن
  •  
  • بخصوص جمعه ها می‌اومدیم با هم. جمعه از صبح زود تا شب.
  • تا شب
  • آره تا شب
  • دوتایی؟
  • آره دوتایی خوش می‌گذشت، خیلی خوش می‌گذشت.
  • چیکار می‌کردین؟
  • می‌رفتیم بالا صعود می‌کردیم صفا می‌کردیم
  • یک جای خلوت
  • آره جای خلوت ها می‌رفتیم
  • من فکر می‎کردم تو بَبو بودی
  • نه بابا بالاخره یواش یواش
  • دهنت سرویس دیگه
  • خلاصه که معمولا جمعه‌ها با هم قبلش، شب قرار می‌ذاشتیم که کجا وایسیم و اینها
  • کوهنورد بود؟
  • آره خیلی حرفه‌ای مثلا کوه می‌رفت، پایه کوه نوردی بود.
  • بحث تون خیلی جدی بوده؟
  • آره
  • یعنی ازدواج و این داستانا دیگه؟
  • حالا بالاخره قرار بود درسمون تموم بشه بعدش؟
  • خب چی شد که نشد؟
  • میگم همین‌طور که گفتم نخواست دیگه، میگم دلش با من نبود. من حس می‌کنم اینه.
  • ببین تو رتبه700 کنکوری. الان داری فیزیک می‌خونی تو دانشگاه تهران.
  •  اونم 857 بود.
  • آها از رتبه‌ای؟
  • از لحاظ رتبه باشه. اونم درسش خوب بود. میگم دلش نبود، خودش می‌گفت. این طوری که می‌گفت عاشق نبودم، نمیدونم چی. ولی خب روزهای اول می‌اومد گریه می‌کرد پیش من که، این حرفا رو با گریه به من زد که ...
  • یعنی تو اون هدف ذهنی‌اش انگار نبودی، اون پسر ذهنی‌اش نبودی.
  • آفرین
  • به نظرت الان زنگ بزنی بهش چی میگه بهت؟
  • قطع می‌کنه دیگه. من که بلاکم، تو بلک لیستم تو همه جا
  • نه بابا
  • آره تلفن، واتساپ، اسکایپ، تلگرام هرچی باشه.
  • انقدر رفتی مزاحم شدی؟
  • دیگه انقدر زنگ می‌زدم بهش و اینا، اونم اوایل قطع می‎کرد، بعد زد بلک لیست دیگه.
  • بزن ببینیم بلاکی شاید شانس ما از بلاک دراومده باشی؟
  • بزار بزنم می‌زارم رو ایفنم خودت گوش کنی.
  • ها بوق خورد... قطع کرد.
  • خب چیکار کنیم؟ من زنگ بزنم؟
  • ببین آقایون رو معمولا راحت نیست باهاشون.
  • بابا تو میگی تنوع طلب، آقایون رو چجوری راحت نیست؟
  • ببین با آقایون حرف میزنه، ولی تلفن‌ چون چیز شخصیه زیاد با هرکسی رو جواب نمیده. باید طرف و بشناسه.
  • یعنی خانم باشه اوکیه؟
  • آره خانم باشه، باهاش گرمم می‌گیره.
  • بله خانم یلدا با دوستاشون اینجا کمپ زده بودن شانس شما، بعد قبول کرد. واقعا دمتون گرم.
  • الان باید چی بگم؟ نمی‌دونم چی بگم؟
  • من به نظرم خبر مرگت رو بدیم بهش.
  • این چه ذوقی میکنه پیشواز اون رو
  • جواب نمیده که.
  • این رو برای من گذاشته بود. نبود. نداشت این پیشواز رو.
  • جواب نمیده
  • کوه، تو کوهه .... تازه برگشته خونه
  •  
  •  
  • از اون جایی که امیرحسین در مرحله قبلی موفق نشد، الان می‌خوایم بفرستیمش توی یک موقعیت جدید. ولی خب، با این تیپ من مرد هم کنارش هیچ حس خوبی ندارم. پس آوردیمش اینجا، یک مرکز تخصصی تا امیرحسین رو بکوبیم و از نو یک امیرحسین جدید تحویل بدیم ...
  • پاشو
  • این امیرحسینیه که فعلا شما میبینین
  • بچرخ
  • چرا مشکی پوشیدی؟
  • رفیقم امروز ظهر مراسم داشت، دیگه گفتم برم دیگه، چیکار کنم رفیقه.
  • می‌خوایم بکوبیمش از نو
  • الان چند درصدی؟
  • 20 درصد بابا، الان ظهر مراسم بودم.
  • تو این مرحله اول، قرار اول مهمترین چیز اینه که ما بتونیم اعتماد خانم‌ها رو جلب کنیم. کاری که اکثر آقایون نمی‎کنن و متاسفانه خانم‌ها ازشون دور میشن.
  • و همیشه هم می‌خوان سریع برن سر اصل مطلب.
  • اصلا مشکل ما هم همینه برای همین ما....
  • مشکله ما همینه ها ...
  • نکنین این کارو
  • آبرو ما رو هم می‌بره
  • ما نمی‌خوایم یک تیپ خیلی اسپرت بزنیم. از اونور هم خیلی کلاسیک. یک تیپ خیلی ملو و کژوال، که معمولا خانم‎ها دوست دارن. ریسک رو کم می‌کنه.
  • یعنی تیپ میتونه اونقد تاثیر داشته باشه تو اعتماد کردن طرف مقابل؟
  • هم تیپ و هم رنگی که ما می‌پوشیم
  • رنگ چرا؟
  • رنگ هم خب به خاطر اینکه رنگ‌های سفید و روشن معمولا خالصانه‌ترن.
  •  
  • برای اینکه یک عکس خوب بشه نصف قضیه برمی‌گرده به عکاس و نصفه قضیه برمی‌گرده به سوژه. حالا یکی از مسائلی که تو عکاسی هست بادی و اون استایل طرفه که ایشون نسبت به شما ....
  • یعنی من بهترم دیگه، خوش عکس ترم.
  • البته بادی شما که هیچی کلا از کادر خارجه ولی ...
  • خانم، قطعا عکس‌های من عکس‌های بهتریه درسته؟
  • نه ایشون یک مقداری لاغرتره، که البته من شنیدم پسرای لاغر بیشتر مورد پسند خانم‌ها‌اند.
  • این استایل دختر پسند هست؟ شما به عنوان یک خانم
  • من چی بگم؟
  • آخه امیرحسین رو می‌خوایم ببریم سرقرار. ببینیم خانمه میپسنده یا نه. نمی‌دونیم هم طرف کیه.
  • امیرحسین چرا انقدر حالت بده؟
  • راحتم
  • امیرحسین رو میپسندن؟
  • شاید
  • چرا شاید نه؟
  • یک مقدار استرس داره. انگار یک مقدار اعتماد به نفسش پایینه. دختر از پسرهای مغرور و جذاب خوششون میاد.
  •  
  • مستند این رل
  •  
  • خوب بوده تیپت
  • آره دیگه هرچی اون می‎خواست می‌پوشیدم
  • آدمت کرده بود
  • چی شد یهو انقدر بَبو گلابی شدی؟
  • این برنامه کاملا دخترانه رو دیدین مژده لواسانی؟
  • خانم مژده لواسانی.
  • داشتیم یه روز می‌رفتیم درکه خب، میدون تجریش. بعد یک زوجی بودن اونجا گفتن یه دقیقه بیا و اینا. من گفتم بیخیال، بعد شقایق گفت بیا بیا مثلا بریم، اینا گناه دارن.
  • مژده لواسانی: یک بخشی از همون گپ و گفت‌های با دخترا و پسرا داریم. ببینیم زود برگردیم.
  • شقایق در برنامه: آره ... در اصل سفیده ... چون خیلی خوبه .... بیشتر خود ساخته باشه، کارهاش خودش انجام بده.
  •  
  • شما برای اینکه بتونین ایمپرشن رو ببرین بالا، باید ببینین کلاینت شما، یعنی مشتری شما.
  • انگار مثلا یه مغازه اس دیگه؟
  • دقیقا. شما باید بدونین که مشتری شما کیه، که ویترین تو بر اساس نیاز اون ببندین. متناسب با اون ببندین. حالا شما بگید دنبال چی هستید توی پیجتون، که نسبت به اون بگیم چه جنسی.
  • بعد شما مثلا جنس‎های بنجل هم می‌تونین چیز کنین؟
  • حالا ... کار دیجیتال مارکتینگ تقریبا همین میشه دیگه. همینه.
  • آره یعنی جنس بنجله همش؟
  • همش نه، ولی خب خیلی‌ها با این وسیله به نون و نوایی رسیدن.
  • مشتریمون خانم‌هان
  • آقا یه پیشنهادی شما الان صفحه‌ات چند تا فالور داره؟
  • نزدیک 29هزار تا
  • خب شما همین الان یک سلفی باهاش بگیر.
  • با کی؟
  • با همون .... جنس ...
  • اصلا! فالورهام می‎‌ریزه
  • داداشم مجرده، رگباری بریزید پیجش.
  • تا شب دیلیت کنه.
  • چیکار می‌کنی؟
  • اوه اوه
  • ببین کی پیام داده؟
  •  
  • ستاره:
  • سلام حالتون خوبه شما فیزیک دانشگاه تهران می‌خونید؟ یه برادر کوچیک‌تر دارم که الان کلاس یازدهمه.تدریس خصوصی انجام می‌دید؟
  • سلام ممنونم. بله با اجازه شما. اتفاقا تدریس هم می‌کنم.
  • چقدر عالی. می‌تونم بپرسم سال چندم دانشگاهید؟
  • سال آخرم. دیگه داره تموم میشه خداروشکر.
  • خیلی خوشبحالتون
  • چرا خوش به حالم؟
  • هم سال آخرید و هم ...
  • هم؟
  • من چون هیچ وقت نتونستم تو فیزیک موفق باشم، به امثال شما حسودیم میشد.
  • مگه رشته خودتون ریاضی بوده؟ اره ولی
  • متاسفانه کنکور ریاضی دادم، ولی هنر دوست داشتم...خانواده دیگه
  • میفهمم که سخته برای کسی که علاقه نداشته باشه
  • شما به فیزیک علاقه دارید؟
  • خییلی
  • واقعا خوشبحالتوووون
  • دیگه شب و روزم فیزیکه
  • حسودیم شد
  • شمام هنرمندین بالاخره
  • منم به طراحی علاقه داشتم ....داشتم
  • منم به هنر شما حسودیم شد
  • و عکاسی رو هم خیلی دوست دارم
  • چقدر خوب دنبالش نکردین طراحی رو؟ و عکاسی رو؟
  • یه چیزی رو می‌تونم بپرسم. شاید یه ذره شخصی باشه
  • بله خواهش می‌کنم. بعدش بگین طراحی و عکاسی‌تون چی شد؟
  • عکسای تو پیجتون رو دیدم خیلی خوشم اومد. به نظرم همه‌شون درستن... البته جای بهتر شدن داره‌ها...حتما میگم اونو هم
  • لطف دارین. چشماتون درست میبینه.
  • ممنون
  • دیگه راه بهتر شدنش و شما باید بگین. که عکاس حرفه‌ای هستین؟
  • حرفه‌ای که نیستم. اینطوری میگید خجالت می‌کشم. ولی دوست دارم خیلی
  • علاقه‌هه مهمتره واقعا
  • بله واقعا... کاش اونایی که باید میفهمیدن
  • مهارتش به دست میاد. نه؟ ولی فکر کنم بتونید بیرون دانشگاهم دنبال علاقه‌هاتون برید
  • بله. حتما
  • تا حد حرفه‌ایش حتی
  • خیلی دوست دارم. منتها کسی نیست کمکم کنه.
  • اتفاقا الان رفتم عکسای پیج خودتونم دیدم خیلی خوب بودن
  • ممنون
  • دوست عکاس دارین؟
  • نه عکسای شما رو کی گرفته؟ به نظرم خوش سلیقه بوده...البته سوژه‌اش هم...
  • یه جورایی یکی از دوستان. شرمنده میکنین. البته که کلی روی ژست گرفتن کار کردیم باهم
  • ژست‌ها کار خودتونه؟
  • نه راستش
  • و اینکه همیشه اینقدر خوش تیپین؟
  • دوستم باهام کار کرد. به خوش تیپی شما که نه... توخونه هم نه
  • ممنونم
  • الان با شلوارک و تیشرت در خدمتتونم
  • خلاصه که این عکسا برای پسرا خیلی کوتاه مدته. اونایی که همیشه خوشگلن دخترن مثل...
  • اتفاقا آقایون هرچی سنشون میره بالا، جذاب‌تر میشن
  • جدی؟؟؟
  • بله نظر من که اینه...خواهش... چی بگم؟
  • .
  •  
  • این رل
  • .
  • تو این یه هفته، اصن متوجه گذر زمان نمیشم.
  • من همینطور ... چرا اینجوریه؟؟
  • ای جانم ... نمیدونم.
  • الان سه ساعته من دارم با شما چت می‌کنم این حس خوبی بهم میده
  • برای من که از حس خوبم گذشته. عالیه. حالا یه کاری
  • چی؟!؟؟
  • یه عدد از بین 1 تا 7 انتخاب کن.
  • چراااااااااا؟؟؟؟
  • زود باش
  • جاییزه داره؟؟
  • کار دارم ... جایزه‌شم خیلی خوبه
  • خببببب بزااااار فکر کنم
  • یه عدده‌ها ستاره جان
  • شما تا الان 6 تا پست گذاشتین. منم همونو انتخاب می‌کنم ... شیش دیگه شیش تاییاش...
  • {قلب قرمز}... این قلبام مال پرسپولیسه‌ها. فکر بد نکنی
  • خیلی هم عالی از تو چیزی جز اینم انتظار نمیرفت
  • اینیم دیگه
  • حالا جاییزه‌ام چیه؟
  • جایزه‌ت اینه که 6 روز دیگه همو ببینیم
  • OMG
  • به عنوان قرار اول. البته اگه افتخار بدی
  • شما همه چیتون اینقدر خاص و باحاله؟ خیلی دوستش داشتم
  • خاص تر و باحال تر هم میشه، اگه دعوتم و قبول کنی
  • حتما. با کمال میل
  •  
  •  
  • امیرحسین هر چی من بهت گفتم گوش میدی خیلی جدیه قضیه‌ها. می‌خوام واقعا بتونی مخشو بزنی اوکی؟
  • اوکی.
  • امیرحسین من چند روزه دارم روش پارو میزنم جای تو ها.
  • داره میاد، آره دوربینو بگیر.
  • ما رو نبینه. شیشه جلو دودی نیست که رد شد بگو من بیام جلو.
  • اوه اوه، امیرحسین عمرا بتونه مخ این رو بزنه
  • امیرحسین داره سکته می‎کنه
  • امیرحسین با احترام
  • امیرحسین یخ بشکون.
  • میشه یه مقدار خودتونو معرفی کنین
  • همین اول نباید بگی خودتو معرفی کن، بابا من باهاش چت کردم
  • 18 سالمه
  • دانشجوام سال دیگه کنکور ارشد میدم
  • امیر حسین اگه صدای منو داری دستتو بیار بالا
  • اصلا نداره صدای منو
  • چی بگم والا
  • ولی اون شخصیته‌اس که میمونه. میدونید که چی دارم میگم
  • امیرحسین اگه صدای منو داری یه لحظه ساکت شو دستتو بیار بالا
  • اوکی داره، داره.
  • بگو چیزی میل دارین؟
  • اگه چیزی میل دارین من
  • مرسی
  • تعارف می‌کنید؟
  • تو سفارش بده
  • بگو گارسونو صدا کن
  • گارسونو صدا کن سفارشتو بده تو
  • نوشیدنی خوبی هرچی دوست دارین بگین
  • بگو گارسون صدا کن بگو گارسون
  • آقا تشریف میارید یه لحظه
  • بگو گارسون با کلاس‌تره
  • شما هرچی میل دارید بفرمایید
  • مثلا من والیبال کارم
  • اوه سیگارم روشن کرد چه لاتیه.
  • امیرحسین دختره بدش اومده. ازش یه نخ سیگار بگیر بکش.
  • شما درونگرا هستید کمتر صحبت می‌کنید، ترجیح میدید ازتون حرف بکشن.
  • گارسون اومد
  • مرسی
  • بحث رو همین الان عوض کن یه سیگار بگیر توروخدا یک سیگار ازش بگیر همین الان ... همین الان همین الان.
  • شما سیگار دارید؟
  • آها
  • سیگار می‌خواید؟
  • شبیهش شو که بتونی
  • من البته مارلبرو میکشم خب
  • چی میکشی؟ مارلبرو...
  •  بلد نیست روشن کنه
  • دختره فهمید بلد نیست گفت بده من روشن کنم
  • Thanks a lot
  • ببینم چجوریه فعلا
  • میگه من مارلبرو می‌کشیدم بعد میگه ببینم چجوریه فعلا...دهنت سرویس
  • دیگه چی تعریف کنید چه‌جوری شد؟
  • درمورد والیبال ورزش اینا گفتید اهلش نیستیدها؟
  • نه
  • اصلا
  • دختره کلافه شده
  • سینما. مثلا من خودم هیچکاک می‌بینم ... فینچر دیدین دیگه؟ فینچر ندیدین. شما فیلم خارجی ندیدین .... ولی تارانتینو خیلی خوبه‌ها. اگه دوست داشتید حتما ببینید. دیگه کریستوفر نولان رو که می‌شناسین.
  • بحث دیگه‌ای نیست راجع بهش بکنیم
  • بدش اومد از سینما
  • چیه علاقه‌تون؟ در مورد علاقه‌هاتون بگید.
  • دختره می‎خواد بره ماسکشم برداشت.
  • بهش بگو تو چقدر خوشگلی. بگو، همین طور صریح. بگو خانم شما چه‌قدر خوشگلین.
  • چه موهای خوشگلی دارین، رنگ بلوند رنگ مورد علاقه منه.
  • این موهاش مشکیه، نباید اینجوری بگی.
  • بگو نه مشکی ... مشکی دوست دارم.
  • ببین این می‎خواد بره بهش پیشنهاد بده که ...
  • باید همش بزنی.
  • ما دیگه خیلی خاکی‌ایم داداش.
  • دختره بهش گفت موهیتو رو اول باید هم بزنی. بعد گفت ما خیلی خاکی ایم داداش
  • داداش داداش...
  • صدامون رفت. صدای امیرحسین قطع شد.
  • اونایی که می‎خوان رل بشن چی باید بگن
  • نمی‎دونم
  • کاری نداری
  • مراقب خودت باش
  • نه خداحافظ
  • بگو بهت پیام میدم
  • پاشو برو دنبالش برو
  • صداش کن بگو پیام میدم بهتون
  • بهت پیام میدم
  • باش خداحافظ
  • برو تو.
  • مغز من خوردی اه بابا نمی‎ذاری تمرکز کنم.
  •  
  •  
  • ببین سیگار وقتی بلد نیستی میتونی اینجوری بهش بگی: بگو من سیگاری نیستم ولی دوست دارم الان با تو سیگار بکشم، میشه یه سیگار برای من روشن کنی؟
  • نه دیگه اونا رو دیگه بلد نیستم
  • بعد میگی من مارلبرو می‌کشم. بعد به این فکر نمی‌‎کنی نمی‎تونی سیگار روشن بکنی مارلبرو بکش
  • دیگه خو چیکار کنم دیگه، دیگه همین‌قدر تباه بودم دیگه.
  • عیب نداره به نظر من ...
  • من فقط سعی کردم ...
  • یه تجربه خوب بود.
  •  
  • ببین تو دنبال چی‌ای؟
  • یعنی چی؟
  • خب ما این همه فیلم و مستند و اینا. تو دنبال چی‌ای؟
  • یه کیسی موردی پیدا کنیم دیگه
  • میگم این اسکول‌مون کرده شما نمی‌فهمید. میگم دنبال چی‌ای؟ میگه واسم کیس جور کنین.
  • خب همین بود دیگه، مگه غیر از این بود.
  • آقا تو دنبال ازدواجی یا دوست دختر؟
  • قطعا ازدواج.
  • خب میگم اسکول‌مون کردی، میگی نه.
  • تو اگر دنبال ازدواجی، اون خانمه رو هم نمی‌پسندیدی، پس چرا گفتی بریم قرار؟
  • خب باید طرف رو ببینم اول، باید برم طرف رو ببینم. چه‌طوریه. به من میخوره؟ نمی‌خوره؟ تیپش بهم نمی‌خورد.
  • یعنی الان یه خانم مذهبی به تو می‌خوره؟
  • طبیعتا بله.
  • ببین با کدوم شهید ارتباط قلبس می‌گیری. بخواه قطعا بهت میدن. قطعا بهت میدن.
  • خب مهم این که چی جوری بخوایم دیگه؟
  • بگو آقا مهر منو تو دل یه دختر مذهبی که می‌تونه منو خوشبخت کنه بنداز، که منو قبول کنه ... چون فقط با معجزه است که می‌تونه یه نفر تو رو قبول کنه .... قطعا هیچ‌کس تو رو قبول نمی‌کنه.
  • آقا یه سوال دارم، کسی که دلش درگیر باشه می‌تونه اصلا دنبال کس دیگه بره؟ یعنی اصلا درگیر یه نفر دیگه باشه، میشه؟ خب الان دلم، ذهنم درگیره. درگیر یه نفر دیگه است، چی کار کنم؟
  • نه اسکول‌مون کرده
  • نه واقعا اسکول نکردم .... خب میگم بالاخره یه نفر بوده که فقط دلم، قلبش با اون میزده و اینا
  • چون ما خودمون مثلا بیرونم بودیم کسی زنگ می‌زد معمولا جواب می‌داد. من خودم بهش می‌گفتم جواب بده.
  • طرف میدونه زید داره، زیده روش غیرتیه. بعد این هنوز اونو می‌خواد.
  • لج میکنه‌ها. خیلی لجبازه. جواب نمیده، لج کرده ... وقتی یه چیز میگه باید همون بشه، اصلا غیر ممکنه.
  • آقا یکی اینو از برق بکشه
  • .... همه‌اش داری تحلیل ارائه میدی
  • {دستگاه مشترک مورد نظر خاموش می‌باشد}
  • میگم باید اون چیزی که میگی باید بشه. حتی این کار رو هم میکنه.
  • خاموش کرد
  • آره
  • من کاری به خاموش کردن این ندارم، کامنت‌های این داره منو اذیت می‌کنه ... خیلی کامنت‌های خوبی میاد.
  • بعدی‌اش اینه: هر وقت گوشی رو خاموش میکنه، حتما بعدش یک آب پرتقال می‌خوره.
  • من می‌شناسم. هر موقع گوشی‌اش رو خاموش می‌کنه، گوشی‌اش رو میذاره کنار.
  •  
  • مستند in rell
  •  
  • اینجا کجاست؟ جاییه که باید غذات رو پیدا بکنی، اگه غذاتو پیدا نکنی چی میشه؟
  • چی میشه؟
  • غذاتو باید خودت درست بکنی، اگه اینجا دست خالی برگردی، امشب چی میشه؟
  • چی میشه؟
  • سرکارت با زایتسفه دیگه.
  • {قهقهه}
  • ببین ما با دوربین دنبالت میایم. ریکورد هم پیش خودته، ما هم داریم صدا رو می‌شنویم. هاچ.اف. ات هم مخفیه، پس چی؟ اصلا تابلو نکن که ما همراهتیم.
  • اوکی
  • خواهش می‌کنم ازت.
  • نه دیگه
  • برنگردی دوربین رو نگاه کنی!
  • نه خودم میرم جلو فقط
  • برو ببینم چیکار می‌کنی.
  • برم یعنی؟
  •  
  •  
  • سلام، وقت‌تون بخیر. من اومدم اینجا قطعه شهدا. قصد ازدواج دارم خواستم بدونم نظرتون چیه؟
  • با مسئول اینجا می‌خواین صحبت کنین
  • مسئول اینجا کیه؟
  •  من اومدم اینجا قطعه شهدا توسل کردم می‌خوام ازدواج کنم، خواستم ببینم نظرتون چیه؟
  • نامزد دارم
  • نامزد دارید؟ همه‌تون نامزد دارید؟
  • سلام خانم ببخشید من اومدم اینجا، بعد قصد ازدواج دارم می‎خواستم ببینم شما نظرتون چیه؟
  • ما همه نامزد داریم
  • نامزد دارید؟
  • بله
  • ببخشید
  • خانم‌ها عذر می‎خوام ببخشید .... خانم ... ببخشید ... سلام
  • سلام
  • من اومدم اینجا قطعه شهدا توسل کردم، من می‎خوام ازدواج کنم، خواستم ببینم نظرتون چیه؟
  • زنده باشید ما تو شُرفیم.
  • ها ... در شرف ... همه اینجا نامزد دارن
  • ... من می‏خوام ازدواج کنم خواستم ببینم نظرتون چیه؟
  • خانم متاهل هستین؟حداقل یه جوابی بدید
  • رفتی به دختره میگی من می‎خوام باهاتون ازدواج کنم، منم باشم میگم نه
  • بچهها گفتن همین رو بگو
  • بچه‎ها بیخود کردن ... اول تو باید بری باهاش صحبت بکنی، حرف بزنی، شماره رو بگیری بیای ... همون اول نمیگن می‎خوام ازدواج کنم، اونم میگه نه.
  •  
  • این کار میبره باید باهاش تمرین کنم.
  •  
  •  
  • یه سوال ازتون دارم .... این‌که الان فکر کنید که من طبیعتاً شما رو نمی‌شناسم دیگه. به من یه پیش زمینه‎ای دادن که قراره با شما صحبت کنم. می‎خوام خودتون رو به من معرفی کنید. یعنی یک پیش زمینه‎ای برای من بسازید، یک رزومه‎ای داشته باشم ازتون.
  • من امیرحسینم، دانشجو فیزیک تهرانم ... تموم شد.
  • همین؟
  • علاقهمند به فیزیکم ... چیز دیگه‎ای نمی‌دونم
  • خب یعنی اگه شما بخواین خودتون رو معرفی کنین، به همین سه تا جمله بسنده می‌کنین، درسته؟
  • دیگه نام پدر، شماره شناسنامه، کدملی ... کد ملی نه حالا، ولی نام پدر ....
  • یعنی فکر می‌کنین این‌ها برای طرف مقابل‌تون مهم باشه
  • .
  • .
  • .
  • من معمولا شخصیت آدم‎ها برام مهمه بیشتر، تا ظاهرشون. اصلا ظاهرشون برام اهمیت نداره. اصلا هرچی باشه، میدونه. بعد دیگه گفتم ... بعد کلا ...
  • نمی‌دونم
  • نمی‌دونی
  •  
  • بهت نگفتم حتی طرف سیاه سوخته این‌ها هم باشه برام مهم نیست، یعنی نژاد پرست نیستم.
  • نوچ نگفتی.
  • منظورم این‌که شخصیت طرف برام مهمه دیگه، همین
  • خب چرا براتون مهم نیست؟
  • همین چیزایی که گفتم؟
  • آره
  • ظاهره دیگه، ظاهر که دست خودشون نیست. شخصیت ساختنیه ولی اون ...
  • آهان ... یعنی شما اگه چهره خوبی داشته باشه خوشحال هم نمی‌شید؟
  • این یه آپشنه ... اگه زیبایی داشته باشه آپشنه، اگه نداشته باشه مهم نیست.
  • میدونین می‎خوام به چی برسم؟ می‎خوام بدونم چیزی تو خودتون می‌بینید که مثلا من چون چهره‎ام این طوریه، به خاطر همین این رو در خودم نمیبینم که بخوام با یک آدمی با یک چهره خوب باشم. برای همین به بهانه این که دوست ندارم و برام مهم نیست و شخصیت مهم‌تره، میام دست میزارم رو اون گزینه
  • چه حرفی
  • به نظر من هم خوبه، آدم رو شخصیتش باید ... ظاهر حالا زیاد همچین اونقدرمهم نیست، اونقدری که به اندازه شخصیت ...
  • دارید دروغ می‌گید.
  • برای من این طوریه
  • دارید مستقیم دروغ می‌گید ... من دارم از زبان بدن‌‌تون می‌فهمم این رو ...
  • من دروغ نمیگم، من هیچ وقت تو عمرم دروغ نگفتم.
  • من از زبان بدن‌تون این رو می‌فهمم. اون لبخندی که دارید می‌زنید، گوشه پلک‌تون که داره می‌پره، حرکات دستاتون همه این‌ها به من این رو می‌رسونه که شما دارین با عدم صداقت با من صحبت می‎کنید و الان استرس گرفتید، درسته؟
  • نه
  • چه‌قدر صادقانه دروغ میگن.
  •  
  •  
  • ببخشید یک لحظه
  • جانم
  • اجازه هست من بشینم
  • نه قطعا .... چه دلیلی داره شما بشینید؟
  • یک دقیقه اگه اجازه هست من بشینم.
  • بابت چه موضوعی؟
  • حالا خدمت‌تون عرض می‌کنم، اگه اجازه بدید
  • آقا برید مزاحم نشید ...
  • در مورد این‌جا یک سوالی داشتم
  • آقا برید مزاحم نشید ...
  • در مورد این‌جا یک سوالی داشتم
  • سوالتون رو برین از اون مسئول بپرسین ... آقا ... این آقا مزاحم من شدن ... آقا برین جای دیگه، لطفا
  • یه سواله ...
  • آقا لطفا خفه شو دیگه
  • اجازه هستش ....
  • حتما باید جیغ بزنم؟ جیغ میزنما!
  • خانم یه دقیقه وایسا بذار حرفمو بزنم
  • خانم خانم نکن با دستم با من صحبت نکن
  • کات! آقا کات! چه وضعشه؟ چرا این جوری حرف می‌زنی؟
  • والا ... میبینی
  • اصلا چرا این جوری شروع کردی؟
  • بگم ببخشید گفتم دیگه.
  • خب وقتی اجازه نمیده، چرا انقدر اصرار می‎کنی؟
  • اصرار نکردم، گفتم اجازه می‌دید ...
  • بعد چرا به حالت خم شده میرین سمتشون؟ مگه پیرمردین؟ مگه قرار نشد صاف بایستید
  • من با این ریش و پشمم خوشم نیومد ازت.
  • برید روبه‌روشون ... نه از پشت، اجازه هست بشینم؟ از پشت‌شون اصلا چه‌جوری شما رو ببینه، اصلا کی هستی؟ چه‌جوری داری باهاش صحبت می‎کنی، باید بیای قشنگ جلوش، بعد بگی که سلام، حالتون خوبه؟
  • سلام ... حال شما چه‌طوره؟
  • دستات رو محکم بگیر و ازشون استفاده کن، شل نباش ... این‌طوری این‌طوری نکن دستات رو. محکم باش مثل یک مرد
  • حله، حله ... الان مثل یک زن بودم؟
  • الان تغییر کردی؟ محکم باش دستات رو جدی بگیر. این حرکت احساس اطمینان میده به طرف مقابلت ... بگو سلام
  • سلام
  • نه این حرکت ...
  • میدونم سلام
  • نه ... وااااای
  • یک چیزی داریم به اسم «سکشوال هرسمنت sexual harassment»،  شما وقتی این رو داشته باشید، یعنی نگاه بدی به طرف مقابلت داری، مثل همون هیز بودن خودمون میشه. میدونی که این حرکتی که الان داری خیلی حرکت چندشیه؟
  • خیلی
  • چی کار کنم؟
  • نمی‌دونم واقعا چی بگم ...  واقعا عصبی شدم ...
  • میگم اگر کسی بهم بگه چندشه ... مثلا طبیعتا اگه همسرم بهم بگه چندشت میشه، خب من  رفتارم رو عوض می‎کنم، دیگه تعصب نداره
  • میدونی مشکل چیه؟ این‌که تو همسری رو پیدا نمی‎کنی اصلا،
  • که بخواد بهت بگه چندش ...
  •  
  •  
  • بله
  • سلام خانم شقایق خوبین؟
  • ممنون
  • من دکتر بافقی هستم، روانشناس هستم و عرضم به خدمت شما بیمار من آقای امیرحسین گویا دوست شما بوده یه مدت درسته؟
  • من دیگه نمی‎خوام با ایشون باشم،
  • دوست نبودیم
  • من دیگه نمی‌خوام با ایشون باشم، بدم میاد
  • آخه امیرحسین واقعا حالش خوب نیست
  • ببخشید ... بله، ببخشید، من دیگه نمی‎خوام
  • یعنی دیگه واقعا نمی‎خواین باهاش باشین؟
  • ببخشید ببخشید خداحافظ
  • ممنون
  • خب نمیخواد دیگه
  • زنگ بزنیم
  • نه دیگه آخه وقتی جوابت رو نمیده چرا دوباره زنگ بزنیم؟
  • چرا زود قطع کردی؟
  • قطع کرد
  • گفت من نمی‏خوام با تو باشم ... تمومش کن دیگه نمی‌خواد.
  •  
  • 2هفته بعد
  • ببخشید خانم سلام، وقت‌تون بخیر. من حقیقتش می‏خواستم ببینم شما چه‌جوری با شهدا ارتباط می‎گیرین؟ من حقیقتش زیاد نمی‎تونم باهاشون ارتباط بگیرم
  • نمی‏تونین باهاشون ارتباط بگیرین!
  • آره نمی‎دونم، شما خودتون رفیق شهید دارین؟
  • خب خیلی آره
  • خب چه‌جوری ارتباط می‌گیرین باهاش، چه جوری یه خواسته‎ای رو ازش می‌گیرین؟ .... عذر می‎خوام چند سالتونه؟ ببخشید، از خانم‌ها نمیشه سنشون رو پرسید، خب ولی ...
  • چرا؟
  • همین طوری
  • خب اهمیتی نداره.
  • خب حالا هر جور خودتون می‌دونین، می‎خواین بگین، می‎خواین نگین
  • نه اصلا مهم نیست.
  • بله
  • معمولا چه دعایی می‎خونن سر قبر شهدا؟
  • زیارت‎نامه شهدا می‎خونن، من خودم داشتم زیارت‌نامه می‎خوندم مثلا.
  • ببینین مثلا من با شهید آوینی خیلی ارتباط دارم چون شهید، یعنی، خیلی شهید به روزی بوده ... یه مدت اصلا سیگار می‎کشیده
  • چون سیگار می‎کشیده بهش میگین؟
  • نه کلا آدم خیلی به روزی بوده و کلا فکرش خیلی فکر نویی بوده نسبت به دیگر شهدا نظر منه
  • موافقم
  • ولی کلا می‎خوام ببینم که، مثلا من خودم رفتم سر قبر یکی‌شون نشستم، نمیدونم، حالا به شما بگم بگین چقدر درسته؟
  • سرقبر
  • یکی از همین شهدا
  • نه، همین لفظ قبر درست نیست باید بگیم مزار شهدا
  • آهان سر مزار شهدا
  • 20 دقیقه بعد، متاسفانه باتری وویس رکوردر تمام شدJ
  • شماره تماس به من بدین که اگه سوالی داشتم درباره شهدا ازتون بپرسم
  • اگه چیزی بشه
  • من می‎خوام الان برم
  • اگه اعتماد دارین اگر لطف بفرمایین من ممنون می‎شم
  • باشه
  • بفرمایین
  •  
  •  
  • 7هفته بعد
  • به به شاه‌دوماد چه‌طوری؟
  • سلام
  • ما منتظریم زنگ بزنی واسه عقد دعوت‌مون کنی. خبری ازت نشد
  • نه بابا ... نه بابا ... از این خبرا نیست، اصلا تا وارد مسئله ازدواج شدیم اصلا همه چی بهم خورد کلا.
  • شوخی نکن
  • والا اصلا آقا دختره خوشش اومده بود، منم خب ...
  • آره یادمه با همدیگه خیلی خوب بودید که ...
  • آره میگم وارد شب بله برون که شدیم، پدره گفت نمی‌دونم پسره خونه داره؟ کجاست؟ چند متره؟ نمی‎دونم جهیزیه چه‌جوری می‎خواین بکنین و نمی‏دونم فلان چیز رو بخرین و نمی‎دونم پسره ماه عسل کجا می‎خواد دختر منو ببره؟ اصلا از این جور حرفا. اصلا همش بحث مادیات و پول و نمی‎دونم این چیزا بود. اصلا من نمی‌فهمم ...
  • خب بعد دختره مقاومت نکرد جلو خانواده‌اش؟ 
  • نه دیگه دختره هم خب ... پدر منم عصبی شد، دختره هم خیلی دید داره چیز میشه رفت تو اتاقش.
  • یعنی کلا نشد؟ الان کلا بهم زدید؟ کلا دیگه با دختره هیچ ارتباطی نداری؟
  • نه دیگه، طرف گفت که این‌ها رو باید بگیری، اصلا جدا از مهریه رو خونه فوکوس داشتن جدا از اون می‌گفت شما مثلا می‎خواین بعد از ازدواج دختره من چه‌جوری باهات زندگی کنه؟ وضعت رو چه‌جوری می‌گذرونی؟ نمی‌دونم این جوری ... اصلا همه‌اش مادیات، خب پدر منم عصبی شد دیگه کلا ...
  • ای بابا
  • آره بهم زدیم
  • من زنگ زده بودم خبر خوب ازت بگیرم واسه آخر مستندمون.
  • نه دیگه انگاری که مثلا وارد مسئله ازدواج...
  • به نظرم اصلا استفاده نکنیم این رو واسه ته مستند
  • این‌ها اصلا کلا انگار بخوان با طرف دوست بشی، براشون انگار خیلی راحت‌تره تا بخوای ازدواج کنی و این‌ها
  • آره یه وضعیت عجیبی شده جامعه، یعنی تو بخوای مثلاً با طرف ازدواج بکنی کلی سنگ میندازن جلو پات، ولی با همون دختره میتونی راحت دوست باشی.
  • من الان بلدم فقط راحت برم مخ بزنم، ولی
  • بله خودم یادت دادم
  • ... بخوام ازدواج کنم اصلا نمیشه، یعنی نمی‌تونم ازدواج کنم.
  • من تا حالا هیچی بهت نگفتم، می‎گفتی می‎خوام ازدواج کنم، من گفتم باشه، ولی تو خودت بلدی یه زندگی رو جمع کنی؟ بلدی پول در بیاری؟ یا تو زندگی تکیه گاه باشی؟ بلد نیستی ... ببین تو برو همون مخت رو بزن ... ازدواج مردونگی می‎خواد ...

 

 

 

نقد مستند :

1 - یکی از نقاط ضعف مستند، نگاه بسیار جنسی به ازدواج است، مردان به موجوداتی تشبیه می‌کند که به هر شیوه دنبال سیرکردن خود و گول زدن دختران هستند، این مسئله حتی تا حدودی به «ضدزن» بودن می‌انجامد.

2 - مستندساز، انتها را باز گذاشته است و باید منتظر ساخت سری های بعد آن بود، به همین خاطر میتوان انتظار داشت که نقاط ضعف قسمت اول در قسمت های بعد برطرف گردد.

 

 

 

دانلود رایگان مستد این رل

 

 

 

برای تایپ خلاصه مستند و آپلود عکس ها زمان زیادی گذاشته شده است لذا لطفا در صورت استفاده از این مطلب ، نام منبع و لینک (سایت سیمابان) را استفاده فرمایید